این روزها همه لوکی را دوست دارند، شما چطور؟
بررسی تمام ویژگیهای که باعث شده تا مخاطبان عاشق یک شخصیت شرور شوند
به مناسیت انتشار فصل دوم سریال موفق و پرطرفدار لوکی (Loki) نگاهی میاندازیم به تمام جزئیات و ویژگیهایی که موجب شد مخاطبان عاشق این سریال دنیای سینمایی مارول یا MCU شوند که پخش آن در سال 2021 و از طریق سرویس دیزنی پلاس (Disney Plus) آغاز شده است.
اولین حضور «لوکی» در دنیای سینمایی مارول آنقدرها هم جذاب و باشکوه نبود. در فیلم «ثور» (Thor)، تام هیدلستون نقش یک شاهزادهی آسگاردی ناآگاه و کینهجویی را بازی کرد که در تلاشی ناموفق برای به دست آوردن تاج و تخت، برادرش را تبعید میکند. این کار او، آن هم درحالیکه همواره با مشکلات عاطفی ناشی از رابطهی ناسالم با پدرش دست و پنجه نرم میکرد، در نهایت باعث قطع امید پدرخواندهاش، اودین، از او شد. با این حال، خدای شرارت از زمانی که به نظر میرسد در فیلم «ثور» (Thor) به قتل رسیده راه درازی را پیموده و حضور مؤثری روی صحنه داشته است. حتی زمانی، تبدیل به بخش جداییناپذیری از «انتقامجویان» شده بود و در نهایت به خاطر تمام اتفاقاتی که از شر گذراند لایق یک سریال اختصاصی برای خود شد. با توجه به امتیاز وبسایت «راتن تومیتوز» (Rotten Tomatoes)، اولین فصل سریال «لوکی» موفق شد نظر مثبت 92 درصد از منتقدین و 90 درصد از طرفداران را به خود جلب کند. با وجود این موفقیت بزرگ، به نظر میرسد که با انتشار فصل دوم محبوبیت این سریال همچنان رو به افزایش خواهد بود.
به مناسبت شروع فصل دوم سریال «لوکی» از 6 اکتبر 2023 (دیروز) و بارگذاری اولین قسمت آن در دیزنی پلاس، در این مقاله، دلایل محبوبیت و موفقیت این سریال به عنوان یکی از بهترین سریالهای ابرقهرمانی را مورد بررسی قرار دادهایم. اینکه چطور یک خدای شرارت متخاصم و غیرقابل اعتماد توانست مخاطبینی که معمولاً طرفدار قهرمانان داستان هستند را مجذوب خود کند؟ در ادامه به این سوال پاسخ میدهیم و عوامل کلیدی که فصل اول «لوکی» را به بالاترین رتبهها در دنیای سینمایی مارول رساند معرفی میکنیم.
شخصیت لوکی
تصویری که دنیای سینمایی مارول در ابتدا از شخصیت «لوکی» در فیلمهایش به نمایش گذاشت، برخلاف شخصیت محبوبش در سریال «لوکی» (Loki)، با قتل و نسلکشی و شرارت همراه بود. لوکی پس از اینکه متوجه شد در کودکی به فرزندی پذیرفته شده است و گروه خونیاش بیشتر به قوم دشمن شباهت دارد، از مسیری که در آن قرار داشت خارج شد و به خانوادهی خود خیانت کرد. لوکی مرتکب جنایاتی شد که او را در اولین فیلم «انتقامجویان» (Avengers) به دشمن شماره یک قهرمانان داستان تبدیل میکند. ناگفته نماند که لوکی در چندین تلاش ناموفق، سعی میکند که یکی دیگر از شخصیتهای پرطرفدار، یعنی برادرش «ثور» (با بازی کریس همسورث)، را بکشد. پس چطور میشود که با این پیشینهی تاریک طرفداران لوکی هر روز درحال بیشتر شدن هستند؟
به گفتهی تام هیدلستون، «مردم همواره میدانند که لوکی آسیبهای روحی بسیاری را تحمل کرده است و گاهی اوقات سعی میکند که درد و رنج درونیش را بر سر دیگران خالی کند». هیدلستون در مصاحبهای با ACE Comic Con در سال 2019 توضیح داد: «طرفداران منشأ درد و رنج لوکی را میشناسند، بنابراین با او همدردی میکنند. جنبههای انسانی لوکی در اولین فیلمش به مخاطب نشان داده شد و به عقیدهی من، همین موضوع موجب جذابتر شدن ادامهی ماجرا میشود. این باعث میشود همیشه این فکر در سر مخاطب وجود داشته باشد که میتوان لوکی را از این منجلاب شیطانی بیرون کشید و او را به رستگاری رساند.»
