نقد فیلم یک درد واقعی (A Real Pain)

به دوش کشیدن بار هستی...

بازیگران زیادی وسوسه شدند که گریزی به دنیای کارگردانی بزنند. این بازیگران را می‌توان به سه دسته کلی تقسیم کرد؛ گروهی که فیلم سازان بدی هستند، گروهی که آثار قابل قبولی را کارگردانی کردند و گروهی که با آثار بی نظیرشان نشان دادند در حرفه فیلم‌سازی هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. جسی آیزنبرگ در دسته آخر جای می گیرد؛ او پیش تر با فیلم شبکه اجتماعی (The Social Network) دیوید فینچر نشان داد که بازیگر درجه یکی است و با کارگردانی یک درد واقعی (A Real Pain) ثابت کرد که مثل گرتا گرویک و بردلی کوپر در فیلم سازی هم صاحب سبک است.

«یک درد واقعی» دومین فیلم سینمایی بلند آیزنبرگ پس از«وقتی که نجات جهان را تمام کردی» (When You Finish Saving the World) به حساب می‌آید و با چهار نامزدی و یک جایزه گلدن گلوب، یکی از آثار مورد علاقه منتقدان در سال 2024 است. در ادامه با نقد این فیلم همراه مایکت باشید.

مشخصات فیلم یک درد واقعی
کارگردان جسی آیزنبرگ
نویسنده جسی آیزنبرگ
بازیگران جسی آیزنبرگ، کیرن کالکین، جنیفر گری، ویل شارپ
تاریخ انتشار ۲۰۲۴

نگاهی به داستان یک درد واقعی

نگاهی به داستان یک درد واقعی

«یک درد واقعی» با تماس‌های پی در پی و مضطربانه دیوید (جسی آیزنبرگ) به پسرعمویش  بنجی (کیرن کالکین) آغاز می‌شود که تاکید دارد به موقع در فرودگاه حاضر باشد. خیلی زود با بنجی مواجه می‌شویم که از قضا چند ساعت زودتر در فرودگاه حضور داشته و در انتظار دیوید است. داستان درباره سفر یک هفته‌ای دیوید و بنجی به لهستان است؛ سفری برای ادای احترام به مادربزرگ تازه درگذشته‌شان، سر زدن به زادگاهش و از همه مهم‌تر خانه‌ای که در آن زندگی می‌کرده.

شخصیت پسرعموها کاملا با یکدیگر متضاد است؛ دیوید مرد خانواده آرام و موقری است که به عنوان یک دیجیتال مارکتر گذران زندگی می‌کند و در تلاش است با اختلال OCD کنار بیاید. در سمت دیگر بنجی را داریم که ظاهرا دنیا و متعلقاتش برایش هیچ ارزشی ندارد. او نمونه عینی فردی است که در لحظه زندگی می‌کند، در تمام زندگی‌اش شغل مشخصی نداشته و از بیان صریح عقایدش ابایی ندارد حتی اگر به قیمت معذب کردن دیگران تمام شود. تضاد میان شخصیت مراقب و همیشه نگران دیوید و بنجیِ ظاهرا بیخیال، لحظات بانمک و البته تامل برانگیزی را خلق می‌کند. 

همسفران دیوید و بنجی در تور لهستان، افراد بی‌دردسر و عمدتا بازنشسته‌ای هستند که وجه تشابه آن‌ها، پیوند ریشه‌هایشان با واقعه هولوکاست است؛ زن میانسالی که به تازگی پروسه طلاق را پشت سر گذاشته و تصمیم گرفته به ریشه‌های خانوادگی‌اش در لهستان سری بزند، زوج بازنشسته‌ای که آن‌ها هم اصالتا یهودی تبارند، مرد رواندایی که از نسل کشی جان به در برده و یهودی شده و در نهایت مرد جوان بریتانیایی که به عنوان راهنمای تور تلاش می‌کند گروه را با بخشی از حقایق تاریخی لهستان آشنا کند. با این اوصاف بنجی با شخصیت برونگرا و پر شر و شورش وصله ناجور جمع است.

آیکون فیلم یک درد واقعی A Real Pain
فیلم

یک درد واقعی

A Real Pain

تماشای فیلم یک درد واقعی

در ستایش مواجهه با احساسات انسانی

در ستایش مواجهه با احساسات انسانی

راهنمای تور در سکانس معارفه می‌گوید «این سفری درباره درد است» و این جمله دقیق‌ترین توصیف از تجربه تماشای فیلم است. «یک درد واقعی» فیلم داستان محوری نیست و اساسا مخاطبش را به کشف رموز قصه دعوت نمی‌کند. بلکه تجربه عمیق و عینی از درد واقعی است که هر انسانی در طول زندگیش تجربه می‌کند و شیوه‌های متفاوت رویارویی با این پدیده انسانی را به تصویر می‌کشد.

همانطور که پیش‌تر گفتیم وجه تشابه گروه گردشگری، پیوند خانوادگی و شاید احساسیشان با پدیده هولوکاست و تاریخ لهستان در دوران جنگ جهانی دوم است اما نکته قابل توجه این است که گاهی تروماها و رنج‌های خانوادگی مثل دی ان ای از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می‌کنند و هر کدام به شیوه خودشان با آن رو به رو می‌شوند. بنجی و دیوید هر دو نسل سوم یک خانواده مهاجر لهستانی هستند و به صورت قانونی آمریکایی الاصل به حساب می‌آیند اما با وجود این که تجربه مستقیمی از جنگ و نسل کشی ندارند، از طریق تجربه زیست مادربزرگشان، به اندازه‌ای با این پدید مانوس شدند که تصمیم گرفتند به زادگاه اجدادشان سفر کنند تا شاید بتوانند رنج موروثی‌شان را تا حدی تسکین دهند.

