بازیهایی که فرنچایز خود را از سقوط نجات دادند
ثبات و تداوم موفقیت در هر رسانهای، به ویژه در صنعت بازیهای ویدیویی، کاری دشوار است. با توجه به عناصر متعدد و پیچیدهای که در طراحی یک بازی دخیل هستند، برای توسعهدهندگان سخت است که پیدرپی موفقیت خلق کنند. در طول تاریخ بارها پیش آمده که دنباله بازیها به قدری ضعیف بودند که کل فرنچایز را در معرض سقوط قرار دادند. با این حال، برخی از بزرگترین فرنچایزهای تاریخ بازی از لبه پرتگاه بازگشتهاند. این بازگشت گاهی با یک دنباله فوقالعاده، یک بازآفرینی جسورانه یا بازگشت به ریشهها رخ داده است. در این مطلب بازیهایی که فرنچایز خود را از سقوط نجات دادهاند را مرور میکنیم.
Resident Evil 7: Biohazard
- فرنچایز Resident Evil
فرنچایز Resident Evil هویت اصلی خود را در طول سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ تا حد زیادی از دست داد. پس از موفقیت بزرگ و تحسینشدهی Resident Evil 4، این سری به سمت اکشن محض متمایل شد. این تغییر مسیر باعث شد که المانهای وحشت که این فرنچایز با آن شناخته میشوند کمرنگ شود. این افت در عناوینی چون Resident Evil 5 و سپس در Resident Evil 6 به اوج خود رسید.
Resident Evil 7: Biohazard به عنوان یک بازگشت قابلتوجه به اصول اولیه عمل کرد و همهچیز را تغییر داد. این بازی Resident Evil را به ریشههای خود بازگرداند و با دور شدن از زرادخانههای نظامی و ماجراجوییهای جهانی، یک کابوس کُند، جوی، وحشتناک و عمیقاً آزاردهنده را خلق کرد که در یک باتلاق در حال پوسیدن لوئیزیانا و یک خانه بزرگ مخروبه جریان داشت. آنچه در Resident Evil 7 اتفاق میافتاد، کاوش در یک خانه آزاردهنده و تلاش برای بقا در برابر هیولاها بود که با لحن تاریک و البته زاویه دید اولشخص دقیقاً همان چیزی بود که فرنچایز Resident Evil به آن نیاز داشت.
Assassin’s Creed Origins
- فرنچایز Assassin’s Creed
فرنچایز Assassin’s Creed با عناوینی مانند Assassin’s Creed II، Brotherhood و Black Flag خود را به عنوان یکی از نمادینترین فرنچایزهای دهههای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ تثبیت کرد. با این حال، انتشار سالانه نسخههای جدید، موجب شد تا عناوین این سری از نظر کیفیت و نوآوری افت محسوسی داشته باشند و جادوی خاص خود را از دست بدهند. بازی Assassin’s Creed: Unity که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، به دلیل عملکرد فنی ضعیف، باگها و مشکلات داستانی با انتقادات شدیدی روبرو شد. اگرچه Assassin’s Creed: Syndicate بازی بهتری تلقی میشد، اما همچنان با مشکل کهنگی و تکراری بودن روبرو بود. در این مقطع، یوبیسافت اعتماد عمومی را به شدت از دست داده بود و این سری به شدت به بازآفرینی نیاز داشت.
یوبیسافت در سال ۲۰۱۷ گامی جسورانه برداشت و چرخه توسعه را کُند کرد و یک سال اضافی را به عنوان بعدی اختصاص داد. نتیجه آن بازی Assassin’s Creed Origins بود که در مصر باستان جریان داشت و فرنچایز را به مسیر متفاوتی برد. این بازی یک جهان باز و گسترده را معرفی کرد و شامل درختهای دیالوگ و یک سیستم مبارزات بازسازیشده بود که از اکشن RPGها بهخصوص The Witcher 3 الهام گرفته بود. تمرکز بر روی کاوش، سیر داستانی عمیقتر و شخصیتپردازی عمیق موجب شد تا Assassin’s Creed Origins به عنوان یکی از بهترین بازیهای این سری شناخته شود و فرنچayز را از سقوط نجات دهد.
