6 همکاری لئوناردو دیکاپریو و مارتین اسکورسیزی از بدترین تا بهترین
باور این موضوع که لئوناردو دیکاپریو برای سه دهه یکی از بزرگترین ستارههای سینما بوده سخت است. این بازیگر 48 ساله در طول دوران حرفهایاش مدام به سمت بهتر شدن قدم برداشته است؛ از اولین روزهای فعالیتش به عنوان یک نوجوان جذاب و دلربا تا نامزدیهای مداومش برای اسکار و شناخته شدنش به عنوان یک فعال اجتماعی برجسته. تمام اینها از او یک چهره محبوب و ستارهای پولساز در هالیوود ساخته است. دیکاپریو با فیلم «چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار میدهد» (What’s Eating Gilbert Grape) در دهه 1993 وارد جریان اصلی شد و خود را به عنوان یک برند مستقل با جذابیتی کشنده تثبیت کرد که میتوانست هر مخاطبی را روی صندلیاش بنشاند. علاوه بر این او فیلمها را بدون نیاز به پوشیدن شنل، کت و شلوار یا انجام بدلکاریهای دیوانهکننده به رویدادهای جهانی تبدیل میکند. علیرغم اینکه دیکاپریو نقشهای پردرآمد زیادی را نپذیرفت، اما با انتخاب فعالیت تقریبا انحصاری در کنار بهترین کارگردانان هالیوود، از جمله استیون اسپیلبرگ، کوئنتین تارانتینو، جیمز کامرون، کریستوفر نولان، آلخاندرو گونسالس ایناریتو و کلینت ایستوود منسجمترین و متنوعترین رزومه را در بین همتایان خود ساخته است. «قاتلان ماه گل» (Killers of the Flower Moon) ششمین فیلمی است که این بازیگر با مارتین اسکورسیزی همکاری میکند. این فیلم اقتباسی از پرفروشترین کتاب غیرداستانی دیوید گرن به همین نام، حماسه جنایی قتل سریالی ملت ثروتمند اوسیج را در اوکلاهاما در اوایل دهه 1920 به تصویر میکشد. به همین بهانه در ادامه مروری داریم بر همکاریهای لئوناردو دیکاپریو و مارتین اسکورسیزی از بدترین تا بهترین.
- 2 انیمه محبوب لئوناردو دیکاپریو و مارتین اسکورسیزی از استودیو جیبلی
- چرا مارتین اسکورسیزی داستان فیلم قاتلان ماه کامل را تغییر داد؟
- نگاهی به کارنامه هنری مارتین اسکورسیزی ؛ به بهانه اکران قاتلان ماه کامل
6. دار و دستههای نیویورکی (Gangs of New York)
- محصول: 2003
- امتیاز راتن تومیتوز: 73 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
همکاری لئوناردو دیکاپریو با مارتین اسکورسیزی با این حماسه بسیار پرجزئیات اما عظیم قرن نوزدهمی شروعی متزلزل داشت؛ پروژهای پرشور و حماسی بر اساس کتابی از هربرت آسبری که کارگردان آن را از دهه هفتاد برای ساخت زیر سر داشت. دیکاپریو، که شاید در اینجا تلاش میکرد خلاف تصویری که مردم از او در فیلم «تایتانیک» (Titanic) میشناختند ظاهر شود، در نقش یک مهاجر ایرلندی انتقامجو در دره آمستردام بازی میکند که به یک دار و دسته جنایتکار در منهتن میپیوندد تا انتقام قتل پدرش به دست بیل قصاب با بازی دنیل دی لوئیس را بگیرد. اگرچه فیلم حول شخصیت دیکاپریو میچرخد اما «دار و دستههای نیویورکی» اغلب به دیلوئیس تعلق دارد که کل فیلم را بر روی دوش خود حمل میکند تا جایی که برای بازی بینظیرش نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد.
5. هوانورد (The Aviator)
- محصول: 2005
- امتیاز راتن تومیتوز: 87 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
دیکاپریو در دومین همکاری خود با اسکورسیزی بسیار بهتر عمل کرد، جایی که این نوجوان دلربای سابق در این فیلم مجلل و پرستاره در نقش هاوارد هیوز ظاهر شد. ستاره 29 ساله آن زمان در برقراری تعادل بین آشفتگی درونی و احساس تنهایی شخصیتش عالی عمل میکند. ما همان مردی را میبینیم که زمانی یک سلبریتی و میلیاردر بزرگ، تهیهکننده فیلمهای عجیب و غریب و خلبان بود که در دهه 1930 به آرامی تسلیم شیاطین و اختلال وسواس فکری خود شد. لئو بسیاری از تضادها و لایههای هیوز را به خوبی از هم جدا میکند و به طرز ماهرانهای از یک نابغه کاملا آمریکایی با چهره کودکانه با جاهطلبی بیحدوحصر و کاریزمای تمامنشدنی به یک گوشهنشین پارانوئیدی تبدیل میشود که به سمت جنون میرود. اینکه فیلم را تنها بر اساس نامزدی اسکار دیکاپریو اعتبار ببخشیم وسوسهانگیز است، چرا که برخی استدلال میکنند که او هرگز در هیچ یک از فیلمهای اسکورسیزی از این بهتر نبوده، اما این برای نادیده گرفتن زمان طولانی و نسبتا کسلکننده داستان کافی نیست که هر دو باعث میشوند «هوانورد» مانند یک لکهی ننگ در پرونده حرفهای کارگردان ظاهر شود.
