نقد فیلم هیجانانگیز گردبادها (Twisters)
فیلم گردبادها (Twisters) محصول 2024 آمریکا به کارگردانی لی ایزاک چانگ است. فیلمنامهی این فیلم را مایکل کرایتون و مارک ال اسمیت با همکاری یکدیگر نوشتهاند. دیزی ادگار جونز در نقش کیت کوپر، آنتونی راموس در نقش جاوی، گلن پاول و مورا تیرنی بازیگرانی هستند که در این فیلم نقش آفرینی کردهاند. «گردبادها» در لیست ژانر بلایای طبیعی، اکشن و ماجراجویانه قرار میگیرد.
در طول تاریخ سینما بلایای طبیعی دست مایه بسیاری از فیلمها قرار گرفتهاند. باتوجه به اینکه در عصر حاضر گردش اطلاعات سرعت زیادی پیدا کردهاست و آگاهی مردم عامه در خصوص چگونگی فرآیندهای شکل گرفته در طبیعت همچون تغیرات اقلیمی و پیامدهای آن بالا رفته است، تماشای فیلمهایی از این قبیل که به سرکشیهای طبیعت و قدرتنمایی انسان در مقابل آن میپردازند خالی از کنجکاوی و لذت نیست. طوفان و گردباد از جمله بلایای طبیعی هستند که وقتی در تار داستانهایی از جنس مفاهیمی چون عشق، مرگ، اراده و تعهد تنیده میشوند قابلیت تبدیل شدن به فیلمهایی پر تنش، دراماتیک ودیدنی را پیدا میکنند.
فیلم «گردبادهای» 2024 ساختهی لی ایزاک چانگ دنبالهی مستقل فیلم گردباد ساختهی یان ده بونت محصول سال 1996 است. فیلم «گردبادها» گرچه مستقل از فیلم گردباد ساخته شدهاست اما کارگردان از پیش فرضهای فیلم گردباد سود برده است. او فیلمی در چهارچوب ذهنیت و سلیقهی هنری خود ساختهاست که حال و هوای فیلم گردباد ده بونت را تداعی میکند.
این فیلم داستان یک تیم با محوریت یک شخصیت اصلی است که تصمیم میگیرند یک سیستم هشدار آب و هوایی و طوفانی را در کشوری مانند آمریکا و ایلاتی مانند اوکلاهاما که همیشه درگیر بادهای چرخان و سرگردان است، تست کنند. آنها در این راه با خطرات غیرقابل پیش بینی مواجه میشوند. داستان از جایی آغاز میشود که کیت با بازی دیزی ادگار جونز هنگام انجام تحقیقاتی در مورد قدرت، سرعت و الگوی حرکتی طوفان دچار حادثه شده و فاجعه غیرقابل برگشت و دردناکی را تجربه میکند. این حادثه باعث میشود تا قهرمان داستان پیلهی انزوا به دور خود تنیده و به پوچی برسد. اما فیلم با یک پرش زمانی دوباره از جای دیگری آغاز میشود. کیت با تشویق یک دوست به نام جاوی با بازی آنتونی راموس بار دیگر تصمیم میگیرد که تحقیقات در مورد گردبادها را با تست یک سیستم جدیدتر از سر بگیرد. کیت، جاوی و دیگر کسانی که به این دو میپیوندند تیمی را تشکیل داده و به دل طوفان میزنند. اما طوفان آن طوفانی نیست که گروه انتظارش را داشت، ابعاد، قدرت و حتی الگوی حرکتی طوفان غیر قابل پیش بینی است.
