تمام انیمیشنهای دیزنی که از سال 1937 تا به امروز منتشر شدهاند نزدیک به 62 عنوان هستند که سال به سال به تعداد آنها افزوده میشود. آثاری که بسیاری از آنها بهترین ژانر خود محسوب میشوند، اما چگونه میتوان کیفیت این انیمیشنها را با یکدیگر مقایسه کرد؟
رتبهبندی انیمیشنهای دیزنی به دلیل تعداد زیاد آنها کار دشواریست. این انیمیشنها برای بسیاری از مردم تداعی کنندهی خاطراتی روشن از دوران کودکی هستند و نقشی اساسی در شکلگیری تصور ما از جادو در بزرگسالی دارند. بررسی نقاط قوت و ضعف هریک از این انیمیشنها، به اندازهی بررسی ارزش هنری و خلاقانهی آنها، به واکاوی دلیل علاقهی ما به آنها نیز میپردازد (واقعا که جدا شدن از این احساسات کار بسیار سختی است).
با وجود تمام این چالشها، ما در مایکت تلاش کردیم تا این کار را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم و همچنین داستانهایی از مراحل ساخت این انیمیشنها را نیز با شما به اشتراک بگذاریم تا شما از عوامل دخیل در موفقیت (یا عدم موفقیت) هر فیلم آگاه شوید. پس میتوان گفت که بله، این متن به اندازه که یک بررسی انتقادی است، یک درس تاریخ نیز خواهد بود. ما برای نگارش این مطلب از منابع مختلفی استفاده کردیم که تعدادی از آنها به شرح زیر است:
- کتاب «جنگ دیزنی» (DisneyWar) نوشتهی جیمز بی. استوارت
- کتاب «شرکت خلاقیت» (Creativity Inc) نوشتهی اد کتمول و ایمی والاس
- کتاب «والت دیزنی» (Walt Disney) نوشتهی نیل گابلر
- و همچنین مستندهای فوقالعادهی «بیدار کردن پری خفته» (Waking Sleeping Beauty) و «والت و گروه» (Walt and El Grupo)
والت دیزنی با «سفیدبرفی و هفت کوتوله» ریسک بزرگی کرد. اولین انیمیشن بلند سینمایی آمریکا – و اولین انیمیشن بلند با تکنیک سل – در زمان اکرانش در سال ۱۹۳۷، یکی از پرهزینهترین فیلمهای ساخته شده تا آن زمان به شمار میرفت. حتی همسر و برادر دیزنی (که شریک تجاری او هم بود) به این ایده اعتقادی نداشتند؛ پیش از آن کمپانی دیزنی فیلمهای کوتاه میساخت و این همان چیزی بود که مخاطبان آمریکایی، نه فقط از دیزنی بلکه به طور کلی از انیمیشن انتظار داشتند. اگر سفیدبرفی شکست میخورد، ممکن بود کل شرکت دیزنی فرو بریزد، به خصوص که با نبود هیچ سابقهای برای موفقیت مالی انیمیشنهای بلند در گیشه، دلیلی برای موفقیت فیلم وجود نداشت. اما خب شانس با والت دیزنی یار بود و این انیمیشن تماشایی موفقیت خیره کنندهای کسب کرد. سفیدبرفی در اکران اولیهی خود در دههی 1930، بیش از ۷ میلیون دلار، یعنی بیش از چهار برابر بودجهی هنگفتش فروش داشت. آن موفقیت، پایهگذار مجموعهای از انیمیشنهای فوقالعاده بود که ساخت آنها تا به امروز ادامه دارد. هرچند که نام رسمی کمپانی طی سالها تغییر کرده است – از «والت دیزنی پروداکشنز» (Walt Disney Productions) به «والت دیزنی فیچر انیمیشن» (Walt Disney Feature Animation) و در حال حاضر «والت دیزنی انیمیشن استودیوز» (Walt Disney Animation Studios) – اما همه استودیویی خلاق و شگفتانگیز بودهاند که طی 74 سال گذشته انیمیشنهای بلند سینمایی تولید کرده است. جدیدترین آنها هم «آرزو» نام دارد که همین چند ماه قبل اکران شد. ما اینجا هستیم تا تمام انیمیشنهای دیزنی را در طول عمر طولانی و پربارش رتبهبندی کنیم. برخی از این فیلمها در میان پربینندهترین و محبوبترین آثار ساخته شدهی تاریخ قرار دارند و الهامبخش شکلگیری انواع و اقسام محصولات جانبی – از کتابها، اسباببازیها، صفحههای گرام [آلبومهای موسیقی]، شهربازیها، لباسها و … – بودهاند. برخی دیگر اما تنها چند ماه پس از خروج از سینما، به طور کلی فراموش شدند. شاید همهی این عناوین مهم نباشند، اما در کنار هم، برجستهترین مجموعهی انیمیشن در آمریکا و شاید جهان را تشکیل میدهند که در تار و پود خاطرات کودکی ما تنیده شدهاند.
62. جوجه کوچولو (Chicken Little)
- کارگردان: مارک دیندال
- صداپیشگان: زاک براف، گری مارشال، جون کیوسک، استیو زان
- تاریخ اکران: 2005
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 36 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 5.7 از 10
در میان تمام انیمیشنهای دیزنی «جوجه کوچولو» اولین فیلم کاملا کامپیوتری این کمپانی است، که قرار بود استودیو را وارد قرن بیست و یکم کند. اما در عوض، باعث شد استودیو کاملا سردرگم به نظر برسد. انگار آنها نه تنها در زمینهی انیمیشن کامپیوتری بیتجربه بودند، بلکه اصول اولیه داستانسرایی و شخصیتپردازی را هم کاملا فراموش کرده بودند. شخصیتها، کلیشهای و غیرقابل دوستداشتن هستند و داستان با بیفکری، اصول و اخلاق اصلی افسانه را زیر پا میگذارد و در عین حال، زمان زیادی را صرف ورزش بیسبال میکند. با موسیقی متن پاپ گرامافونی، طنزی در سطح سریالهای کمدی موقعیت کمهزینه و طراحیهای زشت شخصیتها که به لطف انیمیشن کامپیوتری ابتدایی حتی زشتتر هم به نظر میرسند، این فیلم شبیه تلاشی ناکام و غیرحرفهای از دیزنی برای ساخت یک فیلم دریمورکسی به نظر میرسد.
دیزنی به انیمیشنهای خیرهکننده اش مشهور است، اما هیچکدام از این ویژگیها در «جوجه کوچولو»، زشتترین فیلمشان، پیدا نمیشود. همانطور که گفتیم، این فیلم نمونهای از تلاش ناموفق دیزنی برای تقلید از سبک ضعیف و بیمایهی دریمورکس است و همین ویژگی باعث شده تا همهی چیزهایی که مردم به خاطر آنها عاشق دیزنی هستند را فراموش کند. البته از حق نگذریم این انیمیشن لحظات جالبی هم دارد؛ جوجه کوچولو، شخصیت اصلی بامزهای است و صداپیشههای اثر نیز اجرای پرانرژیو جذابی دارند، اما اینها برای جبران تجربهی ناخوشایند کل فیلم کافی نیست. فیلمی که تمام جنبههای آن توی ذوق میزند و در میان تمام انیمیشنهای دیزنی رتبهی آخر را به دست آورده است.
61. معدن موسیقی (Make Mine Music)
- کارگردان: جک کینی، کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، جاشوا میدور، رابرت کورماک
- بازیگران: نلسون ادی، دینا شور، لاورن اندروز
- تاریخ صداپیشگان: 1946
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 58 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.2 از 10
«معدن موسیقی» هشتمین اثر بلند در میان تمام انیمیشنهای دیزنی بود که در سال 1946 به روی پردهی سینماها رفت. در آن زمان، اکثر کارکنان دیزنی توسط دولت آمریکا برای ساخت فیلمهای تبلیغاتی به منظور کمک به تلاشهای جنگی جذب شده بودند. برای حفظ فعالیت استودیو در طول سالهای جنگ، دیزنی مجموعهای از شش فیلم گلچینمانند منتشر کرد که «معدن موسیقی» سومین مجموعه و ضعیفترین آنها و بود. این فیلم شامل چندین انیمیشن کوتاه است که با هم ترکیب شده و یک داستان بلند موزیکال را روایت می کنند.
بهطور عجیبی، «معدن موسیقی» تنها اثر کلاسیک دیزنی است که روی دیزنی پلاس وجود ندارد و پیدا کردن آن روی هوم ویدیو (فرمتهای قدیمی فیلم خانگی) هم بسیار دشوار است. این فیلم گلچینمانند، مجموعهای از 10 بخش مختلف با کیفیتهای متغیر است که اکثرشان به راحتی در میان تمام انیمیشنهای دیزنی فراموش میشوند. درخشانترین بخش این مجموعه، «جانی فدورا و آلیس بلوبونت» است، داستانی که توسط گروه موسیقی «اندروز سیسترز» (The Andrews Sisters) روایت میشود و با ترانهای دلنشین، ماجرای عشق غیرممکن دو کلاه در یک فروشگاه را تعریف میکند.
60. دایناسور (Dinosaur)
- کارگردان: رالف زاندگ
- صداپیشگان: دی بی سویینی، اوسی دیویس، الفری وودارد، مکس کاسلا
- تاریخ اکران: 2000
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 65 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.4 از 10
فراموش کردن اینکه «دایناسور» یک فیلم دیزنی است کاملا قابل درک است و امکان دارد با دیدن نام آن در میان لیست تمام انیمیشنهای دیزنی تعجب کنید. این اثر اولین تلاش بزرگ استودیو در زمینهی انیمیشن کامپیوتری به شمار میرود. با این حال، اگرچه تمام شخصیتها با کامپیوتر ساخته شدهاند، اما پسزمینهها را تصاویر واقعی تشکیل دادهاند. به همین خاطر این پسزمینهها خیره کننده هستند، اما شخصیتها با استانداردهای امروزی کاملاً زشت ابتدایی به نظر میرسند. «دایناسور» یکی از معدود فیلمهای دیزنی است که هیچ آهنگی در آن وجود ندارد و به دلیل نبود شخصیتهای به یاد ماندنی و ضعف شخصیتپردازی، فاقد هویت منحصربهفرد است.
با تمام اینها اما، «دایناسور» ترکیب جالبی از شخصیتهای کامپیوتری و پسزمینههای واقعی است که در محل فیلمبرداری شدهاند. با این حال، نتیجه چندان درخشان از آب درنیامد، صورت دایناسورها بهطور عجیبی شبیه چهرهی انسانها به نظر میرسد و کلیت فیلم نیز کمی غیرطبیعی است و به اصطلاح سینماییها «درنیامده». با وجود این، فیلم همچنان در گیشه با موفقیت عظیمی روبرو شد. در آن زمان، هر فیلمی که با موضوع دایناسورها ساخته میشد تضمین کنندهی فروشی فوقالعاده بود، بنابراین جای تعجب ندارد که دیزنی هم تصمیم به ساخت فیلمی با حضور این موجودات دوست داشتنی گرفت.
59. خانهای در مزرعه (Home on the Range)
- کارگردان: جان سنفورد
- صداپیشگان: روزان بار، جودی دنچ، جنیفر تیلی، کوبا گودینگ جونیور، رندی کواید
- تاریخ اکران: 2004
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 52 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 5.4 از 10
دوران افول دیزنی با ظهور «دریمورکس» و «پیکسار» و پایان یافتن سلطهی چند دههای آنها بر دنیای انیمیشن فرا رسید. «خانهای در مزرعه» داستان گروهی از گاوهای شیرده است که برای نجات مزرعهی خود تلاش میکنند، اما در این فیلم به شدت غیرطنز، آنها را به سمت و سویی دیگر میبرد. در کنار این داستان، بدترین شخصیت شرور تاریخ دیزنی هم حضور دارد و حتی آهنگ دلنشین کی. دی. لانگ هم نمیتواند این فاجعه را جبران کند.
«خانهای در مزرعه» آخرین انیمیشن دو بعدی طراحی شده با دست دیزنی که در مدت پنج سال ساخته شد، یکی از کمارزشترین آثار این کمپانی است. یک وسترن سردرگم با شوخیهای کلیشهای و سطحی که به ندرت الهامبخش یا خندهدار هستند و به سختی میتوان آن به کس دیگری پیشنهاد کرد. بعد از سالها بازنویسی فیلمنامه، ایدهی اولیه که دربارهی درگیری یک کابوی با شعبدهبازی جادویی در یک شهر ارواح بود، به طرز عجیبی به داستانی دربارهی سه گاو اهل کلکل (با صداپیشگی روزان بار، جودی دنچ و جنیفر تیلی) تبدیل شد که میخواهند مزرعهی خود را نجات دهند.
این فیلم میتواند برای کودکان بسیار خردسال سرگرم کننده باشد، اما کودکان بزرگتر و بزرگسالان به سرعت از داستان کسل کننده و جلوههای بصری ضعیف آن خسته میشوند. «خانهای در مزرعه» در حد استانداردهایی که در تمام انیمیشنهای دیزنی وجود دارد نیست و کاملا واضح است که خود دیزنی نیز چشماندازی فراتر از انیمیشنهای با دست کشیده را هدف قرار داده و مشتاقانه به دنبال حرکت به سمت تجربهی تکنیکهای جدید بود. حتی با در نظر گرفتن دوران افت انیمیشنهای دیزنی در دههی 2000، «خانهای در مزرعه» هنوز هم فیلمی است که به راحتی فراموش میشود.
58. سلام برادران (Saludos Amigos)
- کارگردان: نورم فرگوسن، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: لی بلر، ماری بلر، پینتو کالویگ، والت دیزنی، نورم فرگوسن
- تاریخ اکران: 1942
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 80 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6 از 10
در طول معرفی 10 مورد بعدی لیست تمام انیمیشنهای دیزنی، با اصطلاح «فیلم گلچینمانند» زیاد روبرو خواهید شد، پس بهتر است کمی با تاریخچهی آن آشنا شوید. در اوایل سال 1941، دولت ایالات متحده از والت دیزنی خواست تا فیلمی برای بازار آمریکای جنوبی بسازد تا با نمایش آن هم با نفوذ نازیها مقابله کند و هم حسن نیت آمریکا را به کشورهای منطقه نشان دهد. اوایل آن سال، انیماتورهای دیزنی طی سفری به آمریکای جنوبی ازین قاره دیدن کردند و وقتی آمریکا در اواخر آن سال ناگزیر وارد جنگجهانی دوم شد، دیزنی تولید آثار بلند رو متوقف کرد و روی ساخت فیلمهای تبلیغاتی برای حمایت از جنگ تمرکز کرد. در نتیجه «سلام برادران» به عنوان بخشی از سیاست حسن همجواری برای بهبود روابط ایالات متحدهی آمریکا با آمریکای لاتین ساخته شد که شخصیتهایی مثل گوفی و دونالد را در سفر به آمریکای جنوبی به تصویر میکشد. حتی با زمان کمتر از یک ساعت باید بگوییم که فیلم کاملا کسل کننده است، اما در بخش پایانی و با انیمیشن خیره کننده و پرجنبوجوش «آکوارلا دو برزیل» که طوطی مشهور خوزه کاریوکا، را معرفی میکند، به اوج خود میرسد.
«سلام برادران» که به عنوان اولین فیلم گلچینمانند دیزنی منتشر شد، اساسا نشان دهندهی نقشهی راه کمپانی برای باقی ماندهی آن دهه بود. در آن دوره انیمیتورهای دیزنی به جای تمرکز روی یک داستان بلند با مدت زمان کامل، به تیمهای مختلف تقسیم میشدند. برخی از تیمها روی پروژههای دولتی کار میکردند و برخی دیگر روی بخشهای کوتاه برای فیلمهای گلچینمانند. «سلام برادران» جزو انیمیشنهای دستهی دوم است که علیرغم کممایه بودن همچنان سرگرم کننده است، به خصوص دو بخش آن با حضور دونالد داک. این فیلم اولین حضور خوزه کاریوکا، دوست طوطی برزیلی دونالد و یکی از سه کابالرو را رقم میزند. در نهایت با اینکه «سلام برادران» یک اثر کلاسیک سرگرم کننده محسوب میشود، اما حال و هوای کلی آن امروزه بسیار قدیمی به نظر میرسد. حتی شخصیتهای دوست داشتنی دیزنی هم نمیتوانند لحن غمانگیز ذاتی فیلم را پنهان کنند.
57. عشق و حال مجانی (Fun and Fancy Free)
- کارگردان: جک کینی، بیل رابرتز، همیلتون لاسک، ویلیام مارگان
- صداپیشگان: کلیف ادواردز، ادگار برگن، لوانا پاتن، والت دیزنی، کلارنس نش
- تاریخ اکران: 1947
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 67 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.4 از 10
«عشق و حال مجانی» ضعیفترین مجموعهی فیلمهای گلچینمانند دیزنی در دوران جنگجهانی است که با ترکیب داستان یک خرس سیرک به نام «بونگو» و اثر کلاسیک «میکی و لوبیای سحرآمیز» در سال 1947 ساخته شد. در این انیمیشن دیگر از بخشهای کوتاه متعدد خبری نیست و اثر تنها شامل دو بخش میشود. بخش اول، «بونگو»، بر اساس داستانی از سینکلر لوئیس ساخته شده و با معرفی جیمینی کریکت و روایت دیناه شور همراه است. این بخش دربارهی یک خرس سیرک است که با فرار از محل زندگیاش وارد دنیای وحش میشود. او در آنجا عشق و حتی رقیب عشقی پیدا کرده و با چالشهای وفق دادن خودش با محیط جدید دستوپنجه نرم میکند. در کل بخش قابل قبولی است. بخش دوم اما بسیار قویتر است، «میکی و لوبیای سحرآمیز» که با توجه به حضور در تلویزیون پخش مکرر از این مدیوم، به مراتب شناخته شدهتر از کل فیلمی است که در ابتدا جزئی از آن بود. این یک اقتباس زیرکانه، بامزه و از نظر بصری چشمگیر از داستان «جک و لوبیای سحرآمیز» است که در آن، میکی، دونالد داک و گوفی عملا نقش جک را باهم تقسیم میکنند.
«میکی و لوبیای سحرآمیز» مانند «بونگو»، در ابتدا به عنوان یک انیمیشن بلند مستقل در نظر گرفته شده بود. پیشتولید هر دو ایده با شروع جنگجهانی دوم متوقف شد و در نهایت آنها به چیزی بین یک انیمیشن کوتاه و بلند تبدیل شدند که هر دو بخش حدود 30 تا 40 دقیقه طول دارند (زمان کل مجموعه 74 دقیقه است). این فیلم فاقد تنوع مجموعههای دیگر است (یکی از نقاط قوت آنها این است که اگر بخشی را دوست نداشتید، ظرف چند دقیقه تمام میشد) اما «میکی و لوبیای سحرآمیز» یکی از بهترین آثار دیزنی در دههی ۴۰ به شمار میرود و «بونگو» نیز خالی از جذابیت نیست.و «بونگو» ممکن است حوصلهتان را سر ببرند. «عشق و حال مجانی» آخرین اثر در بین تمام انیمیشنهای دیزنی بود که والت دیزنی در آن به جای شخصیت میکی موس صحبت کرد و در کمال تاسف، این یک خداحافظی رضایتبخش نبود و کیفیت کلی فیلم، همانطور که از این دورهی آثار انیمیشن دیزنی انتظار میرود، ضعیف است.
