11 نکته‌ در انیمیشن راتاتویی که فقط بزرگ‌ترها متوجه می‌شوند

انیمیشن راتاتویی (Ratatouille) داستان عجیبی دارد، اما پیام زیبا و الهام‌بخشی را منتقل می‌کند. ماجرای این انیمیشن زیبا در پاریس می‌گذرد و درباره‌ی موشی به نام رِمی است که رویای آشپز شدن در سر دارد. بله، همین‌قدر عجیب! حتی اگر از این بگذریم که موش‌ها معمولا دنبال رویاهایشان نمی‌روند، حضورشان در رستوران کابوس هر رستوران‌داری است. اما رمی برخلاف تمام احتمالات، راهی پاریس می‌شود و در آشپزخانه غوغا به پا می‌کند تا به ما یاد بدهد که هر کسی از هر جایی می‌تواند یک هنرمند بزرگ شود.

رمی با دیگر اعضای خانواده‌اش فرق زیادی دارد. بقیه‌ی موش‌ها فقط برای سیر شدن غذا می‌خورند، اما او برای طعم، لذت و عشق به آشپزی غذا می‌خورد. حتی روی دو پا راه می‌رود! این موش جادویی که هم حرف آدم‌ها را می‌فهمد، هم شامه‌ی خارق‌العاده‌ای دارد و هم می‌تواند آشپزی کند نه‌تنها زندگی خودش را زیر و رو می‌کند، بلکه زندگی اطرافیانش مثل آلفردو لینگوینی و کوالت تاتو را هم بهتر می‌کند.

با وجود اینکه این اثر محبوب پیکسار پر از امید و انرژی مثبت است و داستانی بی‌نظیر درباره موشی ساختارشکن تعریف می‌کند، بخش‌هایی در آن وجود دارد که کودکان متوجهشان نمی‌شوند و فقط بزرگ‌ترها می‌توانند ببینند و بفهمند.

1. میبل در انیمیشن راتاتویی حسابی با مشکل موش‌ها دست‌ به گریبان است

ratatouille

مِیبل، پیرزنی که در حاشیه‌ی پاریس زندگی می‌کند، گرفتار یک آلودگی بزرگ موش‌هاست که در سقف خانه‌اش لانه کرده‌اند. این جونده‌ها تقریبا تمام زیرشیروانی او را تسخیر کرده‌اند و همان‌طور که حدس می‌زنید، میبل اصلا از حضورشان خوشحال نیست. اما نکته‌ی جالب اینجاست که همین میبل باعث می‌شود چشم رمی به دنیای آشپزی باز شود. چون او صاحب کتاب معروف هرکسی می‌تواند آشپز شود نوشته‌ی آگوست گوستو است که الهام‌بخش اصلی رویای رمی برای تبدیل شدن به یک سرآشپز می‌شود.

هرچند هم میبل و هم رمی طرفدار سرآشپز گوستو هستند، اما وقتی میبل رمی و برادرش امیل را در خانه‌اش می‌بیند، از کوره در می‌رود و خب، حق هم دارد چون بالاخره چند موش در خانه‌اش پیدا کرده است! اما وحشتش خیلی زود رنگ جنون می‌گیرد. او تفنگ ساچمه‌ای‌اش را برمی‌دارد و شروع به تیراندازی به سمت موش‌ها می‌کند، تا جایی که بخشی از سقف خانه را از بین می‌برد. با فرو ریختن سقف، صدها موش که در زیرشیروانی زندگی می‌کردند، بیرون می‌ریزند.

البته این صحنه در داستان اهمیت زیادی دارد، چون همین حادثه باعث می‌شود خانواده‌ی رمی فرار کنند و او ناچار شود خانه را ترک کرده و راهی پاریس شود. از همینجاست که ماجراجویی واقعی‌اش آغاز می‌شود. اما در حالی که کودکان ممکن است این صحنه را خنده‌دار و پرهیجان ببینند، بیشتر بزرگ‌ترها با دیدنش ناخودآگاه دچار حس انزجار و ترس می‌شوند. چون در نهایت، میبل واقعا با یک بحران جدی روبه‌رو است.

او موش‌هایی در خانه دارد که نه‌فقط دردسرسازند، بلکه در دنیای واقعی هم عامل برخی از خطرناک‌ترین ویروس‌ها مانند هانتا و تب لاسا شناخته می‌شوند. از آن گذشته، شلیک در داخل خانه با تفنگ ساچمه‌ای کمی بیش از حد افراطی است و قطعا روش مناسبی برای استفاده از سلاح گرم نیست. بنابراین هرچند قرار است این صحنه خنده‌دار و بامزه به نظر برسد، اما وقتی سقف فرو می‌ریزد و موش‌های وحشت‌زده بیرون می‌ریزند، در واقع صحنه‌ای آشفته و آزاردهنده شکل می‌گیرد.