مخاطبین، لوکی با بازی تام هیدلستون را دوست دارند زیرا شخصیت او نشان دهندهی ویژگیهای انسانی است. همچنین، در فصل اول این سریال دیدیم که او پتانسیلهای مثبت بسیاری در وجود خود دارد، اما هرگز در زندگیاش شانس نمیآورد. لوکی در این سریال، پرچم انسانیت را بالا برد؛ از اسیرشدن توسط TVA در اولین دقایق از قسمت آزمایشی اولیهی سریال گرفته تا تلاش برای نجات «کسی که باقی میماند» (He Who Remains) از دست سیلوی (با بازی سوفیا دی مارتینو) آن هم بعد از آن که او قصد جانش را کرده بود. بi خاطر اینکه قدرتهای لوکی در TVA از او گرفته شد، بینندگان توانستند جنبههای انسانیتر خدای شرارت را ببینند که همین موضوع، موجب بیشتر شدن محبوبیتش بین طرفداران شد.
خلق یک شخصیت بینقص برای نویسندگان یک چیز است و اینکه یک بازیگر بااستعداد با اکتهای باشکوهش بتواند آن را به بهترین نحو نمایش دهد، چیزی دیگر؛ دقیقاً همان کاری که تام هیدلستون با لوکی انجام داد. زیرا او تنها این شخصیت را بازی نکرد، بلکه این جواهر سینمای بریتانیایی، این ابرقهرمان را زندگی کرد و به آن جان بخشید. تا جایی که، بهجرأت میتوان گفت بازی او همردهی بازی رابرت داونی جونیور در «مرد آهنی» (Iron Man) است، مخصوصاً زمانی که در طول سریال، لوکی متوجه میشود که تانوس تنها بخش کوچکی از مشکلاتش است، شجاعت، گستاخی و شوخطبعی او بازهم در تمام قسمتها به وضوح قابل مشاهده است و باعث میشود مخاطب فراموش کند که او در اصل، شخصیتی شرور است.
لوکی پس از تمام تلاشهای ناموفقش برای فرار، مجبور میشود با کارکنان سازمان ناسازگاری یا مغایرت زمانی TVA همکاری کند زیرا آنها بهدنبال یک واریانت سرکش میگردند که مشکلاتی را در خطوط زمانی ایجاد کند. لوکی که عادت به خدا بودن دارد، حالا نه تنها باید زیر دست شخص دیگری کار کند، بلکه باید با یک افسار دور گردنش این کار را انجام دهد و خشم درونیاش را کنترل کند. لوکی اولین کاراکتری است که در دنیای سینمایی مارول، پس از افشا شدن شخصیتش، وارد سیاهچالهای از خودشناسی و اخلاقیات میشود، رفتارهایش را زیر سؤال برده و در نهایت تمام اینها او را به نقطهی اوج رستگاری میکشاند. متأسفانه، لوکی بارها و بارها از اعتماد دیگران سواستفاده میکند، تا اینکه در نهایت، مجبور میشود با ماهیت مشکلدار خود کنار بیاید و برای بهبود آن چارهای بیندیشد.
