بهترین شرورهای زن در سینمای کلاسیک
در فیلمهای بزرگ و مهم، نقش شرور یک عنصر حیاتی است. البته باوجود اینکه بیشتر طرفداران سینما بهطور ناخودآگاه به مردان شرور فکر میکنند، شرورهای زن هم به همان خوبی صحنه را در دست گرفته و در فهرستهای مختلف بهعنوان بهترینهای تاریخ سینما رتبهبندی میشوند. شخصیتهای شرور کلاسیکی مانند نورما دزموند از سانست بلوار یا بیبی جین هادستن از چه بر سر بیبی جین آمد، یا حتی خانم دانورز ترسناک در ربکا اثر آلفرد هیچکاک، تنها چند تن از نامهای برجسته در میان بیشمار شرور زن در سینما هستند. این شخصیتها ممکن است برای بعضی از سینما دوستان محبوب و برای بعضی دیگر کاملا منفور باشند. بین شخصیتهای زن منفی در سینما که البته هیچ ادعایی ندارند هم، میتوان به ودا پیرس در میلدرد پیرس و ایو هرینگتون از همهچیز درباره ایو اشاره کرد.
البته بعضی از شرورهای سینما بهطور کاملا آشکار شرور هستند که از آن میان میتوان به؛ جادوگر بدجنس غرب در جادوگر شهر اوز و ملکه بدجنس از سفیدبرفی و هفتکوتوله دیزنی اشاره کرد. شرورهای زن در فیلمهای کلاسیک گاهی برای تماشاگران جذابتر و حتی قدرتمندتر از همتایان مرد خود هستند. این شخصیتها از میان شخصیتهای بدجنسی مانند، فیلیس دیتریشسون در غرامت مضاعف بیلی وایلدر یا میریام دیرینگ از هیس هیس شارلوت عزیز در سینما انتخاب شدهاند، که در آثار کلاسیک غرب ماندگار هستند. ای مطلب مایکت ده مورد از بهترین شرورهای زن فیلمهای کلاسیک رتبهبندی شدهاند.
10. اولیویا دی. هاویلند در نقش میریام دیرینگ
- نام فیلم: هیس هیس شارلوت عزیز (Hush…Hush, Sweet Charlotte)
هیس هیس شارلوت عزیز فیلمی گوتیک و کلاسیک محصول سال 1964 است. اولیویا دی. هاویلند که بهخاطر شخصیت مهربان و ملایمش شناخته میشود، در یکی از معدود نقشهای منفی خود در این فیلم میدرخشد. او در فیلم هیس هیس شارلوت عزیز نقش میریام دیرینگ را بازی میکند. این فیلم داستان یک دختر زیبای جنوبی بهنام شارلوت هالیس با بازی بت دیویس است، که پس از قتل غمانگیز معشوقش، مظنون اصلی جنایت میشود. اما با وجود اینکه او هرگز متهم نمیشود، رسوایی این اتفاق باعث میشود که شارلوت تا پایان عمرش زندگی متفاوتی را داشتهباشد. وقتی دولت شارلوت را از خانه اش بیرون میکند، از فامیل خود میریام میخواهد که به او کمک کند. اما درست کمی بعد از رسیدن میریام، اتفاقات عجیبی رخ میدهد و اسرار قدیمی سرانجام برملا میشوند.
اولیویا دی هاویلند با زیبایی طبیعی و لبخند دلنشین خود در فیلم هیس هیس شارلوت عزیز، یک تصور جسوارنه اما بیادعا از شرور زن سینما ایجاد میکند، که در پشت آن چهره فرشتهمانندش، زنی بیرحم و حریص وجود دارد. زنی که حاضر است هر کسی را که مانع به ثروت رسیدن او میشود، بکشد. او مهارتهای خود را برای شرارت به کار میگیرد و همزمان نقش زنی را بازی میکند که برای غمهای اطرافیان خود درعذاب است. میریام بارها و بارها با احساسات شارلوت بازی میکند و او را فریب میدهد. میریام زن ایدهآل شرورهای کلاسیک و ملکه ظلم و زور است، که از مدتها پیش بر مهارتهای خود در حیلهگری تسلط داشته و میداند چگونه بهطور موثر مخاطبان را به نفع خود بازی دهد.