اکشن در گردبادها
فاکتور غیرقابل حذف در فیلمهای ماجراجویی صحنههای اکشن است. کارگردان فیلم «گردبادها» توانسته با هوشمندی و استفادهی بهینه از جلوههای ویژه صحنههای اکشن چشمگیری را خلق کرده و هیجان را به فیلم تزریق کند. صحنههای عظیمی از خیسی و چرخیدن همراه با بادهای پیچنده که باعث میشود تا تماشاچی حس نفسگیری را تجربه کند و از آن لذت ببرد. اکشن تنها صحنههایی از زد و خورد، بگیر و ببند و هیجان کاذب نیست. اکشن به مثابهی یک المان بسیار تأثیرگذار در پیشبرد داستان فیلم و ایجاد حس کنجکاوی و استرس در فیلم عمل میکند. کارگردانی که بتواند
صحنههای اکشن را در زمان، مکان و به اندازهی مناسب در فیلم بگنجاند و علاوه برآن بداند چه موقع بر شدت آن بیفزاید و یا بکاهد موفق عمل کردهاست. کارگردان فیلم «گردبادها» توانسته به خوبی از عهدهی این کار بربیاید. صحنههای اکشن فیلم «گردبادها» به گونهای طراحی و اجرا شدهاند که در وحلهی اول با ایجاد فضایی پر تعلیق و پر کشمکش تمام وکمال توجه تماشاچی را به خود جلب میکند و در وحلهی دوم داستان و البته تماشاچی را به آن سویی که میخواهد، میکشاند.
ایده و روایت
ایدهی فیلم «گردبادها» یک ایده قوی است. یک ایدهی جهانشمول که به راحتی میتواند توجه مخاطبان را از سراسر جهان به خود جلب کند. یک بلای طبیعی با قابلیت دراماتیک شدن و داستان نزاعی که انسان بر سر کنترل قدرت نمایی این فرآیند طبیعی میکند. گرچه ایدهی دست مایه قرار دادن فرآیندهای طبیعی در طول تاریخ سینما بسیار تکرار شده است، اما ایدهی اولیه فیلم «گردبادها» متفاوت عمل کرده است. آغاز فیلم پر تعلیق است. روایت فیلم پتانسیل جلب کنجکاوی تماشگر را دارد. فیلم با یک سکانس پر تعلیق آغاز میشود. اما در ادامه تماشاچی تنها به فکر دنبال کردن ماجرای گردباد است. او میخواهد بداند که در نهایت این گردباد است که پیروز می شود یا انسان هوشمند، خلاق و با اراده. در سکانس آغازین فیلم کارگردان علاوه بر این که از صحنههای تعلیق دار استفاده میکند از کشمکش عمیق درونی شخصیت نیز استفاده کرده و به خوبی کنجکاوی تماشاچی را تحریک میکند و او را دنبال خود میکشد. اما در ادامه آن بُعد از فیلم که به کشمکش درونی شخصیت – که در ابتدا مطرح شده بود – و چالشهای روحی، روانی و احساسی او به دست فراموشی سپرده میشود. در ادامه و در لایههای زیرین این ماجرای پرتعلیق و پر هیجان چیزی برای کشف وجود ندارد و مخاطب فقط با ماجرا سرگرم میشود.
- نقد انیمیشن من نفرت انگیز ۴ (Despicable Me 4)
- نقد فیلم فیوریوسا: حماسه مکس دیوانه (Furiosa A Mad Max Saga)
- نقد فیلم پادشاهی سیارهی میمونها (Kingdom of the Planet of the Apes)
شخصیت پردازی
قهرمان فیلم بعد از شکست در پروژهاش مانند بسیاری از فیلمهای دیگر بدون ایجاد هیچ چالش دراماتیک و غیرقابل پیش بینی تن به انزوا میدهد. و بعد از گذشت مدت زمانی همین شخصیت بدون انگیزه بدون هیچ برانگیختگی منطقی تنها با یک تلنگر ساده سرپا شده و تصمیم میگیرد آن کار بسیار سخت و چالش برانگیز را دوباره انجام بدهد. در حالی که چرایی این تصمیم قهرمان برای تماشاچی ملموس نیست و محرک درونی که باعث ایجاد این تغییر میشود از عمق کافی برخوردار نیست. فیلم تصمیم دارد تا بیشتر از هر چیزی بر چالشی که کیت در وحله اول با خود و در وحله دوم با جهان پیرامونش دارد تمرکز کرده و به آن بپردازد، اما فقط ما به ازاهای بیرونی این کشمکشهای درونی را عینی میکند بدون این که به