56. برادر خرس (Brother Bear)
- کارگردان: آرون بلیز، رابرت واکر
- صداپیشگان: واکین فینیکس، جرمی سوارز، ریک مورانیس، دیو توماس
- تاریخ اکران: 2003
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 37 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
یک ایدهی بامزه، کنای (با صداپیشگی خواکین فینیکس) پسری از قوم اینوئیت یک خرس را به ناحق میکشد و به عنوان تنبیه توسط ارواح به یک خرس تبدیل میشود. در این مسیر، او با توله خرسی به نام کودا (با صداپیشگی جرمی سوارز دوست داشتنی) که به دنبال مادرش میگردد آشنا میشود. فیلم لحظات بامزهای دارد و پیام اخلاقی روشنی را منتقل میکند، اما در کل حال و هوایی ملایم و کمرمق دارد. در دههی 2000، دیزنی بعد از دورهی رنسانس خود سعی در بازسازی هویتاش داشت و به نظر میرسد «برادر خرس» فیلمی است که تلاش میکند خودش را پیدا کند. حتی موسیقی متن فیلم که توسط فیل کالینز ساخته شده، شبیه نسخهی کمرنگتر کار قبلی او روی «تارزان» است.
اگر اخیرا فیلمهای دههی 2000 دیزنی که عموما دوست داشتنی نبودند را تماشا کرده باشید، میبینید اکثرشان بهتر از چیزی هستند که دربارهی آنها به گوش میرسد. فقط یکی دوتا از آنها واقعا بد بودند (باور کنید، سزاوار است که آسمان روی «جوجه کوچولو» آوار شود). «برادر خرس» هم تمام تلاش خود را برای خوب بودن میکند اما از یک سطحی بالاتر نمیرود. این فیلم درام خانوادگی صمیمی و تاثیرگذار که داستان آن حدود 10 هزار سال پیش و در جایی که امروزه آلاسکا نام دارد اتفاق میافتد، برای قرار گرفتن در میان آثار ردیف اول دیزنی کمی بیش از حد معمول سطحی و کلیشهای است، اما تماشای آن بسیار راحت و دلنشین است. مناظر نشان دهنده شده در فیلم خیره کنندهاند و شوخیهای ریک مورانیس و دیو توماس (که اساسا نقش برادران مککنزی رو در قالب دو گوزن جذاب ایفا میکنند) به آن اندازه که شاید از شخصیتهای مکمل تمام انیمیشنهای دیزنی در آن دوران انتظار داشته باشید آزار دهنده نیستند.
«برادر خرس» هم دچار همان کلیشهی همیشگی دیزنی است که در آن شخصیت اصلی که از اقلیتهای قومی و قبیلهای محسوب میشود، بیشتر دقایق اثر را به شکل چیز دیگری – در اینجا یک خرس – میگذراند. استفاده از این خط داستانی پایه در مرتبهی اول شاید فقط سادهلوحی به نظر برسد، اما تکرار مداوم آن شک برنامهریزی شده بودنش را تقویت میکند. در انتها باید گفت که «برادر خرس» در مقایسه با بسیاری از آثار دیزنی در دههی 2000، اثر چندان برجستهای به شمار نمیرود، اما همچنان پیامهایی دربارهی مدارا و احترام را منتقل میکند. با وجود این، فیلم تقریبا به دست فراموشی سپرده شده است، هرچند که بعدها دنبالهای ویدیویی برای آن منتشر شد.
55. رابین هود (Robin Hood)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: پیل هریس، اندی دوین، پیتر آستیناو، تری توماس، برایان بدفورد
- تاریخ اکران: 1973
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 58 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
«رابین هود» فیلمی است که باعث پیدایش طرفداران پرشمار شخصیتهای حیواننما شد شخصیت اصلی آن روباهی حیلهگر و دوست داشتنی است. با این حال، فراتر از گروه بازیگران تأثیرگذار، خود فیلم عمق چندانی ندارد. «رابین هود» بیشتر شبیه مجموعهای از صحنههای بیارتباط به هم به نظر میرسد تا یک فیلم بلند با داستانی منسجم و این، بیشک نشانههایی از آشفتگی شدید استودیو در زمان ساخت فیلم را با خود به همراه دارد. موضوعی که واقعا ناراحت کننده است، چون «رابین هود» میتوانست در میان تمام انیمیشنهای دیزنی اثری واقعا ویژه باشد، ضمن اینکه یکی از بهترین آهنگهای دیزنی، یعنی «عشق»، را هم در خود جای داده است.
«رابین هود» در اوایل دههی 70 میلادی ساخته شد که شاید بشود گفت یکی از دورههای فراموش شده (یا حداقل کمبازده) دیزنی بوده، اما این فیلم جزو بهترین آثار آن دوره به شمار میرود و خیلی از جذابیتهای انیمیشن پیش از خودش یعنی «شمشیر در سنگ» را هم داراست. این فیلم بازتعریفی نسبتا ساده از داستان قدیمی رابین هود در برابر پرنس جان هست، اما صداپیشگیها فوقالعاده و داستانی که به طرز شگفتانگیزی پرداخت شده، آن را هم برای بچهها و هم برای بزرگسالان مناسب و تماشایی میکند.
اقتباس دیزنی از افسانهی کلاسیک رابین هود هرچند به هیچ وجه افتضاح نیست، اما میتوانست بسیار بهتر از اینها باشد. نکتهی جالب دربارهی این انیمیشن دیزنی روند ساخت طولانی آن بود که اکرانش را با تاخیر زیادی مواجه کرد. به همین دلیل انیماتورها مجبور شدند برای اینکه فیلم بتواند به زمان اکران مشخص شده در نوامبر 1973 برسد، از صحنههای رقص فیلمهای قبلی استودیو استفادهی مجدد کنند.
54. وقت آهنگ (Melody Time)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک، جک کینی
- صداپیشگان: روی راجرز، اتل اسمیت، بابی دریسکال، لوانا پاتن
- تاریخ اکران: 1948
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 75 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.1 از 10
پنجمین مجموعهی فیلمهای گلچین دیزنی از دههی ۴۰ هم مشکلات مشابهی با بقیه دارد – مجموعهای به هم ریخته از انیمیشنهای کوتاه با کیفیت هنری متفاوت و بدون ارتباطی از لحاظ تماتیک – اما میزان موفقیت آن کمی بالاتر است. هفت داستان مختلف نمایش داده شده در این فیلم قطعا نقاط قوت و ضعف متفاوتی دارند، اما در کنار بخشهای کسل کنندهای مثل «درختها» (که درست مثل اسمش است)، شاهد «پکوزو بیل» هستیم، که فوقالعاده خندهدار است، و «اسلو فوت سو» هم شخصیتی است که هنوز امیدواریم دیزنی روزی دوباره سراغش را بگیرد.
این فیلم کمی شبیه نسخه سبکترِ «فانتازیا» است و مثل آن انیمیشن را با موسیقی ترکیب میکند، با این تفاوت که اینجا از موسیقی عامهپسند استفاده شده و خبری از بخشهای ارکسترال بین قطعات نیست. از بخشهای برجسته میتوان به «رقص زنبور» اشاره کرد، جایی که یک زنبور در کابوس موزیکال سورئالی گرفتار شده که بر اساس نسخهی جازِ «پرواز زنبور» ساخته شده است. در این بخش انتظار صحنههای تجربی عجیب و غریب مثل پسزمینههایی به سبک دالی و مار خطرناکی که از کلاویههای پیانو ساخته شده را داشته باشید. بخش ابتدایی با عنوان «روزی روزگاری زمستان» یک اثر هنری خیره کننده با رنگآمیزی فوقالعاده است. دونالد داک و خوزه کاریوکا در «تقصیرش رو بنداز گردن سامبا» دوباره با پرندهی آراکوئن روبرو میشوند، که حس صحنهای حذفشده از «سه کابالرو» را القا میکند. این بخش کوتاه، شبیه به آن فیلم، ترکیبی زیبا و سورئال از انیمیشن و لایو-اکشن با المانهای درگیر کنندهی غیرمنتظره است. «وقت آهنگ» همچنین شامل دو انیمیشن کوتاه دیزنی است که بر اساس افسانههای آمریکایی شکل گرفتهاند. «افسانهی جانی اپلسید» روایتی ضعیف از افسانهای است که پیرامون جان چپمن شکل گرفته، البته با اضافه کردن بیهودهی عنصری ماورایی که شامل یک فرشته میشود. بخش بسیار بهتر، انیمیشن کوتاه «پکوزو بیل» است که با روایت روی راجرز و پسران پیشگام، داستانی به هم ریخته، مسخره و (البته با توجه به اینکه یک کارتون دربارهی غرب وحشی دههی 40 است) گاهی نژادپرستانه را دربارهی افسانههای مدرن ادوارد اس. اوریلی تعریف میکند. به راحتی میتوانید بخشهای خوب را تماشا کنید و بقیه را کنار بگذارید.
53. روباه و سگ شکاری (The Fox and the Hound)
- کارگردان: تد برمن
- صداپیشگان: میکی رونی، کرت راسل، پرل بیلی، جک آلبرتسون
- تاریخ اکران: 1981
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 75 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.2 از 10
«روباه و سگ شکاری» داستان شیرین روباه قرمزی به نام تاد و سگی شکاری به نام کوپر را روایت میکند که علیرغم اینکه جامعه به آنها حکم میکند دشمن همیشگی باشند، بهترین دوست یکدیگر میشوند. بسیاری از افراد این انیمیشن را به خاطر صحنهی دلخراش جدایی تاد (با صداپیشگی میکی رونی)، روباه، و کوپر (با صداپیشگی کرت راسل)، سگ شکاری، به یاد میآورند. این انیمیشن به شکلی هوشمندانه تعصب – به خصوص در نحوهای که جامعه این تعصبات را شکل میدهد – را بررسی میکند. اما نادیده گرفتن این نکته سخت است که «روباه و سگ شکاری» با شخصیتهای انسانی سطحی و داستانی که نمیتواند زمان یک انیمیشن بلند را توجیه کند، به طرز ناامید کنندهای کممایه است.
نگاه انتقادی به انیمیشنهای دیزنی، گاهی اوقات میتواند باعث کنار گذاشتن احساس نوستالژیکمان نسبت به آنها شود. فیلم لحظات بسیار شیرینی دارد – صحنههای بازی تاد و کوپر کوچولو بسیار بامزه از کار درآمدهاند، هرچند کمی زیادی شیرین به نظر میرسند – اما در کل اثری احساساتی و کلیشهای به سبک فیلمهای اشکدرآر قدیمی است که مخاطب را تا رسیدن به پایان قابل پیشبینیاش حسابی خسته و دلزده میکند. «روباه و سگ شکاری» در واقع نقطهی عطف انتقال نسل انیماتورها در دیزنی به حساب میآید. اولین انیمیشن در میان تمام انیمیشنهای دیزنی که هیچیک از 9 پیرمرد افسانهای دیزنی در ساخت آن مشارکت نداشتند و نخستین اثر هنرمندانی چون جان ماسکر، ران کلمنتس، جان لستر و گلن کین که بعدها دیزنی (و پیکسار) را به سمت قرن ۲۱ هدایت کردند. این کشمکش و تقابل بین نسلهای قدیم و جدید را کاملا میتوان در فضای فیلم حس کرد.
هرچند که این انیمیشن بیشتر برای کودکان خردسال مناسب است و اکثر بزرگسالان آن را اثری متوسط میدانند، اما همچنان بامزه و دوست داشتنی است و پیام مهمی را منتقل میکند. «روباه و سگ شکاری» از لحاظ مالی برای دیزنی یک موفقیت به حساب میآمد و در سال 2006 دنبالهای ویدیویی برای آن منتشر شد.
52. شمشیر در سنگ (The Sword in the Stone)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: آلن نِیپییر، سباستین کبت
- تاریخ اکران: 1963
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 68 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
دههی ۱۹۶۰ برای دیزنی دوران عجیبی بود و ادامهی مسیر تمام انیمیشنهای دیزنی کمی غیرممکن به نظر میرسید. این شرکت بعد از مخارج سنگینی که در سال 1959 برای انیمیشن «دیو و دلبر» انجام داد، تلاش میکرد تا به مسیر درست بازگردد. کم کردن هزینهها در راس سیاستهای کمپانی قرار داشت و همین دلیل اصلی این است که «شمشیر در سنگ» از نظر بصری خام و ناپخته به نظر میرسد. به جز صحنهی جادویی و خیالانگیز بین مرلین و مادام میم، این انیمیشن از نظر بصری کمماجراترین اثر دیزنی به شمار میرود. نبود یک خط داستانی درخشان و استخواندار هم یکی دیگر از نقاط ضعف اصلی اثر است.
انیمیشنهای این دوره موفق به حفظ جایگاه کلاسیک خود نشدند و اغلب به لیست آثار ضعیف و بدنام دیزنی تبعید شدند. آثاری که نسلهای جوانتر که آشنایی آنها با انیمیشنهای دیزنی از «پری دریایی کوچولو» و دورهی رنسانس دیزنی در دههی 90 آغاز شده، از وجودشان بیخبرند. این اقتباس از افسانههای شاه آرتور، که به طور کلی بر اساس کتاب «شاه روزی خواهد آمد» ساخته شده، بینقص نیست، اما با وجود نداشتن هیچ ستارهی بزرگی در صداپیشگی، جذابیت زیادی دارد. در انتها «شمشیر در سنگ» با موسیقی گوشنواز برادران شرمن، به عنوان آخرین انیمیشن اکران شده پیش از مرگ والت دیزنی شناخته میشود. این فیلم که بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده، بسیار فراتر از حد معمول عجیب و غریب است و از زمان «آلیس در سرزمین عجایب» عجیبترین و در عین حال بااحساسترین اثر دیزنی به شمار میرود. ویژگیهایی که اینبار اما مورد استقبال منتقدان قرار نگرفت. هرچند که تماشاگران از آن استقبال کردند و «شمشیر در سنگ» گیشهی موفقی را تجربه کرد.
51. سه کابالرو (Three Caballeros)
- کارگردان: نورمن فرگوسن
- صداپیشگان: کلارنس نش
- تاریخ اکران: 1944
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 83 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.3 از 10
«سه کابالرو» دومین و آخرین فیلمی است که به واسطهی سیاست حسن همجواری ساخته شد و از نقاط برجستهی دوران جنگ به شمار میرود. هفت بخش فیلم کاملا باهم متفاوتاند، اما هیچکدام خسته کننده نیستند (اتفاقی که برای فیلمهای گلچینمانند دههی چهل به ندرت رخ میداد). «پنگوئن خونسرد» حس خوبی به بننده میدهد، «بائیا» با رقصی بین دونالد داک و خواننده، آئورا میراندا، خیره کننده است و «خیالبافی سورئال دونالد» جادویی به نظر میرسد.
این انیمیشن محصول سال 1944 در واقع اولین تلاش دیزنی برای ترکیب لایو-اکشن با انیمیشن بود. کاری که بیش از 40 سال بعد و در دوران رنسانس دیزنی با انیمیشن «چه کسی برای راجر رابرت پاپوش دوخت؟» با مهارتی مثال زدنی موفق به انجام آن شد. در این فیلم دونالد داک با یک طوطی سیگار به لب به نام خوزه کاریوکا که نماد برزیل است و یک خروس تپانچهکش به نام پانچیتو پیستولس که نماد مکزیک است، همبازی میشود. اگر بخواهیم خط داستانی مشخصی برای این فیلم قائل شویم، باید بگوییم که آمریکای لاتین سرزمینی تند و آتشین و پرجنبوجوش است که دختران جوان و زیبایش از نگاههای شما آزرده خاطر نمیشوند. چند صحنهی فیلم در به تصویر کشیدن محترمانهی اقلیتها مطابق با استانداردهای امروزی با اما و اگر همراه است، اما واضح است که انیماتورها و کارگردانهای دیزنی تمام تلاش خود را کردهاند تا شما را به این باور برسانند که آمریکای جنوبی و مرکزی فوقالعادهاند (تا حدی با تکیهی زیاد بر «ناشناخته» و «عجیب» جلوه دادن آنها). «سه کابالرو» با اینکه در زمان خودش فیلمی جاهطلبانه بود و الهامبخش فیلمهای ترکیب لایو اکشن و انیمیشن شد، اما دیزنی دیگر هرگز چنین فیلمی نساخت.
50. یخزده 2 (Frozen II)
- کارگردان: کریس باک، جنیفر لی
- صداپیشگان: کریستن بل، ایدینا منزل، جاش گد، جاناتان گروف
- تاریخ اکران: 2019
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 77 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
عجیب نیست که «یخزده» با فروشی معادل بیش از 1 میلیارد دلار در گیشهی جهانی، یکی از موفقترین انیمیشنهای تاریخ به شمار میرود. دیزنیِ امروزی با دیزنیِ دوران اولیه بسیار متفاوت است، دورانی که در آن موفقیت گیشه تقریبا تضمینی برای ساخت دنباله بود. حالا «یخزده 2» وارد میشود، فیلمی که همان شخصیتهای دوستداشتنی و آهنگهای عالی را با خود به همراه میآورد، اما آنها را در داستانی پیچیده و گیج کننده قرار میدهد که هرگز به طرز رضایتبخشی به سرانجام نمیرسد. البته این بدان معنا نیست که مشکلات فیلم مانع از فروش آن حتی بیشتر از قسمت قبلیاش شود.
دنبالهی «یخزده» کمی تا قسمتی ناامید کننده است. بیننده حس میکند که دلیل ساختن آن صرفا به دست آوردن یک میلیارد دلار دیگر بوده و داستان جذاب یا نوآوری هنری در آن نقشی ندارد. البته دیزنی مجبور به ساخت اثری در حد و اندازهی قسمت اول هم نبوده، زیرا در میان تمام انیمیشنهای دیزنی هرچیزی با اسم «یخزده 2» و تصویر آنا و السا روی پوسترش منتشر میشد، به احتمال زیاد موفقیتش تضمین شده بود. با این حال، «یخزده 2» به شکلی منطقی داستان را گسترش میدهد و روی نقاط قوت اثر قبلی یعنی آهنگهای فوقالعاده و انیمیشن کامپیوتری خیره کننده، تأکید بیشتری میکند که همینها تنها نقاط قوت قسمت دوم یک انیمیشن ماندگار هستند.