2. توهمات بصری رمی اصلا عادی نیست

ratatouille

داشتن دوست خیالی برای یک کودک چیز عجیبی نیست، به‌ویژه وقتی احساس تنهایی می‌کند و در دنیای واقعی دوستی ندارد. اما همراه خیالی رمی که روح سرآشپز درگذشته، آگوست گوستو است کمی نگران‌کننده‌تر از حد معمول است. رمی هرچه گوستو می‌گوید، بی‌چون‌وچرا انجام می‌دهد، فقط به این دلیل که نسخه‌ی انسانیِ گوستو قهرمان زندگی‌اش بوده. در نهایت رمی متوجه می‌شود که این گوستو در واقع زاده‌ی ذهن خودش است، چون هرچه او می‌داند، رمی هم می‌داند.

با این حال حتی بعد از این آگاهی، باز هم به شنیدن صدای سرآشپز خیالی‌اش ادامه می‌دهد انگار بدون او نمی‌تواند به رویاهایش ایمان داشته باشد. ما نمی‌گوییم داشتنِ دوست خیالی چیز عجیبی است، اما از آن طرف هم نمی‌توان گفت رمی حالش کاملا خوب است. بالاخره او دارد به صدایی درونِ سرش گوش می‌دهد و بر اساس همان صدا عمل می‌کند. البته فیلم با شوخ‌طبعی این موضوع را ساده‌تر نشان می‌دهد، چون روح گوستو یکی از شخصیت‌های اصلی و نسبتا بامزه‌ی داستان است.

اما اگر واقع‌بین باشیم، گوش کردن به نصیحت‌های زندگی از یک سرآشپز شبح‌گونه احتمالا تصمیم درستی نیست! به بیان دیگر آشپز کوچولو شاید بد نباشد قبل از اینکه خودش باشگاه مشت‌زنی‌اش را راه بیندازد، کمی کمک حرفه‌ای بگیرد.

3. خط قرمز رمی بهداشت است

ratatouille

شاید رمی تنها یک موش باشد و بسیاری از مردم موش‌ها را چندان خوشایند ندانند، اما این موش خاص واقعا نسبت به بهداشت حساس است. کافی است به نحوه‌ی راه رفتنش دقت کنید. دوستان و خانواده‌اش چهار دست و پا راه می‌روند، اما رمی روی دو پا حرکت می‌کند تا دست‌های جلویی‌اش برای غذا خوردن تمیز بماند. حتی وقتی برای اولین بار وارد آشپزخانه رستوران گوستو می‌شود، بلافاصله خودش را در سینکی پر از صابون و آب می‌اندازد تا کامل شسته شود.

این وسواس او نه تنها نشان‌دهنده دقت و حساسیتش است، بلکه راه او را برای تبدیل شدن به یک سرآشپز واقعی هم هموار می‌کند. این جزئیات با ظرافت توسط سازندگان فیلم نشان داده شده و ادامه‌دهنده‌ی شخصیت رمی است. او احتمالا نمی‌خواهد غذا یا بخش‌های دیگر آشپزخانه را آلوده کند. بالاخره یکی از ابتدایی‌ترین قوانین بهداشت در آشپزی، شستن دست‌ها قبل از آماده‌کردن غذاست.

برای همین وقتی آشپز کوچولو مجبور می‌شود برای مدتی در غذا پنهان شود، اگر قبلا خودش را نمی‌شست، این صحنه خیلی آزاردهنده‌تر به نظر می‌رسید. بنابراین هر زمان که رمی آماده‌ی آشپزی می‌شود، اول دست‌هایش را تمیز می‌کند. رمی به‌عنوان موشی که به میکروب‌ها حساس است، همیشه این قانون را رعایت می‌کند.

4. انیمیشن راتاتویی با ظرافت به مساله‌ی تبعیض جنسیتی می‌پردازد

ratatouille

حتی اگر کوالت تاتو آن مونولوگ تاثیرگذار و نمایش ماهرانه‌اش با چاقو را اجرا نمی‌کرد، باز هم بزرگ‌ترها به راحتی متوجه می‌شدند که او تنها زن آشپز در آشپزخانه و با بی‌عدالتی روبه‌روست. با اینکه راتاتویی فیلمی کودکانه است، دنیای مردانه‌ی آشپزی سطح بالا کاملا در آن به نمایش گذاشته شده و تاتو با حضور و تلاشش، به گوشه‌ای از این نابرابری نور می‌تاباند.

