نقد سریال جداسازی (Severance)
سفر به دنیای پرپیچ و خم ذهن
سریال جداسازی (Severance) محصول اپل تی وی پلاس است. خالق این اثر دن اریکسون است و فصل اول این سریال را بن استیلر و ایفه مک آردل کارگردانی کردهاند. آدام اسکات، زک چری، بریت لاوور، ترامل تیلمن، جن تالک، دیچن لاچمن، جان تورتورو و پاتریشیا آرکت در این سریال نقش آفرینی کردهاند. آهنگساز سریال « جداسازی» را تئودور شاپیرو است. این سریال محصول 2022 آمریکا است.
مشخصات سریال جداسازی (Severance) | |
کارگردان | بن استیلر، آئویف مک آردل |
نویسنده | دن اریکسون |
بازیگران | آدام اسکات، زک چری، بریت لاور، ترامل تیلمن، جن تولاک |
تاریخ انتشار | 2022-2025 |
ایدهی ناب و خلاقانه سریال جداسازی
برای آینده انتهایی نیست. در آینده انسان تا کجا پیش خواهد رفت؟ فناوری چه بر سر انسان خواهد آورد؟ آیا کنترل انسان به دست عدهای خاص برای حفظ بقاء بشریت مفید است یا مضر؟ این سئوالها و سئوالات متفاوت زیادی ذهن انسان امروزی را درگیر خود کردهاست که دست مایهی فیلمهای بسیاری شده است. سریال « جداسازی» نیز از این نوع سریالها است. سریال «جداسازی» یکی از خلاقانهترین سریالهای این سالهای اخیر است. این سریال که در ژانر علمی، تخیلی، هیجان انگیز و روانشناختی ساخته شده و مقداری هم چاشنی کمدی دارد، توانسته نظر مخاطبان و منتقدان زیادی را به خود جلب کند. سریال «جداسازی» از یک ایدهی ناب استفاده کرده تا خط اصلی داستان را بنا کند، سپس از چند ایدهی تکراری در کنار یکدیگر سود برده تا به داستان اصلی شاخ و برگ بدهد و داستان اصلی را قابل باورتر کند. این فکر خلاقانه و به تصویر کشیدنش منجر به ساخت یک سریال دارای محتوایی با کیفیت بالا شدهاست. سریال «جداسازی» دارای یک فیلمنامهی قوی است. این فیلمنامهی قوی با دقت و ظرافت به اجرا در آمده و ساخته شدهاست. بخشهای مختلف این سریال از کارگردانی گرفته تا طراحی صحنه، موسیقی و بازهای همه عالی و چشمگیر هستند. سازندگان سریال «جداسازی» برای تولید این سریال هوشمندانه و هنرمندانه برخورد کردهاند.
دو انسان در یک بدن
داستان سریال «جداسازی» از این قرار است که یک شرکت به نام لومن که در زمینهی تفکیک، پالایش و تحلیل دادهها فعالیت دارد از یک نوع فناوری پزشکی استفاده میکند تا کارمندان خود را کنترل کند. هر شخصی که مایل باشد در این شرکت مشغول به کار شود باید تحت این فناوری قرار بگیرد. بدین گونه که یک تراشه در سر کارمندان قرار میگیرد. این تراشه باعث میشود از زمانی که کارمندان پا به شرکت میگذارند زندگی شخصی خود را فراموش کرده و دربست در خدمت شرکت باشد و هنگامی که از شرکت خارج میشود نیز تمام مسائل مربوط به کار را فراموش کرده و به هیچ عنوان به یاد نمیآورند که روی چه چیزی کار میکردند. در واقع آنها تحت عمل جداسازی قرار میگیرند. اما داستان اینگونه ادامه پیدا نمیکند با آمدن یک فرد جدید و چند اتفاق دیگر در راستای هم پازلی که صاحبان شرکت چیدهاند به هم میریزد. یک راز از شرکت برملا میشود و هر چه سریال جلوتر میرود رازهای بیشتری رو میشود و کنجکاوی شخصیت اول و مخاطب برای پی بردن به توطئههای پشت پردهی این شرکت بیشتر میشود. شرکت لومن خیلی مسائل را پنهان میکند که یکی از این مسائل بی ضرر بودن کاشت تراشه در سر کارمندان است. کمکم برملا میشود که این عمل آنطورها هم که شرکت ادعا میکند از نظر پزشکی کاملاً بی ضرر نیست. از دیگر رازهای سر به مهری که حتی تا آخر فصل اول هم بازگشایی نمی شود این موضوع است که کار این شرکت واقعاً چیست. این شرکت دقیقاً چه دادههایی را و به چه منظور آنالیز میکند. به احتمال قوی پاسخ این سئوال برای فصلهای بعد کنار گذاشته شدهاست. آیا اعمالی که در این شرکت انجام میشود تهدیدی برای بشریت است یا خیر.