49. کتاب جنگل (The Jungle Book)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: بروس رایترمن، فیل هریس، سباستین کبت، لوئیس پریما، جرج سندرز
- تاریخ اکران: 1967
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
«کتاب جنگل» آخرین انیمیشن بلند تولید شده در زمان حیات والت دیزنی بود که 10 ماه پس از مرگ او اکران شد. همچنین تا زمان اکران «پری دریایی کوچولو» که بیش از 20 سال بعد منتشر شد، آخرین اثر کلاسیک دیزنی به شمار میرفت که مورد تحسین همگانی قرار گرفت. دلیل این محبوبیت را به راحتی میتوان درک کرد؛ این انیمیشن شاید یکی از بیخیالترین و سرگرم کنندهترین آثار در بین تمام انیمیشنهای دیزنی باشد. با صدای فوقالعادهی بازیگران، موسیقی فراموش نشدنی و جذابیت بینظیر بالو با صداپیشگی فیل هریس، «کتاب جنگل» تجملگرایی استعماری داستانهای اصلی رودیارد کیپلینگ را با لذت یک زندگی سرخوشانه و پرهیجان عوض میکند. قطعا بحثهایی در مورد کماهمیت جلوه دادن آسیبهای استعمار در سرگرمیهای کودکان وجود دارد، اما فارغ از آن، «کتاب جنگل» تجربهای سرزنده و عمیقا سرگرم کننده است که موسیقی آن هم بدون شک گیراترین موسیقی در بین تمام انیمیشنهای دیزنی به شمار میرود. با تمام اینها اما برخی معتقدند نسخهی لایو -اکشنی که جان فاورو در سال 2016 ساخت و روانهی سینماها کرد بهتر است.
48. نجات دهندگان (The Rescuers)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن، جان لانزبری، آرت استیونز
- صداپیشگان: باب نیوهارت، اوا گابور، جرالدین پیج
- تاریخ اکران: 1977
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 79 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.9 از 10
«نجات دهندگان» نقطهی روشنی بین «کتاب جنگل» که در سال 1967 درست بعد از مرگ والت دیزنی اکران شد و دورهی رنسانس دیزنی که با نمایش «پری دریایی کوچولو» در سال 1989 آغاز شد به حساب میآید. این فیلم که بر اساس دو رمان فانتزی از مارگری شارپ ساخته شده، چهار سال وقت و 8 میلیون دلار هزینه برد که کیفیت بالای تولید را نشان میدهد. فیلم داستان ماجراجویی دو موش به نامهای برنارد (با صداپیشگی باب نیوهارت) و خانم بیانکو (با صداپیشگی اوا گابور) را روایت میکند که به صورت پنهانی با سازمان ملل متحد همکاری کرده و به قربانیان آدمربایی در سراسر جهان کمک میکنند. در جدیدترین ماموریتشان آنها باید برای پیدا کردن یک کودک گمشده به باتلاق شیطان سفر کنند. داستان دلنشینی که ماجرای قهرمانهای کوچک با قلبهای بزرگ را جشن میگیرد.
موفقیت «نجات دهندگان» باعث شد تا به اولین انیمیشن دیزنی تبدیل شود که دنبالهای برایش ساخته میشود. هرچند فیلم اصلیِ اکران شده در سال 1977 به اندازهی کافی جذاب و سرگرم کننده از کار درآمده، اما این انیمیشن یکی از موارد نادر در بین تمام انیمیشنهای دیزنی به حساب میآید که دنبالهاش بهتر از اثر اصلی شده است. دنبالهای که از رتبهی بسیار بالاتری در میان دیگر آثار شاخص و مستقل دیزنی برخوردار است.
47. تیزپا (Bolt)
- کارگردان: کریس ویلیامز، بایرون هاوارد
- صداپیشگان: جان تراولتا، مایلی سایرس، سوزی اسمن، مارک والتون
- تاریخ اکران: 2008
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
انیمیشن محصول سال 2008 دیزنی، «بولت» به طور واضح تحت تاثیر متناقض نوآوریهای پیکسار و آرمانهای قدیمی دیزنی قرار داشت. این فیلم داستان سگی به همین نام (با صداپیشگی پرشور جان تراولتا) را دنبال میکند، یک ستارهی برنامههای تلویزیونی که باور دارد شخصیتی که بازی میکند (سگی با قابلیتهای ژنتیکی که برای محافظت از دختر دانشمندی به نام پنی (با صداپیشگی مایلی سایرس) ساخته شده) کاملا خود واقعی اوست. اما زمانی که از صحنهی فیلمبرداری فرار میکند، خیلی زود با حقیقتهای ناخوشایندی دربارهی خودش روبرو میشود. این فیلم با مقدمهای قابل پیشبینی و رویکرد طنز به شدت محافظهکارانهاش به مضمونی با پختگیای که بعید به نظر میرسد برای فیلمی با چنین ایدهای اصلی در نظر گرفته شده، دست پیدا میکند.
با اینکه داستان هیچوقت از مسیر قابل حدس و اندازهاش خارج نمیشود، اما حس روایت روان فیلم، که با قابلیت سهبعدی در سینماهای مجهز تقویت شده، تجربهای لذتبخش و بدون دردسر را تضمین میکند. چیزی که این فیلم موفق به انجام آن نمیشود اما، پیدا کردن جایگاهی برای خودش در دنیای خلاقانهی جدید انیمیشن است. به طور غیر قابل اجتنابی به نظر میرسد که «بولت» برای تطبیق با مدل قدیمی دیزنی طراحی شده و با اکراه به سمت سنتهای جدید آن کشیده شده است، شکی که با پایانبندی فیلم و بازگشت به فرمت کلاسیک دوبعدی در تیتراژ پایانی که به نظر با علاقه بیشتری نسبت به کل فیلم ساخته شده، تایید میشود. فیلمی بامزه و خوشساخت با انیمیشن کامپیوتری عالی که آن را آغازگر دورهی احیای دیزنی میدانند.
46. آتلانتیس: امپراتوری گمشده (Atlantis: The Lost Empire)
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: جیم وارنی، کوری بورتون، کلادیل کریستین
- تاریخ اکران: 2001
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 49 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.9 از 10
«آتلانتیس: امپراتوری گمشده» یک انیمیشن جذاب ساخته شده بر اساس آثار ژول ورن است که در سال 2001 به عنوان اولین فیلم علمی-تخیلی دیزنی اکران شد. این انیمیشن دارای فضای بسیار مفرحی است که لحظات جذابی را برای تماشاگر خلق میکند اما معرفی تعداد وحشتناکی شخصیت در زمان نسبتا کم فیلم از انسجام آن کاسته و باعث میشود تا بیشتر با تیپهای شخصیتی کلیشهای روبرو باشیم تا آدمهای باورپذیر. با وجود اینکه این فیلم به یکی از آثار مورد علاقهی گروه خاصی از طرفداران تبدیل شده، از نظر فروش در گیشه چندان موفق نبود و یکی از چندین شکست دیزنی در ژانر علمی-تخیلی به شمار میرود. قابل توجهترین ویژگی این فیلم، سبک بصری منحصر به فرد آن است که بر اساس آثار مایک میگنولا، طراح کمیک مشهور شکل گرفته که خودش یکی از چهار طراح اصلی فیلم بوده است.
45. دیگ سیاه (The Black Cauldron)
- کارگردان: تد برمن، ریچارد ریچ
- صداپیشگان: گرند باردسلی، سوزان شریدان، فردی جونز، نایجل هاثورن، براندون کال
- تاریخ اکران: 1985
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 56 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.3 از 10
«دیگ سیاه» یک فیلم فانتزی تاریک محصول سال 1985 است که با لقب گرانترین انیمیشن ساخته شده تا آن زمان روی پردهی سینماها رفت اما کاری کرد که تقریبا باعث نابودی همیشگی دیزنی شد. این انیمیشن روایتگر داستان پادشاه شاخدار شروری است که به دنبال دیگ سیاه باستانیای میگردد که به او در تسخیر دنیا کمک میکند. این اثر به شکست تجاری عظیمی تبدیل شد که تقریبا دیزنی را به ورشکستگی کشاند. در نتیجه، «دیگ سیاه» تا سال ۱۹۹۸ به صورت خانگی و روی ویدیو منتشر نشد.
پیدا کردن هرگونه اشارهای به این انیمیشن در میان تمام انیمیشنهای دیزنی در جاهای مختلف، کار سختی است. با اینکه «دیگ سیاه» به طور کامل از بین نرفته و هنوز روی پلتفرم دیزنی پلاس هم در دسترس عموم قرار دارد اما ترجیح استودیو این است که هیچ زمان و هیچکجا حرفی از آن به میان نیاورد. هرچند که این فیلم فانتزی تاریک و جاهطلبانه شکست مالی عظیمی را تجربه کرد، اما در واقع نکات مثبت زیادی را در خود جای داده است. این فیلم دارای سبک بصری منحصربهفردی است، اما کیفیت پایین انیمیشنسازی و عدم وجود حتی یک آهنگ در کل دقایق فیلم به آن ضربه زده است. شخصیتها چندان جالب نیستند و شخصیت شرور داستان، پادشاه شاخدار، با وجود طراحی ترسناکی که دارد، به طرز عجیبی ناتوان و مسخره است. اینکه داستان شکلگیری فیلمی هیجانانگیزتر از خود فیلم باشد، نشانهی خیلی خوبیست که وقتمان را برای تماشای آن هدر ندهیم.
44. الیور و دوستان (Oliver & Company)
- کارگردان: جورج اسکریبنر
- صداپیشگان: جویی لورنس، بیلی جوئل، ناتالی گرگوری، دام دیلوئیس
- تاریخ اکران: 1988
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 54 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.6 از 10
«الیور و دوستان»، آخرین فیلمی است که قبل از شروع دورهی رنسانس دیزنی ساخته شد و داستان آشنای «الیور توییست» چارلز دیکنز را به شهر نیویورک دههی 80 منتقل میکند. این انیمیشن نوستالژیک داستان بچه گربهای یتیم به نام الیور را دنبال میکند که به گروهی از سگهای ولگرد در خیابانهای نیویورک ملحق میشود. حالا الیور (با صداپیشگی جوی لارنس)، گربهای ولگرد است که یک سگ دورگهی کاریزماتیک به نام داجر (با صداپیشگی بیلی جول) سرپرستیاش را قبول کرده تا به او راه و رسم زندگی در خیابان را یاد بدهد. آهنگهای فیلم عالی هستند، به خصوص «چرا باید نگران باشم؟» که شادی و نشاط خاصی را به ارمغان میآورد. در «الیور و دوستان» انیمیشن کامپیوتری چشمگیر با انیمیشنهای سنتی طراحی شده با دست ترکیب شده و در حالی که به جذابیت آثار دیگر دیزنی نیست اما به اندازهی کافی سرگرم کننده است و به یکی از معدود موفقیتهای مالی این استودیو در دههی 80 تبدیل شد.
43. امدادگران: ماموریت زیرزمینی (The Rescuers Down Under)
- کارگردان: مایک گابریل
- صداپیشگان: باب نیوهارت، اوا گابور، جون کندی، تریستان راجرز
- تاریخ اکران: 1990
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 71 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
باور کنید یا نه، استودیویی که حالا «یخزده 2» و «رالف اینترنت را خراب میکند» میسازد، قبلا دنباله نمیساخت. «امدادگران: ماموریت زیرزمینی» که در سال 1990 اکران شد، اولین دنباله در میان تمام انیمیشنهای دیزنی بود که بعد از گذشت 50 سال از خلق انیمیشن بلند «سفیدبرفی و هفت کوتوله»، آن هم در دوران رنسانس دیزنی ساخته شد. شاید برایتان عجیب به نظر برسد که چرا از بین همهی فیلمهای دیزنی، «امدادگران» اولین انیمیشنی باشد که دنباله پیدا میکند، و خب، در این حس تنها نیستید. شاید امروزه کمتر کسی سراغ انیمیشن اصلی برود، اما در زمان خودش یکی از پرفروشترین آثار دیزنی بود. حالا این محبوبیت را با مد دههی 80 استرالیا ترکیب کنید و نتیجهاش میشود «امدادگران: ماموریت زیرزمینی».
باب نیوهارت و اوا گابور دوباره به جای برنارد و خانم بیانکا، موشهای سفید شجاعی که نجات آدمها (خب، درواقع هر کسی!) برایشان یک اولویت مهم است صداپیشگی میکنند. ماجرا از مردابهای لوئیزیانا به بیابانهای استرالیا منتقل شده است. نیوهارت و گابور مثل گذشته زوج دوست داشتنیای هستند و طنز خشک همیشگی نیوهارت همچنان در دنیای انیمیشن، غیرمنتظره و بامزه به نظر میرسد. فیلم پر از ماجراجویی و هیجان است که به لطف سیستم رایانهای CAPS دیزنی، به شکل فوقالعادهای خلق شده و «امدادگران: ماموریت زیرزمینی» را به اولین پویانمایی بلند کاملا دیجیتالی تاریخ تبدیل میکند.
42. رالف خرابکار (Wreck-It Ralph)
- کارگردان: ریچ مور
- صداپیشگان: جان سی. ریلی، سارا سیلورمن، جک مکبریر، جین لینچ
- تاریخ اکران: 2012
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 87 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.7 از 10
پس از خرید پیکسار توسط دیزنی، «رالف خرابکار» نزدیکترین تلاش این شرکت مادر برای یافتن قلبی واقعی در میان نکات داستانی متعدد، فضاسازی دلپذیر و تعدادی صحنهی اکشن هیجانانگیز به شمار میرود. «رالف خرابکار» مخاطبان را با یک گیمنت (سالن بازیهای ویدیویی) آشنا میکند که میزبان یک بازی ساختگی به نام «فلیکس جونیور درستش میکنه» است. در این بازی، شخصیت اصلی (با صداپیشگی جان سی. رایلی) شبیه شخصیت شرور بازی «دانکی کونگ» است. رالف، پس از دههها بازی در نقش منفی و طرد شدن توسط شخصیتهای «خوب» بازی خودش و بازیهای دیگر در گیمنت، بالاخره تصمیم میگیرد «تربو بشه» (اصطلاحی در بازیها به معنای قویتر شدن). او با وجود هشدارها، برای به دست آوردن مدال و در نتیجه، احترام شخصیتهای خوب، به بازی دیگری میرود. یکدندگی او در رسیدن به هدفش منجر به هرجومرجی میشود که هر جن (شخصیت کوچک بازی) بدشانسی که هنگام خاموش شدن دستگاه، در داخل بازی گیر کرده باشد را با خطر نابودی مواجه میکند.
داستان با معرفی انبوهی از قوانین دنیای بازی، شخصیتهای مختلف و شوخیهای درونی فراوان برای والدینی که فرزندانشان برای به یاد آوردن بسیاری از بازیهای کلاسیک اشاره شده خیلی کوچک هستند، خیلی زود به سرعت خیره کنندهای میرسد. انتخاب صداپیشه برای شخصیتِ ونلوپ (با صداپیشگی سارا سیلورمن) شاهکار به نظر میرسد؛ این شخصیت بهطور کامل با طنز کودکانهی سیلورمن هماهنگ است. تاثیرگذارتر اینکه، او (و رایلی) واقعاً در شخصیتپردازی موفق عمل میکنند و اندوه عمیق ناشی از تنهاییشان را به خوبی به این شخصیتهای کارتونی تزریق میکنند. دنیای خودِ «شوگر راش» هم شایستهی ذکر است. این دنیا با خلاقیت دیوانه کننده و سرزندگی تپنده، تقریبا باعث تاسف میشود که یک بازی ویدیویی واقعی از روی آن ساخته نشده است؛ دنیایی که دلتان میخواهد در آن ماندگار شوید. در انتها باید گفت که «رالف خرابکار» از ابتدا تا انتها یک لذت کامل است باید آن را دید.
41. ماجراهای ایکابد و آقای تاد (The Adventures of Ichabod and Mr. Toad)
- کارگردان: جک کینی، کلاید جرونیمی، جیمز آلگار
- صداپیشگان: اریک بلور، جی. پت آمالی، کالین کمبل، جان مکلیش، کمبل گرانت
- تاریخ اکران: 1949
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.9 از 10
اقتباس دیزنی از اثر «باد در میان بیدها»ی کنت گراهام، نیمی از یک فیلم عالی است. بعد از اکران «بامبی» در سال 1942، دیزنی تقریبا تا هشت سال بعد هیچ انیمیشن بلند دیگری منتشر نکرد. آنها در طول دههی 40 مجموعهای از فیلمها را اکران کردند که شامل آثار کوتاهتر انیمیشن و لایو-اکشن بودند. آخرین فیلم از این مجموعههای ترکیبی، «ماجراهای ایکابد و آقای تاد» نام داشت و دو فیلم کوتاه نیم ساعته را با هم ادغام میکرد که بر اساس «باد در میان بیدها» اثر کنت گراهام و «افسانهی اسلیپی هالو» اثر واشنگتن ایروینگ ساخته شده بودند. بعد از اکران اولیهی سینمایی، دیزنی این دو فیلم کوتاه را از هم جدا کرد، و «اسلیپی هالو» به یک کلاسیک واقعی دیزنی و نماد هالووین تبدیل شد، در حالی که «باد در میان بیدها» بیشتر به خاطر الهام بخشیدن به «ترن وحشی آقای وزغ» در پارکهای دیزنی و سمورهای شرور در فیلم «چه کسی برای راجر ربیت پاپوش دوخت؟» شناخته میشود. با وجود محدودیتهای بودجه و نیروی انسانی که در طول جنگ و بلافاصله پس از آن در دیزنی وجود داشت، این فیلم نمونهی زیبایی از انیمیشن کلاسیک دیزنی ساخته شده به دست «نه پیرمرد افسانهای» دیزنی است، با یک شخصیت اصلی دیوانهوار که کاملا برای انیمیشن مناسب است. «باد در میان بیدها»ی نیم ساعته، نه یک فیلم کوتاه است و نه یک فیلم بلند، اما در کنار اثر همراهش، به آمادهسازی سینماها و تماشاگران برای بازگشت باشکوه دیزنی با انیمیشن بلند «سیندرلا»، آن هم تنها چهار ماه بعد، کمک کرد.