سازمان مغایرت زمانی TVA
دست، بالای دست بسیار است؛ این اصطلاحی است که نه تنها در این دنیا، بلکه در جهانهای چندگانه نیز صدق میکند. سازمان مغایرت زمانی (The Time Variance Authority) که به اختصار TVA ( یک سازمان بوروکراتیک که توسط He Who Remains در خارج از مکان و زمان ایجاد شده است و وظیفهی آن حفظ «خط زمانی مقدس» و جلوگیری از ایجاد خطوط زمانی منشعب است) خوانده میشود، قدرتمندترین نیرو در دنیای لوکی بهشمار میآید و لوکی زمانی متوجه این واقعیت میشود که میفهمد سنگهای ارزشمند بینهایت، به فراوانی در کشوهایی در سراسر TVA وجود دارند و حتی آنقدر بیارزش هستند که از آنها بهعنوان بوکمارک کتابها! استفاده میشود. این تصویری است که این سریال در قسمت اولش از TVA بهطور اتوماتیک نشانتان میدهد.
همانطور که گفتیم این سازمان (TVA) که توسط «کسی که باقی میماند» بنا شده است، مرجعی است برای حفاظت از خطوط زمانی مقدس در برابر افراد مداخلهگری مانند لوکی، که قصد ایجاد رویدادهای پیوسته در زمان را دارند. رهبری TVA بر عهدهی قاضی راونا رنسلایر (با بازی گوگو مباتا-راو) است و درحالت کلی، توسط اربابان زمان اداره میشود که ماهیت واقعی آنها، در ادامهی داستان فاش خواهد شد. در لحظات ابتدایی قسمت پایلوت سریال میبینیم که لوکی دستگیر میشود، اما توسط موبیوس (با بازی اوون ویلسون) که یک فرماندهی ره بالای TVA است آزاد شده و از نابودی نجات پیدا میکند. این دو نفر باهم متحد میشوند تا ورژنی از لوکی که تهدیدی جدی برای تمامی خطوط زمانی است را دستگیر کنند.
سازمان مغایرت زمانی TVA لایهای جدید و جالب را به دنیای سینمایی مارول (MCU) اضافه میکند، زیرا این سازمان که فعالیتش را خارج از فرنچایز انجام میدهد، اکنون چشمان مخاطبان را نسبت به ماجرای بسیار گستردهتری باز میکند. حالا که درهای جهان چندگانه باز شدهاند، TVA باید از خطوط زمانی مختلف حفاظت کند. شایعه شده است که این سازمان به شدت درگیر توطئهی موجود در فیلم «ددپول 3» (Deadpool 3) بوده و در نابودی دنیای «مردان ایکس» (X-Men) کمپانی فاکس قرن 21 نیز دست خواهد داشت؛ یک تفسیر خودآگاه خوب در مورد اینکه چگونه دیزنی جلوی ساخت فیلمهای ضررده جدید از این مجموعه را گرفت.
واریانتها
یا شخصیتهای ساختارشکنی که از خط زمانی مقدس نیامدهاند. شاید بتوان گفت که یکی از گیج کنندهترین مفاهیم در دنیای سینمایی مارول به خوبی در این سریال شرح داده شده و رمزگشایی شده است؛ TVA با ارائهی توضیحی ساده از پارادوکس زمانی جهانهای چندگانه، ورژنهای مختلف شخصیتها یا همان «واریانتها» را معرفی میکند. واریانتها اساساً یک شخصیت واحد هستند، اما در عین حال نسخههای متفاوتی از آنها در خطوط زمانی مختلف وجود دارد. بهعنوان مثال، لوکی در تمام جهانها لوکی است، اما در یک خط زمانی متفاوت، او میتواند در نسخهای عجیبوغریب و جنگلی از آسگارد پادشاه تمساحها باشد! این روشنگری به شخصیت اجازه میدهد تا به شیوهای روان و بدون نقض قوانین منطقی با خط زمانی ارتباط برقرار کند.