سریال «جداسازی» به آرامی جلو می رود و به تدریج سئوالات را مطرح میکند، سئوالاتی که هم شخصیتهای فیلم باید به پاسخشان برسند و هم مخاطب و تماشگر.
شخصیت شناسی به سبک جداسازی
یکی از موضوعاتی که در این سریال می توان به عنوان زیر متن اشاره کرد شخصیت شناسی کارمندان این شرکت است. افرادی که تمایل دارند در این شرکت کار کنند به طور معمول افرادی هستند که از یک رنج و سختی میگریزند. اشخاصی که میخواهند از رنجهای واقعی که در یک زندگی واقعی به آنها تحمیل شده حداقل تا مدتی خلاص شوند. انسانهایی که در عواطف پیچیده و خدشه دار خود گرفتار آمدهاند و اینک نیاز به فراموشی دارند. فراموشی در ساعاتی که در شرکت هستند یک نعمت است. برای انسان گاه گذر از رنجهای طاقت فرسا و چالشهای عاطفی غیر قابل تحمل است و یکی از راههای مقابله با این گونه سختیها فراموشی است. کارمندان شرکت لومن انسانهای آسیب پذیر و زخم خوردهای هستند که به فناوری این شرکت مرموز نیاز دارند تا بتوانند زندگی کنند و این به نفع شرکت است که نهایت استفاده را از وضعیت انسانهای دردمند ببرد.
سریال «جداسازی» به آرامی جلو می رود و به تدریج سئوالات را مطرح میکند، سئوالاتی که هم شخصیتهای فیلم باید به پاسخشان برسند و هم مخاطب و تماشگر. سریال در هر قسمت با یک المان مخاطب را به چالش میکشد تا هم هیجان سریال بالا بماند و هم ذهن مخاطب مشغول بماند. دنیایی که سریال «جداسازی» خلق کرده است از جهاتی شبیه دنیای ما است. ما، بشری که برای ورورد به دنیایی سراسر فن و تکنیک و هوش مصنوعی و… عجولانه قدم بر میدارد و مرزها را زیر پا میگذارد و در عین حال خیلی متفاوت از دنیای ما، دنیایی که بشر از دست خاطرات، زخمهای عاطفی، رنج و محنت خلاصی ندارد و دنیایی که مردمانش همه جا و همیشه خاطرات را با خود یدک میکشند و این خاطرات در همه زندگی تأثیر می گذارد.
آدام اسکات در نقش مارک بازی فوقالعادهای را از خود ارائه می دهد. آدام اسکات با ظرافت و دقت از زبان بدن برای تصویری کردن بازی خود نهایت استفاده را میکند. میمیک صورت این بازیگر کاربلد هر چند بسیار ظریف، اما گویا و پویا هستند و حس را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. بازی دراماتیک و پر انرژی آدام اسکات عالی است.
هویت وحافظه دو المانی هستند که سازندگان سریال «جداسازی» به آنها پرداختهاند. حافظه چون حلقهای است که انسان را به گذشتهاش پیوند میدهد. نبود حافظه انسان را از هر آنچه بوده، ساخته، از دست داده و یا خراب کرده جدا میکند. در واقع در نبود حافظه انسان همچون محفظهای خالی است که میشود با هر آنچه هست پرش کرد. هویت انسان ریشه در حافظهاش دارد.