پری دریایی کوچولو ؛ بزرگترین تفاوتها بین لایو-اکشن و داستان اصلی
40. ملاقات با رابینسونها (Meet the Robinsons)
- کارگردان: استیون اندرسون
- صداپیشگان: جردن فرای، وسلی سینگرمن، هارلند ویلیامز، تام کنی، استیون اندرسون
- تاریخ اکران: 2007
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 68 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
کسی «ملاقات با رابینسونها» را به یاد دارد؟ لوئیس، پسری بیسرپرست است که فقط آرزو دارد تا بفهمد که چرا به فرزندی پذیرفته شده. اما وقتی توسط یک مخترع عجیب و غریب به نام ویلبر رابینسون به آینده پرتاب میشود زندگیاش برای همیشه دستخوش تغییر شده و بهم میریزد. این فیلم از لحاظ بصری یکی از عجیبترین آثار دیزنی است که با یک سبک خاص، تقریبا (اما نه کاملاً)، موفق میشود ضعفهای انیمیشن کامپیوتری نسبتا قدیمی کار را جبران کند. افسوس که دیزنی با فیلمهایی مثل «خانهای در مزرعه» و «جوجه کوچولو» بخش زیادی از اعتبار خودش را زیر سوال برد، زیرا «ملاقات با خانواده رابینسونها» داستانی به طرز شگفتانگیزی بامزه و صمیمانه دارد که لایق توجه بیشتر است.
همچنین بد نیست بدانید که «ملاقات با رابینسونها» اولین فیلم دیزنی بعد از به عهده گرفتن سمت مدیر ارشد خلاقیت این کمپانی توسط جان لستر به شمار میرود. اقتباسی آزادانه از کتاب کودکانهی «یک روز با ویلبر رابینسون» که شبیه به دیگر انیمیشنهای میانی ردهبندی آثار دیزنی، در بعضی قسمتها خستهکننده است و اگر کمی تلاش میکرد میتوانست خیلی بهتر باشد و جایگاه بهتری را در بین تمام انیمیشنهای دیزنی کسب کند.
39. آرزو (Wish)
- کارگردان: فاون ویراسانتورن، کریس باک
- صداپیشگان: آریانا دبوز، کریس پاین، ایوان پیترز، آلن تودیک، جنیفر کونییاما
- تاریخ اکران: 2023
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 48 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 5.7 از 10
در جشن 100 سالگی استودیوی الهامبخش و شگفتانگیز دیزنی، انیمیشنی به نام «آرزو» منتشر شد که آچنان که باید نتوانست نظرها را به خود جلب کند. این انیمیشن با داستانی پیچیده دست و پنجه نرم میکند که زیادی شبیه مجموعهای از اشارات به دیگر فیلمهای بهتر دیزنی به نظر میرسد. خوشبختانه، سبک جدید انیمیشن این فیلم که ترکیبی از سیجیآی و عناصر با دست کشیده است، فوقالعاده به نظر میرسد و بسیاری از آهنگهای ساخته شده برای آن هم به شدت رضایتبخش هستند. آشا (با صداپیشگی آریانا دبوز) به جمع شخصیتهای ماندگاری که پیش از این در تمام انیمیشنهای دیزنی دیدهایم اضافه میشود و کریس پاین هم در نقش شرور داستان که شاه ماگنریفو نام دارد به طرز دلپذیری اغراقآمیز بازی میکند. در نهایت اما این دستیارها، والنتینو (با صداپیشگی آلن تودیک که همیشه تأثیرگذار است) و استار هستند که صحنه را میدزدند و همه را عاشق خودشان میکنند.
38. شش قهرمان بزرگ (Big Hero 6)
- کارگردان: دون هال، کریس ویلیامز
- صداپیشگان: اسکات ادسیت، رایان پاتر، دنیل هنی، تی جی میلر، جمی چانگ
- تاریخ اکران: 2014
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10
بعضی ابرقهرمانها به خاطر عدالت با بدی مبارزه میکنند. بعضی دیگر به دنبال انتقام هستند. اما بیمکس، ربات دوست داشتنی و غولپیکر دیزنی در «شش قهرمان بزرگ»، برای کمک به هیرو هامادا (با صداپیشگی رایان پاتر)، نابغه نوجوان تحت سرپرستیاش، در زمان سوگ او پس از یک تراژدی ویرانگر مبارزه میکند. این موضوع باعث میشود بیمکس در بین قهرمانان امروزی روی پردهی نقرهای که معمولا به خاطر اهدافی فراتر از خودشان به ندای ماجراجویی پاسخ میدهند، یک شخصیت منحصربهفرد به نظر برسد. در مقابل او نه با کرمهای فضایی زرهپوش مبارزه میکند، نه باید جلوی فعالیتهای خرابکارانهی یک تروریست دیوانهوار را بگیرد. در عوض، او تنها با یک پسر غمگین و تنها طرف است که به کسی برای تکیه کردن نیاز دارد.
«شش قهرمان بزرگ» بر اساس شخصیتهایی از یک کمیک مارول ساخته شده و عناصر آشنای زیادی در آن وجود دارد، به خصوص بخشهای مربوط به شکلگیری داستان اصلی و گردهم آمدن گروه ابرقهرمانان. اما در تکتک گامهایی که «شش قهرمان بزرگ» برمیدارد، یک جریان زیرزمینی واقعی از احساسات وجود دارد. فیلم بین شادی عمیق و اندوهی سنگین در نوسان است. هیرو، درست مثل تونی استارکها و پیتر پارکرهای دنیای کمیک، از استعدادهایش به عنوان راهی برای کنار آمدن با آسیب روحیاش استفاده میکند. اما تعداد کمی از آن فیلمها به طراوت و سرزندگی «شش قهرمان بزرگ» هستند. این فیلم یک ضرباهنگ و ریتمی دارد که از ابتدا تا انتها آن را دنبال میکند و در خلال آن با ترکیب لنز سرگرمیهای کودکانه، به سراغ مضامین بزرگسالانه میرود. «شش قهرمان بزرگ» تصویری فوقالعاده سرگرم کننده، درخشان، هوشمندانه و ساخته شده بر اساس کلیشههایی است که در آثار مشابه، کمی بیش از حد تکرار شدهاند. صحنههای اکشن هیجانانگیز و استادانه تنها بخشی از ویژگیهایی است که باعث جذابیت فیلمهای بلاکباستر میشود و رابطهی عاطفی بین یک پسر و ربات دوست داشتنیاش، بخش مکمل این جذابیت است.
37. دنیای عجیب (Strange World)
- کارگردان: دان هال
- صداپیشگان: جیک جیلنهال، دنیس کواید، جابوکی یانگ-وایت، گبریل یونیون، لوسی لیو
- تاریخ اکران: 2022
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 72 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 5.7 از 10
«دنیای عجیب»، تنها انیمیشن اورجینال دیزنی در سالهای گذشته، ترکیبی از وجوه کاراکترهای دو انیمیشن پیکسار در سال 2022 است، اما با تاثیرگذاری کمتر. این انیمیشن با ادای احترام دوست داشتنی «لایتیر» به داستانهای عامهپسند، هم به جلو نگاه میکند و هم با رویکرد پیشرو و سالم «قرمز شدن» در بررسی پویایی خاص خانوادگی نگاهی به عقب و سنتها دارد. «دنیای عجیب» اما در دنبال کردن سیاستهای کمپانی خودش تاخیر داشته. صداقت احساسی و ادای احترام به گذشتهی آثار موفقتر، در این فیلم مثل لباسهای دستدوم به نظر میرسد.
«دنیای عجیب» مانند بسیاری از داستانهای ماجراجویی پرزرق و برقی که از آنها تقلید میکند، میتواند خیره کننده باشد – به خصوص با محیط ابداعی و موجودات غولپیکر – . تلاشهای فیلم برای زیر سوال بردن روحیهی مردانگی افراطی و خشن که از الهامبخشهایش نشات گرفته، قابل تحسین است. اما با مضامین سردرگم و شخصیتهای ضعیف، باقی ماندههای مجلات ارزانقیمت قدیمی باعث میشوند «دنیای عجیب» به ورطهای آشنا، اما با رویکردی اشتباه سقوط کند. پذیرش و رد همزمان سنت و مدرنیته در «دنیای عجیب» با وجود تمام زیبایی انکارناپذیری که در این مسیر پیدا میکند، گیج کننده است. مانند دنیای وحشی، رام نشده و به هم پیوستهای که زیر آوالونی انسانها قرار دارد، در پس درگیریهای خانوادگی کلیشهای «دنیای عجیب» پیچیدگیای نهفته است که ارزش درگیر شدن با آن را دارد. اما تمایل فیلم به داشتن هم دنیای مخصوص خودش و هم عجیب و غریب بودن، با اولویت اصلی یعنی فیلم دیزنی بودن، قابل درک نیست. متأسفانه سردرگمی ناشی از این تضاد به کلیت اثر ضربه زده و آن را در میان تمام انیمیشنهای دیزنی بدنام کرده است.
36. هرکول (Hercules)
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: تیت داناوان، دنی دویتو، جیمز وودز، سوزان ایگن
- تاریخ اکران: 1997
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 82 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
«هرکول» هنوز هم یکی از آثار برجستهی دوران حکومت دیزنی در دههی 90 به شمار میرود که بین «گوژپشت نوتردام» محصول 1996 و «مولان» محصول 1998 ساخته شد. این فیلم با صداپیشگی تیت دونوان، دنی دویتو و جیمز وودز، ماجراجویی پرشور هرکول، یک نیمهخدای یونانی را دنبال میکند که پس از تبعید به زمین توسط عموی شرورش، هادس، باید یاد بگیرد تا یک «قهرمان واقعی» شود و به المپ، خانهی خدایان، بازگردد تا یکبار برای همیشه عمویش را شکست دهد. این انیمیشن برجستهترین اثر دیزنی نیست، اما کیفیت و سبک بصری آن با الهامگیری از هنر یونانی، بدون اینکه تکراری به نظر برسد، چشمگیر است، بهخصوص با در نظر گرفتن تعداد انیمیشنهایی که دیزنی در آن زمان تولید میکرد.
«هرکول» دوست داشتنی، تلاشی سرگرم کننده و سرخوشانه در اواخر دوران رنسانس دیزنی بود، دورهای که از پس یکی از تاریکترین آثارشان یعنی «گوژپشت نوتردام»، فرا رسید. گروه موزها از دوست داشتنیترین شخصیتهای کل تاریخ پرافتخار دیزنی هستند، اما در نیمهی دوم فیلم که بیشترین نیاز به حضور آنها وجود دارد، تقریبا ناپدید میشوند. همکاری آلن منکن و دیوید زیپل هم چند آهنگ فوقالعاده به جا گذاشته، به خصوص «تا کجا میتونی بری» و «نمیگم ( عاشق شدم)». متاسفانه این فیلم زیادی سرخوشانه و دمدستی تولید شده است و پایانبندی مناسبی که مخاطب را مانند دیگر آثار همدورهی خودش راضی کند ندارد. شخصیتها در داستانی که بهطور وحشتناکی بین کمدی بزنکوب و درام قدرتمند در نوسان است، گم میشوند و این منجر به تغییر لحن آزار دهندهای میشود. هادس (با صداپیشگی جیمز وودز) هم بیشتر شبیه ترکیبی از دیگر شخصیتهای شرورِ به یاد ماندنی است تا یک شخصیت شرور عالی و مستقل.
35. گربههای اشرافی (The Aristocats)
- کارگردان: ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: فیل هریس، اوا گبر، لیز اینگلیش، گری دوبین، دین کلارک
- تاریخ اکران: 1970
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 64 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
«گربههای اشرافی» با یکی از عجیبترین و دیوانهوارترین طراحیهای دیزنی، داستان خدمتکار خانهای اشرافی به نام ادگار را روایت میکند که برای تصاحب ثروت هنگفت خانواده نقشهی کشتن چند گربه را میکشد. البته با کمی عقل سلیم، ادگار به راحتی میتوانست از کل این ماجرا اجتناب کند، اما به هرحال «گربههای اشرافی» سرگرم کننده و لذتبخش است. آهنگ افتتاحیه با صدای موریس شوالیه (که برای این فیلم از بازنشستگی برگشت) و صحنههای به شدت تاثیرگذار و فوقالعادهی «همه میخوان گربه باشند» از نکات برجستهی انیمیشن هستند. گرچه خود پیرنگ داستان چندان دوام نمیآورد، اما شخصیتهای فیلم، به خصوص دوستان وفاداری مثل ابیگیل و آملیا (غازها) و روکفور (موش) سرگرم کننده و دوست داشتنی هستند.
از قدیم شنیدهایم که بهترین فیلمهای کودکانه آنهایی هستند که هم سرگرم کننده باشند و هم درسی به مخاطب بدهند. «گربههای اشرافی» به هر دو وجه ماجرا دست پیدا میکند. علاوه بر بامزگی ذاتی که از یک خانوادهی گربهی انیمیشن و آهنگهای کلاسیک دیزنی انتظار میرود، شاهد الگوهای اخلاقی دلنشینی هستیم که از نجات یک خانوادهی گربهی ثروتمند و از خود راضی توسط یک گربهی ولگرد به دست میآیند.
«گربههای اشرافی» در ابتدا قرار بود که در سال 1962 به عنوان یک سریال دو قسمتی لایو-اکشن و برای مدیوم تلویزیون ساخته شود. با این حال ام در سال 1970 تبدیل به یک انیمیشن بلند سینمایی مستقل شد که به خاطر موسیقی متن پرانرژی و دلنشیناش، در گیشه هم حسابی موفق ظاهر شد. هرچند در تمام انیمیشنهای دیزنی موسیقی همیشه نقش پررنگی دارد، اما موسیقی جاز شاد و پرجنبوجوش «گربههای اشرافی» با هیچکدام از آثار دیگر دیزنی قابل مقایسه نبود. این ویژگی باعث شده تا «گربههای اشرافی» حتی امروز هم در میان انبوه آثار دیزنی، منحصربهفرد بماند. خبر خوب برای طرفداران اینکه، ساخت لایو-اکشن «گربههای اشرافی» هم اکنون در دست توسعه است و در آیندهای نزدیک احتمالا شاهد ساخت آن خواهیم بود.
34. پیتر پن (Peter Pan)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: بابی دریسکال، کاترین بومن، هانس کانرید، پل کالینز، هدر آنجل
- تاریخ اکران: 1953
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 77 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
«پیتر پن» یکی از فیلمهای جادویی اما در عین حال عجیب و غریب دیزنی به شمار میرود. این ماجراجویی سرزنده با دزدان دریایی در میان شگفتیها و لغزشهای دوران کودکی (از جمله خودخواهی، حسادت، نادانی و خشونت) جریان دارد. با وجود این، نژادپرستی گسترده و آزاردهنده و آهنگهای ضعیف فیلم، آن را از رسیدن به قلهی آثار کلاسیک دیزنی باز میدارد. تقریبا تمام شخصیتها به غیر از تمساح و آقای اسمی، آدمهای ناخوشایندی هستند (به خصوص پیتر پنِ غیرقابل تحمّل)، و با تمام شخصیتهای زن با درجات مختلفی از تحقیر رفتار میشود. اما با وجود همهی اینها، کل تجربهی تماشای فیلم همچنان لذتبخش است.
این فیلم انیمیشنی دوست داشتنی با مقداری بزنوکوب درجه یک و لحظات بامزه، شخصیتهای پرجنبوجوشی مثل پیتر، وندی، تینکر بل، هوک و آقای اسمی را به تصویر میکشد. حتی راه رفتن تیکتاکی تمساح ساکت هم راهی به قلب تماشاگران پیدا میکند. «پیتر پن» با پیشرفت در زمینهی احساسات چهرهی شخصیتها و شخصیتهای شرور سرگرم کننده، فیلمی با فراز و فرودهای بسیار است. آهنگها با «دومین ستاره سمت راست» شروع خوبی دارند اما «چه چیزی سرخپوستها را سرخپوست میکند؟» (به همراه صحنهی طولانی و افتضاحی که این آهنگ در آن قرار دارد، شاید نژادپرستانهترین بخش کل آثار دیزنی باشد) کل فیلم را در خطر نابودی قرار میدهد. همچنین با اوج گرفتن بچههای دارلینگ، یا با یادآوری هیجان و تخیلات دوران جوانی توسط والدینشان، به سادگی میتوان فهمید که چرا مردم برای فراموش کردن آزار دهندهترین بخشهای فیلم عجله میکنند. با نگاهی امروزی، تشخیص نژادپرستیِ اوایل 1900 جِی. ام. بری که توسط دیزنی تا اواسط قرن بیستم ادامه پیدا کرد، کار سادهای است. همچنین میشود از حضور آن در فیلم به عنوان فرصتی برای آموزش استفاده کرد، آموزشی که با سایر رفتارهای احمقانه و مخربی که شخصیتهای نابالغ فیلم باید آنها را کنار بگذارند، همخوانی دارد.
33. سیارهی گنج (Treasure Planet)
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: جوزف گوردون لویت، برایان مری، اما تامپسون، دیوید هاید پیرس
- تاریخ اکران: 2002
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 69 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.2 از 10
«جزیرهی گنج موپتی» ثابت کرد که داستان «جزیرهی گنج» ظرفیت زیادی برای طنز و شوخی دارد، اما نکتهی مثبت «سیارهی گنج» این است که روایت دزدان دریایی را تا حد زیادی جدی نگه میدارد. خلاقیت بصری دیزنی در بازآفرینی اثر کلاسیک رابرت لویی استیونسن، مهمترین نقطهی قوتش را در چرخش منحصربهفردش به ماجراجویی پیدا میکند. این چرخش مملو از طراحیهای خلاقانه است که بهترین بهره را از ایدهی الهام گرفتهی علمی-تخیلی با حضور انسانها، بیگانگان و تکنولوژی میبرد. صداپیشگیهای درخشان، از جیم فضانورد موباخف (با صداپیشگی جوزف گوردون لویت) تا کاپیتان گربهمانند (با صداپیشگی اما تامپسون)، باعث پیشروی ریتمهای آشنای داستان میشوند. انیمیشن زیبای با دست کشیده شده – که بهترین حالتش را در طراحی شخصیتها نشان میدهد روی جلوههای سهبعدی ناپایدار و آزمایشی قرار گرفته که انگار هرگز به آنجا تعلق ندارند.
با این حال، این حرکت جسورانه به حرکات جالب و خیره کنندهی «دوربین» اجازه میدهد که صحنههای اکشن را هیجانانگیزتر کند و البته برای دستِ سایبورگ سیلور که واقعا هم عالی به نظر میرسد، کارایی داشته باشد. اگرچه یک ربات بسیار آزار دهنده و حراف (با صداپیشگی مارتین شورت) در بیشتر موارد روی ضرباهنگ اثر تاثیر منفی میگذارد، اما اشتیاق به ماجراجویی و دنیای جذاب «سیارهی گنج» آن را به اقتباسی ارزشمند تبدیل میکند. اقتباسی که به طرز شگفتانگیزی حتی از همراه موپتیاش هم دلنشینتر است.