9. بت دیویس در نقش رجینا هوبارد
- نام فیلم: روباه های کوچک (The Little Foxes)
روباههای کوچک فیلمی از ویلیام وایلر و محصول سال 1941 است. یکی از نقشهای برجسته این فیلم، نقش زنی بهنام جرینا با بازی بت دیویس است. بت دیویس به عنوان یکی از همهکارهترین بازیگران زن سینمای کلاسیک در نظر گرفته میشود و نقش او در نقش رجینا هوبارد حیلهگر در روباههای کوچک گواه استعداد باورنکردنی او است. روباههای کوچک یک درام با محوریت رجینا هوبارد و برادرانش است، که قصد دارند ازطریق راهاندازی یک کارخانه پنبه پولدار شوند، اما ابتدا باید به املاک شوهر بیمار هوبارد دسترسی پیدا کنند. هنگامیکه تلاش آنها برای ازدواج دختر هوبارد با بازی ترزا رایت با پسر فامیلش با بازی دان دوریا به نتیجه میرسد، این سه نفر به اقداماتی مانند باجگیری متوسل میشوند، که درنهایت خانواده آنها را از هم میپاشد.
رجینا هوبارد نمونه بارز یک زن پولپرست در جامعه مرفه است، که هدف اصلی زندگیاش همیشه ثروت و موقعیت بودهاست. او حتی به قیمت قربانی کردن شادی فرزندان و نابودی خانوادهاش، دست به هر کاری میزند و از هیچیک از اقدامات شرمآور خود پشیمان نیست. رجینا یکی از بیرحمترین شرورهای زن در هر فیلم کلاسیکی است. دیویس اجرای بدونایرادی در این فیلم ارائه میدهد و بیرحمی و وحشیگری هوبارد را که بهطرز ماهرانهای زیر ردایی از تجمل و زیبایی پنهان میکند، به تصویر میکشد.
8. جودیت اندرسون در نقش خانم دانور
- نام فیلم: ربهکا (Rebecca)
ربهکا یکی از معروفترین آثار آلفرد هیچکاک بزرگ و محصول سال 1940 است. در اولین فیلم آمریکایی آلفرد هیچکاک، جوآن فونتین نقش زن اصلی را بازی میکند. او از نظر روحی و روانی توسط ندیمه خانهای که او بهعنوان همسر دوم صاحبخانه به آن پاگذاشتهاست، خانم دانور ساکت اما بدجنس با بازی جودیت اندرسون شکنجه میشود. قصد خانم دنور از این کار استفاده از بیگناهی و آسیبپذیری شخصیت فونتین، به قصد دیوانه کردن او است. ربهکا یک فیلم هیجانانگیز روانشناختی است، که داستان زن جوانی را روایت میکند که شیفته یک مرد تنهای خوشتیپ و ثروتمند به نام ماکسیم دی وینتر با بازی لارنس اولیویه میشود و این دو بهسرعت با هم ازدواج میکنند. بعد از ازدواج این دو به املاک خانوادگی ماکسیم، میروند. خانم دو وینتر جدید با ندیمه قدیمی، خانم دانور، که بههیچ عنوان مشتاق حضور بانوی جدید در خانه نیست، ملاقات میکند.
خانم دانور خیلی حرف نمیزند، اما نگاه یخی، سرد و چهره سنگی و بیاحساس او، گویای احساساتش نسبت به خانم دو وینتر جدید و همچنین خانم دو وینتر سابق است. باوجود اینکه خانم دو وینتر جدید سعی میکند جایگاه خود را در زندگی جدیدش بیابد، خانم دانور مدام او را با خانم قبلی خانه مقایسه میکند و بهطور کلی اعتمادبهنفس او را از بین میبرد. خانم دانور بهطور افراطی به آزار و اذیت خانم جدید خانه ادامه میدهد، و بدونشک یکی از ترسناکترین اما بهترین شرورهای زن سینمای کلاسیک را خلق میکند.