اگرچه تاتو می‌گوید آشپزی تحت سلطه قوانین پیرمردهایی است که آشپزی زنان را تقریبا غیرممکن می‌کنند، این پیام ممکن است از درک ذهن‌های جوان‌تر عبور کند، چون کودکان معمولا روی چنین مسائل اجتماعی تمرکز نمی‌کنند و هنوز با بی‌عدالتی‌های جهان آشنا نیستند. با این حال، قابل تحسین است که پیکسار از تاتو به‌عنوان یکی از بااستعدادترین و پرتلاش‌ترین آشپزهای آشپزخانه برای نشان دادن این نکته استفاده می‌کند. امیدواریم در پایان فیلم، رمی در رستوران جدیدش بیشتر از زنان، چه انسان و چه موش استفاده کند و فرصتی برابر به همه بدهد.

5. آلفردو لینگوینی در نوشیدن زیاده‌روی می‌کند

alfredo

در یکی از صحنه‌های انیمیشن راتاتویی، آلفردو لینگوینی به دفتر سرآشپز اسکینر دعوت می‌شود تا یک لیوان شراب بنوشد و بابت سوپی که درست کرده به او تبریک بگوید. اما واقعیت این است که نیت اسکینر چیز دیگری است. او می‌خواهد لینگوینی راز خود را لو بدهد. اسکینر می‌خواهد بداند این فرد که هیچ مهارت یا آموزش آشپزی ندارد، چطور توانسته غذایی بپزد که شایسته‌ی تحسین و تمجید مشتری باشد.

در این میان لینگوینی که خودش هم اعتراف می‌کند اهل نوشیدن نیست، کاملا مست می‌شود. رفتارهای عجیب و خنده‌دار او ممکن است برای کودکان بامزه باشد، اما واقعیت این است که او در حال زیاده‌روی است. روز بعد، لینگوینی حالتی وحشتناک از خماری دارد. حتی آن‌قدر بی‌حال است که نمی‌تواند بیدار شود. فیلم این ماجرا را به شکل طنز نشان می‌دهد. رمی کنترل لینگوینی را به دست می‌گیرد و با حرکات دست با دیگران ارتباط برقرار می‌کند تا اینکه سرانجام کوالت او را بیدار می‌کند.

این صحنه، اگرچه کمدی است، برای بزرگ‌ترها یادآور عواقب واقعی مشروبات الکلی و ضعف انسانی شخصیت‌هاست. خب ما قصد نداریم حال و هوای فیلم را خراب کنیم. باید اعتراف کنیم که هر دو صحنه واقعا خنده‌دار هستند. اما اینکه در یک فیلم کودکانه شاهد مست شدن کامل یک آدم باشیم، خب، قطعا چیزی نیست که انتظار داشته باشیم در یک فیلم پیکسار ببینیم.

6. آیا لینگوینی قبلا هرگز آشپزی نکرده بود؟

linguini

ببینید، ما قصد نداریم لینگوینی را مسخره کنیم. البته همه‌ی آدم‌ها شرایط یکسانی در زندگی نداشته‌اند و بعضی‌ها هم اصلا مهارت آشپزی ندارند. اما قبل از اینکه لینگوینی در رستوران مشغول شود، نوعی زندگی را از سر گذرانده بود که حتی یک بار آشپزی هم در آن وجود نداشت. نه تنها یخچال او پر از غذاهای آماده است، بلکه خودش هم اعتراف می‌کند که قبل از سوپی که با کمک رمی درست کردند، هرگز آشپزی نکرده بود.

این بار هم قرار نیست بخواهیم لینگوینی را سرزنش کنیم. با اینکه گوستو مرتب تکرار می‌کند که «هرکسی می‌تواند آشپزی کند»، آشپزی واقعا مهارت است و خیلی فراتر از دنبال کردن یک دستور غذایی ساده است. اگر فقط دنبال کردن دستورها کافی بود، وضعیت رستوران بهتر از این‌ها می‌بود، چون تمام دستورهای گوستو نوشته شده‌اند. اما خط تولید غذای منجمد و نبود غذاهای جدید نشان می‌دهد که واقعا این رستوران نتوانسته آن‌طور که باید، عدالت را نسبت به هنر گوستو رعایت کند.

برخی آدم‌ها آشپزی را دوست دارند و بعضی‌ها نه. ما کمی حسادت می‌کنیم که لینگوینی توانسته این‌قدر پیشرفت کند بدون اینکه حتی یک تخم‌مرغ درست کرده باشد، چه برسد به آماده کردن یک وعده غذای کامل. با این حال هنوز نمی‌دانیم چطور توانسته این همه سال زندگی کند بدون اینکه حتی یک بار اجاق گاز را روشن کند!

