20 فیلم کودکانه غمانگیز که اشکتان را درمیآورد
داستانهای تلخ و غمانگیز در فیلمهای کودکانه همیشه تاثیرگذارترند. در این نوع فیلمها تماشاگرانی که منتظر داستانی با حال و هوای خوب هستند، گاهی اوقات با مضامین تاریک و غیرمنتظره شوکه میشوند. تنها به این دلیل که محتوای یک انیمیشن یا فیلم برای کودکان در نظر گرفته شده است، نمیتوان تضمین کرد که با یک داستان صرفا مفرح و شاد مواجه خواهیم شد. مرگ ناگهانی یک شخصیت محبوب میتواند حال و هوای فیلم را تغییر دهد. مضامینی مانند رها شدن یا از دست دادن یک دوست میتواند هر فیلم شادیبخش کودکانه را به اثری تلخ تبدیل کند. در حالی که بیشتر فیلمهای کودکانه پایانهای خوشی دارند، این بدان معنا نیست که شخصیتها همیشه از تراژدی در امانند. از انیمیشنهای کلاسیک دیزنی گرفته تا اقتباسهای لایو اکشن از کتابها و داستانهای معروف، فیلمهای کودکانه غمانگیز که در این مطلب نام بردیم مطمئنا بینندگان را به گریه میاندازند.
* هشدار: در ادامه بخشی از داستان فیلمهای این فهرست اسپویل میشود.
20. در انیمیشن دامبو جدایی دامبو از مادرش دلخراش است
علیرغم اینکه بیشتر فیلم «دامبو» (Dumbo) در یک سیرک میگذرد، اصلا آنطور که انتظار میرود خندهدار و شوخ نیست. پس از اینکه خانم جامبو سعی میکند از پسرش در برابر انسانها محافظت کند، توسط صاحبان سیرک زندانی میشود. در ادامه فیلم، دامبو باید بدون کمک مادرش در دنیای عجیب خود زندگی کند.
دلخراشترین صحنه فیلم زمانی است که تیموتی کیو ماوس به دامبو کمک میکند تا مادرش را که اسیر شده است ملاقات کند. اگرچه آن لحظه دیدار باید شاد باشد، اما این دو به دلیل محدودیتها نمیتوانند یکدیگر را به درستی ببینند. در عوض فقط میتوانند یکدیگر را با خرطومهایشان لمس کنند تا زمانی که دامبوی غمگین با چشمانی اشکبار مجبور شود دوباره مادرش را ترک کند.
- 10 اپیزود ترسناک انیمیشن باب اسفنجی از بدترین تا بهترین
- 10 دنباله ناموفق فیلمهای انیمیشنی که طرفدارانشان را ناامید کردند
19. فیلم فلیپر سواستفاده از حیوانات دریایی را نشان میدهد
فیلم «فلیپر» (Flipper) ثابت میکند که شنا کردن با دلفینها همیشه یک کار مفرح نیست. پس از اینکه سندی با دلفینی به نام فلیپر دوست میشود، شبکهای از سواستفاده از جانوران دریایی را کشف میکند که توسط ماهیگیران محلی انجام شده است.
اگر حتی موضوع استفاده از حیوانات بیپناه به اندازه کافی غمانگیز نیست، باید بدانید که فلیپر پس از ریختن زبالههای سمی به اقیانوس به شدت بیمار میشود. سندی و دوستانش باید برای نجات او تلاش و در عین حال سعی کنند ماهیگیران حریص را که مسئول این فاجعه هستند رسوا کنند. اگرچه فیلمی با دلفینهای بازیگوش باید شاد و سرگرمکننده باشد، اما به نظر میرسد که این پستانداران آبزی فرصتی برای خوشگذرانی ندارند.
18. در فیلم داستان بیپایان شخصیتهای زیادی میمیرند
شاید فیلم «داستان بیپایان» (The NeverEnding Story) جادویی به نظر برسد، اما در زیر دنیای فانتزی آن داستانی غمانگیز نهفته است. آتریو باید سفری را آغاز کند تا ملکه را از یک بیماری نجات دهد، در حالی که نیروی انتقامجوی معروف به هیچ همه چیز را در مسیر خود نابود میکند.
آرتکس، اسب و بهترین دوست آتریو، در طول سفر در باتلاق کشته میشود. در یک صحنه بسیار ناراحتکننده، بینندگان باید غرق شدن آرتکس را تماشا کنند در حالی که آتریو ناامیدانه تلاش میکند تا او را نجات دهد. در همین حال، هیچ به مصرف بدون توقف هر چیزی که مییابد، از جمله دنیای زیبای فیلم و شخصیتها ادامه میدهد.
