۷ دلیل که نشان میدهد تصمیم جوئل در The Last of Us منطقی بود
بازی The Last of Us بهعنوان یکی از بهترین عناوین انحصاری پلیاستیشن ۳، جایگاه سونی را در ارائه بازیهای انحصاری با داستانهای گیرا و تأثیرگذار تثبیت کرد و نشان داد که بازیهای ویدیویی میتوانند روایتهایی بهخوبی (و شاید حتی بهتر از) فیلمهای پرفروش هالیوودی داشته باشند. هنگامی که بازی The Last of Us در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، بهسرعت به یکی از موضوعات داغ بحث در بین گیمرها تبدیل شد. این اثر بارها بهعنوان یک شاهکار تحسین شده و دلایل خوبی برای این ستایش وجود دارد. حتی امروز هم بحثها درباره داستان این بازی ادامه دارد، بهویژه در مورد پایانبندی آن که یکی از پیچیدهترین لحظات اخلاقی در تاریخ بازیهای ویدیویی را به بازیکنان ارائه داد.
*هشدار: در ادامه این مطلب بخشی از داستان و سریال و بازی The Last of Us اسپویل میشود.
الی دختری است که از آلوده شدن به قارچ کوردیسپس، که انسانها را به زامبی تبدیل میکند، مصون است و جوئل مأموریت دارد او را به پایگاه فایرفلایها برساند تا با استفاده از DNA او واکسنی بسازند. جوئل پس از سفری پرمخاطره در آمریکای پساآخرالزمانی در کنار الی، در نهایت به پایگاه فایرفلایها میرسد اما با تصمیمی غیرممکن روبهرو میشود: آیا باید الی را قربانی کند تا شاید جهان را نجات دهد، یا همه کسانی که در این ماجرا دخیل هستند را از بین ببرد تا الی را نجات دهد؟
برای جوئل، این تصمیم آنقدرها هم دشوار به نظر نمیرسد و آنچه در پی میآید، حمام خونی است که بازی را به اوج میرساند و در نهایت با نجات الی و دروغ گفتن به او به پایان میرسد. از آن زمان تاکنون، طرفداران درباره درستی یا نادرستی انتخاب جوئل بحثهای بیپایانی داشتهاند. هر دو طرف استدلالهای معتبری دارند، اما برخی دلایل خاص نشان میدهند که شاید انتخاب جوئل درست بوده باشد. حال به بهانه شروع انتشار فصل دوم سریال The Last of Us در این مطلب به بیان این دلایل میپردازیم.
1. آیا ساخت واکسن شدنی بود؟
جوئل دانشمند نیست، اما آنچه در بخش بیمارستان مشاهده میکند، کافی است تا امیدش به کارآمدی یک واکسن متزلزل شود. ضبطها و یادداشتهای پزشکان فایرفلایها نشان میدهند که الی نسبت به ابتلا مصون نیست، بلکه کوردیسپس موجود در مغز الی جهش یافته و بدن او بهنحوی توانسته با آن کنار بیاید. آنها امیدوارند با خارج کردن و مطالعه این قارچ شاید بتوانند واکسنی تولید کنند. اما حسی از استیصال و عجله در انجام یک عمل مرگبار در میان فایرفلایها به چشم میخورد.
از طرفی، ساخت واکسن در عمل کار بسیار دشوار و نیازمند نیروی انسانی و تجهیزات پیشرفته است؛ چیزی که بهنظر میرسد فایرفلایها هیچکدام را در اختیار نداشته باشند. حتی مارلین در یادداشتهایش مردد و پریشان به نظر میرسد. با این حال، گروه نامنظم پزشکان و پرستاران فایرفلایها معتقدند که میتوانند تنها با استفاده از یک نمونه، یعنی الی، واکسن تولید کنند. این موضوع را هم در نظر بگیریم که حتی اگر آنها میتوانستند یک واکسن تولید کنند، چگونه میتوان آن را در جهانی پراکنده کرد که اکثراً از گروههای متخاصم تشکیل شده است؟
2. الی هیچ اختیاری ندارد
یکی از بزرگترین انتقادهایی که مخالفان تصمیم جوئل به او وارد میکنند این است که تصمیم او برای قتلعام فایرفلایها، اختیار و اراده را از الی سلب کرد. جوئل میتوانست بهطور منطقی با فایرفلایها بحث کند و منتظر بماند تا الی به هوش بیاید و خود او پس از شنیدن حقیقت تصمیم نهایی را بگیرد. اما از سوی دیگر، فایرفلایها بهوضوح نشان میدهند که برای شروع کار بسیار عجله دارند و احتمالاً منتظر تصمیم الی نمیمانند.