32. موآنا (Moana)
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: آلیئی کراوالیو، دواین جانسون، تمورا موریسون، آلن تودیک
- تاریخ اکران: 2016
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 95 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
«موانا»، هفتمین و آخرین فیلمی که به صورت مشترک توسط افسانههای دیزنی، جان ماسکر و ران کلمنتز کارگردانی شده، داستان موانا، شاهزادهای با روحیه و مصمم (با صداپیشگی فوقالعادهی آلیئی کراوالیو) را روایت میکند که آرزویی جز کاوش در فراتر از مرزهای دهکدهاش ندارد. «موانا» در واقع دو شخصیت اصلی دارد: موانای عادی و مائویی نیمهخدا (با صداپیشگی دواین جانسون). با این حال، فیلم بیش از حد به جلوههای بصری تکیه میکند تا بار روایت را به دوش بکشد. آهنگهای فوقالعادهای که به لطف لین مانوئل میراندا خلق شدهاند و بهترین انیمیشن آبی که تا به حال دیدهاید، در کنار یکدیگر فیلمی لذتبخش و سرگرم کننده را برای مخاطبان عام ساختهاند که در میان تمام انیمیشنهای دیزنی کاملا متمایز است.
در ابتدای ملاقات بین شخصیت اصلی و مائویی نیمهخدا، موانا اعتراض میکند که او یک شاهزاده خانم نیست. پاسخ مائویی چیست؟ «اگه لباس میپوشی و یه حیوون همراهته، پس یه شاهزاده خانمی». تا زمانی که تیتراژ پایانی پخش شود، مخاطب پاسخ این بحث خاص را فهمیده است – هردوی آنها درست میگویند.«موانا» همزمان ویژگیهای سنتی (یا بهتره بگیم دیزنیگونه) فیلمهای «شاهزاده خانم» را میپذیرد و از آنها فراتر میرود. بالاخره، به جز لباس و حیوان همراه، موانا به عنوان دختر و وارث یک رئیس قبیله، به طور اجتنابناپذیری یک شاهزاده خانم است. اما این مسئله بدان معنا نیست که او یک «شاهزاده خانم دیزنی» است. شاید «موانا» اولین فیلم از کمپانی دیزنی نباشد که شجاعت، اراده و پشتکار یک شخصیت زن را جشن میگیرد، اما اولین فیلمی است که به طور کامل از بارهای منفی و کلیشهای که شخصیتهای سنتی شاهزاده خانمها با خود حمل میکنند رها میشود. این سفر قهرمانانه به طرز دلنشینی از یک رابطهی عاشقانهی کلیشهای با یک شخصیت مرد مبری است و موفقیت یا شکست موانا کاملا بر دوش خودش است. تصویرسازی انیمیشن به همان اندازهی درونمایههایش سرسبز و غنی است و موسیقی همهی آن چیزی است که از لین مانوئل میراندا انتظار میرود. اما در نهایت، این ترکیب شخصیت و جستجو است – که در طول فیلم با گرمای فراگیر همراه است – که باعث میشود مقاومت در برابر «موانا» غیرممکن باشد.
31. آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: کاترین بومن، اد وین، ریچارد هایدن، استرلینگ هالووی، جری کلنا، ورنا فلتون
- تاریخ اکران: 1951
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 84 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
والت دیزنی داستان محبوب کودکان لوئیس کارول را با تمام رنگهای تکنیکالر به سینما آورد، و در حالی که نابترین شکل این داستان همیشه در نوشتههای درخشان او نهفته خواهد ماند، این فیلم انیمیشن محصول 1951، میلیونها بیننده را به دنبال آلیس به درون سوراخ خرگوش فرستاده است و بدین ترتیب میراث کارول را زنده نگه داشته است.
این انیمیشن خاطرهانگیز عدد خیره کنندهی 14 آهنگ، بیشترین تعداد آهنگ نوشته شده برای یک انمیشن را در بین تمام انیمیشنهای دیزنی داراست و اقتباسی وفادار به لحن رمان غیرقابل پیشبینیِ لوئیس کارول است. همچنین طرحهای عجیب و غریب مری بلر و لمسهای سورئالیستیِ اندیشمندانهی او باعث شده تا این انیمیشن به یکی از زیباترین آثار دیزنی تبدیل شود. شخصیتها، از گلهای فوقالعاده گستاخ تا گربهی نیشخندزن، به شدت به یاد ماندنی هستند و چه به نفعش و چه به ضررش، به جرات میتوان گفت که در طول تاریخچهی نزدیک به یک قرن دیزنی، هیچ فیلمی شبیه به آن وجود ندارد.
30. افسون (Encanto)
- کارگردان: جرد بوش، بایرون هاوارد
- صداپیشگان: استفانی بیاتریز، ماریا سیسیلیا بوترو، جان لگویزمائو، مائورو کاستیو، جسیکا دارو، رنزی فلیز
- تاریخ اکران: 2021
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 92 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.2 از 10
«افسون» که در بحبوحهی همهگیری بیماری کووید-19 منتشر شد، موفقیت غیرقابل انکاری به دست آورد. به خصوص به لطف آهنگهایش که یکی از آنها، «دربارهی برونو حرف نمیزنیم»، توانست به رتبهی 1 جدول بیلبورد هات 100 برسد. این اولین فیلم دیزنی بعد از «علاءالدین» بود که به چنین موفقیتی دست پیدا میکرد. جالبتر اینکه، هفت آهنگ حیرتانگیز از فیلم توانستند به جمع 100 آهنگ برتر راه پیدا کنند – در واقع، همهی آهنگهای فیلم! – هرچند در این سال دیزنی در زمینهی موسیقی آثار موفقتری داشت، اما جادوی «افسون» – شبیه جادوی میرابل ، تنها عضو خانوادهی مادریگال که فاقد قدرتهای جادویی است – به طرز دلنشینی ظریف است.
در پسزمینهی آهنگهای پرانرژی میراندا («فشار سطحی» بیشترین شباهت را به سبک نوشتاری همیشگی او دارد، اما «دربارهی برونو حرف نمیزنیم» نشان میدهد که او در خلق پیچیدگیهای جذاب چقدر استعداد دارد) و شخصیتهای به طرز خارقالعاده واقعی، یک افسانهی پریان باشکوه پنهان شده است. برخلاف انتظار این افسانه به اسارت جادوگران شرور یا اژدهای پلیدی درنیامده، بلکه توسط سختیهای گذشته و ترسهای آینده تسخیر شده است. جرد بوش و بایرون هاوارد، کارگردانهای فیلم، داستانی بالغ از درگیریهای خانوادگی خلق کردهاند که کودکان را نمیترساند و آن را به شکلی تمیز و خاص در دلِ جنگل کلمبیا روایت میکند. استفانی بیاتریز، با اجرای خیره کنندهی نقش اول، در زمینههای خوانندگی، جلب توجه و شوخطبعی درخشش فوقالعادهای دارد، انگار که پیش از این هم یک شاهزادهی دیزنی بوده است. همچنین حضور چند شخصیت مکمل عالی (پیشگوی بددهن با صداپیشگی جان لگویزمائو که هر صحنهای را از آنِ خود میکند) باعث میشود که روایت نسبتا سبک فیلم با سرعتی تند به پیش برود. افسون» شاید درخشانترین یا غمانگیزترین اثر از میان تمام انیمیشنهای دیزنی به خصوص موزیکالهای سنتی این استودیو نباشد، اما اثری باکیفیت و هوشمندانه است و معجزههای آن شاید بیش از آنچه انتظار دارید، در ذهن شما ماندگار شوند.
29. فانتازیا 2000 (Fantasia 2000)
- کارگردان: جیمز آلگار
- صداپیشگان: استیو مارتین، ایتزاک پرلمان، کوئینسی جونز، بت میدلر
- تاریخ اکران: 1999
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 81 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
والت دیزنی تصور میکرد که «فانتازیا»ی اصلی اثری ماژولار باشد؛ فیلمی که در طول زمان بخشهای جدید با انیمیشن و موسیقی متفاوت جایگزین بخشهای قبلی شوند. با این حال، به خاطر زمان طولانی فیلم، حال و هوای سرد و پیچیدهی آن و هزینهی اضافی اکران به سبک «نمایش جادهای»، «فانتازیا» ضرر مالی زیادی به استودیو زد و دیزنی برنامهی ساخت صحنههای بیشتر را متوقف کرد. (این فیلم تا سال ۱۹۶۹، بعد از چندین بار اکران مجدد در طول تقریبا ۳۰ سال، بازهم به سوددهی نرسید). نهایتا در سال 1991، بعد از موفقیت اکران پنجاهمین سالگرد و انتشار اولین نسخهی نمایش خانگی، مایکل آیسنر، مدیرعامل وقت دیزنی، بالاخره تصمیم گرفت «فانتازیا»ی دیگری بسازد. اما نتیجه چه بود؟
انیمیشنی پرانرژی و قدرتمند که از دو بخش مجزا تشکیل شده است و در کنار هم «فانتازیا 2000» را در بهترین حالتش به تصویر میکشد. در بدترین حالت هم، فیلم صرفا احمقانه و غیرضروری است. نکتهی مهم اما این است که مدت زمان فیلم تنها 75 دقیقه است. زمانی حدود 40 دقیقه کوتاهتر از اثر اصلی است که همین ویژگی آن را به گزینهای عالی برای تماشای بچهها تبدیل میکند.
28. گوژپشت نوتردام (The Hunchback of Notre Dame)
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: تام هولس، دمی مور، آنتونی جی، کوین کلاین
- تاریخ اکران: 1996
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 71 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7 از 10
«گوژپشت نوتردام» تاریکترین اثر دیزنی بعد از «پینوکیو» به شمار میرود که یک موسیقی فوقالعاده، جلوههای بصری خیره کننده و شخصیتهای فراموشنشدنی – به خصوص شرور کاملا ترسناکی به نام فِراکل – به ما هدیه داد. اما غولهای سنگی آن یکی از آزار دهندهترین ویژگیهای اثر است که با آن کمدی سخیفی که هیچکس تقاضای آن را نداشت و به هیچ وجه سرگرم کننده نیست، کل فیلم را غرق میکنند.
این انیمیشن اقتباسی از رمان فرانسوی گوتیکی به همین نام است که با فرمت درام موزیکال انیمیشنی دیزنی ساخته شده است. بدون شک، «گوژپشت نوتردام» یکی از آثار کلاسیک در بین تمام انیمیشنهای دیزنی به شمار میرود که داستان استخواندارش تا مدتها ذهن شما را درگیر خواهد کرد. داستانی دربارهی کازیمودو، ناقوسزن غمگین و گوژپشتِ کلیسای نوتردام در پاریس است که پنهان از دنیای بیرون زندگی میکند. موسیقی متن فیلم، ساختهی آلن منکن است و ترانههای استفان شوارتز که تلنگری به ضدظاهربینی میزند، باعث میشود تا پیامهای فیلم کمی امیدوار کنندهتر از چیزی باشند که فضای فیلم به ما ارائه میکند.
27. بانو و ولگرد (Lady and the Tramp)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، ویلفرد جکسون، همیلتون لاسک
- صداپیشگان: باربارا لودی، لری رابرتز، بیل تامپسون، دالاس مککنون، بیل باکوم، ورنا فلتون
- تاریخ اکران: 1955
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
پیش از اینکه راجع به چیزی که باید دربارهاش حرف بزنیم صحبت کنیم، بیایید این نکته را تکرار کنیم که به جز یک صحنه، «بانو و ولگرد» فیلمی زیبا و از بهترینهای دیزنی است. در این سگهای انیمیشن شده، زندگی و شخصیتی به مراتب بیشتر از بسیاری بازیگران واقعی وجود دارد و قرار عاشقانهی دیرینهشان در شهر، شبیه یکی از فیلمهای «پیش از» ساختهی ریچارد لینکلیتر است، البته بدون خودنماییهای همیشگی. متاسفانه نژادپرستی کلاسیک اواسط قرن بیستم یک بار دیگر با آن کلیشههای وحشتناک و آهنگ شرمآور گربههای سیامی اینجا نیز خودنمایی میکند. هیچکس نمیتواند انتقاد کند اگر آن یک صحنهی نژادپرستانهی بدنام (و آهنگش) کل فیلم را برایتان خراب کند، اما به غیر از آن یک سکانس، «بانو و ولگرد» را یکی از جذابترین و رمانتیکترین آثار دیزنی خواهید یافت که در میان تمام انیمیشنهای دیزنی اثری شاخص و منحصربهفرد است.
26. یخزده (Frozen)
- کارگردان: کریس باک، جنیفر لی
- صداپیشگان: کریستن بل، ایدینا منزل، جاناتان گروف، جاش گد
- تاریخ اکران: 2013
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
پر سودترین فرنچایز دیزنی با نمایش «یخزده» شکل گرفت، داستانی دربارهی پیوند خواهرانهی میان آنا (با صداپیشگی کریستن بل) و السا (با صداپیشگی ایدینا منزل). به جز آهنگ «Fixer-Upper» که باعث افت سرعت فیلم میشود و باید در اتاق تدوین کنار گذاشته میشد، سایر آهنگهای فیلم درخشان هستند. شاید هر پدر و مادری از شنیدنِ مکررِ «رها کن» خسته شده باشد، اما این آهنگ تقریبا تعریفگر یک نسل است. داستان فیلم ساده است و در اتمسفری پر از برف و یخ میگذرد اما احساساتی که در آن جریان دارد به هیچ وجه سرد نیستند.
اگر بخواهیم رک و پوست کنده بگوییم «یخزده» یک تغییر دهندهی بازی در مجموعه آثار شاهزاده خانمهای دیزنی بود. این فیلم نه تنها با این تصور که یک زن یک آدم ضعیفه است که نیاز به نجات توسط یک مرد دارد، مخالفت میکند، بلکه به صراحت کسی را که حاضر است با شخصی که به تازگی ملاقات کرده ازدواج کند مسخره میکند – چیزی که تقریبا در تمام فیلمهای شاهزاده خانمهای دیزنی از بدوِ شکلگیری این استودیو اتفاق افتاده است -. اگر فکر میکنید این موضوع کماهمیتی است، بدانید که چنین نیست. این نوع از فرهنگ عامه به ناخودآگاه کودکان نفوذ میکند و به شکلگیری دیدگاه آنها نسبت به دنیا کمک میکند. با دیدن «یخزده» متوجه میشوید که آنا و السا دختران قدرتمندی هستند و کاملا قادرند خودشان را نجات دهند. با تمام اینها اما «یخزده» فراتر از یک فیلم قدرتمند برای تمام سنین است. این انیمیشن شامل اجرای فوقالعادهی جاش گد در نقش یک آدمبرفی دوست داشتنی به نام اولاف، یک ترانهی قدرتمند که هر چقدر هم آن را بشنوید کهنه نمیشود و آهنگهای فوقالعادهای در طول فیلم است. چه برای اولین بار باشد که «یخزده» را میبینید و چه هزارمین بار، این انیمیشن قلب شما را گرم خواهد کرد.
25. رالف اینترنت را خراب میکند (Ralph Breaks the Internet)
- کارگردان: ریچ مور، فیل جانستون
- صداپیشگان: جان سی ریلی، سارا سیلورمن، گل گدوت، تراجی پی. هنسون، جک مکبریر
- تاریخ اکران: 2018
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7 از 10
«رالف خرابکار» وقتی در سال 2012 اکران شد، با انیمیشن فوقالعاده، ارجاعات فراوان به بازیهای ویدیویی و داستانی مهیج، تماشاگران را میخکوب کرد. موفقیت این فیلم ساخت دنبالهای برای آن را اجتنابناپذیر کرد و «رالف اینترنت را خراب میکند» درست از همان جایی که فیلم به اتمام میرسد، داستان را ادامه میدهد. رالف (با صداپیشگی جان سی. رایلی) یاد گرفته است که در طول روز نقش شخصیت منفی بازی «فلیکس جونیور درستش میکنه» بازی کند و به این دلیل میتواند در اوقات فراغت با بهترین دوستش ونلوپ (با صداپیشگی سارا سیلورمن)، وقت بگذراند. زندگی مشترک آنها روتین است، که دقیقا همان چیزی است که رالف دوست دارد. ونلوپ، از طرف دیگر، به دنبال چیز بیشتری است. او مثل هر شاهزاده خانمی آرزوی فرار از برج طلاییاش را دارد و نمیتوان او را سرزنش کرد. بازی ونلوپ با نام «شوگر راش»، تنها سه مسیر مسابقه دارد. او که هر پیچ و خمی را از بر کرده است، از قابل پیشبینی بودن مسیرها خسته شده است و این با توجه به اشتیاق ونلوپ به ماجراجویی مشکل بیسار بزرگیست.
رالف به نوبهی خود سعی میکند نارضایتی او را برطرف کند و با اضافه کردن بخشی به یکی از مسیرها، دوستش را غافلگیر کند. اما وقتی صاحب سالن بازی وایفای را وصل میکند، خانم فون شویتز طعم آزادیای را که آرزویش را دارد، میچشد. مسیرهای مسابقهی بزرگتر، دوستان جدید و گسترهی بیانتها از گزینههای موجود در شبکه، برآورده شدن آرزوهایی را به ارمغان میآورد که ونلوپ به دنبالش بوده است. همانطور که از عنوان فیلم پیداست و همانطور که دنبالهها تمایل دارند انجام دهند، «رالف اینترنت را خراب میکند» جهان «رالف خرابکار» را به طور چشمگیری گسترش میدهد. حتی تنشهای ذاتی در وضعیت رابطهی آنها را که در ابتدای فیلم وجود دارد، بیشتر توسعه میدهد. آنها به یکدیگر کمک میکنند تا زیبایی درونی یکدیگر را درک کرده و از همدیگر محافظت کنند. به جای اینکه فقط یک تجلی دیگر از کلیشهی «قدرت دختر/تو میتوانی هرچیزی باشی» باشد، این فیلم پرده را با زنانی در موقعیتهای قدرتمند پر میکند – به عنوان یک مدیرعامل واقعی، به عنوان رهبر یک گروه ماشینهای باحال، و به عنوان دختری کوچک که سعی دارد جای خود را در دنیا پیدا کند – و این یادآور قدرت ذاتی دختران است. به چیز دیگری نیاز نیست زیرا این پیامی است که به تنهایی ارزشش را دارد بر اساس آن یک فرنچایز بسازند. در انتها «رالف اینترنت را خراب میکند» با آن داستان درگیر کنندهاش بهطور عمیقی اقتصاد توجه و اضطراب در عصر شبکههای اجتماعی را به تصویر میکشد. در حالی که بسیاری از انیمیشنها به دورهم جمع شدن دوستان میپردازند، «رالف اینترنت را خراب میکند» این موضوع را بررسی میکند که گاهی جدا بودن از هم نیز اشکالی ندارد.