17. داستان پرنسس کوچک مملو از جنگ و ظلم است
«پرنسس کوچک» (A Little Princess) پر از پیامهای پرمهر و تخیلات شیرین است، اما همچنین یک واقعیت تلخ و ناراحتکننده را نشان میدهد. سارا باید در یک مدرسه شبانهروزی در نیویورک بماند در حالی که پدرش به جنگ جهانی اول اعزام شده است. همه چیز خوب است تا زمانی که پس از مرگ احتمالی پدر، سارا در خانه خود زندانی میشود.
علاوه بر این، خانم ماریا مینچین، مدیر حریص، با ارزشترین وسایل سارا را مصادره و او را مجبور میکند که به عنوان خدمتکار کار کند. او اغلب در اتاق کثیف زیر شیروانی محبوس میشود و گرسنه میماند. اگرچه سارا در نهایت با پدرش ملاقات میکند، اما ماهها مورد آزار و اذیت دیگران قرار میگیرد.
16. در انیمیشن تار شارلوت یک شخصیت محبوب میمیرد
تعداد کمی از مرگها در انیمیشنها به اندازه مرگ شارلوت در «تار شارلوت» (Charlotte’s Web) غم انگیزند. پس از فریب دادن مکرر انسانها برای نجات جان ویلبر، بینندگان باید ببینند که قهرمان بندپای آنها در نهایت تسلیم مرگ طبیعی میشود.
اگرچه داستان زیبا و هوشمندانه است، اما با درگذشت شارلوت، همه چیز فوقالعاده تلخ میشود. ویلبر مجبور میشود با از دست دادن ناگهانی دوست عزیزش و غم و اندوه این فقدان کنار بیاید. چیزی که به عنوان یک ماجراجویی سرگرمکننده شروع شده بود، تبدیل به داستانی تلخ درباره مرگ میشود. چندین نسل از کودکان خداحافظی غمانگیز شارلوت را به یاد میآورند که هرگز تاثیر عاطفی تلخ خود را از دست نداد.
15. در فیلم دختر من همه چیز توسط مرگ احاطه شده است
«دختر من» (My Girl) از همان اول تاریک شروع میشود. داستان فیلم در مورد وادا سولتنفوس 11 ساله است که در یک تشییع جنازه دچار ترس از مرگ میشود. ترس او از مرگ با گذشت زمان بدتر میشود، زیرا او احساس میکند که با به دنیا آمدنش مسئول مرگ مادرش بوده است.
اگر این موضوع به اندازه کافی آزاردهنده نیست، باید بدانید که بدترین ترس وادا زمانی به حقیقت میپیوندد که بهترین دوستش، توماس جی، توسط انبوهی از زنبورها کشته میشود. مرگ او فوقالعاده ناراحتکننده است. با وجود برخی از صحنههای ملایمتر، «دختر من» با لحظات غمانگیز و مضامین فراگیر مرگ، یک داستان بیرحمانه است.
14. مرگ ناگهانی لزلی در فیلم پلی به سوی ترابیتیا دلخراش است
در حالی که بیشتر «پلی به سوی ترابیتیا» (Bridge to Terabithia) شامل ماجراجویی و تخیل بیوقفه است، لحظات جادویی آن با مرگ لزلی متوقف میشود. مرگ یک کودک فوقالعاده غمانگیز است، اما غم و اندوهی که جس با آن دست و پنجه نرم میکند دردناکتر است.
پس از مرگ لزلی، جس باید با احساس گناه شدید زنده ماندن کنار بیاید، زیرا دوستش هنگام عبور از رودخانه به مکان ویژه او کشته شد. تراژدی این وضعیت به لطف بازی تکاندهنده جاش هاچرسون شدیدتر میشود. با وجود لحظات احساسی، «پلی به سوی ترابیتیاد» از پرداختن به مفاهیم تلخ عافل نمیشود.
- ۱۵ انیمیشن با پایانبندی جذاب؛ از شرک تا داستان اسباب بازی
- 11 فیلمی که میتوانید با خیال راحت همراه خانواده تماشا کنید
13. تماشاگران هنوز از مرگ مادر بامبی غمگین میشوند
انیمیشن «بامبی» (Bambi) از چشم حیواناتش به مخاطبان دنیای طبیعی را معرفی میکند. این تجربه شامل ماهیت بیرحمانه مرگ نیز میشود. در حالی که بیشتر فیلم بامبی را در حالی نشان میدهد که با دوستان جدیدش ملاقات میکند و در حال شناختن دنیای اطرافش است، او به طور ناگهانی پس از مرگ مادرش مجبور میشود روی پای خودش بایستد.