Doom (2016)
- فرنچایز Doom
فرنچایز Doom پس از دو نسخه بسیار تحسینشده Doom و Doom 2، با انتشار Doom 3 دچار لغزش شد. اگرچه Doom 3 به خودی خود با شایستگی مورد استقبال قرار گرفت، اما بسیاری از طرفداران تغییر مسیر بازی به سمت تجربهای تنشزا و شبیه به سبک وحشت بقا را نپذیرفتند. این بازی انحرافی از ماهیت اصلی Doom بود، که هوگو مارتین، کارگردان خلاق Doom Eternal، آن را دارای حس شوخ و متال سنگینی توصیف میکند که به بازیکنان حس قدرت میدهد. در ادامه مشکلاتی در توسعه نسخه چهارم و طولانی شدن روند آن موجب شد تا ساخت بازی متوقف شود تا گمان برود که این فرنچایز به پایان راه خود رسیده است.
پس از گذشت ۱۲ سال، بازی Doom در سال ۲۰۱۶ منتشر شد که این فرنچایز را به ریشههای اولیه خود بازگرداند. این بازی اساساً بازسازی نسخه اول بود اما با انبوهی از ویژگیهای جدید مانند Glory Kills که آن را شگفتانگیزتر میکرد. این بازی ذات خشونتآمیز و سریع تیراندازی و دویدن (run-and-gun) فرنچایز Doom را در دورهای که شوتینگهای مبتنی بر کاور (cover shooting) بر بازار تسلط داشتند، احیا کرد. این عنوان در نهایت با استقبال خوبی مواجه شد و توانست طرفداران قدیمی را بازگرداند و حیات جدیدی به سری ببخشد.
Metroid Dread
- فرنچایز Metroid
فرنچایز قدیمی و محبوب Metroid تقریباً با Metroid: Other M به پایان کار خود نزدیک شد. تغییرات این بازی در لحن فرنچایز و بهویژه در شخصیتپردازی ساموس آران، طرفداران را به طور قابلتوجهی علیه آن برانگیخت. شکست Metroid: Other M این فرنچایز را برای مدت طولانی متوقف کرد. اگرچه Metroid: Samus Returns موفقتر بود، اما نتوانست به اوج عناوینی مانند Metroid Prime یا Metroid Fusion برسد. Metroid Dread در سال ۲۰۲۱ منتشر شد. این بازی به یکی از بهترین عناوین Metroid در طول تاریخ تبدیل شد و به طرفداران اطمینان داد که این فرنچایز بازگشته است.
Tomb Raider (2013)
- فرنچایز Tomb Raider
فرنچایز Tomb Raider یکی از قدیمیترین و نمادینترین مجموعهها در دنیای بازی است، اما تقریباً چندین بار تا مرز سقوط کامل پیش رفت. بدترین دوران آن در سال ۲۰۰۳ و پس از انتشار Tomb Raider: Angel of Darkness رقم خورد، جایی که این بازی به عنوان یک بازآفرینی جسورانه و خشنتر به بازار عرضه شده بود، اما در عمل با شکست بزرگی مواجه شد. بازیهای پس از آن، مانند Underworld و Anniversary نیز ضعیف بودند تا فرنچایز در معرض فراموشی قرار بگیرد. تنها Lara Croft and the Guardian of Light بود که عملکرد خوبی داشت، اما آن هم با ساختار اصلی فرنچایز متفاوت بود.
اما در سال ۲۰۱۳ بازآفرینی Tomb Raider ورق را برای این فرنچایز برگرداند. تیم توسعه Crystal Dynamics بازآفرینی را با شخصیت لارا کرافت شروع کرد. در این بازی لارا کرافت یک باستانشناس جوان و باهوش بود، نه یک ژیمناست با تواناییهای مافوق بشری و مهارت تیراندازی بالا. این تغییرات قهرمان بازی را باورپذیرتر کرده بود. این عنوان اکشن سینمایی، مخفیکاری، ساختوساز و رشد شخصیت را در هم آمیخت تا چیزی واقعاً تازه ارائه دهد. نتیجه این تغییرات این بود که Tomb Raider ۲۰۱۳ به پرفروشترین بازی کل سری تبدیل شد و مجدداً این فرنچایز را بر سر زبانها آورد.
Fire Emblem Awakening
- فرنچایز Fire Emblem
فرنچایز Fire Emblem هرگز به مرحلهای نرسید که طرفداران خود را ناراضی کند، اما در اواخر دهه ۲۰۰۰ و اوایل ۲۰۱۰ با کاهش فروش کلی روبرو شد. با وجود اینکه این سری در بازیهایی مانند Super Smash Bros. حضور داشت و عناوینی مانند Fire Emblem: The Blazing Blade و Fire Emblem: Path of Radiance تحسینشده بودند، نتوانست مخاطب کافی را جذب کند.