طور اساسی و ریشهای به آنها بپردازد. بنابراین شخصیت پردازی در سطح باقی میماند و این موضوع شامل حال بقیه شخصیتهای فیلم نیز میشود. در ابتدای فیلم ما شاهد یک حادثهی فاجعه بار هستیم پس از آن هنگامی که دختر تصمیم به تلاشی دوباره میگیرد دیگر هیچ ردی از آن درد عمیق و زخم کاری که برجان و روان شخصیت نشسته است، دیده نمیشود. شخصیت فیلم آن حادثهی دهشتبار را مانند یک خاطرهی بد بسیار معمولی به فراموشی میسپارد. در صورتی که سازندهی فیلم میتوانست تأثیر آن فاجعه را بر شخصیت با استفاده از نمادهای بیرونی و کشمکش های درونی در ادامهی فیلم به مخاطب نشان داد و البته با آن اراده و خویشتنداری قهرمان را به چالش بکشد به گونهای که مانع سختی در راه رسیدن به رستگاری شخصیت باشد تا فیلم عمق پیدا کند. اما در نهایت سفر قهرمانانهی شخصیت اصلی برای رسیدن به رستگاری تبدیل به یک ماجرای خوش ساخت و هیجان انگیز شدهاست که دیدنی اما فراموش شدنیاست. داستان فیلم به گونهای روایت شده است که مخاطب نمیتواند تمام و کمال با قهرمان ارتباط برقرار کند او به عمق شخصیت و لایه های دورنی این قهرمان راه پیدا نمیکند و در نتیجه همدلی و همذات پنداری ناقصی با او برقرار میکند.
بی شک پدیدهی گردباد نقش شخصیت منفی این فیلم را بازی میکند. شخصیتی که نمیشود با او گفتگو کرد و قهرمان فقط میتواند تلاش کند تا او را کنترل کند و از قدرت نمائی مخرب او جلوگیری کند. در فیلم «گردبادها» همانطور که پیش از این اشاره شد کارگردان توانسته با استفاده از صحنههای قدرتمند اکشن و هیجان انگیز گردباد را به عنوان یک شخصیت منفی قدرتمند به تصویر بکشد. اما نکتهی ظریفی که شاید از دید پنهان مانده باشد نقش دراماتیک این شخصیت منفی است. گردباد از نظر فیزیکی به عنوان یک شخصیت منفی به خوبی جا افتادهاست و تماشاچی او را به عنوان شخصیت ضد قهرمان میپذیرد اما این شخصیت منفی فقط یک نیروی شر دردسرساز است نه آن نیروی شری که بتواند روح و روان و دیدگاه قهرمان به زندگی را به چالش بکشد. چالشی که اگر بود، میتوانست جذابیت این فیلم را چند برابر کند.
خرده داستانها
فیلم «گردبادها» داستان کسی است که علی رغم شکست سختی که خورده میخواهد دوباره تلاش کند تا پیروز میدان شود. نویسنده در کنار خط اصلی داستان خرده داستانهایی دیگری نیز اضافه کردهاست بدون این که به آنها به درستی پرداخته باشد. یک خرده داستان عاشقانه یک خرده داستان سیاسی، که اگر حذف شوند و یا جایگزین شوند لطمهای به فیلم وارد نخواهد شد. خرده داستان باید تمام و کمال در خدمت خط اصلی داستان فیلم باشد و در راه پیشبرد داستان اصلی حرکت کند.
فیلم «گردبادها» تلاشی است برای به تصویر کشیدن رویارویی انسان با طبیعت. فیلمی است در مورد کشمکشهای درونی انسانی که نمیخواهد، شکست را بپذیرد و سعی میکند تا دوباره به پا خیزد. «گردبادها» فیلمی است که پیشرفت واستفاده از تکنولوژی برای مهار طبعیت را به نمایش میگذارد. فیلم «گردبادها» ساختهی لی چانگ در بخش زیباییهای تصویر، اکشن، صدا و جلوههای ویژه بسیار موفق عمل کردهاست اما در بخش داستان و پرداخت به مفاهیم انسانی و درگیریهای ذهنی و روانشناختی شخصیت چندان خوب عمل نکرده است. این فیلم به عنوان یک فیلم سرگرم کننده و هیجانانگیز برای گذراندن یک آخر هفتهی کسالت بار یک انتخاب عالی است اما به عنوان فیلمی که بتواند انسان را به تفکر بیاندازد و ذهن او را درگیر چالشها و سئوالات تفکر انگیز کند عملکرد ضعیفی دارد.