4. جزیره شاتر (Shutter Island)
- محصول: 2010
- امتیاز راتن تومیتوز: 69 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.2 از 10
اسکورسیزی بعد از گرد و خاک به پا کردن با فیلم «رفتگان» (The Departed) همه را با این فیلم احساسی و ضعیف و هیچکاکی غافلگیر کرد؛ فیلمی بر اساس رمان دنیس لیهان که نزدیک به 300 میلیون دلار در باکس آفیس بینالمللی به دست آورد و به پردرآمدترین پروژه این کارگردان تا به امروز تبدیل شد. «جزیره شاتر» ویترینی درخشان برای دیکاپریو است تا توانایی خود را در بازیگری و در نقش ادوارد/ تدی دنیلز یک مارشال آمریکایی نشان دهد که از خدمت در جنگ جهانی دوم برمیگردد تا در مورد ناپدید شدن یک بیمار از آسایشگاه روانی در جزیرهای دور افتاده تحقیق کند. این فیلم نئونوآر با بازی ابهام و گمان مخاطب را از ابتدا تا انتها مجبور به حدس زدن و با ایجاد تنش در لحظه به لحظهی خود داستانش را روایت میکند. دیکاپریو بعد از این فیلم با بازی در «تلقین» (Inception) به کارگردانی کریستوفر نولان نشان داد که در نقش مردی فریبخورده که به طرز ناامیدکنندهای توسط گذشتهاش تسخیر شده است مهارت خاصی دارد.
3. قاتلان ماه گل
- محصول: 2023
- امتیاز راتن تومیتوز: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.7 از 10
علیرغم اینکه دیکاپریو و دنیرو از بازیگران محبوب اسکورسیزی محسوب میشوند، پیش از فیلم «قاتلان ماه گل» فقط یک بار با هم کار کرده بودند. در این فیلم پر ستاره و بسیار عظیم و پرهزینه، این دو نفر میدرخشند. دنیرو به عنوان یک گاودار چربزبان و دیکاپریو در نقش برادرزاده نهچندان درخشان و احمقش با برنامهای از پیش تعیینشده و موذیانه برای حذف ملت ثروتمند اوسیج در اوکلاهاما در اوایل دهه 1920 کنار هم قرار میگیرند. دغدغهی اسکورسیزی نسبت به تاثیر مخرب حرص و طمع بر روح انسان در این داستان جنایی که بر اساس واقعیت ساختهشده نمود پیدا میکند؛ داستانی که به طور شگفتانگیزی قلب تپنده خود را در عشقی مسموم پیدا میکند که بین ارنست بورکهارت با بازی دیکاپریو و مولی با بازی لیلی گلدستون، یک زن ثروتمند و بومی شکوفا میشود که به عمق گناهانی که شوهرش در قبال او انجام داده و خنجری که از پشت بر او وارد میشود پی نمیبرد. دیکاپریو بهعنوان مردی پر از تناقضها زیر سایهی همیشگی عموی سلطهگر سفیدپوستش موفق میشود روی نقش خود مسلط شود و بدون هیچ مشکلی از یک انسان مهربان به قاتل تبدیل شود، چرا که اعضای قبیله اوسیج یکی پس از دیگری شروع به مردن میکنند. این گواهی است بر دامنه و مهارت بینظیر او در روند تغییر یک شخصیت.
2. رفتگان
- محصول: 2006
- امتیاز راتن تومیتوز: 91 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.5 از 10
این فیلم هیجانانگیز مملو از تعقیب و گریز، بازسازی انگلیسی فیلم هنگ کنگی «امور دوزخی» (Infernal Affairs) است. مسلما حتی فداکارترین و سرسختترین طرفدار اسکورسیزی هم به سختی میتواند «رفتگان» را بهترین اثر او بنامد، اما این فیلم با هر متر و معیاری یک محصول سرگرمکننده است. به مارک والبرگ، مت دیمون و جک نیکلسون نقشهای درخشانتری داده میشود و به همین دلیل سهم بزرگی از تحسین را به دست آوردهاند، اما این دیکاپریو است که در واقع با عملکردی متعهدانه و درخشان در نقش بیلی کاستیگان جونیور فیلم را پیش میبرد.
1. گرگ وال استریت (The Wolf of Wall Street)
- محصول: 2013
- امتیاز راتن تومیتوز: 80 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.2 از 10
بزرگترین تعریفی که میتوان از بازی حرفهای لئو در نقش یک سرمایهگذار واقعی به نام جردن بلفورت ارائه کرد این است که او شخصیت خود را با چنان وقار شیطانی بازی میکند که اکنون به عنوان نمادی از حرص و طمع، غرور و هرزگی در بین عموم شناخته میشود. دیکاپریو تقریبا برای هر صحنه به عنوان دلال سهام، بالاترین توان خود را به نمایش میگذارد. یک هیولای لذتطلب و بددهن که با فریب دادن سرمایهگذاران در اوایل دهه 90 میلیونها دلار به جیب میزند و راه خود را در دنیای سرمایهداری شرکتها باز میکند. هر زمان که شخصیت او روی پرده ظاهر میشود، خواه در حال جمع کردن اعضای وفادار و شرکای تشنه قدرت باشد یا رشوه دادن به ماموران فدرال یا خزیدن به سمت لامبورگینی خود پس از مصرف بیش از حد مخدر، دیکاپریو مثل یک ستاره در فیلم میدرخشد. همانطور که «رفقای خوب» و «کازینو» (Casino) در گذشته به ما آموختند، هر کسی که از قانون سرپیچی کند به سزای عملش میرسد. اما بخشی از چیزی که بنیاد طنز سیاه و سفید اسکورسیزی را میسازد این است که ضدقهرمان منحط خود را نه به عنوان یک ناهنجاری، بلکه به عنوان یک نشانه طبیعی از یک سیستم گستردهتر نشان میدهد که همچنان به شرورهایی مانند بلفورت اجازه میدهد تا شکوفا شوند و سود ببرند.
منبع: tasteofcinema