به عبارت دیگر واریانتها میتوانند شیوهی عملکرد جهانهای چندگانه در واقعیت را توضیح دهند. شخصیتها میتوانند خط زمانی خود را ترک کرده و همچنان خاستگاه اصلی خود را حفظ کنند، حتی زمانیکه با نسخهی دیگری از خود در خط زمانی جدید روبرو میشوند. اگرچه علم وحی منزل و غیرقابل تغییر نیست، اما میتوان داستانهای جذابی را برپایهی این نظریههای علمی ساخت. درست مانند قسمت پنجم این سریال، با عنوان «سفر معمایی» که در آن، زمانی که لوکی در خلأ گیر میافتد – همان جایی که در نهایت موبیوس را پیدا خواهد کرد – با ورژنهای دیگری از خودش برخورد میکند؛ قسمتی که بیشتر به دلیل کراساوور (به شخصیت ها و کاراکتر هایی گفته میشود که از یک داستان یا یک فیلم، در یک داستان یا فیلم دیگری حضور دارند این تعریف دربارهی رویدادها نیز صادق است) جذابش، یکی از بالاترین امتیازات فصل اول سریال را از آن خود کرد.
این اتفاق زمینهی ورود سایر واریانتها به دنیای سینمایی مارول را فراهم کرد. همانطور که میدانید، در فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame)، دنیای سینمایی مارول واریانتی از گامورا را برای اولین بار به مخاطبین معرفی کرد، این درحالی است که سریال «لوکی» در سالهای اخیر، دیگر این مفهوم را کهنه کرده است. سریال «لوکی» به مخاطبین کمک کرد تا مفهوم جهانهای چندگانه را به راحتی درک کنند، به ویژه زمانی که در فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home) توبی مگوایر و اندرو گارفیلد را به عنوان نسخههای قبلی مرد عنکبوتی به فیلم بازگرداند، بیننده به راحتی توانست حضور واریانتهای پیتر پارکر در این فیلم را به لطف «لوکی» بپذیرد.
فیلم «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) لذت استفاده از واریانتهای مختلف در فیلم را نشان داد، آن هم زمانی که به هایلی الیزابت اتوِل اجازه داد که نقش کاپیتان کارتر را در این لایو – اکشن بازی کند و یا هنگامی که اجازه داد که واریانتهای مختلف «پروفسور اکس» (Professor X) و «آقای شگفتانگیز» (Mr. Fantastic) – که جان کرازینسکی در مجموعهی جدید نقشش را بازی خواهد کرد – در یکی از کارهای استاندارد دنیای سینمایی مارول حضور داشته باشند.
تاریخ انتشارش در تابستان
حقیقتاً، یکی از مهمترین عناصری که نمیتوان در مورد فصل اول سریال «لوکی» نادیده گرفت، تاریخ انتشار آن بود زیرا این سریال به عنوان یک سریال تابستانی منتشر شد و در تاریخ 9 ژوئن 2021 روی پلتفرم دیزنی قرار گرفت، آن هم زمانی که مخاطبان همچنان سریالهای «وانداویژن» (WandaVision) و «فالکون و سرباز زمستان» (The Falcon and the Winter Soldier) که اولین محصولات بزرگ دنیای سینمایی مارول در دو سال گذشته بودند را تماشا میکردند. سریال «لوکی» اما پکیج خاص و متفاوتی بود که همین تمایز عامل موفقیت روزافزون آن شد . همچنین، اولین قسمت سریال «لوکی» به جای روز جمعه، چهارشنبه روی آنتن رفت و از آن تاریخ به بعد و در اقدامی که مورد اقبال عمومی قرار گرفت دیزنی پلاس، تمام سریالهایش را در آن روز منتشر کرد.
