نقد سریال برلین – وقتی کاریزمایِ صرف کاری از پیش نمی‌برد

خوش رنگ و لعابِ تکراری

سرقت پول (Money Heist) که با نام اسپانیایی La casa de papel یا خانه کاغذی هم شناخته می‌شود، سریال اسپانیایی است که در بحبوحه کرونا به شهرت جهانی رسید و طرفداران پر و پا قرص بسیاری پیدا کرد. بعد از گذشت دو سال از انتشار فصل آخر این سریال محبوب، اسپین آف آن با نام برلین (Berlin) به تازگی از نتفلیکس منتشر شده که همان‌طور که مشخص است بر محور شخصیت محبوب برلین با بازی پدرو آلونسو می‌گردد. در ادامه به سراغ نقد و بررسی این اسپین آف می‌رویم.

داستان اصلی «سرقت پول» بر مجموعه‌ای از سرقت‌های فوق حرفه‌ای و محیرالعقول متکی بود که توسط مغز متفکری به نام پروفسور (آلوارو مورته) و گروه عجیب و دوست‌داشتنی‌اش طراحی و سازمان‌دهی شد. این سریال روی کاغذ خط داستانی نسبتا ساده‌ای را دنبال می‌کرد اما به دلیل شخصیت‌های چند بعدی، تلفیق ژانرهای اکشن، تریلر و عاشقانه و صد البته نقشه‌های سرقت پر جزئیات به محبوبیتی رسید که کم‌تر سریال غیرانگلیسی زبانی توانسته بود به آن دست پیدا کند. «سرقت پول» شخصیت‌های خاکستری جذابی را به مخاطبان معرفی کرد که علیرغم رعایت هرگونه مرز اخلاقی، به شدت انسانی و دوست‌داشتنی بودند؛ برلین یکی از این شخصیت‌ها بود و اغراق نیست اگر او را یکی از جذاب‌ترین ضد قهرمان‌های چند سال اخیر بدانیم. با این اوصاف عجیب نیست که نتفلیکس تصمیم بگیرد به اشتیاق مخاطبان پاسخ بدهد و راوی گذشته و چالش‌های او پیش از سرقت از ضرابخانه سلطنتی باشد.

 برلین یا سرقت پول 2؟

 برلین یا سرقت پول 2؟

برلین در«سرقت پول» به نوعی بازوی اجرایی نقشه سرقت در ضرابخانه سلطنتی به حساب می‌آمد و علیرغم این که کاملا بی‌اخلاق بود اما به دلیل اشراف کاملش به جزئیات نقشه شخصیت کاریزماتیکی تصویر شد که هیچ کس بدون اجازه او آب نمی‌خورد. کنار هم قرار گرفتن همه این ویژگی‌ها و صد البته بازی خوب پدرو آلونسو باعث شد مرگ این شخصیت در پایان فصل دوم بسیار تاثیرگذار باشد و جای خالی‌اش در تک تک سکانس‌های فصل‌های بعد به شدت احساس شود.

داستان اسپین آف «برلین» به چند سال قبل از سرقت از ضرابخانه سلطنتی اسپانیا بازمی‌گردد و یکی از اولین نقشه‌های سرقتش در پاریس را دنبال می‌کند. برلین به تازگی سومین ازدواج ناموفقش را به پایان رسانده و هیچ نشانه‌ای از بیماری هم در او دیده نمی‌شود و به نظر می‌رسد برای عوض شدن حال و هوایش تصمیم می‌گیرد همراه گروهش وارد سرقتی پیچیده از حراجی جواهرات سلطنتی در پاریس شود.

حتی از همین خلاصه داستان هم می‌توان حدس زد که «برلین» همان فرمول «سرقت پول» را در پیش گرفته و این نقطه ضعف اصلی سریال است. در حقیقت ساختن قصه‌ای تکراری از زندگی شخصیت غیرقابل پیش‌بینی مثل برلین جدا کار دشواری است که الکس پینا توانسته از پس آن برآید!

گذشته و شخصیت سایکوپات برلین مملو از خطوط داستانی مهیج و جذابی است که می‌توانند تا چند فصل مخاطب را سرگرم نگه دارند؛ از رابطه شکرآبش با پسرش گرفته تا چگونگی تبدیل شدن به شخصیتی کاریزماتیک و رویارویی با بیماری لاعلاج و نیهیلیست شدنش اما سازندگان تصمیم می‌گیرند برای راضی نگه داشتن مخاطبان پر و پا قرص «سرقت پول» و عشاق سینه چاک برلین به سراغ داستان کلیشه‌ای بروند که پیش‌تر چند درجه بهترش را دیده بودیم.

