10 شخصیت برتر انیمیشن شیر شاه به ترتیب محبوبیت
بعد از اینکه فیلم دیو و دلبر به جایگاهی نزدیک به دریافت جایزه آکادمی بهترین انیمیشن رسید، دیزنی تمام استعدادهای برتر خود را برای ساخت فیلم پوکاهانتاس به کار گرفت تا اطمینان حاصل کند که بار دیگر برنده جایزه خواهند شد. در همین حین، تیم B دیزنی به کار روی انیمیشن شیر شاه اختصاص یافت که باید مخاطبان را سرگرم میکرد. در عوض “شیر شاه” تمام رکوردهای باکس آفیس و راتن تومیتوز را شکست و تا به امروز همچنان برترین فیلم انیمیشن سنتی با بیشترین درآمد در تاریخ است.
یکی از دلایل موفقیت بیپایان این فیلم شخصیتهای معروف آن است. نویسندگان، انیماتورها و صداپیشگان و اعضای اصلی این فیلم را با احساس و عقل خود ساختند تا این حیوانات محبوب برجسته و متمایز باشند، حتی در مقایسه با دیگر فیلمهای دیزنی “شیر شاه” برخی از شخصیتهای برجستهی دیزنی را دارد که جزو بهترینهای تمام دوره در دنیای انیمیشن هستند.
- 8 پرنسس باهوش دیزنی – از بل تا راپونزل
- 15 انیمیشن احساسی دیزنی که اشکتان را درمیآورند
- 10 شخصیت شرور انیمیشنهای دیزنی که میتوانستند قهرمان باشند
10- سرابی (Sarabi)
سرابی، همسر پادشاه موفاسا، پسر نوزاد خود، سیمبا را به بقیه معرفی میکند. با رشد سیمبا، او به طور طبیعی به سمت پدرش کشانده میشود اما رابطهای سالمی را با مادرش نیز حفظ میکند. وقتی او در حال بزرگ کردن پسرش نیست، سارابی رهبری دیگر شیرها را به عهده دارد. علی رغم زمان محدودی که در انیمیشن حضور دارد، او خود را به عنوان یک مادر حمایتکننده به پسرش و مخاطبان معرفی میکند و به عنوان یک شخصیت فخیم و شرافتمند در انیمیشن ظاهر میشود. بهترین لحظهی او نزدیک به انتهای فیلم است که با دلیری به روبروی اسکار و ارتش ازکفتارهای گرسنه ایستادگی میکند.
9- زازو (Zazu)
زازو به عنوان مجری پادشاه موفاسا مسئول مشاوره برای پادشاهی و حفظ نظم در مناطق است. متاسفانه اندازهی کوچک او باعث میشود که ارزش او به چشم نیاید. با این حال، او مسئولیتهایش را جدی میگیرد، حتی اگر این مسئولیتها شامل مراقبت از شاهزاده باشد. زازو تلاش میکند خود را به شکل شرافتمندانهای و بدون فلسفه نمایش دهد با این حال، زازو برای انجام بهترین کار همواره تلاش میکند و حتی میتواند گاهی طنز پرداز ماهری نیز باشد.
8- نالا (Nala)
نالا بهعنوان دوست کودکی سیمبا همراه او در تمام ماجراجوییهایش بود. اگرچه همه به آنها میگویند که در آینده باید ازدواج کنند، این دوتا ترجیح میدهند جستجو کنند و بازی کنند، که در این بازیها نالا تمایل اثبات برتری دارد. نالا نگرشی خاص دارد او به شدت به توانایی سیمبا در رهبری اعتقاد دارد اما از او تا زمانی که رفتار احمقانه سر نزند انتقاد نخواهد کرد. رابطهای که بین او و سیمبا است وقتی آنها با یکدیگر ملاقات میکنند، به یکی از بهترین ترانههای عاشقانه دیزنی منتج میشود.