علیرغم انتشار اولیه آن در سال 1942، مرگ مادر بامبی تا به امروز همچنان یک صحنه ناراحتکننده است. لحظات منتهی به تیراندازی مرگبار او توسط شکارچیان به شدت اضطرابآور است. اگرچه مرگ او خارج از صحنه اتفاق میافتد، اما در نهایت درک بامبی که در دنیا تنها شده بسیار ویرانگر است.
12. صحنههای افتتاحیه انیمیشن بالا به طور غیرمنتظرهای دلخراش است
انیمیشن «بالا» (Up) به خاطر انیمیشن رنگارنگ و ماجراجویی منحصربهفردش شناخته میشود، اما همچنین به خاطر یکی از دلخراشترین صحنههای افتتاحیه در تاریخ دیزنی و پیکسار هم شهرت دارد. کارل و الی دو شخصیت دوستداشتنی هستند که با هم بزرگ و در نهایت عاشق هم میشوند و ازدواج میکنند اما الی بر اثر یک بیماری میمیرد.
صحنه به طرز استادانهای با موسیقی احساسی، انیمیشن زیبا و بدون دیالوگ ساخته شده است. هم کودکان و هم بزرگسالان این سکانس را غمانگیز میدانند، چرا که تجربه پیر شدن به طور کلی انسانی و ملموس است. اگرچه مونتاژ بدون دیالوگ زندگی مشترک این زوج کمتر از 10 دقیقه است، اما یک لحن مالیخولیایی برای بقیه قسمتها ایجاد میکند.
11. سرزمین ماقبل تاریخ، بینندگان را در دنیایی تاریک غرق میکند
انیمیشن «سرزمین ماقبل تاریخ» (The Land Before Time) به محض شروع لیتل فوت را نشان میدهد که پس از کشته شدن مادرش توسط تیرانوزاروس رکس مجبور میشود به تنهایی به زندگی ادامه دهد.
این صحنه به ویژه زمانی که لیتل فوت آخرین کلمات خود را با مادرش پیش از مرگ رد و بدل میکند، ویرانکننده است. علاوه بر این، در صحنهی بعد، او سایه خود را با مادرش اشتباه میگیرد. وقتی با این حقیقت سخت کنار میآید که مادرش واقعا رفته است، شادی از چشمانش محو میشود. این صحنه به اندازهای تلخ است که قلب هرکسی را به درد آورد و آنقدر قدرتمند است که تا آخر فیلم باقی بماند.
10. انیمیشن روباه و سگ شکاری نشان میدهد که زندگی همیشه پایان خوشی ندارد
انیمیشن «روباه و سگ شکاری» (The Fox and the Hound) دوستی بین یک روباه جوان به نام تاد و یک تولهسگ شکاری به نام کوپر را روایت میکند. آنها با وجود اختلافاتشان به دوستان صمیمی تبدیل میشوند.
با بالا رفتن سن، این دو شخصیت متوجه میشوند که نمیتوانند برای همیشه با هم دوست باقی بمانند، زیرا کوپر به عنوان یک سگ شکاری برای گرفتن روباه آموزش دیده است. در پایان، آنها خداحافظی و در نهایت راه خود را از هم جدا میکنند. درس غمانگیز این است که بعضیها هرچقدر هم که دوستان خوبی باشند، بعضی اوقات قرار نیست برای همیشه در زندگی ما باقی بمانند.
9. فیلم یلر پیر به خاطر پایان ویرانگرش معروف است
فیلم «یلر پیر» داستان تراویس، پسر جوانی در تگزاس پس از جنگ داخلی را روایت میکند. تراویس با سگ ولگردی به نام یلر پیر روبرو میشود که خانوادهاش او را به سرپرستی میگیرند و زندگی تراویس را تغییر میدهند. این فیلم بیشتر به خاطر پایان دلخراشش به یاد آورده میشود.
یلر پیر در نهایت به هاری مبتلا میشود و تراویس مجبور میشود به او شلیک کند. این یکی از غم انگیزترین پایانهای فیلم در تمام دوران است و در فرهنگ عامه بارها به آن اشاره شده است. این فیلم اغلب به عنوان یکی از بهترین فیلمها درباره یک سگ در نظر گرفته میشود.