7. آن بلایت در نقش ودا پیرس
- نام فیلم: میلدرد پیرس (Mildred Pierce)
میلدرد پیرس یک فیلم موفق محصول سال 1945 است، که آن بلایت بااستعداد را در نقشی متفاوت نشان میدهد. این اثر یک فیلم نوآر کلاسیک محسوب میشود، که البته نقش اصلی آن را جوآن کراوفورد بازی میکند. پس از اینکه شوهری همسر و دو فرزندش را ترک میکند، موفق میشود تاجری موفق شود و خانوادهاش را تامین کند. علیرغم موفقیت چشمگیر او، دختر بزرگش، ودا با بازی آن بلایت، از مادرش رنجیدهاست و معتقد است که اعتبار نام خانوادگی آنها را از بین بردهاست و در نتیجه رابطه پیچیدهای بین مادر و دختر ایجاد میشود. آن بلایت در نقش ودای قدرناشناس و شرور، که تعریف فرزندی است که فقط یک مادر میتواند صادقانه دوستش داشتهباشد، اجرای درخشانی ارائه میکند. ودا خودخواهانه از اعمال مادرش بهعنوان بهانهای برای منطقی نشان دادن رفتار بد خود استفاده میکند و هرگز مسئولیت انتخابهای اشتباه خود را بهعهده نمیگیرد. حتی زمانی که مادرش با مهربانی او را از برخی از بدترین موقعیتها نجات میدهد، ودا هنوز اشتباهاتش را بر گردن مادر میاندازد. برای هر مادری سخت است که فرزندش را نادیده بگیرد، اما وقتی صحبت از ودا پیرس میشود، او یک گردوی پوک است، که هیچکس، حتی مادرش، نمیتواند از یک زندگی بد و خود ویرانگری نجاتش دهد.
6. آن بکستر درنقش ایو هرینگتون
- نام فیلم: همهچیز درباره ایو (All About Eve)
آن بکستر در یکی از بهترین فیلمهایش، همهچیز درباره ایو محصول سال 1950، در نقش ایو هرینگتون، یک زن شرور و بدجنس بازی میکند، که احساسات اطرافیانش را در تلاش برای بهدست آوردن آنچه که خود میخواهد، زیر پا میگذارد، حتی اگر به معنای زیر پا گذاشتن کسانی باشد که قصد کمک به او را دارند. همهچیز درباره ایو درباره یک ستاره صحنه بهنام مارگو چانینگ با بازی بت دیویس است، که به ایو هرینگتون جوان و زیبا با بازی آن بکستر که ادعا میکند بزرگترین طرفدار اوست، معرفی میشود. هرینگتون ازطریق جذابیت و شخصیت متظاهرش به مارگو چانینگ و حلقه اجتماعی شخصیتهای برجستهاش نفوذ میکند و از هر یک از آنها برای پیشبرد مخفیانه حرفه خود استفاده میکند. بسیاری ممکن است فکر کنند دنیای نمایش دنیای بیرحمی است، که البته کاملا درست است، اما ایو هرینگتون این بیرحمی را به نهایت خود میرساند. او نهتنها برای جلب همدردی چانینگ و دوستانش دروغهای زیادی میگوید، بلکه آنها را برای منافع شخصی خود، مقابل هم قرار داده و در دوستیها و ازدواجهایی دخالت میکند، که فراتر از تلاشهای معمول برای ستاره شدن است. با وجود اینکه دنیای سرگرمی بیرحم است، هرینگتون بیرحمتر است و هرگز هیچ نوع پشیمانی را برای شبکه دروغ هایی که گفته یا زندگیهایی که سعی کردهاست نابود کند، ابراز نمیکند.
5. بت دیویس در نقش بیبی جین هادسون
- نام فیلم: چه بر سر بیبی جین آمد؟ (Whatever Happened to Baby Jane)
بت دیویس در فیلم هیجانانگیز و روانشناختی چه بر سر بیبی جین آمد؟ یک بازی مهیج و گیرا ارائه میکند. او در این فیلم محصول سال 1062، بهعنوان یک ستاره سابق نمایش با نام بیبی جین هادسون، که روزهای خود را با خواهرش، بلانچ با بازی جوان کراوفورد میگذراند، ظاهر میشود. خواهر جین پس از کمرنگ شدن شهرت او، در دنیای نمایش مطرح شده و به یک ستاره مشهور در سینما تبدیل شدهاست. اما پس از اینکه بلانچ در یک تصادف رانندگی که عاملش جین است، بیمار و تا حدودی فلج میشود، مجبور است از بازیگری کنارهگیری کند و خواهر پر از خشم و نفرت خود را بهعنوان پرستار و یا بهعبارتی شکنجهگر در کنار خود داشتهباشد. بیبی جین هادسون با گریم خاص و رفتار ناسازگار خود، یک کابوس بیپایان است، که بدونشک یکی از بهترین شرورهای زن سینمای کلاسیک محسوب میشود. با توجه به اینکه جین تنها راه نجات او در دنیای بیرون است، بلانچ مجبور میشود در ترس دائمی از خواهرش زندگی کند و اضطرابی بیپایان را تجربه کند که هر کسی را از پا درمیآورد. ازطرفی جین بهوضوح با عذاب خواهرش سرگرم میشود و رفتارهای ظالمانه او، بهسادگی شخصیت روانپریشش را نشان میدهد.