کارگردانی هوشمندانه جداسازی
فصل اول سریال «جداسازی» فضایی تاریک دارد. در ابتدای سریال ما با شرکتی به ظاهر کار درست روبرو هستیم که قوانین خاص خود را دارد با شخصیتهایی که در تضاد میان دو دنیای متفاوت گیر افتادهاند. در این فصل در ابتدا شخصیتها به مخاطب معرفی میشوند و سپس آن اتفاقی که باعث میشود داستان شکل بگیرد و به جلو برود،
میافتد. فصل اول با ریتم وتمپوی یکسانی به جلو حرکت میکند داستان و شخصیتها با هم جلو می روند و مخاطب را با خود همراه میکنند. بدون شک سئوالاتی که در این فصل مطرح شدهاند باید در فصلهای بعدی پاسخ داده شوند. نباید در آخر مخاطب گیج ومنگ رها شود. دلهره و نگرانی از جمله فاکتورهایی است که در سرتاسر فصل اول جاری است. هیجان و رمز و راز برای برانگیختگی حس کنجکاوی مخاطب به اندازه کافی در سرتاسر فصل اول تزریق شدهاست. و مخاطب حس میکند در داستان غرق شدهاست و این به این علت است که شکلهای متنوع داستانگویی در این سریال به خوبی در لا به لای صحنهها تنیده شدهاند. به طوری که مخاطب را برای رسیدن به پاسخها و دیدن بقیه ماجرا بیقراری میکند. سازندگان سریال «جداسازی» با استفاده از عناصر داستانگویی و جلوههای بصری و کارگردانی دقیق وهوشمندانه در کنار موسیقی تئودر شایپرو ، سریالی سر تا سر هیجان، دلهره و کشمکش ساختهاند. موسیقی سریال «جداسازی» دقیقاً همان موسیقی بوده که باید باشد. موسیقی سریال شاهکاری است که حس هراس را به فیلم تزریق کرده و بدین گونه هیجان را بالا نگه میدارد. در ضمن در پایان فصل اول یک غافگیری بزرگ مخاطب را متعجب و هیجان زده میکند.
هویت وحافظه دو المانی هستند که سازندگان سریال «جداسازی» به آنها پرداختهاند. حافظه چون حلقهای است که انسان را به گذشتهاش پیوند میدهد. نبود حافظه انسان را از هر آنچه بوده، ساخته، از دست داده و یا خراب کرده جدا میکند. در واقع در نبود حافظه انسان همچون محفظهای خالی است که میشود با هر آنچه هست پرش کرد. هویت انسان ریشه در حافظهاش دارد. در سریال «جداسازی» حافظه و در نتیجه هویت شخصی برای ساعاتی طولانی حین کار از بین میرود و کار شرکت با کارمندانی پیش میرود که تقریبا هویت خاصی ندارند و این باعث میشود که شرکت با خیال راحت به توطئههایش بپردازد. اما انسان بجز حافظه چیزهای دیگری دارد که یکی از آنها تفکر است . انسان بدون حافظه نیز میتواند فکر کند و همین مشخصه انسان باعث میشود که برنامههای شرکت با مشکل روبرو شود.
سر یال «جداسازی» یک سریال بسیار خوش ساخت است. پشت این سریال سازندگانی خلاق و خوش فکر قرارداند که کارشان به چالش کشیدن ذهن انسان است. این سریال متنی قوی، اجرایی بی نظیر، بازیهای درخشان و موسیقی بسیار درخور دارد. همهی این نقاط قوت باعث شده تا سریال «جداسازی» به یک سریال بسیار دیدنی تبدیل شود. سریال «جداسازی» امتیاز 9 را از امتیاز 10میگیرد.
نقاط قوت:
- ایده بکر
- کارگردانی هوشمندانه
- بازیهای خوب
- موسیقی گوشنواز
نقاط ضعف:
- ندارد