8. حتی عنوان انیمیشن همه سگها به بهشت میروند نشان میدهد که این یک فیلم غمانگیز است
«همه سگها به بهشت میروند» (All Dogs Go to Heaven)، چارلی، یک سگ از نژاد ژرمن شپرد را نشان میدهد که پس از کشته شدن به واسطه یک خیانت برای انتقام به زمین بازمیگردد. او دوباره در کنار بهترین دوستش ایچی قرار میگیرد و با دختر جوانی دوست میشود که به او حس عشق و مهربانی دوباره میبخشد.
همانطور که از عنوان پیداست، مخاطبان میدانند که با یک داستان غمانگیز روبهرو هستند. چارلی نه تنها یک بار، بلکه دو بار در فیلم میمیرد. مردن سگها، یا حیوانات خانگی در فیلمها همیشه نکته حساسی است، چه رسد به اینکه این اتفاق دو بار بیفتد. نکته مثبت این است که این شخصیت علیرغم سرنوشتی که در پایان فیلم داشت، در دنبالههای بعدی بازگشت.
7. درون و بیرون با لحظات سخت برای کودکان سروکار دارد که همه آن را تجربه کردهاند
«درون و بیرون» (Inside Out) احساسات رایلی 11 ساله را دنبال میکند که پس از نقل مکان از مینه سوتا به سان فرانسیسکوی کالیفرنیا، در پیدا کردن مسیر زندگیاش با مشکل مواجه است. احساسات او، به رهبری شادی، سعی میکند رایلی را قبل از اینکه خیلی دیر شود، در این دوران سخت راهنمایی کند.
این فیلم چندین لحظه غمانگیز را نشان میدهد که همراه با افسردگی رایلی است. با این حال، هیچکس به اندازه زمانی که دوست خیالی قدیمی رایلی، بینگ بونگ، خود را قربانی میکند تا شادی بتواند برای کمک به رایلی به دفتر مرکزی بازگردد غمگین نمیشود. قبل از متلاشی شدن، بینگ بونگ میگوید: «او را به خاطر من به ماه ببر»، که اشک هر تماشاگری را درمیآورد.
6. فیلم ای تی خداحافظی غمانگیزی دارد
فیلم «ای تی موجود فرازمینی» (E.T. the Extra Terrestrial) الیوت 10 ساله را مجبور میکند که با یک موجود بیگانه به نام ای تی برخورد و به او کمک کند تا به سیاره خود بازگردد. این دو یک دوستی عمیق برقرار میکنند و الیوت سعی میکند از ای تی در مقابل مادرش و همچنین ماموران دولت ایالات متحده که به دنبال او هستند مراقبت کند.
این فیلم با دوستی بین ای تی و الیوت شامل لحظات احساسی فراوانی است. مثل زمانی که ای تی به ظاهر در حال مرگ است و الیوت با او خداحافظی میکند یا زمانی که ای تی دلتنگ سیاره زادگاهش میشود. با این حال، هیچ یک به اندازه زمانی که الیوت باید با ای تی خداحافظی کند غمانگیز نیست. بینندگان همیشه به یاد خواهند داشت که ای تی به قلب الیوت اشاره میکند و میگوید: «من همینجا خواهم بود.»
5. غول آهنی با یک نکته امیدوارکننده به پایان میرسد
داستان «غول آهنی» (The Iron Giant) در سال 1957 در طول جنگ سرد، هوگارت 9 ساله را دنبال میکند که با یک ربات غولپیکر از فضا به نام غول آهنی دوست میشود. همانطور که دوستی آنها عمیقتر میشود، هوگارت تصمیم میگیرد تا از غول آهنی در برابر ماموران دولتی که قصد دارند این ربات را بگیرند محافظت کند.
اوج «غول آهنی» یکی از غمانگیزترین صحنههای یک فیلم انیمیشن را به نمایش میگذارد. غول آهنی با پرواز به طرف موشکی که به سمت شهر میرود، خود را قربانی و با هوگارث خداحافظی غمانگیزی میکند. غول آهنی پس از نابودی دوباره شروع به جمعآوری خود میکند و داستان او امیدوارکننده به پایان میرسد.
4. فیلم سگ من اسکیپ یک فیلم حالخوبکن با پایانی احساسبرانگیز است
فیلم «سگ من اسکیپ» (My Dog Skip) فرانکی مونیز در نقش ویلی موریس، یک کودک 9 ساله را دنبال میکند که برای تولدش یک سگ از نژاد فاکس تریر هدیه گرفته است. او اسم سگ را اسکیپ میگذارد و سگ آرام آرام ویلی را از پوستهاش بیرون میآورد و با هم به ماجراجوییهای زیادی میپردازند. اسکیپ در محلهشان محبوب میشود و این دو با هم روزهای خوبی سپری میکنند.
