10 رابطه سمی که در فیلمها و سریالها عاشقانه به نظر میرسند
عاشقانههای مسموم
دنیای فانتزی پر از دوستیها و روابط خیالی است؛ دنیایی که در آن شخصیتها واقعی نیستند. بنابراین اگر از منظر داستانی به آنها نگاه کنیم، افراد زیادی میتوانند وارد این روابط غیرواقعی شوند؛ زوجهایی را تشکیل دهند که در واقعیت محال است دوست داشته باشند کنار هم قرار بگیرند. با این حال، مشکل اصلی آنجایی است که داستانهای فانتزی سعی دارند این روابط سمی را رمانتیک و عاشقانه نشان دهند. وقتی یک داستان رابطه مسمومی را در قالب یک عشق سالم و واقعی بیان میکند و مشکلات عمیق و بنیادی را رمانتیک نشان میدهد، مخاطب ممکن است همه چیز را جدی بگیرد و از آنها تقلید کند.
در بعضی از داستانها مخاطب مجبور است همه چیز را باور کند، به خصوص وقتی صحبت از داستانهای خونآشامی میشود. اگر یک خونآشام ظاهرا هفده ساله به نظر برسد اما بیش از یک قرن زندگی کرده باشد، چطور میتوان سنش را حساب کرد؟ آیا آنها باید به انسانهای نوجوان به عنوان عشق زندگیشان نگاه کنند؟ عاشقانههای بین معلمان و دانشآموزان هم در فهرست عاشقانههای ممنوعهای قرار دارد که سریالهای تلویزیونی میخواهند مخاطبان آنها را تایید و باور کند. با این حال، به نظر میرسد که سریالها و فیلمها نه تنها غیرقانونی بودن چنین روابطی را نادیده میگیرند، بلکه از عدم تعادل قدرت و مسائل عاطفی در کنار فاصله سنی چشمپوشی میکنند. در ادامه 10 رابطه سمی در فیلمها و سریالها را نام بردیم که سعی شده عاشقانه به نظر برسند.
- 10 دستیار وفادار و دوستداشتنی فیلمهای اکشن
- 9 فیلم تاثیرگذار درباره اختلالات روانی که باید تماشا کنید
- 7 لوکیشن زیبای سریال بازی تاج و تخت
10. ادوارد و بلا در فرنچایز گرگ و میش (Twilight)
ادوارد و بلا ممکن است یکی از بهترین نمونههای رابطه مسموم و به ظاهر عاشقانه باشند که تمام مخاطبانشان مشتاق عاشق شدن و ماندن آنها در کنار هم بودند. ادوارد یک قرن از بلا بزرگتر است، که اگرچه با توجه به هفده ساله بودن بلا، خودش به اندازه کافی مشکل بزرگی است. اما فاصله سنی آنها حتی بزرگترین مساله هم نیست. ادوارد یک خونآشام است و از قدرت خود استفاده میکند تا بدون اجازه وارد اتاق بلا شود و او را در خواب تماشا کند.
ادوارد نه تنها آگاهانه بلا را در معرض خطر قرار میدهد، بلکه کنار هم بودن این دو نفر باعث میشود که بلا از سایر دوستانش هم جدا شود. حتی بعد از اینکه بلا ادوارد را ترک میکند، خود را در معرض خطر دائمی قرار میدهد. در نهایت، آنها با خوشحالی در کنار هم قرار میگیرند بدون اینکه سریال مستقیما تمام جنبههای مشکلساز رابطه عاشقانه آنها را نشان دهد.
9. الینا و دیمن در سریال خاطرات خونآشام (The Vampire Diaries)
در حالی که ممکن است رابطه عاشقانه الینا با استیون سالمترین شکل یک دوستی نباشد، اما سریال خاطرات خونآشام تلاش بیشتری میکند تا رابطه عاشقانه الینا و دیمن را بهطور خطرناکی سمی نشان دهد. در جاهای مختلف سریال، دیمن خود را به کارولین تحمیل میکند، بعد از اینکه الینا او را رد میکند به طور موقت جرمی را میکشد و حتی تا پای کشتن جرمی هم پیش میرود.