7. لینگوینی خیلی سریع عاشق کوالت می‌شود

coallet

اگر به عشق در نگاه اول باور داشته باشید، حال لینگوینی را هنگام اولین دیدار با کوالت درک می‌کنید. او کمی بعد از ملاقاتش به او می‌گوید که عاشقش است و حتی ناگهان او را می‌بوسد. این رفتار او را عجیب‌تر می‌کند، چون کوالت از حرکاتش کاملا جا خورده بود. در واقع او حتی در حال درآوردن اسپری فلفل از کیفش بود که لینگوینی بی‌خبر لب‌هایش را روی لب‌های او گذاشت. البته مقصر اصلی بوسه لینگوینی هم خودش نیست.

او قصد داشت به کوالت بگوید که رمی در آشپزی به او کمک کرده است. طبیعی است که آشپز کوچولو نمی‌خواست لینگوینی راز او را فاش کند، چرا که می‌ترسید کوالت حضور یک موش در آشپزخانه را نپذیرد. بنابراین رمی چند دسته از موهای لینگوینی را گرفت و به نوعی شروع به پختن یک آش عاشقانه کرد! با اینکه این روش کمی تهاجمی بود، اما به نظر می‌رسد کوالت از بوسه لذت برد و دلش نسبت به لینگوینی نرم شد.

این پسر باید خودش را خوش‌شانس بداند، چون درست لحظه‌ای قبل از اینکه ممکن بود اسپری فلفل بخورد و حداقل به‌نظر خیلی جسور و بی‌پروا جلوه کند، چنین اتفاقی افتاد.

8. انیمیشن راتاتویی پر از کنایه‌های پنهان است

ratatouille

انیمیشن راتاتویی چند شوخی ظریف مخصوص بزرگ‌ترها دارد که اکثر کودکان متوجهشان نمی‌شوند. البته این در فیلم‌های پیکسار و دیزنی عجیب نیست. برای مثال، وقتی سرآشپز اسکینر از لینگوینی می‌پرسد چرا این‌قدر طولانی در یخچال مانده، لینگوینی می‌گوید دارد با سبزیجات آشنا می‌شود. اسکینر به او می‌گوید بیرون بیاید، چون زیادی آشنا شدن با سبزیجات ممکن است مشکل‌ساز شود. خب این یک کنایه است که فقط بزرگ‌ترها متوجهش می‌شوند.

چند کنایه‌ی دیگر وقتی ظاهر می‌شود که لینگوینی می‌خواهد به کوالت بگوید در آشپزخانه از رمی کمک می‌گیرد. در طول این صحنه، کوالت آماده است تا با اسپری فلفل به او واکنش نشان دهد و انتخاب بد لینگوینی در کلمات اوضاع را سخت‌تر می‌کند. ابتدا اعتراف می‌کند که یک «راز ترسناک» دارد و وقتی می‌خواهد بگوید «موش»، حرفش قطع می‌شود، که باعث می‌شود کوالت بپرسد: «جونور داری؟» اما لینگوینی اوضاع را بدتر می‌کند و می‌گوید: «یه کوچولو، کوچولو، کوچولو…» و با انگشتانش اندازه‌ای عجیب نشان می‌دهد. بزرگ‌ترها احتمالا این شوخی را می‌فهمند، اما بیشتر کودکان از آن رد می‌شوند و متوجه کنایه نمی‌شوند.

9. سرآشپز اسکینر از آنچه دیده می‌شود موجود پلیدتری است

skinner

سرآشپزها معمولا در ذهن مردم سخت‌گیر و خشن هستند و اسکینر دقیقا همان کلیشه را تایید می‌کند. اما او فراتر از یک بداخلاق ساده است. او قانون را هم زیر پا می‌گذارد و اطلاعات مهم را پنهان می‌کند. وصیت‌نامه گوستو می‌گوید که اگر ظرف دو سال پس از مرگش وارثی پیدا نشود، اسکینر رستوران را به ارث خواهد برد چیزی که عجیب به نظر می‌رسد و نشان می‌دهد گوستو احتمالا فکر می‌کرد ممکن است فرزندی داشته باشد.