همه چیز در اسپین آف «برلین» کپی دست چندم و کاریکاتوری از «سرقت پول» است. به چینش گروه دقت کنید؛ دامیان دانشمند دقیق، باهوش و همه فن حریفی که در حقیقت نسخه کم حواس‌تر پروفسور است، بروس پسری جسور از طبقه متوسط که علیرغم جذابیت‌های ظاهری بویی از آداب معاشرت نبرده و از همان برخورد اول به شدت یادآور دنور«سرقت پول» است. در سمت دیگر کامرون را داریم که هم از نظر ظاهری شباهت زیادی به توکیو دارد و هم مثل او از نظر روانی آسیب دیده اما به شدت جسور و کله خر است و در نهایت روی که به نظر می‌رسد حتی اسمش هم تعمدا به ریو شباهت دارد.

حالا این گروه را تصور کنید که در نقشه سرقتی حضور دارند که حداقل روی کاغذ از نظر ظرافت و محیرالعقول بودن شبیه سریال اصلی است اما شوربختانه از رهبری خردمندانه پروفسور و حتی شخصیت کاریزماتیک برلین هم خبری نیست و به نظر می‌رسد مراحل سرقت به جای این که از روی نقشه پیش بروند، به شکل تصادفی و از روی خوش‌شانسی صرف حل و فصل می‌شوند.

تمرکز بر ویژگی‌های انسانی و فاصله گرفتن از انگیزه‌های اخلاقی

نمایی از سریال برلین

الکس پینا سازنده «سرقت پول» و این اسپین آف در یکی از مصاحبه‌های قدیمی‌اش درباره شخصیت برلین گفته؛ «او زن ستیز، روان پریش، خودمحور، خودشیفته، بزهکار، متجاوز است». این ویژگی ها در فصل 1 و 2 کاملا برجسته بودند اما در کمال تعجب برلین در نهایت همدلی‌برانگیز از آب درآمد و به دلیل ویژگی‌های تا حدودی انسانی‌اش به یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های سریال تبدیل شد. در نتیجه پینا تصمیم گرفت در اسپین آف «برلین» به سراغ جنبه‌های انسانی‌تر این شخصیت برود و ابعاد شرورانه‌اش را اگر نگوییم حذف، حداقل بسیار کم‌رنگ کند فارغ از این که دقیقا همین ویژگی‌ها او را جذاب کرده بودند. در نتیجه در این جا با سارق سر به هوایی طرفیم که بدون در نظر گرفتن عواقب تصمیم‌هایش تسلیم خواسته‌های نفسانی‌اش می‌شود و گروه و نقشه سرقت چندین و چند ساله‌اش را به خطر می‌اندازد.

یکی دیگر ویژگی‌های «سرقت پول» که آن را از آثار هم رده‌اش متمایز می‌کرد انگیزه‌های سیاسی و اخلاقی پشت نقشه‌های پروفسور بود؛ ایستادگی مقابل قدرت فاسد و گرفتن حقی که از شهروندان جامعه دریغ شده بود. شاید به همین دلیل هم ماسک سالوادور دالی حتی به دنیای خارج از سریال هم راه پیدا کرد اما این برگ برنده در «برلین» هیچ جایی ندارد و در عوض با شخصیتی طرف هستیم که تنها هدف و انگیزه‌اش کسب ثروت است و در این راه هیچ مرز اخلاقی را هم رعایت نمی‌کند. در همین راستا رابطه عاشقانه پروفسور و راکل هم توجیه پذیر به نظر می‌رسید؛ هر دوی آن‌ها به شدت وظیفه شناس و مقید بودند و تلاش می‌کردند شرایط زیست اطرافیانشان را بهبود ببخشند اما در این جا رابطه برلین و کامیل توجیه منطقی ندارد و به جز اخلال در روند سرقت کار دیگری از پیش نمی‌برد.

در نهایت «برلین» علیرغم تمام انتظارات، کپی خوش رنگ و لعاب یکی از بهترین سریال‌های غیرانگلیسی زبان دنیا است و در راستای سیاست‌های نتفلیکس، تجدید دیدار نه چندان جذابی با یکی از کاریزماتیک‌ترین ضد قهرمان‌های چند سال اخیر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×