همانطور که بیشتر بینندگان از فیلمهای درباره سگها انتظار دارند، باید خود را برای صحنههای احساسی مربوط به اسکیپ آماده کنند. نزدیک به پایان فیلم، اسکیپ تقریبا کشته میشود. در حالی که او زنده میماند، غم واقعی فیلم در لحظات پایانی شکل میگیرد. ویلی توضیح میدهد که چگونه اسکیپ پس از رفتن او به کالج در خانه ماند و در نهایت روی تخت ویلی مرد. وقتی اسکیپ در حیاط خلوت زیر یک درخت نارون دفن شد، ویلی توضیح میدهد: «این قلب من بود که دفن شد»
3. در جستوجوی نمو شروع دلخراشی دارد
فیلم «در جستوجوی نمو» (Finding Nemo) اکران بسیار موفقی داشت و به یکی از بهترین و شناختهشدهترین فیلمهای پیکسار تبدیل شد. یک دلقکماهی بیش از حد محافظ به نام مارلین، پس از ناپدید شدن پسرش نمو به دنبال او میگردد. مارلین در طول راه از دوری، یک ماهی با مشکل حافظه کوتاهمدت کمک میگیرد.
بسیاری از بینندگان «در جستوجوی نمو» را به خاطر شروع دلخراشش به یاد میآورند که تخمهای مارلین و همسرش کورال را در حال خوردن توسط یک باراکودا به تصویر میکشد. کورال نیز در این رویداد کشته میشود و فقط مارلین و یک تخم (که بعدها تبدیل به نمو شد) باقی میماند. این رویداد دردناک نشان میدهد که چرا مارلین تا این حد از پسرش محافظت میکند و چگونه سفری برای یافتن او در نهایت رابطه آنها را برای همیشه تغییر میدهد.
2. مرگ موفاسا در انیمیشن شیرشاه مانند حفرهای در قلب مخاطبان باقی ماند
شیر شاه که یک فیلم کلاسیک دیزنی است، سیمبا را دنبال میکند، توله شیری که قرار است بعد از پدرش موفاسا، پادشاه بعدی سرزمینهای پراید شود. با این حال، آنها مخفیانه مورد هدف عموی سیمبا، اسکار قرار میگیرند که نقشههای انحرافی برای رسیدن به تاج و تخت دارد.
میتوان گفت خاطرهانگیز و غمانگیزترین صحنه فیلم، مرگ موفاسا به دست اسکار است. اسکار تلهای برای موفاسا و سیمبا میگذارد و موفاسا در نهایت در میان انبوهی از حیوانات وحشی سقوط میکند و جان خود را از دست میدهد. صحنهای است که در خاطرات بسیاری از بینندگان حک شده، تنها زمانی به پایان رضایتبخشتری منجر میشود که سیمبا سالها بعد بازمیگردد تا اسکار را برای همیشه شکست دهد و جای او را به عنوان شیرشاه واقعی بگیرد.
1. داستان انیمیشن کوکو پیچشهای غمانگیز زیادی دارد
انیمیشن «کوکو» (Coco) میگل 12 ساله، یک نوازنده مشتاق را نشان میدهد که به سرزمین مردگان منتقل شده است. زمانی که آنجاست، او به دنبال یافتن پدربزرگش است تا به او کمک کند به خانه برگردد. در این روند، میگل با ممنوعیت موسیقی توسط خانوادهاش روبرو میشود و با آنها به مشکل برمیخورد.
لحظه دلخراش «کوکو» اینجا است که الگوی میگل، ارنستو د لا کروز، موسیقیدان مشهوری که در سرزمین مردگان با او ملاقات میکند، در واقع کلاهبرداری است که پدربزرگ میگل را به قتل رساند و موسیقی او را دزدید. یکی دیگر از لحظات احساسی زمانی است که میگل آهنگ «مرا به خاطر بسپار» را برای مادربزرگش کوکو مینوازد که در نهایت ممنوعیت موسیقی خانواده را لغو میکند. «مرا به خاطر بسپار» برنده جایزه اسکار بهترین آهنگ اورجینال در سال 2018 شد.
منبع: cbr
عجب فیلمیه کوکو…لنگه نداره…قسم دروغ نخورم گمونم چهل باردیدمش بادخترام…خیلی خوش ساخته…پیکسارمعجزه کرده لامصب
سلام اره بابا