7- شنزی، بانزی و اد (Shenzi, Banzai & Ed)
سه شخصیت بعدی که در فهرست ما آمدهاند، همیشه به عنوان گروهی سه نفره ظاهر میشدند. سه کفتار زیر دست اسکار. ترتیب قرارگیری این سه شخصیت تفاوت چندانی با هم نمیکند و چون همیشه به شکل یک گروه میآیند و میروند و کارهایشان را میکنند، نمیتوان تمایز زیادی بین آنها قائل شد
بانزی کسی است که صاف و مستقیم از اسکار تقاضای غذا میکند و بعدها وقتی اسکار به سلطنت میرسد، شکایتش را علنی مطرح میکند و میگوید که چرا غذایی برای مصرف ندارند. علاوه بر این، شنزی ظرفیت عجیب و غافلگیرکنندهای در تحمل درد و زخم دارد. در مواجههاش با موفاسا، زخمی میشود و خودش میگوید یک هفته نمیتواند بنشیند، و در ادامه وقتی سیمبا را تعقیب میکنند اشتباهی به درون دریایی از تیغ میافتد و همه جای بدنش سوراخ میشود.
شنزی رتبهی بالاتری از همقطار دیگرش دارد چون رهبر این گروه سهنفرهی کفتارهاست. از بقیهی آنها باهوشتر است و حس شوخطبعی مریضی هم دارد. اما از طرفی هم به خاطر حماقتهای بانزای و اِد به ستوه آمده و معتقد است به خاطر رفتارهای کفتارهایی مثل آنهاست که الان در بخشهای انتهایی زنجیرهی غذایی دستوپنجه نرم میکنند.
در بین سه کفتار اصلی شیر شاه، اد از بقیه به یاد ماندنیتر است، با اینکه حتی یک کلمه هم حرف نمیزند. این کفتار با خنده و شکل و شمایلش ارتباط برقرار میکند و جواب سوالها را هم با حرکت سر و بدنش میدهد. حرکاتی که از اِد سر میزند تهدیدآمیز و همزمان خندهدار است و با دیدنشان حس عجیبی به ما دست میدهد. اِد ذرهای عقلانیت و سیاست به خرج نمیدهد و خیلی زود خودش را لو میدهد. وقتی موفاسا خشمگین و عصبانی به جان این سه کفتار میافتد، همگی انکار میکنند که میدانستند سیمبا پسر اوست، ولی اِد خیلی صادقانه و لبخندزنان سری به تأیید تکان میدهد.
6- تیمون (Timon)
تیمون در یک سفر، سیمبا را خسته و شکستهدل پیدا میکند. اگرچه ابتدا تیمون میخواهد او را به سرنوشت خود بگذارد، اما سرانجام به ایدهی غیرقابل تصوری که بزرگکردن سیمبا است میرسد. تیمون از دوستش، پومبا عمدتاً خودخواهتر است و در مورد آنچه برای خودش بهتر است فکر میکند. او اولین کسی است که فلسفهی “هاکونا ماتاتا” را به سیمبا یاد میدهد: که بهتر است نگران مشکلات خود نشوید، به ویژه اگر نتوانید آنها را تغییر دهید.
5- پومبا (Pumbaa)
پومبا پیش از اینکه او تیمون را ملاقات کند، عادت داشت که با گاز گرفتن حیوانات را از خود دور کند. در حالی که تیمون میخواست سیمبا را در صحرا رها کند، پومبا به او مهربانی میورزد و تیمون را متقاعد میکند که باید از او مراقبت کنند. پومبا جزو بهترین همراهان دیزنی است. در مقایسه با تیمون، پومبا بیشتر کودکانه، دوستانه است. او ترجیح میدهد تیمون مسائل مهم را برنامهریزی کند تا او بتواند روی لذت بردن از حشرات خوشمزه تمرکز کند. با این حال، او گاهاً به حکمت عمیقی نیز دست پیدا میکند و به رغم ترجیح بر فرار از یک مبارزه، شجاعت خود را زمانی پیدا میکند که دوستانش در خطر هستند.