بعد از اینکه الینا به یک خونآشام تبدیل میشود، با نزدیک شدن به دیمن لایه دیگری از مشکل را به این رابطه اضافه میکند. این مشکل از جایی شکل میگیرد که پیوند خونی مانع از رضایت واقعی الینا به بودن با دیمن میشود. دیمن به الینا تکیه میکند تا تنها قطبنمای اخلاقی او باشد، و در حالی که به نظر میرسد الینا مرده است دیمن از تمام رفتارهای وحشتناک خود دفاع میکند. آنها حتی مستقیما بیان میکنند که در یک رابطه سمی هستند، اما هرگز برای رفع آن تلاش نمیکنند.
8. راس و ریچل در سریال دوستان (Friends)
گاهی اوقات دو نفر هرگز نباید کنار هم قرار بگیرند. راس و ریچل نمونه بارز این موضوع هستند. در ابتدا بودنشان کنار هم چندان معنا نداشت، اما تمام مدت رابطه آنها ثابت کرد که چقدر برای هم زوج نامناسبی هستند. آنها در یک رابطه بلاتکلیف گیر کرده بودند که هیچ سودی برای هیچکدامشان نداشت.
اگر ریچل توانست به خاطر گروه دوستان پس از تمام مسائلی که منجر به جداییاش از راس شده بود، او را به عنوان یک دوست بپذیرد، این یک مساله دیگر است. اما انتخاب راس به جای شغل رویاییاش در پاریس، آنها را بیشتر از آنچه به نظر میرسیدند رمانتیک و عاشق نشان داد.
7. اِما و هوک در سریال روزی روزگاری (Once Upon a Time)
با توجه به تمام زوجهای عاشق واقعی در سریال روزی روزگاری، منطقی به نظر میرسد که این سریال بخواهد اِما، دختر قهرمانان داستان یعنی سفیدبرفی و شاهزاده را در یک داستان عاشقانه حماسی قرار دهد. اما هوک گزینه اشتباهی برای چنین فرضیهای بود. سریال روزی روزگاری هوک را در یک روند تغییر شخصیت نه چندان قانع کننده قرار میدهد که اساسا به خاطر ادامه داستان به یک قهرمان تبدیل میشود.
هوک ادعا میکند که بودن در کنار اِما همان پایان خوشی است که انتظارش را دارد، اما هرگز اینطور به نظر نمیرسد. علاوه بر این کنار هم قرار دادن یک شخصیت ناجی با یک قاتل که حلقههای قربانیانش را در انگشتانش میاندازد چندان منطقی نیست. هوک همچنین مسئول مرگ پدر چارمینگ بود و به جای اینکه در مورد آن صادق باشد، قصد داشت خاطرات خود را بسوزاند تا کسی از این موضوع خبردار نشود.
6. آریا و ازرا در سریال دروغگوهای کوچک زیبا (Pretty Little Liars)
متاسفانه عنصر معلم و دانشآموز این سریال عاشقانه حتی سمیترین بخشی آن هم نیست. در عوض، سمیترین بخش این است که ازرا در تمام طول رابطهشان جاسوسی آریا را میکرد و به او دروغ میگفت چون میخواست یک کتاب جنایت واقعی درباره ناپدید شدن آلیسون بنویسد. ازرا آریا را گول میزند و به او میگوید که نباید با هم باشند، فقط برای اینکه بعدا یک رابطه عاشقانه دیگر با او شروع کنند.
آریا حتی پس از تمام کارهایی که ازرا انجام داده بود تصمیم گرفت او را ببخشد، فقط به این دلیل که یک بار خودش را به خاطر او در معرض خطر قرار داده بود. پس از تمام اینها سریال دروغگوهای کوچک زیبا حتی به مخاطب اجازه نمیدهد بفهمد که رابطه آنها از همان ابتدا اشتباه بوده است، اما در عوض پا را فراتر میگذارد و نشان میدهد که این دو در نهایت با هم ازدواج میکنند.