با وجود اینکه، تمامی سینماها به خاطر رفع خطر همهگیری ویروس کرونا (COVID-19) کمکم در حال بازگشایی مجدد بودند، سریال «لوکی» همچنان رویداد بزرگ مارول در فصل تابستان آن سال بود. فیلم «بیوهی سیاه» (Black Widow) در 9 ژوئیه 2021، دو روز پس از انتشار قسمت پنجم لوکی و پنج روز قبل از قسمت پایانی فصل اول از این سریال، اکران شد و همین اتفاق باعث شد که سریال «لوکی» شروعی جذاب از یک تابستان فوقالعاده برای این کمپانی باشد که بخشی ماندگار از سنتهای دیرینهی مارول است.
لوکی و سیلوی
طرفداران لوکی – با توجه به شخصیت خاصش – انتظار دیدن یک رابطهی عاشقانه را در این سریال نداشتند، اما آنقدرها هم از دیدن معشوقش غافلگیر نشدند، زیرا کاملاً منطقی است که معشوق لوکی، نمونهی مونثی از خودش باشد؛ واقعا مفهوم خودشیفتگی را نمیتوان از این بهتر ارائه کرد. سیلوی لاوفیدوتیر (با بازی خوب سوفیا دی مارتینو) ورژن دیگری از لوکی، درگیر عذاب دادن TVA است و ردی از کشتار و وحشیگری را در تمام خطوط زمانی مختلف از خود بر جای گذاشته. این دو شخصیت برای اولین بار در قسمت دوم فصل اول این سریال یکدیگر را ملاقات میکنند و حضورشان در کنار هم، وعدهی یک زوج کامل و بینقص را به ما میدهد.
سیلوی (با شباهت بسیارش به لوکی) تمام عمرش از دست TVA فرار کرده است و حس نفرت دیرینه، و نقشهی انتقام بزرگی را از هیات حاکمهی خط زمانی مقدس در سر دارد. اما زمانیکه به نظر میرسد همه چیز طبق نقشه پیش میرود، با لوکی، خدایی ناقص و منحط، برخورد میکند. در قسمت سوم از این سریال به نام (Lamentis)، لوکی بینش گستردهتر و جامعتری نسبت به اسیر کنندگانش پیدا میکند و اتحاد شکنندهای را با یکی از وارینتهای سرکشش به وجود میآورد. همینطور که این دو در امتداد خطوط زمانی مختلف سفر میکنند، به صورت عمیقتر ریشهها و بنیان TVA را مورد بررسی قرار داده و در نهایت متوجه میشوند که حقیقتاً نگهبانان زمان افسانهای وجود ندارند. لوکی که در ابتدا، شیفتهی هیبت سیلوی میشود و از او حساب میبرد، درنهایت عاشقش شده اما بازهم این عشق متقابل برای منصرف کردنش از نابودی «کسی که باقیمیماند» و جهان چندگانه کافی نخواهد بود.
جرقهی عشق و احساس رمانتیکی که لوکی و سیلوی به اتمسفر این داستان اضافه میکنند، یکی از مهمترین بخشهای فصل اول آن است؛ نه فقط به این دلیل که ضربالمثل معروف «دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید» را تأیید میکند، بلکه تصویر جدیدی از بیکسی و بدبختی لوکی را به ما نشان میدهد. انتظار میرود که داستان عشقی سیلوی و لوکی که از جذابترین قسمتهای فصل اول بود در فصل دوم این سریال هم ادامه پیدا کند. آیا لوکی سرنوشت بهتر و شادتری نسبت به قسمتهای قبل خواهد داشت؟ این موضوع چه تأثیری بر شخصیت او میگذارد، و آیا میتواند موجب تضعیف این دو در هنگام رویارویی با «کانگ فاتح» شود؟ به زودی تمام این ابهامات رفع خواهند شد. دیروز اولین قسمت از این فصل منتشر شد و با امتیاز فوقالعادهی 8.7 از 10 در وبسایت IMDb نشان داد که هنوز هم لوکی و دنیای شگفتانگیزش برای مخاطب جذاب و کنجکاویبرانگیز است.