چه بخواهید این را رفتار فریبکارانه، نوعی اختلاس، یا ساده‌ترین شکلش پنهان کردن حقیقت بنامید، اسکینر با دریافت سندی که نشان می‌دهد لینگوینی وارث قانونی رستوران گوستو است، باز هم چیزی نمی‌گوید. او می‌خواهد همچنان سرآشپز باقی بماند، کنترل رستوران را در دست داشته باشد و از خط تولید غذای منجمد که اعتبار و کیفیت رستوران را لکه‌دار می‌کند، سود ببرد. او بررسی می‌کند که آیا این ادعا درست است یا نه و درمی‌یابد که لینگوینی در واقع پسر گوستو است اما باز هم چیزی نمی‌گوید.

با این حال در نهایت لینگوینی به کمک رمی وارث رستوران می‌شود. این موضوع از نگاه بزرگ‌ترها کاملا جدی و قابل درک است چون اساسا نمی‌توان رستوران شخص دیگری را دزدید.

10. موش‌ها در انیمیشن راتاتویی دست به آدم‌ربایی می‌زنند

ratatouille

از نظر قانونی مانعی برای یک موش که می‌خواهد یک نفر را برباید و دست و پایش را ببندد وجود ندارد، اما وقتی موش‌ها بازرس بهداشت را می‌ربایند چون او همه‌شان را در آشپزخانه می‌بیند، قضیه واقعا عجیب به نظر می‌رسد. برای اینکه کار کامل شود، اسکینر هم وقتی موش‌ها را در آشپزخانه می‌بیند، خودش قربانی ربایش می‌شود. این صحنه‌ها برای کودکان بیشتر حالت طنز و هیجان دارد، اما برای بزرگ‌ترها، ایده‌ی آدم‌ربایی توسط موش‌ها قطعا کمی عجیب و غیرمنتظره است.

می‌دانیم ممکن است بعضی‌ها چه فکری کنند. این یک فیلم کودکانه است و در آن هیچ رفتاری که منجر به آسیب رسیدن به کسی شود اتفاق نمی‌افتد اما نمی‌توان نادیده گرفت که موش‌ها با وجود اینکه جونده هستند دو نفر را ربودند تا بتوانند آشپزی و مشکلشان برای سرو غذایی شایسته‌ی تحسین آنتون ایگو را حل کنند. البته موش‌ها، لینگوینی و کوالت هم کاملا از مسئولیت معاف نیستند، چون رستوران کمی بعد بسته می‌شود چون به هر حال موش‌ها در آشپزخانه بودند و این قوانین بهداشتی را نقض می‌کند.

خوشبختانه رستوران جدیدی باز می‌شود، همه خوشحال و راضی زندگی می‌کنند و کسی هم به خاطر دزدیدن و حبس کردن کسی به زندان نمی‌رود.

11. در پایان انیمیشن راتاتویی به رستوران‌ها دقت کنید

ratatouille

در پایان انیمیشن راتاتویی، فیلم با دو رستوران جدید به پایان می‌رسد. یکی برای انسان‌ها به نام لا راتاتویی و یکی مخصوص موش‌ها با اندازه‌ای کوچک. همه‌چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد، اما اگر با دقت بیشتری نگاه کنید، جزئیات این اغذیه‌فروشی کوچک را می‌توانید ببینید. صندلی‌ها از فنجان چای ساخته شده‌اند، میزها از قوطی‌های خوراکی هستند، بشقاب‌ها از دکمه‌ها ساخته شده، کارد و چنگال‌ها از سنجاق‌ها هستند، چراغ‌های کریسمس فضا را روشن کرده و چترهای کوکتل هم سایه‌بانند.

این دقت در جزئیات نه تنها خلاقیت رمی و دوستانش را نشان می‌دهد، بلکه حس بازیگوشی و شادی را هم به مخاطب منتقل می‌کند. آنتون ایگو هم در رستوران جدید حضور دارد البته رستوران مخصوص انسان‌ها. هرچند دیگر منتقد غذا نیست، اما حالش خوب است و کمی هم اضافه‌وزن پیدا کرده، که اشاره‌ای است به عادتی قدیمی‌اش که فقط غذایی را می‌خورد که دوست داشته باشد.

(اگر غذایی را دوست نداشته باشد، آن را نمی‌خورد؛ شاید همین دلیل ناراحتی و بداخلاقی او در طول فیلم باشد، چون همیشه در جستجوی لقمه‌ی بی‌نقص بوده.) حالا ایگو مشتری همیشگی رستوران و حتی سرمایه‌گذار آن شده و به وضوح از همه چیز در منو لذت می‌برد. لینگوینی هم با شغل جدیدش به هدف و معنا دست پیدا می‌کند و کوالت و رمی بالاخره به‌حق به‌عنوان سرآشپزهای واقعی دیده می‌شوند.

منبع: looper

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×