مارلین ادعا میکند که میداند الی چه میخواهد و با فدا کردن خودش برای ساخت واکسن مشکلی ندارد. اما در طول بازی، او و الی بارها درباره کارهایی که پس از رسیدن به فایرفلایها انجام خواهند داد، صحبت میکنند. الی حتی از تمایلش برای ماندن کنار جوئل سخن میگوید. پس تا جایی که جوئل میداند، الی از این موضوع بیخبر است که این عمل منجر به مرگش خواهد شد. نکته غمانگیز اینجاست که هم جوئل و هم فایرفلایها در نهایت اختیار الی را از او میگیرند.
3. فایرفلایها قهرمان نیستند
در ابتدای بازی، بازیکنان شاهد اقدامات فایرفلایها هستند که میتوان آنها را اعمال تروریستی علیه مناطق قرنطینهشده توصیف کرد؛ اقداماتی که جان افراد بیگناه را به خطر میاندازد. آنها همچنین در مناطق تحت کنترل خود قوانین نظامی سختگیرانهای اعمال میکنند و آمادهاند هر کسی را که سر راهشان قرار گیرد، از میان بردارند.
زمانی که جوئل همراه با الی به بیمارستان میرسد، فایرفلایها به افرادی تبدیل شدهاند که حاضرند دختری بیگناه را برای رسیدن به اهدافشان قربانی کنند بدون اینکه رضایت او را جویا باشند. از کجا معلوم حتی در صورت رسیدن به واکسن هم از آن بهعنوان اهرمی علیه فدرا و سایر گروههای مخالف برای به قدرت رسیدن استفاده نکنند؟ رفتار فایرفلایها با جوئل پس از رسیدن به بیمارستان، بهخوبی ماهیت واقعی آنها را برای او آشکار میکند.
4. جوئل تنها به طبیعت پدرانهاش عمل میکند
جوئل پس از مرگ دخترش، سارا، در ابتدای بازی، از یک پدر مهربان به یک فرد سرد، بدبین و بیرحم تبدیل شد که تنها به فکر خودش بود. گذراندن زمان با الی و عمیقتر شدن ارتباط ایندو بهتدریج آشکار میکند که جوئل در اعماق وجودش همچنان یک پدر است. در فصل زمستان بازی، جوئل الی را دختر کوچولو خطاب میکند، همان لقبی که برای دخترش سارا به کار میبرد. در صحنه فلشبک دانشگاه، جوئل به تامی میگوید که دوباره تحمل از دست دادن کسی را که به او اهمیت میدهد، ندارد. همه اینها نشان میدهد که الی مهمترین شخص زندگی جوئل بوده و حس پدرانهای نسبت به او دارد.
وقتی جوئل در بیمارستان تصمیم سرنوشتساز خود را میگیرد، صرفاً یک تصمیم خودخواهانه نیست؛ او به طبیعت پدرانهاش عمل میکند. وظیفه یک پدر محافظت از فرزندش تحت هر شرایطی است و جوئل دقیقاً همین کار را انجام میدهد. حتی کارگردان خلاق بازی نیز با این دیدگاه موافق است و اظهار کرده: «به نظر من، او کاری را کرد که برایش درست بود. بهعنوان یک والد، اگر خودم را در همان موقعیت مییافتم، امیدوار بودم بتوانم همان کاری را که جوئل کرد، انجام دهم.»