4- سیمبا (Simba)
شیر شاه داستان سیمبا است. خیلی از شخصیتها او را در مسیرش همراهی میکنند و به او یاری میرسانند، اما قهرمان اصلی داستان خودش است و ما سیر تحول و تکامل شخصیت او را میبینیم. او پا در سفری پرماجرا میگذارد تا به بلوغ برسد و آمادهی سلطنت و جانشینی پدرش شود. سیمبا در کودکی بچهای بیخبر از واقعیت است که گمان میکند شاه بودن یعنی تفریح و بازی و سرگرمی. اما وقتی به بزرگسالی میرسد، بهتدریج درک میکند که واقعیت زندگی چیست. سیمبا شخصیتی همدلیبرانگیز است که مخاطب خودش را جای او میگذارد و به خاطر همین در بالاترین رتبه قرار گرفته. همهی ما با شرایطی مشابه طرف بودهایم، وقتی مجبور شدهایم با ناامیدی و سرخوردگی دستوپنجه نرم کنیم و خودمان را دوباره بالا بکشیم.
همه سیمبا را با پدرش موفاسا مقایسه میکنند، اما مدل رفتاری او کاملا با پدرش متفاوت است و این هم در ظاهر او دیده میشود و هم در صدایش. متیو برادریک آن جلال و جبروت جیمز ارل جونز را ندارد و به جایش همان جنس شک و تردید و دودلی را به ما منتقل میکند که اکثر جوانها با آن درگیر هستند. در انتها، سیمبا بالاخره موفق میشود که جای پدرش را بگیرد و در کنار یادآوری شیوه و منش او، حکومتی با ویژگیهای خودش برپا کند. سیر تغییر و تحول سیمبا ایدهای است که هرگز کهنه نمیشود و هنوز و بعد از گذشت دههها از اولین اکران فیلم، مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهد. چون این قهرمان اصلی داستان شخصیتی همدلیبرانگیز و باورپذیر است.
3- موفاسا (Mufasa)
موفاسا به عنوان حاکم مناطق است، وظیفه موفاسا برقراری تعادل چرخهی زندگی است. بیشتر روزها این وظیفه خیلی پیچیده نیست، اما بین تهاجمها کفتارها و لاشخورها، تربیت سیمبا و مقابله با اسکار، او به شدت مشغول است. با این حال، تلاشهای او باعث به دست آوردن احترام بسیاری از حیوانات صحرا شده است. موفاسا همه چیزی است که یک شاه خوب باید باشد. او فروتن و حکیم است، هنگامی که سیمبا در مشکل میافتد، او بهترین توضیح را بدون تنبیه اضافی میدهد. موفاسا جزو بهترین پدرهای دیزنی است و مرگ تراژیک او بیشتر دلسردکننده است.
2- رافیکی (Rafiki)
رافیکی در داخل یک درخت بائوباب بلند زندگی میکند. او رویدادهای مناطق را تماشا میکند و بیشتر وقت خود را در کشاورزی و خواندن نشانههای طبیعت میگذراند. وقتی متوجه میشود که سیمبا زنده است، او بیوقفه به پیگیری او و راهنمایی او در مسیر میپردازد. “شیر شاه” یکی از بهترین فیلمهای انیمیشنی غمانگیز است و رافیکی این موضوع را تقویت میکند. او خود را به عنوان یک شخصیت بیپایهای نشان میدهد، با گفتن ادبیات نامفهوم و عملکردهای بیمعنی. برای کسانی که وقت میگذارند تا آرام و با تمرکز به او نگاه کنند، روشنایی در میان دیوانگیاش نمایان میشود.
1- اسکار (Scar)
همانطور که موفاسا جشن تولد پسرش را جشن میگیرد، برادر او، اسکار، در پسزمینه توطئهها میکند. او از قبل حسادت به تخت پدرش داشته و تولد سیمبا عملاً فرصت اسکار برای شدن پادشاهی را از بین برده است. اسکار اتحادی پست با کفتارها و لاشخورها برای کشتن برادر و خواهرزادهاش برقرار میکند. اسکار به دلیل جذابیت شیطانیاش در میان بهترین شرارت کاران دیزنی جای میگیرد.
منبع: collider