5 فیلم عصر طلایی دیزنی که سرنوشت این کمپانی را تغییر دادند
حدودا 80% مردم دنیا تماشاگر انیمیشنهای دیزنی هستند. از نظر آنها و البته برخی منتقدان، انیمیشنهای این شرکت پرطرفدار، در هفت دوره طبقه بندی میشوند. این دورهها بر اساس روند رایج زمان خود، مثل سبک نوشتاری و نوع انیمیشن طبقه بندی میشوند. برای مثال اولین رده بین سالهای 1937 تا 1942 است.
بعد از ساخت انیمیشن «سمفونی احمقانه» تصمیم بر این شد که روشهای دیگری هم برای ساختن انیمیشن استفاده شود. تکنیکهای انقلابی، حرکات شبیه به زندگی واقعی و استفاده از دوربینهای multiplane برای عمق بیشتر. با نگاهی به فیلمهای ساخته شده در عصر طلایی دیزنی، متوجه این موضوع میشویم که در داستانسرایی آنها احساسات بر منطق غالب شده است. این نحوه داستانگویی باعث شده پس از چندین سال همچنان محبوب باقی بماند.
- 10 شرور انیمیشنهای دیزنی که باید فیلم اختصاصی خودشان را داشته باشند
- 8 رفاقت جذاب و ماندگار فیلمهای دیزنی
- جذابترین پرنسسهای دیزنی؛ زیباییهای دردسرساز
5- دامبو (Dumbo)
تولید این انیمیشن مسیر جالبی داشت. زمانی که جنگ جهانی دوم آغاز شد دیزنی تماشاگران خارجی خود را از دست داد. سود خوبی از طرف فیلمهایی که میساخت نداشت و با این وضع آینده بامبی در خطر بود. از طرف دیگر هم انیمیشن سازان دیزنی دست به اعتصاب زدند و این ماجرا پیچیدهتر شد.
اینجا بود که انیمیشن Dumbo دیده شد و به سود خالص رسید. رنگهای روشن استفاده شده در این انیمیشن مهارت زیبایی شناسی طراحان آن زمان را به رخ مخاطب میکشد. علاوه بر این، شخصیت صامت در این انیمیشن توانست خلاقیت سازندگان این اثر را به چالش کشیده و باعث شود اجرای بهتری را در این کار داشته باشند. همچنین این فیلم یک اثر قوی در مورد outcasts است.
4- بامبی (Bambi)
زمانی که دیزنی توانست حقوق خود را از طریق بامبی به دست بیاورد، قصد داشت آن را دومین فیلم خود در این دوران اعلام کرده و داستان معاصر را با آن تطبیق دهد. داستان اصلی این انیمیشن که یک رمان بود بسیار غمانگیز روایت شده بود. پر از نگاههای تند و صادقانه به طبیعت و مرگ حیوانات …
اما سرانجام تولید کنندگان به این نتیجه رسیدند که این فیلم برای انتشار چهارم تاخیر پیدا کرده است. بامبی هم یک شکست دیگر برای جنگ جهانی دوم بود اما همچنان یکی از جذابترین فیلمهای دیزنی محسوب میشد. انیماتورهای این انیمیشن توانسته بودند با طراحیها و نقاشیهای خود صحنههیی را اجرا کنند تا همه چیز طبیعی به نظر برسد.
صحنههای غمانگیز بسیاری از داستان اصلی در این انیمیشن حذف شده و فقط برخی از آنها مثل کشته شدن مادر بامبی نمایش داده شده است. جالب است بدانید که انیماتور این انیمیشن یک زن بود که برای اولین بار در دنیای دیزنی این سمت را بر عهده داشت.
3- فانتازیا (Fantasia)
والت دیزنی همواره سعی داشته هر آنچه که میتواند را به انیمیشن تبدیل کند. در بیشتر انیمیشنهایی که میساختند، موسیقی کلاسیک همواره استفاده میشد. بیشترین هدف سازندگان « Fantasia» بازگرداندن محبوبیت دوران میکی موس بود. قرار بود این فیلم یک فیلم کوتاه باشد اما به خاطر هزینههایی که داشت تصمیم بر این شد که آن را به یک فیلم بلند تبدیل کنند.
با اینکه این فیلم ضربه مهمی برای آزادی نبود اما به عنوان یک فیلم انیمیشن مهم شناخته شد. هر قسمت در این فیلم توانسته با سایر قسمتها و اجزا مثل موسیقی و دیالوگها هماهنگ شود. خیلی اوقات داستان با تصاویر و موسیقی تعریف میشد.
2- سفیدبرفی و هفت کوتوله (snow white and the seven dwarfs)
زمان تولید سفید برفی، بسیاری از افراد بر علیه آن جبهه گرفتند و گمان میکردند این فیلم نمیتواند قوی و جدی باشد. اما نه تنها آن زمان بلکه در حال حاضر هم سفید برفی یکی از محبوبترین انیمیشنهای دیزنی محسوب میشود. سفید برفی با داستان سرایی احساسی و شخصیتهای دوست داشتنی که داشت طرفداران زیادی را به خود جذب کرد.
به قول دوستداران این کمپانی، سفید برفی روح مهربانی دارد که نیازهای دیگران را پیش روی خودش قرار میدهد. طبق نقل قولهایی که دست به دست شده، دیزنی برای تامین هزینههای این انیمیشن مجبور شد تا خانه خود را گرو بانک گذاشته و از آنها پول بیشتر در قالب وام دریافت کند. بسیاری از افراد این کار او را «حماقت دیزنی» میدانند.
1- پینوکیو (Pinocchio)
انیمیشن «سفید برفی» توانست دیزنی لند را تقویت کند و انیمیشن «پینوکیو» نشان داد که این شرکت چه قدرتی برای فیلمسازی دارد. استعداد بسیاری از تولید کنندگان در این انیمیشن شکوفا شد. هرچند که جنگ تاثیرات خود را بر روی سود حاصل از این انیمیشن گذاشت اما توانست از سفید برفی پیشی بگیرد.
امروزه هم بسیاری از مخاطبان اعتقاد دارند که این انیمیشن محبوبتر است. این کارتون علاوه بر داستان تازهای که داشت، شخصیتهای پر جنب و جوشی را هم خلق کرده بود که به جذابیت بصری کار اضافه میکرد. نقطه قوت دیگر این فیلم هم «دیک جونز» بود که نقش اصلی محسوب میشد.
منبع: collider