نقد فیلم طعم چیزها (The Taste of Things)
وقتی غذا بهانهی عشق میشود
طعم چیزها (The Taste of Things) فیلمی عاشقانه، مجلل و به معنای واقعی خوشطعم ساختهی کارگردان فرانسوی-ویتنامی تران آن هونگ است که در جشنواره کن سال 2023 برنده نخل طلای بهترین کارگردانی شد. این فیلم که بر اساس رمانی به نام «دودین بوفان» (Dodin-Bouffant) نوشتهی مارسل روف ساخته شده است، در نگاه اول اینطور به نظر میرسد که تنها یک درام تاریخی باپرستیژ دیگر باشد. اما فیلم تران که تقریبا تماما در آشپزخانه، حیاط و اتاق غذاخوری قصر روستایی مشهور دودین در فرانسه دهه 1880 میگذرد، به سبک ظریف و پر از جزییات خود، به اندازه دیگر فیلمهای مدعی جوایز درخشان و عجیب همدورهی خودش رادیکال است. در ادامه با نقد فیلم «طعم چیزها» همراه باشید.
* هشدار: در ادامه بخشی از داستان فیلم فاش میشود.
فیلم با تکانهای سر آشپز مشهور دودین، اوژنی (ژولیت بینوش) به معنای تایید شروع میشود، در حالی که باغبان یک ریشه کرفس تازه از خاک درآمده را به او میدهد. بعد از آن فیلم به سرعت و جدیت وارد فضای آشپزی و آشپزخانه میشود. حدود 35 دقیقه که بیشتر آن بدون دیالوگ میگذرد، ما شاهد آمادهسازی دقیق و توام با احترام غذا برای یک ضیافت خصوصی هستیم. در یک حرکت روان رقصگون دوربین و شخصیتها، اوژنی به بقیهی اعضای حاضر در آشپزخانه یعنی دستیارش ویولت (گالاتیا بلوگی) و خواهرزاده ویولت، پائولین (بانی شاگنو راوور) و دودین میپیوندد.
جدا از دستاورد فنی قابل توجه این سکانس، تحت تاثیر جسارت متهورانهی کارگردان قرار خواهیم گرفت که مطالعهای ساده و بیدردسر در مورد خرد کردن، الک کردن، چشیدن و مزه کردن که بیش از نیم ساعت طول میکشد است. با توجه به فشار پلتفرمهای استریم برای فیلمسازان به منظور آغاز کردن فیلمهایشان با داستانهای پرطرفدار و جذاب، تصمیم ترن برای چنین شروعی مملو از سرکشی است و تقریبا منحصربهفرد به نظر میرسد.
این افتتاحیه مجلل و آرام به مخاطب این امکان را میدهد تا رابطه بین دودین و اوژنی را به طور کامل کشف و احساس کند. اوژنی مطمئنا کارفرمای دودین است، اما از همان ابتدا مشخص است که هم در آشپزخانه و هم در خارج از آن، هیچ یک برتری نسبت به دیگری ندارد. بیشتر از آن، صمیمیت ملموسی در نحوه حرکت آنها در کنار یکدیگر وجود دارد. مثل وقتی که سرهایشان به هم نزدیک میشود یا به حس چشایی و هوش پائولین، تازهکار آشپزخانه اما شیفتهی آشپزی اعتماد میکنند. تا غروب که بشقابها از غذا پاک شدهاند و آخرین مهمان دودین به خانه رفته است، میفهمیم که نه تنها اوژنی و دودین مدتهاست که عاشق یکدیگرند، بلکه این رابطه بر اساس شرایط اوژنی مدیریت میشود. چرا که در حین نوشیدن جرعهای دوستانه آن هم زمانی که صدای زنجرهها فضا را پر کرده است، اوژنی از دودین میخواهد با او ازدواج کند و او به آرامی سری تکان میدهد و درنگ میکند؛ به وضوح میتوان فهمید که این مکالمهای است که بارها در طول 20 سال گذشته بینشان رد و بدل شده است و دودین با وجود اینکه هر بار پاسخ منفی دریافت کرده است، باز هم بر درخواست خود پافشاری میکند.
تران که پیش از این فیلم هیجانانگیز «بوی خوش پاپایای سبز» (The Scent of Green Papaya) را ساخته بود، در این فیلم هم بر تجربیات حسی و فیزیکی غذا تاکید میکند. مثل مویهها و نالههای از سر لذتی که از دودین و دوستان خوشاشتهایش هنگام خوردن پرندهای سرخشده بلند میشود آن هم در حالی که هر کدام یک دستمال سفید را روی سرشان کشیدهاند. یا زمانی که یک گلابی خوشطعم و هوسانگیز را به تصویری پرستیدنی از بینوش تبدیل میکند. در هیچ یک از این صحنهها هیچکس قادر نیست تران را به مخفیکاری در نمادگراییهایش متهم کند.
با این حال، یک بار دیگر، «طعم چیزها» انتظارات را نادیده میگیرد. چیزی غیرمتعارف در تصویری که تران از عشق لطیف و کهنه بین اوژنی و دودین نشان میدهد وجود دارد. فقط این نیست که آنها یک زوج مسن هستند و دودین هر دوی آنها را در پاییز زندگیشان توصیف میکند. اوژنی ترجیح میدهد خودش را در تابستانی دائمی ببیند و در رابطهای که ما به آنها میپیوندیم نیز نکتهای وجود دارد. سینما بیشتر به سمت درامهای حساس و عشقهای آتشین با تخلیهی احساساتی غیر قابل کنترل در پایان تمایل دارد. فیلمهای بسیار کمتری به عشقی ملایم و لطیف میپردازند که طی دههها دوام آورده و روز به روز عمیقتر شده است. از طرفی فیلمهای نادری وجود دارند که در به تصویر کشیدن این نوع روابط موفق و رضایتبخش عمل کنند.
در کل میتوان گفت که هماهنگی عاطفی لذتبخش و لطیف و همچنین لذتی پایدار و فزاینده در همراهی دودین و اوژنی با یکدیگر وجود دارد. این لذتی است که به جای کلمات از طریق غذا بیان میشود. اشتیاق و علاقهی دودین در شیرینی نازک کاغذی که برای اوژنی بیمار درست میکند به خوبی مشهود است. فیلم در یک کلام میخواهد این پیام را به مخاطب برساند که غذایی که با عشق پخته و خورده شود، با غزلی ناب و دلچسب برابری میکند.
منبع: theguardian