24. زوتوپیا (Zootopia)
- کارگردان: بایرون هاوارد، ریچ مور
- صداپیشگان: گوئن کریستین، جنیفر گودوین، جیسون بیتمن، ادریس البا، جنی سلیت، نیت تورنس، بانی هانت
- تاریخ اکران: 2016
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 98 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
«زوتوپیا» یکی دیگر از آثار غافلگیر کنندهی دیزنی است که با فضایی کاملا متفاوت به مسائلی همچون نژاد و تبعیض میپردازد. این انیمیشن ترکیبی لذتبخش و پرسرعت از کمدی دوستانه و پلیسی است که تمام شخصیتهای آن از دنیای حیوانات هستند. جودی هاپس (با صداپیشگی گوئن کریستین) خرگوشی است که تمام عمر آرزوی پلیس شدن را داشته و حالا بالاخره به هدفش رسیده است، اما بودن یک خرگوش در شهر عظیم زوتوپیا برای او بسیار چالشبرانگیزتر از چیزی است که انتظارش را میکشید. رابطهی او با یک روباه زرنگ به نام نیک وایلد (با صداپیشگی جیسون بیتمن) به شکلی هوشمندانه پیشرفت میکند و پیامی موثر دربارهی تعصب و نژادپرستی را به مخاطب هدیه میکند.
23. ماجراهای بسیاری از وینی پو (The Many Adventures of Winnie the Pooh)
- کارگردان: جان لانزبری، ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: استرلینگ هالووی، جان فیدلر، جونیوس ماتیوز، پل وینچل
- تاریخ اکران: ۱۹۷۷
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
«ماجراهای بسیاری از وینی د پو» با اقتباس از مجموعه کتابهای کلاسیک ای. ای. میلن در دههی 1920، سه فیلم کوتاه «وینی پو و درخت عسل» (1966)، «وینی پو و روز طوفانی» (1968) و «وینی پو و تیگر» (1974) را با هم ادغام میکند و یک انیمیشن جدید بر اساس کتاب «خانهای در گوشهی خیابان وینی» اثر میلن به آن اضافه میکند. این فیلم پر از آهنگهای دلنشین مانند «شکم من غر میزند» و «چیز فوقالعاده دربارهی تیگرها» است و انیمیشن آن به سبک اصلی کتابهای میلن وفادار است. چندین فیلم دیگر از وینی د پو وجود دارد که همگی سبک معصومانهی جنگل صد جریبی را حفظ کردهاند، اما این فیلم – آخرین اثر انیمیشنی که والت دیزنی در آن مشارکت داشته است – همچنان یکی از بهترینها باقی مانده است.
22. پوکوهانتاس (Pocahontas)
- کارگردان: اریک گلدبرگ
- صداپیشگان: آیرین بدارد، مل گیبسون، دیوید اوگدن استایرس، جان کسیر، بیلی کانلی
- تاریخ اکران:1995
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 54 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.7 از 10
در تلاشی شجاعانه برای تکرار نامزدی بهترین فیلم «دیو و دلبر»، دیزنی تصمیم گرفت تا با «پوکوهانتاس»، یک اثر عاشقانهی باارزش دیگر دربارهی یک شخصیت واقعی خلق کند. دیزنی همچنین همزمان روی این فیلم با یک تیم فرعی کار میکرد تا انیمیشن کوچکی به نام «شیرشاه» را بسازند. با وجود ساخت فیلمی دربارهی یک شخصیت تاریخی، در این اثر صحت تاریخی چندانی وجود ندارد. با این حال، «پوکوهانتاس» یکی از خیره کنندهترین آثار با دست کشیده شدهی دیزنی محسوب میشود که پر از جزئیات ظریف، طراحیهای جسورانهی شخصیتها و استفادهی استادانه از رنگ است. موسیقی متن فیلم هم فوقالعاده است و بیشتر ترانههای آن، از جمله «رنگهای باد»، «مال من، مال من، مال من» و «وحشیها» که توسط آلن منکن ساخته شده و استفان شوارتز آنها را نوشته، میتوانند در لیست بهترینهای دیزنی قرار بگیرند. اما نقطهی ضعف فیلم جایی است که بیش از همه به آن نیاز دارد، رابطهی عاشقانه. پوکوهانتاس (با صداپیشگی ارین برد) کاراکتری به شدت گیرا و جذاب است، اما جان اسمیت (با صداپیشگی مل گیبسون) یکی از شخصیتهای کسل کنندهی اثر به شمار میرود.
21. رایا و آخرین اژدها (Raya and the Last Dragon)
- کارگردان: پاول بریگز، دین ولینز
- صداپیشگان: کسی استیل، آکوافینا، کلی ماری تران
- تاریخ اکران: 2021
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
«رایا و آخرین اژدها» با صحنههای نبرد هیجانانگیز و جزئیات فراوان مبارزه با شمشیر، در کنار به تصویر کشیدن دقیق سبکها و فرهنگهایی که استودیوی دیزنی کمتر به آنها پرداخته است، یکی از بهترین آثار اکشن-ماجراجویی این استودیو به شمار میرود. این انیمیشن که اولین تجربهی دیزنی در فضایی الهام گرفته از جنوب شرقی آسیاست، عناصر فیلمهای سنتی «پرنسسمحور» را با یک جستجوی چالشبرانگیز مانند «کوبو و دو تار» ترکیب میکند. رایا (با صداپیشگی کلی ماری تران)، پس از یک تراژدی در کودکی که پدرش (با صداپیشگی دانیل دای کیم) را تبدیل به سنگ و سرزمینش را تکهتکه میکند، باید از این گروه به گروه دیگر برود تا تکههای یک جواهر جادویی و همچنین همتیمیهای جدید و عجیب و غریب را جمع کند.
در نهایت سیسو (با صداپیشگی آکوافینا)، آخرین اژدها، میتواند همه را از حالت سنگی درآورد و دنیا را نجات دهد. فیلمنامهنویسان، کوئی نگوین و ادل لیم، در قلب فیلم یک پیام خوشنیت اما بهم ریخته دربارهی اعتماد قرار دادهاند که تقریبا شبیه استدلال برای خلع سلاح هستهای توضیح داده میشود. اساسا، اگر کسی حاضر به برداشتن اولین قدم نباشد، هیچ اتفاقی برای او رخ نخواهد داد. اما در واقع همهی اینها بهانهای است برای اینکه ما را به تماشای برخی از بهترین آثار محیط زیستی دوران سهبعدی دیزنی و برخی از بهترین صحنههای مبارزهای که تا به حال خلق کردهاند ببرد. یک پایانبندی سردرگم اما جسورانه مانع از تبدیل شدن رایا به یک شاهکار میشود، اما همچنان سفر به سرزمین کاماندرا ارزش دیدن دارد.
20. گیسو کمند (Tangled)
- کارگردان: ناتان گرنو، بایرون هاوارد
- صداپیشگان: مندی مور، زکری لیوای، دونا مورفی، هایدن والش
- تاریخ اکران: 2010
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.7 از 10
تا به امروز، با بودجهی 260 میلیون دلاری، «گیسوکمند» گرانقیمتترین انیمیشن دیزنی به شمار میرود، که تقریبا 23 میلیون دلار بیشتر از «آواتار» خرج برداشته است. دلیلش چیست؟ موهای راپونزل (با صداپیشگی مندی مور). شش سال طول کشید تا مهندس نرمافزار استودیو، کلی وارد، نرمافزاری بسازد که به انیماتورها اجازه دهد تا موها را به شکل دلخواهشان حرکت دهند. راپونزل به طرز دلنشینی سرحال و پرشور است و فلین رایدر (با صداپیشگی زکری لیوای) نیز بسیار جذاب از کار درآمده. البته جای تعجب نیست، چرا که انیماتورها جلسهای با عنوان «ملاقات با مرد جذاب» برگزار کردند و از 30 زن حاضر در استودیو دعوت کردند تا دربارهی جذابترین ویژگیهای یک مرد صحبت کنند تا مطمئن شوند فلین خوشتیپترین شخصیت مرد در تاریخ تمام انیمیشنهای دیزنی باشد. رابطهی عاشقانهی آنها یکی از نقاط قوت اصلی اثر است و به تنهایی نسبت به هر فیلم پرنسسی دیگری، کاملتر و پختهتر است. «گیسوکمند» به خاطر اینکه ثابت میکند پذیرفتن تکنولوژیهای جدید توسط دیزنی لزوما نباید زیباییشناسیاش را خراب کند، فیلم ارزشمندی است. هرچند که فیلم گاهی اوقات بیش از حد به شوخیهای سطحی، به جای احساسات واقعی، تکیه میکند، اما بارها میتوان این انیمیشن جذاب را تماشا کرد و از جهان استانی جادوییاش لذت برد.
19. فانتازیا (Fantasia)
- کارگردان: ساموئل آرمسترانگ، جیمز آلگار، بیل رابرتز، پائول ساترفیلد، بن شارپستین، دیوید هند (پویانما)، همیلتون لاسک، جیم هندلی، فورد بیب، تی. هی، نورم فرگوسن (پویانما)، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: لئوپولد استوکوفسکی، دیمز تیلور
- تاریخ اکران: 1940
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 95 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.7 از 10
«فانتازیا» اولین انیمیشن تجاری تاریخ است که با صدای استریوفونیک (فراگیر) به نمایش درآمد. این فیلم مجموعهای از هشت قطعهی کوتاه است که با مقدمههای لایو-اکشنی توسط دیمز تیلور به هم وصل شدهاند. موسیقی متن فیلم شامل قطعات موسیقی کلاسیک است که توسط لئوپولد استوکوفسکی و عمدتا با ارکستر فیلادلفیا، رهبری شدهاند. در حالی که ریشهی مفهوم فیلم نسبتا معمولی بود ( والت دیزنی میخواست یک پروژهی مهم برای میکی موس که محبوبیتش رو به کاهش بود بسازد)، اما چیزی که در نهایت اتفاق افتاد، کاوشی واقعا جالب دربارهی چگونگی نمایش بصری موسیقی در انیمیشن بود. به جای نوشتن استوریبرد و ساخت موسیقی متن، تیم تولید در جلساتی شرکت کردند و به آثار پاگانی، استراوینسکی و موسورگسکی گوش میدادند تا اینکه دیزنی صداها را با تصاویر مرتبط کرد و از آنجا کار را پیش برد. دیزنی که علاقهی چندانی به موسیقی کلاسیک نداشت، متوجه شد کنجکاوی بی حد و مرز او با مفهوم استفاده از انیمیشن برای پشتیبانی از موسیقی به شکل برعکس تحریک شده است و با اشتیاق وارد این پروژه شد، با این باور که گوش مردم (مانند خودش) را با موسیقی کلاسیکی که قبلا نادیده گرفته بودند آشنا کند.
گروهی شگفتانگیز از متخصصان و اجرا کنندگان برای مشاوره در مورد علم حرکت حیوانات و انواع مختلف رقص گرد هم آمدند. در اقدامی جالب به تمام انیماتورها بلیط بالهی روسی داده شد و خزندگان را برای مطالعه به استودیو آوردند. «فانتازیا» به مدت 49 هفتهی متوالی در تئاتر برادوی نیویورک به نمایش درآمد که در آن زمان طولانیترین نمایش یک فیلم بود. نمایشها در سراسر کشور فروخته شد، اما «فانتازیا» به دلیل هزینهی سیستمهای فانتاسوند پیشرفته به همراه اجارهی سالن نمایش و سایر هزینههای تولید، در ابتدا با ضرر مواجه شد. شرکت آرکئو فیلم را از دو ساعت و پنج دقیقه به یک ساعت و بیست دقیقه کوتاه کرد و برای صرفهجویی در هزینهها آن را به صورت مونو (تکآهنگ) نمایش داد. این فیلم عجیب، زیبا، اغراقآمیز، انتزاعی، با رنگهای درخشان و ضبط شده با دقت بالا، مورد علاقهی منتقدان قرار گرفت و حرکتی فوقالعاده جسورانه از سوی دیزنی در نظر گرفته شد. اگرچه بسیاری از اهالی موسیقی کلاسیک از تنظیمهای استوکوفسکی ایراد گرفتند. (همه نظر میدهند!) در مجموع، این فیلم بیشتر یک دوندهی ماراتن است تا یک دوندهی سرعت و نمونهای درخشان از تخیل عجیب، یاغی و گستردهی دیزنی را در بین تمام انیمیشنهای دیزنی به نمایش میگذارد.
18. مولان (Mulan)
- کارگردان: باری کوک، تونی بانکروفت
- صداپیشگان: مینگ-نا ون، بث فاولر، بیدی ونگ، میگل فرر
- تاریخ اکران: 1998
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
«مولان»، اولین فیلمی که در استودیوی تعطیل شدهی دیزنی در فلوریدا ساخته شد، یک فیلم هیجانانگیز دربارهی دختری به همین نام است که برای محافظت از پدرش در برابر خدمت سربازی، جای او را میگیرد. از آنجایی که زنان نمیتوانند سرباز شوند، مولان باید خود را به شکل یک مرد درآورد تا جای پدرش را بگیرد. این ماجراجویی پرشور از طرحهای اولیهی طراح صحنه، هانس باچر، الهام گرفته شده که تاریخ چین را به تصویر میکشد، در حالی که طراح شخصیت چن-یی چانگ با ایجاد انحنا و ظرافت، به شخصیتها برای ایفای نقش در این دنیا جان میبخشد. «مولان» نگاهی منحصر به فرد به مفهوم افتخار، غرور، خانواده و وظیفه است. یک انیمیشن دوبعدی با انیمیشن خیره کننده و رنگهای غنی و اشباع شده، در داستانی دربارهی افتخار که استودیو با ظرافت و احترام کامل نسبت به تاریخ چین، جزئیات درستی را برای اثرگذاری هرچه بیشتر آن به کار برده است.
17. شیرشاه (The Lion King)
- کارگردان: راجر آلرس، راب مینکاف
- صداپیشگان: متیو برودریک، جرمی آیرونز، جیمز ارل جونز، ووپی گلدبرگ
- تاریخ اکران: 1994
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.5 از 10
در ابتدا تصور میشد که انیمیشن سال 1994 دیزنی یعنی «شیرشاه» اهمیت کمتری نسبت به پروژهی باارزش «پوکوهانتاس» داشته باشد، اما در نهایت به موفقترین انیمیشن طراحی شده با دست تاریخ استودیو (با در نظر نگرفتن تورم) تبدیل شد و 968 میلیون دلار در گیشهی جهانی فروخت. جای تعجب ندارد که چنین فیلم پرانرژی و بانشاطی تا این حد محبوب شود. صداپیشگیها درجه یک هستند و جرمی آیرونز شاید بهترین اجرای دوران حرفهایاش را تحت عنوان شخصیت منفی اسکار ارائه میدهد. این فیلم که با الهام از «هملت» شکسپیر و «بامبی» خود دیزنی ساخته شده، دارای یکی از تأثیرگذارترین مرگهای شخصیتها در سینما، آهنگهای فوقالعادهای از التون جان و ترکیبی عالی از درام با ریسک بالا و طنز است. «شیرشاه» فیلمی است که شما را تحت تاثیر قرار میدهد و تنها نسخهای است که به آن نیاز دارید (شاید به جز اجرا در برادوی).
16. دامبو (Dumbo)
- کارگردان: بن شارپستین
- صداپیشگان: ادوارد بروفی، هرمن بینگ، استرلینگ هالووی، ورنا فلتون، کلیف ادواردز
- تاریخ اکران: 1941
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 98 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.2 از 10
بعد از مواجه شدن با مشکلات مالی عدیده آن هم به خاطر عملکرد ضعیف هر دو انیمیشن «فانتازیا» و «پینوکیو»، دیزنی برای کاهش هزینههای «دامبو» روی چیزهایی مثل رنگهای آبرنگی تمرکز کرد و جلوههای ویژهی پرهزینه را محدود کرد. در حالی که نتیجهی نهایی کارتونیتر از تلاشهای قبلی است، اما این موضوع روی داستانسرایی فوقالعادهی دیزنی و یا کیفیت انیمیشن، که صحنهی فیلهای صورتی فرصتی برای انیماتورها جهت انجام کاری تجربی و حیرتانگیز فراهم کرد، تأثیری نگذاشته است. داستان دامبو، فیل کوچکی که به خاطر گوشهای بزرگش دائماً مسخره و آزار داده میشود، داستانی غمانگیز اما الهامبخش است زیرا هیچ میزان آزار و اذیتی نمیتواند مانع رسیدن دامبو به رویاهایش شود. با تنها 64 دقیقه، «دامبو» ریتمی بهتر و احساسات ناب بیشتری نسبت به چیزی که فیلمهای طولانیتر میتوانند آرزویش را داشته باشند، در خود جای داده است.
15. سیندرلا (Cinderella)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: لاین وودز، النور آدلی، ورنا فلتون، رودا ویلیامز، جیمز مکدونالد، لوئیس ون روتن
- تاریخ اکران: 1950
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 98 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
بعد از چندین فیلم متوسط پکیجمانند که در دوران جنگ منتشر شدند، دیزنی با فرمول موفق «سفیدبرفی» بازگشت و دومین فیلم پرنسسی خود به نام «سیندرلا» را ارائه کرد. این فیلم با بازگشت به روایتهای عظیم و نوآوری هنری، دورهی طلایی جدیدی را برای دیزنی رقم زد و چه چیزی از داستان کلاسیک «از فرش به عرش رسیدن» باعظمتتر است؟ این فیلم یک موفقیت بزرگ بود و سیندرلا دستکم گرفته شدهترین شاهزادهی دیزنی است. جالب است بدانید که انیماتورها از بازیگران زنده به عنوان مرجعی برای اطمینان از کیفیت حرکات واقعگرایانهی «سیندرلا» استفاده کردند و انیمیشن این فیلم مرزها را جابجا کرد. صحنهی «آواز بخوان، بلبل شیرین» استفادهی ابتکاری از حبابها را به نمایش میگذارد و تغییر لباس سیندرلا، که توسط مارک دیویس انیمیشنسازی شده بود، توسط والت به عنوان نمونهی موردعلاقهاش از انیمیشن ذکر شد.