Fire Emblem Awakening در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و قرار بود پایان فرنچایز را با یک عنوان خوب رقم بزند. ساتورو ایواتا، رئیس سابق نینتندو، فاش کرد که این بازی قرار بود آخرین نسخه باشد، مگر اینکه ۲۵۰,۰۰۰ نسخه بفروشد. توسعهدهندگان چندین ویژگی جدید به بازی اضافه کردند تا آن را برای بازیکنان جدید دسترسپذیرتر سازند، از جمله یک حالت اختیاری اولشخص. Awakening در نهایت ۱.۵۷ میلیون نسخه فروخت و پرفروشترین بازی فرنچایز شد و سرآغازی بود بر موفقیت نسخههای بعدی فرنچایز.
Halo Infinite
- فرنچایز Halo
فرنچایز Halo پس از پایان همکاری Bungie Studios با مایکروسافت رو به افول گذاشت. این تغییر در توسعهدهندگان همراه بود با رسیدن داستان به یک نتیجه طبیعی، در نتیجه استودیو مجبور بود تا مسیر خود را در فرنچایز در پیش بگیرد. Halo 4 به دلیل داستان و بخش چندنفره ضعیف، توسط بسیاری ناامیدکننده تلقی شد. Halo 5: Guardians به دلیل تغییرات زیادی که در فرمول کلاسیک ایجاد کرد و کمپین داستانی که یکی از بدترینهای سری بود، با واکنش منفی طرفداران مواجه شد. اما Halo Infinite با بازگشت به اصول اولیه در بخش داستانسرایی و بخش چندنفره خود، این روند را معکوس کرد. اگرچه عناصر آن بحثبرانگیز بودهاند، اما به موفقترین بازی Halo در سالهای اخیر تبدیل شد.
Sonic Mania
- فرنچایز Sonic the Hedgehog
بازیهای سهبعدی سونیک عملکرد سینوسی داشتند، اما بازی Sonic the Hedgehog 06 نه یک افت معمولی، بلکه یک سقوط بود. این بازی با فیزیک خراب و پر از باگ یک فاجعه تمامعیار بود. پس از آن، روند بازیهای فرنچایز سونیک نزولی بود و هر کدام فرمول اصلی سری را با نتایج منفی تغییر میدادند، بهطوری که حتی طرفداران دوآتشه فرنچایز هم امیدی به بهتر شدن این فرنچایز نداشتند.
با این حال، احیای سری سونیک نه از سوی توسعهدهندگان، بلکه از سوی طرفداران رقم خورد. Sonic Mania توسط تیمی از طرفداران قدیمی Sonic، از جمله کریستین وایتهد، که به خاطر هکها و فنگیمهای Sonic شناخته میشدند، ساخته شد. Mania با هنر پیکسلی خیرهکننده، مراحل بازسازیشده با نبوغ، کنترلهای فوقالعاده دقیق و یکی از بهترین موسیقیهای متن سری، صرفاً یک سفر نوستالژیک نبود، بلکه یک احیای تمامعیار بود. این بازی بازگشت شکوهمندی به ریشههای ۲D فرنچایز بود و سرعت، شتاب و لذتی را که سری سونیک را با آن میشناختیم دوباره به تصویر کشید.
Alien: Isolation
- فرنچایز Alien
فرنچایز بازیهای ویدیویی Alien از سال ۱۹۸۲ وجود داشته است، اما در دهه ۲۰۰۰ به دلیل قرار گرفتن در ژانرهای اشتباه، نتوانست موفقیتی کسب کند. در این دوره، نسخههای سینمایی Alien نیز در بنبست خلاقیت گیر کرده بود. بازیهایی مانند Aliens vs. Predator و Aliens: Colonial Marines شوترهای اولشخص بودند که نتوانستند موفقیتی کسب کنند، علیالخصوص Colonial Marines که با داستان پوچ، هوش مصنوعی مضحک و گیمپلی پر از باگ یک شرمساری تمامعیار بود. بسیاری تصور میکردند که سگا پس از این شکست، فرنچایز را کنار خواهد گذاشت.