He Who Remains – کسی که باقیمیماند (کسی که مسئول کنترل و مدیریت سازمان و خطوط زمانی است)
«کانگ فاتح» (Kang The Conqueror) کسی است که تا به حال به دفعات در کمیکهای مختلف مارول به عنوان کسی که خطهای زمانی را برای تصاحب آنها برهم زده، دیده شده و اخیرا حتی به جهان سینمایی مارول هم اضافه شده است. یک شخصیت کاریزماتیک و اسرارآمیز با بازی جاناتان میجرز که خود را به عنوان «کسی که باقی میماند» (He Who Remains) معرفی میکند، مردی که اعلام میکند در آخرالزمان، مسئول همهچیز است.
یکی از بزرگترین صحنههای غافلگیرکنندهی فصل اول این سریال هم برای مخاطبین، زمانی بود که جاناتان میجرز در نقش «کسی که باقی میماند» حاضر شد، آن هم در حالیکه تماشاگران میدانستند جاناتان میجرز شخصیت شرور «کانگ فاتح» را در فیلم «مرد مورچهای: شیدایی کوانتومی» (Ant-Man: Quantomania) بازی میکند. به همین خاطر، هیچکس انتظار نداشت که میجرز با یکی از سریالهای دیزنی پلاس به دنیای سینمایی مارول بازگردد. با توجه به سالها تماشای سریال «مأموران شیلد» (Agents of S.H.I.E.L.D) و دیگر سریالهای مارول نتفلیکس، طرفداران به افشاگریهای بزرگ در فیلمهای مارول عادت دارند و سریالها معمولاً برای طرفداران پروپاقرص ساخته میشود.
با این حال، سریال «لوکی» نشان داد که این پروژه برای کل دنیای سینمایی مارول یک حرکت رو به جلو محسوب میشود. نه تنها مخاطبان اولین اشاره به شخصیت مهمترین شرور آیندهی این دنیا یعنی«کانگ فاتح» Kang the Conqueror را دریافت کردند، بلکه واضح بود که این شرور چقدر برای کل MCU مهم است. فصل اول با از هم پاشیدگی جهان چندگانه به پایان رسید و شروع واقعی چیزی بود که بعدها به عنوان «حماسهی جهان چندگانه» یا همان (The Multiverse Saga) نام گرفت. لوکی به نوعی کاتالیزور و عامل اصلی بسیاری از رویدادهای مهم در دنیای سینمایی مارول است، زیرا اتفاقات فصل اول به وقایع سریال «چه میشد/اگر» (What If…?) و فیلمهای «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home)، «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) و «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» (Ant-Man and the Wasp: Quantomania) اشاره و البته ارتباط دارد. البته، اگرچه قسمتهای 4 و 5 به دلیل بیربط بودن و عدم پیوستگی مورد انتقاد قرار گرفتهاند، بازهم، میتوان گفت که سریال «لوکی» یکی از یکپارچهترین سریالها در مقیاس گستردهتر به شمار میآید.
حالا که اولین قسمت از فصل دوم مجموعه منتشر شده، طرفداران منتظر هستند تا ببینند که این فصل چگونه موجب پیشرفت و بهبود تصویر کلی این فرنچایز میشود. این احتمال وجود دارد که فصل دوم این سریال اشارهای به شورش شورای کنگز – که در صحنهی میانی تیتراژ پایانی فیلم «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» دیده بودیم – داشته باشد و همچنین، زمینه را برای فیلم «انتقامجویان: سلسلهی کنگ» (Avengers: The Kang Dynasty) مهیا کند. فعلا باید منتظر بمانیم.
منبع: movieweb