استودیوی دیزنی زمانی که به سراغ ساخت این اقتباس از افسانهی شناخته شدهی «سیندرلا» اثر شارل پرولر رفت، 4 میلیون دلار بدهکار بود. باور کردنش سخت است، اما آنها چندین شکست پرهزینه – از جمله «فانتازیا» و بازار اروپا را که به خاطر جنگ از دست داده بودند – را پشت سر گذاشته بودند. این فیلم در سال 1950 با تحسین شدید منتقدان اکران شد و استودیو را به سمت بهبودی کامل سوق داد. هرچند ذکر این نکته ضروری است که این فیلم جد مستقیم «سندروم شاهزاده خانم صورتی درخشان» است که در بین کودکان سه تا هفت ساله به صورت همهگیر درآمده است. دیزنی در آهنگ «آواز بخوان، بلبل شیرین» از تکنیک پیشگامانهی صداگذاری روی صدای ضبط شده برای خوانندگی استفاده کرد و این حس را ایجاد کرد که شخصیت با خودش هارمونی میخواند. گفته میشود که سالوادور دالی و کریستین دیور تاثیر مستقیمی روی لباسهای پوشیده شده توسط شخصیتها داشتهاند. از آنجایی که قرنهاست با این داستان همراه بودهایم، از بازگویی آن صرفنظر کرده و فقط خاطرنشان میکنیم، این فیلم با ترکیب تخیل، طنز و موسیقی به گونهای از تمام ظرفیتهای قوهی نامحدود تخیل دیزنی بهره میگیرد که حتی بعد از گذشت بیش از شصت سال، همچنان کودکان را مجذوب میکند. حتی بزرگسالان نیز با اینکه میدانند «تا ابد به خوبی زندگی کردن» در بهترین حالت هم یک کیسهی پر از چیزهای مختلف است، احتمالا با دیدن این انیمیشن برای چند ساعت به آن ایمان میآورند.
14. زیبای خفته (Sleeping Beauty)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، لس کلارک، اریک لارسون، ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: مری کاستا، بیل شرلی، النور آدلی، ورنا فلتون، باربارا لودی، باربارا جو آلن
- تاریخ اکران: 1959
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.2 از 10
دومین فیلم با محوریت شاهزاده خانمها پس از «سیندرلا»، عملکرد بسیار ضعیفی در گیشه داشت و با در نظر گرفتن هزینههای هنگفتش تا مرز نابود کردن کل استودیو پیش رفت. برای بهرهگیری از فناوری «سوپرتکنیراما 70» انیماتورها مجبور به کار با بومهای بسیار بزرگتر از آنچه به آن عادت داشتند شدند که این موضوع به هزینههای گزاف و تاخیرهای قابل توجهی منجر شد اما نتیجهی نهایی کاملا ارزشش را داشت. این فیلم بیشک زیباترین اثر بصری دیزنی است و هیچ فیلم دیگری در بین تمام انیمیشنهای دیزنی شبیه به «زیبای خفته» به نظر نمیرسد. اثری که زیر نظر آیویند ارل خلق شد، از آثار هنر اروپای پیش از رنسانس الهام گرفته و هر فریم آن یک اثر هنری به حساب میآید.
این انیمیشن به شدت خاطرهانگیز دیزنی که زیباییاش مانند یک تابلوی بافته شدهی قرون وسطایی است، به میزان زیادی از بالهی چایکوفسکی الهام گرفته است، اما از نظر روایت داستانی ضعیف عمل میکند. این روند در انتها تغییر میکند، جایی که شاهزاده فیلیپ به کمک زیبای خفته میآید و جادوگر شرور، مالیفیسنت، به یک اژدهای باشکوه با طراحی عالی و رنگآمیزی مشکی، بنفش و زرد و شاخهایی که با سربند جادوگر مطابقت دارد، تبدیل میشود. مالیفیسنت در هیبت اژدها، ترسناکترین شخصیت خلقشدهی دیزنی برای پردهی نقرهای در میان تمام انیمیشنهای دیزنی است.
13. علاءالدین (Aladdin)
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: اسکات وینگر، جاناتان فریمن، رابین ویلیامز، لیندا لارکین، فرانک ولکر
- تاریخ اکران: 1992
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 95 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
شخصیت « چراغ جادو » اغلب به عنوان بهترین همراه دیزنی شناخته میشود و دلیلی محکم هم برای این موضوع وجود دارد. صداپیشگی رابین ویلیامز در این فیلم فوقالعاده است و « چراغ جادو » توسط اریک گلدبرگ به طرز درخشانی به تصویر کشیده شده است. همه چیز در این فیلم به خوبی کار میکند، از شخصیت اصلی شجاع یعنی « علاءالدین » گرفته تا شاهزاده خانمی به نام « یاسمین » که خواهان آزادی و زندگیای فراتر از قصر است، و شخصیت منفی شرور به نام « جafar » (با صداپیشگی جاناتان فریمن) – که نباید طوطی زیرک او به نام « ایاگو » (با صداپیشگی گیلبرت گاتفرید) را فراموش کرد.
«علاءالدین»، به همراه «شیرشاه» که بلافاصله پس از آن اکران شد، قطعا اوج دوران رنسانس دیزنی در دههی 1990 هستند و انیمیشنهای این کمپانی را به قلههای تازهای از دستاوردهای هنری و سلطه بر گیشه رساندند. به خصوص «علاءالدین» که یک ماجراجویی پرشور و نشاطآور است و تعداد کمی از فیلمها میتوانند به اندازهی آن، رضایت همهی مخاطبان را جلب کنند. این فیلم، از جهات بسیاری، نقطهی آغازی برای ساختار انیمیشنهای مدرن بود و دورهای از وابستگی بیشتر به صداپیشگان شناخته شده (در این مورد، رابین ویلیامز که به شدت تبلیغ میشد) را به عنوان یک نقطهی قوت برای جذب مخاطب به جای استفاده از بازیگران ناشناختهای که پیش از آن روال معمول بود آغاز کرد. از طرف دیگر، شخصیت «چراغ جادو» تقریبا به شخصیتی بزرگتر و باارزشتر از خود «علاءالدین» تبدیل شد؛ لحظهای سرنوشتساز در فرهنگ عامه که باعث شد ویلیامز برای نسلی از بچههای دههی 90 به شدت محبوب شود. نسلی که دقیقا مخاطب هدف سریالهایی مثل «مورک و میندی» یا «صبح به خیر ویتنام» نبودند. «علاءالدین» فراتر از هرچیز، با فیلمنامهای شوخطبعانه و پرتحرک، آهنگهای دلنشین و انیمیشنی باطراوت نمایشگر اسطورهشناسی گرایی است که به ندرت در دنیای غرب به تصویر کشیده شده بود.
12. شاهدخت و قورباغه (The Princess and the Frog)
- کارگردان: ران کلمنتس، جان ماسکر
- صداپیشگان: آنیکا نونی رز، برونو کپوس، کیث دیوید
- تاریخ اکران: 2009
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 85 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
در دههای که ظهور «تصویرسازی رایانهای» بر آن حکمرانی میکرد، «شاهدخت و قورباغه» با افتخار به عنوان بازگشتی باشکوه به انیمیشنهای با دست کشیده شده شناخته شد. دلیل تاکید روی کلمهی باشکوه هم اینست که این فیلم تمام ویژگیهای آثار کلاسیک دیزنی را داراست. انیمیشنی موفق که شخصیت منفی درخشانی به نام «دکتر فاسیلیر» (با صداپیشگی کیت دیوید)، گروهی قوی از شخصیتهای مکمل، و شاید هم بهترین شاهزاده خانم در میان تمام شاهزاده خانمهای دیزنی، یعنی «تیانا» (با صداپیشگی آنیکا نونی رز) را در خود جای داده است. شهر نیواورلئان در این فیلم فوقالعاده سرگرم کننده، به شکلی پرجنبوجوش جان میگیرد و تماشای بخش آرت دکو آهنگ به یاد ماندنی «تقریبا آنجا»، که توسط اریک گلدبرگ انیمیشنسازی شده واقعا خیره کننده است و ارزش بارها دیده شدن را دارد.
در این انیمیشن محبوب دیزنی که در سال 2009 ساخته شد، افسانهی کلاسیک شاهزاده خانمی که با بوسیدن یک قورباغه خودش به یک دوزیست تبدیل میشود، بازسازی جازگونهای پیدا میکند. آنیکا نونی رز صداپیشگی شخصیت «تیانا» را بر عهده دارد، یک پیشخدمت اهل نیواورلئان که تلاش میکند و قول میدهد به یک قورباغه کمک کند تا به شکل واقعیاش یعنی یک شاهزادهی انسان بازگردد. اما خود او هم به یک قورباغه تبدیل میشود و این زوج باید در باتلاقهای لوئیزیانا با هم دست به کار شوند تا دوباره به شکل اصلی خودشان بازگردند. این اولین انیمیشن در بین تمام انیمیشنهای دیزنی است که در آن یک زن سیاهپوست به عنوان شخصیت اصلی حضور دارد و در یک دههی اخیر، جایگاه خود را در میان انیمیشنهای کلاسیک و موزیکال موفق دیزنی تثبیت کرده است. تماشای این اثر جذاب را به هیچ عنوان از دست ندهید.
11. لیلو و استیچ (Lilo & Stitch)
- کارگردان: کریس سندرز، دین دبلوا
- صداپیشگان: کریس سندرز، دیوی چیس، کتی کاوادینی، زوئی کالدول
- تاریخ اکران: 2002
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 87 از100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
مغزهای متفکری که پشت ساخت فیلمهایی مثل «مولان» و «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» بودند، طنز و اصالت جاری در آنها را سالها پیش از خلق این دو اثر در «لیلو و استیچ» به کار گرفتهاند. داستانی گرم و دلنشین دربارهی دختری کوچک که دوست دارد یک سگ داشته باشد و یک موجود فضایی که آرزوی او را برآورده میکند و فراتر از آن هم میرود. این موجود فضایی دوست داشتنی و جذاب که از فضا به زمین سقوط کرده است، قلب این فیلمِ دربارهی پذیرفتن تفاوتهاست و جایگاه خود را به عنوان یکی از قهرمانان شاخص تمام انیمیشنهای دیزنی تثبیت کرده است. این انیمیشن تخیلی بسیار خندهدار و دلپذیر است و موسیقی متن آن که با الهام از آثار الویس پریسلی ساخته شده امتیاز ویژهی آن به حساب میآید.
10. دیو و دلبر (Beauty and the Beast)
- کارگردان: گری تروزدیل، کرک ویس
- صداپیشگان: پیج اوهارا، رابی بنسون، ریچارد وایت، جری اورباک
- تاریخ اکران: 1991
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
«دیو و دلبر»، به عنوان اولین انیمیشن نامزد جایزهی بهترین فیلم اسکار، به همراه «پری دریایی کوچولو» که در سال 1989 ساخته شد و «شیرشاه» محصول سال 1994، آخرین اعضای گروه انیمیشنهای کلاسیک با دست کشیده شده را، پیش از آن که «داستان اسباببازی» به طور قطعی این فرم را به سمت انیمیشن رایانهای سوق دهد، تشکیل میدادند. طبق کلیشهای که در مورد بسیاری از شاهزاده خانمهای دیزنی صدق میکند، «بل» (با صداپیشگی پِیج اوهارا) نیز به دنبال یافتن شاهزادهی خود است. تنها تفاوت او با سایر پرنسسها در این است که بل روحیهی فمینیستی ملایمی دارد، دائما سرش توی کتاب است و آرزوی فرار از زندگی روستایی و رد کردن خواستگاری گاستون (با صداپیشگی ریچارد وایت) گندهدماغ و خوشتیپ را در سر میپروراند.
همهچیز بر وفق مراد او پیش میرود اما وقتی پدرش – مخترع عجیب و غریبی که طراحی شخصیتش شباهتهایی به آلبرت انیشتین دارد – در جنگل گم میشود و به یک قلعهی جادویی برمیخورد، صاحب آنجا که یک دیو وحشتناک است او را زندانی میکند. بل متوجه اسارت پدرش میشود و به دیو پیشنهاد میکند که جای او را بگیرد. ورود او خوشیمن است، چون زمان برای شکستن نفرینی که شاهزاده را به چنین موجود درندهای و کارکنانش را به اشیا خانه از جمله یک شمعدانی به نام لومیر (با صداپیشگی جری اورباخ)، ساعتی به نام کگسورث (با صداپیشگی دیوید اوگدن استایرز) و قوری چایی به نام خانم پتس (با صداپیشگی آنجلا لنسبوری) تبدیل کرده، رو به اتمام است. این خدمتکاران طلسم شده باهم نقشه میکشند تا دیو را رام کنند، بلکه او عاشق بل شود و بل هم عاشق او، و به این ترتیب طلسمی را که آنها را در اشیاء تزیینی محبوس کرده است، بشکنند. صحنههای مهم فیلم هیجانانگیز هستند و آلن منکن بابت ساخت موسیقی متن آن برندهی جایزهی اسکار شد. اگر کمدی رمانتیکهای انیمیشن و موزیکال دوست دارید، آثار استودیوی دیزنی گزینهی مناسبی برای تماشا در وقتهای آزاد شماست.
9. کارآگاه موش بزرگ (The Great Mouse Detective)
- کارگردان: ران کلمنتس، برنی متینسون، دیو میشنر، جان ماسکر
- صداپیشگان: کندی کاندیدو، آلن یونگ، شانی والیس
- تاریخ اکران: 1986
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 76 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
بعد از شکست فاجعهبار «دیگ سیاه»، دیزنی تقریبا نفسهای آخرش را میکشید، اما یک موش آنها را نجات داد. نه، منظورمان میکی نیست، بلکه باسیل خیابان بیکر (با صداپیشگی باری اینگرام) است. «کارآگاه موش بزرگ» در دورهی افول فیلمهای انیمیشن دیزنی اکران شد؛ عملکرد استودیو در اواخر دههی 70 و اوایل دههی 80 میلادی آنقدر ضعیف بود که کل بخش انیمیشن با روی کار آمدن مایکل آیزنر به عنوان مدیرعامل شرکت در سال 1984، در آستانهی تعطیلی کامل قرار گرفت. این فیلم در گیشه تنها موفقیت متوسطی به دست آورد، اما منتقدان در آن زمان متوجه کیفیت بالای آن شدند.
با تمام اینها اما، موسیقی متن پرشور و ماجراجویانهی هنری مانچینی انیمیشن «کارآگاه موش بزرگ» را به اثری خاص و منحصربهفرد بدل کرد. جالب است بدانید که بودجهی فیلم پس از اینکه مدیرعامل دیزنی، مایکل آیزنر، استوریبوردهایش را دید نصف شد؛ اما این موضوع مانع درخشش کارگردانهای خلاق و تازهنفس اثر یعنی ران کلمنتس و جان ماسکر نشد. با وجود اینکه بسیاری این فیلم را متعلق به بخشی از دوران به اصطلاح تاریک دیزنی میدانند، اما «کارآگاه موش بزرگ» تمام نشانههای یک اثر کلاسیک دوران رنسانس دیزنی را دارد. از آهنگهای جسورانه به سبک تئاترهای برادوی گرفته تا یک شخصیت شرور افسانهای به نام راتیگان (با صداپیشگی فوقالعادهی وینسنت پرایس) که توسط گلن کین، انیماتور برجسته، طراحی شده است. این فیلم نمایشگر یک ماجراجویی هیجانانگیز با داستانی سنجیده و تعقیب و گریزی خارقالعاده داخل ساعت بیگ بن است و یکی از تاثیرگذارترین نمونههای اولیهی ادغام انیمیشن رایانهای با انیمیشن سنتی با دست کشیده به شمار میرود. اغلب شروع رنسانس دیزنی را به «پری دریایی کوچولو» نسبت میدهند، اما بدون «کارآگاه موش بزرگ»، شاید آن فیلم هرگز ساخته نمیشد.
8. تارزان (Tarzan)
- کارگردان: کریس باک، کوین لیما
- صداپیشگان: تونی گلدوین، مینی درایور، روزی اودانل، گلن کلوز، برایان بلسید
- تاریخ اکران:1999
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
دیزنی همیشه در زمینهی نوآوری در انیمیشنسازی پیشتاز بوده است و این موضوع به ندرت به اندازهی انیمیشن «تارزان» واضح بوده است. این استودیو حین ساخت این انیمیشن ماندگار فناوری «دیپ کنواس» را توسعه داد که به طرز موثری به هنرمندان اجازه میداد تا نقاشیهایی کاملا سهبعدی خلق کنند که دوربین میتوانست به صورت آزادانه در آنها حرکت کند. نتیجهی این کار، تاب خوردن «تارزان» (با صداپیشگی تونی گلدوین) از میان درختان و تاکهای پیچ در پیچ در جنگل با سطحی از غوطهوری بود که پیش از آن غیرممکن به نظر میرسید. انیماتور اثر، گلن کین، گفته است که نمایش درست تحرک تارزان چالشی واقعی در طی روند تولید بود، چرا که او میبایست هم به عنوان انسان و هم به عنوان گوریل به شکل باورپذیری حرکت میکرد. به همین دلیل، او با یک استاد آناتومی مشورت کرد و بدین ترتیب، تارزان تبدیل به اولین شخصیت در بین تمام انیمیشنهای دیزنی تبدیل شد که عضلات در حال فعالیتش به طور دقیق به تصویر کشیده شدهاند.
فراتر از انیمیشن بینقص، «تارزان» موفق میشود که به لطف داستانی فوقالعاده نمایشی سرشار از احساسات اصیل را به مخاطب ارائه کند. فیل کالینز مجموعهای از آهنگهای گوشنواز و درخشان را در این انیمیشن ارائه کرد که آهنگ پایانی آن با نام «تو در قلب من خواهی بود» برندهی جایزهی اسکار شد. بله، بهترین فیلمهای دیزنی ما را تحت تاثیر قرار میدهند اما تعداد کمی از آنها میتوانند این کار را به اندازهای که تارزان موفق به انجام آن شد انجام دهند. انیمیشنی که دوران رنسانس دیزنی را با بالاترین کیفیت ممکن به پایان رساند.
7. وینی پو (Winnie the Pooh)
- کارگردان: استفان جی اندرسون، دان هال
- صداپیشگان: فرانتس فاراکاس، استرلینگ هالووی، یوگنی لئونف، هل اسمیت، جیم کامینگز
- تاریخ اکران: 2011
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 90 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.1 از 10
اگرچه دیزنی هم در میان بزرگسالان و هم کودکان جذابیت دارد، اما تعداد کمی از آثارش مانند «وینی پو» سرگرمی خانوادگی دلنشین و صمیمی را ارائه میدهند. اکران این انیمیشن در سال 2011 کاملا تحتالشعاع اکران همزمان آخرین فیلم «هری پاتر» قرار گرفت و گیشهی متوسطی داشت، اما فیلمی که توسط استفان اندرسون و دان هال کارگردانی شده باشد، قطعا تماشایی و سرشار از شادی است. این فیلم عصارهی خالص روح جاری در داستانهای محبوب ای. ای. میلن است، آغوشی گرم به شکل یک انیمیشن بلند سینمایی. انیمیشن این اثر – که تا به امروز آخرین فیلم با دست کشیده شدهی دیزنی محسوب میشود – به ویژه در توالی رویاهای سرشار از عسل پو (با صداپیشگی جیم کمینگز) تماشایی است. فیلمی کوتاه و دلپذیر با مدت زمان 63 دقیقه که حتی یک ثانیه از آن هم هدر نمیرود و به مخاطبان داستانی سرگرم کننده و بیخطر با حضور برخی از دوست داشتنیترین شخصیتهای کارتونی تمام دوران ارائه میدهد.