5. واکسن احتمالاً تأثیر چندانی در جهان نخواهد داشت
فرض کنیم که عمل جراحی موفقیتآمیز بود و مرگ الی به تولید واکسن توسط پزشکان فایرفلایها منجر میشد. حالا فرض کنیم که فایرفلایها در اعماق وجودشان نوعدوست بودند و تصمیم میگرفتند واکسن را بهصورت گسترده توزیع کنند. نتیجه چه میشد؟ آیا جهان از وضعیتی که در آن گرفتار است نجات پیدا میکرد؟
سالیان سال است جهان از هم پاشیده و مردم، دنیای پیش از همهگیری را بهسختی بهخاطر دارند. هیچ دولتی وجود ندارد، هیچ زنجیره تأمین واقعی در کار نیست و شبکههای ارتباطی از بین رفتهاند. خبری از تمدن نیست و بیشتر مردم به انسانهای خونخواری تبدیل شدهاند که برای بقای خود هر کاری میکنند. در چنین وضعیتی کوردیسپس تنها یکی از مشکلات کوچک است که حتی با تأمین واکسن یا درمان آن هم تغییر چندانی در زندگی مردم رخ نخواهد داد. جوئل بهعنوان کسی که سالیان سال در چنین وضعیتی بقا داشته و مشکلات جامعه را با چشمان خود دیده به این موضوع آگاهی کامل داشته.
6. این جهان ارزش نجات دادن ندارد
بودن کنار الی شاید قلب سخت جوئل را نرم کرده باشد، اما او همچنان بدبین و منفینگر است. پس از تمام کارهایی که انجام داده و چیزهایی که دیده، چرا باید بخواهد این جهان را نجات دهد؟ خوبی و انسانیت در این جهان چنان اندک است که حتی متمدنترین گروهها نیز تنها به فکر منافع خودشان هستند. کافی است به آنچه دیوید و پیروانش سعی کردند با الی انجام دهند، نگاه کنیم تا این موضوع اثبات شود.
دنیای The Last of Us پر از هیولاهایی مثل دیوید است که حتی پس از واکسیناسیون به کار خود ادامه میدهند. برای جوئل، بشریت لیاقت فداکردن عزیزترین شخص زندگیاش را ندارد، و با توجه به چیزهایی که بازیکن در طول بازی میبیند، این دیدگاه کاملاً موجه است.
7. الی انسان خوبی است
همانطور که اشاره شد، شرایط جهان بازی The Last of Us مردم را به افرادی بیرحم تبدیل کرده که ذرهای انسانیت و تمدن در آنها دیده نمیشود. در چنین جهانی افراد واقعاً شایسته بسیار کمیاباند. اما الی مرکز اخلاقی این بازی است. او بارها با دیگران همدلی میکند، هرگز امیدش را از دست نمیدهد و یکی از شجاعترین شخصیتهای بازی است. او در صحنههایی مانند دلداری دادن به سم، مراقبت از جوئل برای بهبودی، و تلاش برای خنداندن دیگران، این ویژگیها را به نمایش میگذارد.
قربانی کردن او برای یک واکسن فرضی، جهان را از چیزی که واقعاً به آن نیاز دارد یعنی انسانیت و شرافت محروم میکند. با نجات الی، جوئل یک فرد بیگناه را حفظ میکند که پتانسیل تبدیل شدن به یک رهبر یا متفکر بزرگ را دارد. او فردی است که حتی پس از تمام وحشتهایی که دیده، همچنان انسان خوبی باقی مانده است. البته نکته غمبار اینجاست که اقدامات جوئل در پایان قسمت اول یعنی کشتن کادر پزشکی و دروغ گفتن به الی، شخصیتی متفاوت از او در قسمت دوم میسازد.
در نهایت نظر شما چیست؟ آیا فکر میکنید که تصمیم جوئل درست بوده یا نه؟ نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: Gamerant