4. باربارا استانویک در نقش فیلیس دیتریکسون
- نام فیلم: غرامت مضاعف (Double Indemnity)
غرامت مضاعف یک فیلم کلاسیک محصول سال 1944 است، که یکی از شرورترین شخصیتهای زن سینمای کلاسیک را معرفی میکند. باربارا استانویک در نقش فیلیس دیتریکسون در فیلم نوآر کلاسیک بیلی وایلدر، نقش اصلی زنی بدجنس را بازی میکند و معنای کاملا جدیدی به عبارت «اگر نگاه میتوانست آدم بکشد» میدهد. فیلم غرامت مضاعف ازطریق مجموعهای از فلشبکها که والتر نف با بازی فرد مک. موری یک فروشنده بیمه را دنبال میکند، پیش میرود. او بهیاد میآورد که چگونه با فیلیس دیتریکسون جذاب و فریبنده آشنا شده و رابطهای پنهانی برقرار میکند. رابطه مخفیانه این دو منجر به کشیدن نقشه قتل شوهر فیلیس میشود. درحقیقت فیلیس این نقشه را میکشد تا براساس بند قانونی غرامت مضاعف، ثروتی بهدست آورد. از آنجاییکه مافوق نف، بارتون کیز با بازی ادوارد جی. رابینسون، مرگ شوهر فیلیس را بهعنوان یک تصادف نمیپذیرد، فشار زیادی به نف وارد میشود. در نهایت او نقشههای فیلیس دیتریکسون را آشکار میکند. دیتریکسون یک زن بیرحم است، که فقط به خودش اهمیت میدهد و درباره قربانیهایی که در راه ثروتمند شدن گرفتار میکند، هیچ مسئولیتی نمیپذیرد. حتی نف خیلی زود متوجه میشود که او فقط یک سرباز بیارزش در جنگ فیلیس است، که از مدتها قبل همهچیز را برایش برنامهریزی کردهاست. درحقیقت تنها گناه نف احمق بودن است. بیاعتنایی دیتریکسون به زندگی انسانی و عدم همدلی، از او یک زن سنگی ساختهاست. اما ظلم و شرارت غیرقابل انکار او چیزی است که درنهایت، دیتریکسون را بهعنوان یکی از بهترین شرورهای زن سینمای کلاسیک معرفی میکند.
3. لوسیل لا. لاورن در نقش ملکه بدجنس
- نام فیلم: سفیدبرفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs)
هیچ شرور زنی خودشیفتهتر و وحشیتر از ملکه بدجنس در انیمیشن کلاسیک سفیدبرفی و هفت کوتوله دیزنی نیست. ملکه بدجنس با صدای لوسیل لا. لاورن، روزهای خود را با نگاه کردن به آینه جادوییاش میگذراند و شیفته زیبایی خود است. اما زمانیکه آینه به او میگوید که دختر خوانده و شاهزاده خانم جوانش، سفیدبرفی، از او زیباتر است، به جنایت دختر بیگناهی متوسل میشود، که جایگاهش را به خطر انداختهاست. بیشتر شرورهای زن سینمای کلاسیک، برای بهدست آوردن آنچه میخواهند به اقدامات غیرقابل توصیفی متوسل میشوند، اما تمایل ملکه بدجنس به کشتن سفیدبرفی برای ارضای وسواس فکریاش درباره زیبایی و غرور و خودشیفتگی خود، افراطی است. هنگامیکه نقشه اولیه او برای قتل سفیدبرفی شکست میخورد، ملکه بدجنس اوضاع را بهدست خود میگیرد و از مهربانی و سخاوت تزلزلناپذیر سفیدبرفی، سواستفاده میکند، تا سرنوشت غمانگیزی برای او رقم بزند. خوشبختانه سفیدبرفی از این مهلکه جان سالم بهدر میبرد اما ملکه بدجنس برای همیشه، بهعنوان یکی از شرورترین زنان در سینمای کلاسیک باقی میماند.