بنجی علیرغم شخصیت بی‌پروا، بانمک و به شدت کاریزماتیکش، احساسات انسانی را در عمیق‌ترین و شدیدترین حالت ممکن درک می‌کند و به همین دلیل هم واکنش‌های تکانشی و آنی‌تری دارد. مثلا در سکانس قطار تنها کسی که عذاب وجدانش را از نشستن در قسمت فرست کلاس به زبان می‌آورد بنجی است یا او است که بعد از بازدید از اردوگاه کار اجباری، احساساتش را در قالب گریه بروز می‌دهد. عمق احساسات بنجی به اندازه‌ای است که نتوانسته با فقدان مادربزرگش کنار بیاید و تصمیم گرفته به زندگی‌اش پایان دهد؛ تصمیمی که دلیل اصلی تشویش دیوید در طول سفر است.

دیوید اما با توجه به شخصیت مراقب و منضبطش رویکرد متفاوتی برای مواجهه با رنج دارد و آن را با مونولوگ تاثیرگذارش در رستوران بیان می‌کند. او آرام و مسئولیت پذیر است و تلاش می‌کند بار مشکلات ریز و درشتش را بر دوش اطرافیانش نیاندازد و در عوض آن‌ها را لا به لای روزمرگی گم کند. رویکرد او در مواجه با بنجی مثل یک والد نگران است چون تلاش می‌کند در طول سفر از پسرعموی آشفته احوالش مراقبت کند و در عین حال پاسخی برای دلایل خودکشی نافرجامش پیدا کند.

دیوید در یکی از مونولوگ‌های درخشانش درباره بنجی می‌گوید:

هم دوستش دارم، هم ازش متنفرم. هم می‌خوام سر به تنش نباشه، هم می‌خوام یکی مثل اون باشم. وقتی کنارشم احساس حماقت می‌کنم چون خیلی خفنه و هیچی براش مهم نیست. از طرفی هم وقتی این جا باهاشم، برام خیلی گیج کننده است.

و این دقیق‌ترین توصیف درباره رابطه این دو پسر عمو است؛ دیوید گاهی از رفتارهای بنجی خجالت زده و معذب می‌شود اما در همه این لحظات حواسش معطوف حال و روز آشفته او است.

پایان‌بندی «یک درد واقعی» در راستای نگاه واقع گرایانه‌اش قرار دارد؛ همه چیز نه به شکل غلو آمیزی گل و بلبل می‌شود و نه بدتر از چیزی که بود، بلکه شاهد روند آرام و منطقی بازگشت بنجی و دیوید از سفر ادیسه وارشان به زندگی روتین هستیم. دیوید علیرغم تمام نگرانی‌ها، به خانواده‌اش بازمی‌گردد. او در سکانس پایانی سنگی که یادگار زادگاه مادربزرگش و نماد رنج آبا و اجدادیشان است را پشت در خانه می‌گذارد و به نوعی تلاش می‌کند آن را در روزمرگی‌هایش حل کند اما در سمت دیگر بنجی این رنج نمادین را همچنان با خودش حمل می‌کند و سعی دارد تنهایی عمیقش را با نگاه کردن به زندگی شلوغ آدم‌ها در سالن انتظار فرودگاه پر کند.

یک درد واقعی از نظر فنی

یک درد واقعی از منظر فنی

جسی آیزنبرگ در جایگاه نویسنده و کارگردان به خوبی از پس خلق اثری واقع گرایانه برآمده و موفق شده درد واقعی یک نسل را بدون اغراق به مخاطب نشان دهد. او در جایگاه بازیگر هم درخشان است و حضور آرام و به اندازه‌اش نه تنها به دیوید جان داده بلکه بستر را برای درخشش هرچه بیش‌تر کیرن کالکین در نقش بنجی فراهم کرده. شخصیت بنجی می‌توانست به سادگی به یک کلیشه تمام عیار تبدیل شود اما کالکین با بازی دقیقش او را به شخصیتی قابل لمس، دوست داشتنی و همدلی برانگیز تبدیل می‌کند که به معنی واقعی کلمه بار یک رنج واقعی را به دوش می‌کشد. عملکرد کالکین به اندازه‌ای فوق‌العاده است که جایزه گلدن گلوب را برایش به همراه آورد و احتمالا یکی از مدعیان اصلی اسکار امسال هم باشد.

«یک درد واقعی» از نظر فنی هم قابل قبول است. تصاویر جاذبه های لهستان امروزی در کنار قطعات موسیقی کلاسیک چشم نواز و گوش نواز از آب درآمده.

با این حال شاید روند کند فیلم‌نامه در بعضی از بخش‌ها، مخاطبان کم حوصله‌تر را خسته و از ادامه فیلم دلسرد کند. در مجموع می‌توانیم بگوییم «یک درد واقعی» اصلا یک فیلم قصه گو نیست و اگر همان‌طور که بنجی می‌گوید نیاز دارید فارغ از فکت‌های تاریخی به شکل واقعی با عواطف انسانی مواجه شوید، از تماشای این فیلم لذت خواهید برد.

نقاط قوت

  • بازی‌های خوب
  • فیلم‌نامه و کارگردانی خوب
  • فیلم‌برداری چشم نواز

نفاط ضعف

  • ریتم کند
  • شخصیت پردازی ضعیف نقش‌های مکمل

امتیاز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×