5. جیکوب و رنزمه در فرنچایز گرگ و میش (Twilight)
با توجه به اینکه این رابطه بین یک مرد بالغ و یک کودک نوپا است، قطعا هرگز نباید اتفاق میافتاد. جیکوب بلافاصله بعد از تولد رنزمه به او علاقهمند میشود. در حالی که آنها هرگز به عنوان یک زوج عاشق نشان داده نمیشوند، این تصور که چنین اتفاقی ممکن است بیفتد خیلی دور از انتظار است. اینکه جیکوب اساسا منتظر است تا رنزمه رسما به سن قانونی برسد، مطمئنا وضعیت را بهتر نمیکند، آن هم در حالی که میدانیم جیکوب عاشق بلا بوده است.
4. سیرا و جیمی در فیلم سیرا برگس یک بازنده است (Sierra Burgess Is a Loser)
فیلم سیرا برگس یک بازنده است قصد داشت رابطه بین سیرا و جیمی عاشقانه به نظر برسد، اما در واقع این رابطه هر چیزی است جز عاشقانه! سیرا خودش را به جای شخصی به نام ورونیکا جا میزند و با جیمی تلفنی صحبت میکند. بعد، به جای اینکه بلافاصله حقیقت را به جیمی بگوید، به خاطر افزایش احساساتش نسبت به او، به بازیاش ادامه میدهد.
بعد سیرا ورونیکا را وارد این بازی میکند تا به او کمک کند تا یک جلسه چت ویدیویی و قرار ملاقات حضوری با جیمی داشته باشد. اما، وقتی سیرا جیمی را میبوسد در حالی که او معتقد است که واقعا ورونیکا را میبوسد، آن وقت است که همه چیز به نقطهای میرسد که بازگشتی ندارد. این فیلم به طرز خطرناکی با موضوع اعتماد یا عدم اعتماد بازی میکند، بهویژه وقتی که سیرا دائما به جیمی درباره اینکه عاشق چه کسی است، دروغ میگوید.
3. جو گلدبرگ و معشوقههایش در سریال تو (You)
جو گلدبرگ مردی نیست که هرکسی بتواند کنارش قرار بگیرد. عادتهای تعقیب کردن و به قتل رساندن از او شخصیتی خطرناک ساخته است. اگرچه ممکن است او با هر زنی که عاشقش میشود مهربان باشد، اما آنها از تحقیقات گستردهای که او قبل و در طول رابطهشان روی آنها انجام میدهد آگاه نیستند.
رابطه جو با لاو به او این فرصت را داد که در کنار کسی قرار بگیرد که به اندازه خودش خطرناک است، اما این باعث نمیشود که بتوان رابطهشان را سالم نامید. علاقه جو نسبت به هرکسی که به او جذب میشود یک علاقه سمی است. جو، به عنوان یک فرد، خطرناک است، و در حالی که سریال مطمئنا این موضوع را تایید میکند، هنوز هم عناصری از این سریال نتفلیکس وجود دارد که وقتی او را در موقعیتهای عاشقانه قرار میدهد، با رمانتیک ساختن تمام روبط سمیاش آن را توجیه میکند.
2. اولیویا و فیتز در سریال رسوایی (Scandal)
اولیویا و فیتز در سریال رسوایی هرگز نمیتوانند یک زوج موجه باشند. ازدواج فیتز هنگام ملاقات آنها از قبل یک عامل نگرانکننده بود، اما تمایل او به خیانت به همسرش با اولیویا و مبارزه برای حفظ رابطهشان یک اشتباه بزرگ بود.
قرار بود رابطه عاشقانه بلاتکلیفشان تماشاگران را به سوی یک زوج ممنوعه که به همدیگر نیاز داشتند جلب کند. درعوض، هر زمانی که با هم بودند ثابت میکردند که زوج بدی هستند.
1. تمام نسخههای فیلم رومئو و ژولیت (Romeo and Juliet)
رابطه عاشقانه رومئو و ژولیت از همان ابتدا محکوم به فنا بود. حتی با نادیده گرفتن فاصله سنی بین آنها، کل نمایشنامه شکسپیر در کمتر از یک هفته اتفاق میافتد. این زمان برای عاشق شدن کافی نیست. حتی بدتر از آن، رومئو و ژولیت برای شناختن یکدیگر با هم وقت نمیگذرانند. در عوض در نگاه اول عاشق میشوند. این زمان کافی نیست تا مشخص شود فردی که به تازگی ملاقات کردهاید و جذب او شدهاید ارزش این را دارد که برایش بمیرید یا نه!
منبع: movieweb