2. مارگارت همیلتون در نقش جادوگر بدجنس غرب
- نام فیلم: جادوگر شهر از (The Wizard of Oz)
جادوگر بدجنس غرب از فیلم جادوگر شهر از محصول سال 1939، بهعنوان یکی از نمادینترین شرورهای سینما در تمام تاریخ این صنعت شناخته میشود، که بدون هیچ شکی نسلی از تماشاگران سینما را به وحشت انداختهاست. مارگارت همیلتون بهعنوان بازیگر این شخصیت، در نقش جادوگر کینهتوزی است، که مصمم میشود چیزی را که دوروتی گیل با بازی جودی گارلند دارد، از او بگیرد. دوروتی گیل دختری است که با سگ و خانهشان در اثر طوفان به مکان دیگری منتقل میشود و حالا باید راه خانه را پیدا کند. جادوگر بدجنس هیچ ابایی از رفتارهای غیراخلاقی که حاضر است برای رسیدن به هدفش انجام دهد، ندارد، حتی اگر به معنای آسیب رساندن به دوروتی و همچنین سگ کوچکش یا هر شخص دیگری باشد. جادوگر بدجنس غرب تنها با ظاهرش بهراحتی ترس را در اطرافیانش برمیانگیزد. غیرقابل پیشبینی بودن و طبیعت وحشیانه این شرور زن سینما، آن را برای همیشه در دنیای نمایش ماندگار کردهاست.
1. گلوریا سوانسون در نقش نورما دزموند
- نام فیلم: سانست بلوار (Sunset Boulevard)
سانست بلوار بهعنوان اثری کلاسیک محصول سال 1950، یکی از شناختهشدهترین فیلمهای سینمای امریکا است. در این فیلم برنده اسکار بیلی وایلدر بزرگ، شرورترین زن تاریخ سینمای کلاسیک یعنی نورما دزموند معرفی میشود. به جرات میتوان گفت که هیچشخصیتی وسواسیتر، خودمحورتر و بدجنستر از نورما دزموند، تا بهحال در سینمای کلاسیک خلق نشدهاست. در فیلم نوآر کلاسیک، سانست بلوار، ستاره سابق سینمای صامت یعنی نورما دزموند با بازی گلوریا ساونسون گرفتار توهم است و این توهم او را به مسیری تاریک و ویرانگر سوق میدهد، که هیچ راه برگشتی از آن وجود ندارد. در این حین فیلمنامهنویس ورشکستهای بهنام جو گیلیس با بازی ویلیام هولدن که از دست طلبکاران خود فراری است، به خانه نورما پناه میبرد. این فیلمنامهنویس جوان و مشتاق قبول میکند که فیلمنامه بازگشتی برای نورما دزموند بنویسدو درعوض هدایا و محبت زیادی از نورما دریافت میکند. وقتی دزموند شروع به احساس مالکیت و کنترل گیلیس میکند، گیلیس متوجه میشود بیشتر از آنکه چیزی نصیبش شود، همهچیزش را از دست میدهد. حالا او باید تلاش کند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، راهی برای خروج از این دردسر پیدا کند.
دزموند شرور یک شخصیت جریانساز در سینمای کلاسیک است، که از ثروت و وعدههای پوچ خود برای بهدست آوردن آنچه که میخواهد استفاده میکند. او یک زن خودشیفته و شخصیت منفی منحصربهفرد است، که طعمههای خود را با استفاده از مشکلات و مصائب ناشی از ترد شدنش از هالیوود به دام میاندازد و هنگامیکه آنها را به دام انداخت، با وعده پول و سبک زندگی شیک خود جذبشان میکند. درابتدا، مخاطبان تا حدودی برای دزموند متاسف میشوند، اما وقتی مشخص میشود که او با اطرافیانش چگونه رفتار میکند، همدل بودن با او بسیار دشوار خواهدبود. دزموند ممکن است شبیه یک شخصیت شرور با ظاهر هیولا بهنظر نرسد، اما زمانیکه چهره واقعیاش رو میشود، مشخص میشود که او بهترین شرور زن سینمای کلاسیک تمام تاریخ این صنعت است، که فراموشکردنش اصلا کار راحتی نیست.
منبع: collider