6. صدویک سگ خالدار (One Hundred and One Dalmatians)
- کارگردان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک، ولفگانگ رایترمن
- صداپیشگان: راد تیلور، بتی لوگرسون، مارتا ونت وورث
- تاریخ اکران: 1961
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 98 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
بعد از «دیو و دلبر»، دیزنی در دههی 1960 وارد دوران صرفهجویی در هزینهها شد و فرایندی جدید به نام «الکتروفتوگرافی» (خشکنگاری یا زیروگرافی یا برقشیدنگاری یک شیوهی فتوکپی خشک است که توسط چستر کارلسون در سال 1938 ابداع شد. در این روش از هیچ مایع شیمیایی استفاده نمیشود) را آغاز کرد. این فرایند جدید که بر اساس فتوکپی عمل میکرد، باعث ایجاد خطوط مشکی خشن روی کاراکترها میشد، اما در عین حال زمان و هزینهی زیادی را هم صرفهجویی میکرد زیرا این روش به معنای پایان کل بخش مرکب و رنگآمیزی بود. نکتهی قابل توجه این است که هرگز متوجه نخواهید شد که «101 سگ خالدار» با بودجهی محدود ساخته شده است، چون طراحی هنری کن اندرسون و سبک مدرنتر آن به طور بینقصی با لندن دههی 60 مطابقت دارد. «101 سگ خالدار» مثل موسیقی جاز، پرتحرک و روان است. استعداد بینظیر مارک دیویس به ما یکی از بهترین شخصیتهای شرور تمام دوران، یعنی کروئلا دِویل دیوانه (با صداپیشگی بتی لوگرسن) را هدیه داد. کسی که هیچ آرزویی جز تبدیل کردن تعدادی تولهی دوست داشتنی به یک پالتوی خز براق ندارد. پوست سفید برفی، موهای خالدار سیاه و سفید، و علاقهی او به پالتوهای خز بزرگ و پفدار، او را به یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای طراحیشده در دنیای دیزنی تبدیل کرده است. بیل پیت که از زمان «سفیدبرفی» در استودیو کار میکرد، در نهایت فرصت رهبری داستان را پیدا کرد و ثابت کرد که یکی از قصهپردازان بزرگ آمریکایی است. این انیمیشن اولین اثر معاصر آنها بود که با وجود داشتن یک آهنگ غیرموزیکال به شمار میرفت و پروسهی تولید ساختارشکنانهاش نشان داد که دیزنی قادر به پیش رفتن در مسیرهای جدید است.
«101 سگ خالدار» همچنین دارای طنز غیرمنتظرهای است که شاید از یک انیمیشن قدیمی دیزنی انتظار نداشته باشید. مانند برنامهی بازی تلویزیونی که در آن گروهی باید جرم یک جنایتکار را حدس بزنند، یا آهنگ تبلیغاتی گوشخراش، حال به هم زن و پایانناپذیر یک خوراکی مخصوص سگ. نکات مثبت زیادی برای توصیهی این فیلم وجود دارد، از آهنگ تم فوقالعادهی کروئلا دِویل گرفته تا شوخیهای واقعاً خندهدارِ نوچههای او، و تعقیب و گریز مهیج گرگ و میش. این انیمیشن کاملا شایستگی شهرتی که به عنوان یک کلاسیک واقعی دیزنی به دست آورده را دارد و باید یکی از گزینههای تماشا در تعطیلات عید باشد.
5. زندگی جدید امپراتور (The Emperor’s New Groove)
- کارگردان: مارک دیندال
- صداپیشگان: دیوید اسپید، جان گودمن، ارتا کیت، پاتریک واربرتون
- تاریخ اکران: 2000
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
«زندگی جدید امپراتور» تقریبا ممکن بود که اصلا ساخته نشود. مسیر ساخت پرتنش و عذابآور آن، رقیب قدرتمند «دیگ سیاه» است و شاید حتی دراماتیکتر هم باشد. اما بر خلاف آن شکست، «زندگی جدید امپراتور» یک شاهکار تمامعیار است. این فیلم با اختلاف زیاد، بامزهترین اثر استودیو در میان تمام انیمیشنهای دیزنی به شمار میرود و با تلفیق شوخیهای بصری فوقالعاده، سورئالیسم و متا-هجو به تجربهای بینظیر تبدیل شده است که ممکن است در اولین مرتبهی تماشا غافلگبرتان کند .یزما (با صداپیشگی درخشان ارتا کیت) در نقش شخصیت شروری که مصمم به نابودی امپراتور کوزکو (با صداپیشگی دیوید اسپید) است، تماشاگران را میخکوب میکند. دیزنی بعد از دوران رنسانس و رقابت شدید با استودیوهای دیگر، در تلاش بود تا هویت خود را پیدا کند، و «زندگی جدید امپراتور» نقشهی راه موفقیت را در دست داشت.
جاذبهی ماندگار این کمدی گرم و سرخوشانهی دیزنی در سال 2000 بدون شک به گروه صداپیشگان نابغهی آن بازمیگردد. دیوید اسپید در نقش یک امپراتور خودشیفته که به لاما تبدیل شده، جان گودمن در نقش یک روستایی دوست داشتنی، پاتریک واربرتون در نقش یک نگهبان کاخ کمهوش که صدای بمی دارد و البته ارتا کیت بینظیر که در نقش شرور داستان اجرای فوقالعادهای ارائه میدهد. داستان اثر به نسبت قابل پیشبینی است، اما محیط سرگرم کنندهی پرو آنقدر به لحاظ بصری دلنشین است و داستان پرشتاب، لحظاتی از کمدی سبکسرانه را ارائه میدهد که حتی ممکن است برای بار دوم به سراغ تماشای آن بروید.
4. سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)
- کارگردان: دیوید هند، ویلیام کوترل، ویلفرد جکسون
- صداپیشگان: آدریانا کاسلوتی، لوسیل لا لاورن، هری استاکول، روی اتول، بیلی گیلبرت، مورونی اولسن
- تاریخ اکران: 1937
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 97 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
هرچند «سفیدبرفی و هفت کوتوله» به هیچ وجه اولین فیلم انیمیشن مهم تاریخ نبود، اما اولین انیمیشن بلند با تکنیک سل انیمیشن (سل انیمیشن یا پویانمایی روی طلق روشی است که در آن طراحی روی طلق اجرا و رنگآمیزی شده و سپس روی زمینه یا بکگراند قرار میگیرد و معمولاً دو فریم از هر تصویر فیلمبرداری میشوند. تعداد فریمها برای هر تصویر متناسب با موضوع و نوع حرکت، قابل تغییر است) به شمار میرفت و تمام انیمیشنهای دیزنی که بعد از آن ساخته شدند، به نوعی وارث آن محسوب میشوند. پیش از «سفیدبرفی»، «کارتونها» صرفا بخشی از میانپردهها و پیشپردههایی بودند که ممکن بود قبل از یک فیلم سینمایی واقعی نمایش داده شوند. تیم انیمیشن دیزنی نشان داد که با یک گروه کامل از هنرمندان بااستعداد که برای مدت طولانی روی یک هدف مشترک کار میکنند، چه دستاوردهایی میتوان به دست آورد. موفقیت عظیم باکسآفیس این فیلم ثابت کرد که انیمیشنهای بلند یک تجارت معتبر و پرسود بالقوه هستند که زمان بالفعل کردنشان فرا رسیده. با این حال، اصطلاح «فیلم انیمیشن» در صنعت سینمای پس از «سفیدبرفی» معنای کاملا متفاوتی به خود گرفت.
افسانهی به یاد ماندنیِ بوسهی عشق واقعی، در اولین فیلم انیمیشن دیزنی یعنی «سفیدبرفی و هفت کوتوله»، جان گرفت. این فیلم الگوی بسیاری از عناصر محبوب و شناخته شدهی دیزنی را در خود جای داده است،یک دنیای فانتزی خوشرنگ و لعاب که باورپذیر به نظر میرسد، آهنگهای تأثیرگذار، شخصیتهای فوقالعاده، یک شخصیت شرور ترسناک و انیمیشنی خیره کننده. کمتر شخصیت شروری در تمام انیمیشنهای دیزنی وجود دارد که به اندازهی ملکهی بدجنس (با صداپیشگی لوسیل لاورن) کاملا بدطینت و شرور باشد. این انیمیشن خاطرهانگیز دیزنی با در نظر گرفتن تورم، هنوز هم پرفروشترین انیمیشن تمام دوران به شمار میرود. اولین و بلندپروازانهترین انیمیشن استودیو که هیچکس خارج از پروژه باور نمیکرد که جواب بدهد. علاوه بر اینکه انیمیشن بلند در آن زمان تقریبا ناشناخته بود و انیمیشنسازی در بهترین حالت، برای آثار کوتاه کاربرد داشت. به راستی چه کسی حاضر بود چنین چیزی را تماشا کند؟ والت دیزنی با داشتن هدفی روشن برای اثبات تواناییهایش، پاسخی روشن در «سفیدبرفی» داشت: همه.
3. پری دریایی کوچولو (The Little Mermaid)
- کارگردان: جان ماسکر، ران کلمنتس
- صداپیشگان: جودی بنسون، کریستوفر دانیال بارنز، پت کارول، کنت مارس، ساموئل رایت
- تاریخ اکران: 1989
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
ران کلمنتس و جان ماسکر با ساخت انیمیشن به یاد ماندنی «کارآگاه موش بزرگ» دیزنی را از لبهی پرتگاه نجات دادند. اما این تنها قمار آنها نبود و فقط چند سال بعد با دومین ساختهی خود یعنی «پری دریایی کوچولو»، موفق شدند استودیو را دوباره به مسیر پیشرفت مالی بازگردانند. این انیمیشن که یکی از احساسیترین فیلمهای دیزنی به شمار میرود، بهترین مجموعهی آهنگها را در بین تمام انیمیشنهای دیزنی دارد و این کاملا به لطف همکاری هنری درخشان میان ترانهسرای فقید، هاوارد اشمن، و آهنگساز چیرهدست، آلن منکن است. بهترین انیمیشنهای دیزنی این قدرت را دارند که شما را به دنیای دیگری ببرند و «پری دریایی کوچولو» هم مخاطبان را مستقیما به زیر آب و قلمروی آتلانتیس میبرد. آریل، پری دریایی (با صداپیشگی جودی بنسون) زیبایی که آرزوی دیدن جهان بیرون دریا و عاشق شدن را دارد، در مقایسه با هر شاهزادهی دیزنی نقش پررنگتری ایفا میکند و بازدهی احساسی این فیلم از هر لحاظ فوقالعاده است. انیمیشن زیر آب خیره کننده است و شخصیت اورسولا که صداپیشگیاش را پت کارول بر عهده داشت نیز یکی از به یاد ماندنیترین شرورهای دیزنی به شمار میرود . آثار منکن با همکاری اشمن خلق کردند، تأثیرگذارترین آثار خلق شده در این استودیو هستند که هنوز هم طرفداران سرسختی دارند. به طوری که حتی اگر دیزنی 100 سال دیگر هم به فعالیتش ادامه دهد، مردم همچنان به آهنگهایی مانند «روحهای بدبخت» و « بخشی از دنیای تو» به عنوان بهترین آثار دیزنی اشاره خواهند کرد.
«پری دریایی کوچولو» نقطهی عطفیای است که در آن هدفهای پرنسسهای دیزنی از پیدا کردن یک پسر دوست داشتنی به مستقل شدن تغییر پیدا میکند – هرچند زنی که چنین خواستهای داشته باشد، از لحاظ تاریخی تا حدودی دارای کمبود تلقی میشده است – و این اتفاق در میان تمام انیمیشنهای دیزنی از اهمیتی حیاتی برخوردار است. این موضوع کاملا در «پری دریایی کوچولو» مشهود است، در حالی که مطلقا در «دیو و دلبر» اینطور نبود و شاهزاده آرورا در روایت خودش اختیار زیادی نداشت. در «پری دریایی کوچولو»، آریل واقعا دلباختهی یک پسر دوست داشتنی است. اما زمانی که اولین قدم را برای رسیدن به او برمیدارد، مجبور میشود با یک پدر کنترلگر مقابله کند و به معنای واقعی کلمه تلاش کند که صدای خودش و حتی پاهای لعنتیاش را پس بگیرد. الگویی برجسته برای بسیاری از قهرمانان زن دیگر که در همین مسیر قدم برداشتهاند.
2. پینوکیو (Pinocchio)
- کارگردان: بن شارپستین، همیلتون لاسک، نورمن فرگوسن، تی.هی، ویلفرد جکسون، جک کینی، بیل رابرت
- صداپیشگان: کلیف ادواردز، دیکی جونز، کریستین راب، مل بلانک، والتر کتلت، چارلز جودلز، اولین ونبل
- تاریخ اکران: 1940
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 100 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
بعد از موفقیت عظیم «سفیدبرفی»، دیزنی چگونه باید این مسیر را ادامه میداد؟ اگر شما دیزنی باشید، باید بزرگتر، جسورتر و حتی تیرهتر عمل کنید. این فیلم که بر اساس داستان «پینوکیو» اثر کارلو کلودی ساخته شده، آکنده از شگفتی و وحشت است. داستان اثر روایتگر ماجرای عروسکی جوبی به نام پینوکیو (با صداپیشگی دیکی جونز) است که آرزوی تبدیل شدن به یک پسر واقعی را دارد. انیمیشن فیلم بینظیر است و جلوههای ویژهای دارد که تا به حال نمونهاش دیده نشده است. این فیلم مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، اما کودکان (کاملاً قابل درک است) آن را بسیار ترسناک یافتند. تأثیرگذاری «پینوکیو» در بین تمام انیمیشنهای دیزنی انکار نشدنی است، به خصوص با آهنگ کلاسیک «وقتی آرزوی یک ستاره را داری»، که شروع کنندهی هر فیلم دیزنی مدرن است. متاسفانه برای دیزنی، جنگجهانی دوم بسیار مصیبتبار بود و دسترسی این کمپانی به بازارهای اروپایی را مسدود کرد – که با در نظر گرفتن تاثیرگذاری عمیق اروپا در این فیلم، تاسفبار است – و فیلم در گیشه شکست خورد. اما امروزه «پینوکیو» نه تنها به عنوان یکی از بهترین فیلمهای انیمیشن ساخته شده، بلکه بهطور کلی به عنوان یکی از بهترین آثار ساخته شده در تاریخ سینما شناخته میشود.
در سال 2014، گروهی از انیماتورها، فیلمسازان، منتقدان و مورخان به بهترین فیلم انیمیشن تمام دوران رای دادند و «پینوکیو» برنده شد. البته جای هیچ تعجبی نیست، دومین اثر دیزنی، معیاری برای هنرمندی و روایتگری تعیین کرد که انیماتورها از آن زمان به بعد دنبالهروی آن بودهاند. این انیمیشن نوستالژیک نه تنها اثری زیبا با برخی از بهترین آهنگهای تاریخ سینماست، بلکه فیلمی با عمق و احساس واقعی و درسهایی است که هر فردی باید در زندگی بیاموزد. دیزنی انیمیشنی ساخته است که تماشای آن در تعطیلات نوروز بهطور قطع میتواند حال و هوایتان را بهتر کند.
1. بامبی (Bambi)
- کارگردان: دیوید هند
- صداپیشگان: کمی کینگ، هاردی آلبرایت، دونالد نوویس
- تاریخ اکران: 1942
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
بله، «بامبی» انیمیشنی غمگین است. اما در عین حال بامزه، ترسناک، امیدبخش، شاد و احساسبرانگیز نیز هست. داستان «بامبی» صرفا دربارهی یک گوزن جوان نیست که مادرش توسط شکارچی کشته میشود؛ بلکه دربارهی سال اول زندگی آن گوزن و به طور کلی دربارهی کل زندگی ماست. هر کسی میتواند بخشی از تجربیات خودش را در مسیر رشد بامبی و رسیدنش به اوایل بزرگسالی ببیند. عمق و زیبایی بسیاری در این فیلم وجود دارد، هم قبل و هم بعد از آن صحنهی سرنوشتساز، و با وجود اینکه در آن از حیوانات بامزه و سخنگو استفاده شده، همچنان طبیعیترین و واقعگرایانهترین اثر انیمیشن دیزنی به شمار میرود.
والت دیزنی طرفدار پرشور طبیعت بود و اقتباس از اثر فلیکس سالتن با عنوان «بامبی» تا حد زیادی یک پروژهی دلخواه و شخصی برای او به شمار میرفت. توجه به جزئیات و تمرکز بر ریزهکاریهای موجود در طبیعت ضروری بود. به همین خاطر انیماتورها برای اینکه حیوانات انیمیشنیشان تا حد ممکن طبیعی و شبیه به زندگی به نظر برسند، به مطالعهی گوزنها و سایر حیوانات پرداختند. پسزمینههای فوقالعادهای که توسط تایرون وونگ نقاشی شده بود، مخاطبان را عمیقا در جنگل غوطهور میکرد. این درحالی بود که استفاده از دوربین مولتیپلین (یک دوربین متحرک که در فرآیند ساخت سنتی انیمیشن مورد استفاده قرار میگرفت و تعدادی از آثار هنری را با سرعتهای مختلف و در فواصل متفاوت از یکدیگر عبور میداد که این ویژگی باعث ایجاد حس اختلاف منظر یا عمق در پسزمینهها میشد. همچنین طی این فرآیند بخشهای مختلف لایههای طراحی شده شفاف باقی میمانند تا لایههای دیگر در پشت آنها دیده شوند) عمق و بعد قابل توجهی به انیمیشن میبخشید و این حس را چند برابر میکرد.
«بامبی»، ظاهرا داستان سادهی بزرگ شدن یک گوزن در جنگل است، اما کاوش بینظیری در انیمیشن به عنوان یک هنر فوقالعاده محسوب میشود. این فیلم چنان تاثیری روی مخاطب گذاشت که اکثر آنها قسم میخورند غمانگیزترین صحنهی فیلم – مرگ مادر بامبی – که در واقع خارج از صفحهی نمایش اتفاق میافتد را واقعا دیده و احساس کردهاند. فقدان شگفتانگیز احساسات در این انیمیشن باعث میشود که ضربات احساسی آن بسیار عمیقتر از تمام انیمیشنهای دیزنی باشد. «بامبی» خالصترین تجلی قدرت انیمیشن و تعهد والت دیزنی به داستانگویی پیشگام و برانگیزانندهی احساسات است. این فیلم دنیایی از فانتزی را به طرز ماهرانهای ترسیم میکند که کاملا باورپذیر به نظر میرسد و سبک هنری لطیف و باشکوه آن به سادگی هرکسی را درگیر خودش میکند. به سادگی میشود اذعان کرد که هیچ انیمیشنی، حتی شبیه به «بامبی» وجود ندارد.