در سال ۲۰۱۴، استودیوی Creative Assembly مسیر متفاوتی را برای Alien در پیش گرفت. آنها تصمیم گرفتند تا با الهام از فیلمهای Alien – که فیلمهای ترسناکی هستند – یک بازی در سبک وحشت بقا خلق کنند. نتیجه آن بازی Alien: Isolation بود که در آن به جای جنگ و خونریزی، تنها کاری که بازیکن میتوانست انجام دهد، پنهان شدن، فریب دادن یا فرار از دست یک زنومورف واحد و شکستناپذیر بود که در یک کابوس کمکیفیت و با الهام از دهه ۷۰ بازیکن را دنبال میکرد. Isolation نه تنها فرنچایز را نجات داد، بلکه آن را ارتقا داد و یکی از ترسناکترین بازیهای ویدیویی دهه ۲۰۱۰ را خلق کرد.
Mortal Kombat (2011)
- فرنچایز Mortal Kombat
در اوایل دهه ۹۰، Mortal Kombat یک پدیده فرهنگی دستنیافتنی بود و با کنسولهای خود رکورد فروش افتتاحیه را شکست. این فرنچایز اگرچه هرگز واقعاً در حال «مرگ» نبود، با این حال، وقتی این سری به سمت گرافیک سهبعدی حرکت کرد، جذابیت خود را از دست داد و برای جهش به کنسولهای نسل بعدی مشکل داشت. این مشکل با بازی Mortal Kombat vs. DC Universe در سال ۲۰۰۸ که استقبال ضعیفی داشت، کاملاً مشهود بود. این بازی، به دلیل اینکه مجبور بود صحنه را با ابرقهرمانان تقسیم کند، سطح خشونت فوقالعاده خونینی که سری را معروف کرده بود، کاهش یافت.
در سال ۲۰۱۱، استودیو NetherRealm انتخاب هوشمندانهای کرد و دقیقاً آنچه را که طرفداران میخواستند، به آنها ارائه داد. نهمین بازی این سری، که به سادگی Mortal Kombat نام داشت، یک بازآفرینی بود که شخصیتها و عناصر مورد علاقه طرفداران را از سه بازی اول سری ترکیب کرد. این عنوان به لطف موتور مبارزاتی بهبودیافته و محتوای فوقالعاده خشن خود، دوباره به بحث اصلی تبدیل شد و خشونت آن به قدری بود که فروش آن در چندین کشور ممنوع شد. این بازی در نهایت یک موفقیت بزرگ از نظر مالی بود و بیش از ۳ میلیون نسخه فروخت.
Wolfenstein: The New Order
- فرنچایز Wolfenstein
فرنچایز Wolfenstein همانند Doom، پیشگام شوترهای اولشخص مدرن محسوب میشود و Wolfenstein 3D در سال ۱۹۹۲ یک استاندارد را برای این سبک تعیین کرد. با این حال، Wolfenstein (۲۰۰۹) که توسط Raven Software توسعه داده شد، یک ناامیدی بزرگ بود. فروش بازی بسیار پایین بود و در ماه اول انتشار، فروش آن به سختی از صد هزار نسخه فراتر رفت که منجر به تعدیل نیرو در Raven توسط Activision شد. پس از این شکست، حقوق فرنچایز از id Software به MachineGames منتقل شد.
Wolfenstein: The New Order در سال ۲۰۱۴ ترکیبی از اکشن و مخفیکاری ضد نازی سری را حفظ کرد، اما یک پیشرفت مهم داشت: اضافه کردن یک داستان واقعی. پیش از این، قهرمان اصلی، B.J. Blazkowicz، چیزی بیشتر از یک آواتار نبود. اما در The New Order، او به یک قهرمان شکستخورده تبدیل شد که در متوقف کردن تسخیر جهان توسط نازیها ناکام مانده بود، اما همچنان راهی برای ادامه مبارزه پیدا کرد. این بازی به خاطر مبارزات هیجانانگیز و روایت عجیبوغریب خود مورد تحسین قرار گرفت. The New Order این فرنچایز را به مسیر درست بازگرداند و یکی از بهترین بازیهای نسل هشتم لقب گرفت.
Devil May Cry 3 & 5
- فرنچایز Devil May Cry
بازی Devil May Cry ژانر هکانداسلش را با سبکی گوتیک، کاریزمای شکارچی اهریمن و سیستم مبارزات فوقالعاده سریع بازنویسی کرد. اما Devil May Cry 2، که حاصل کار عجلهای یک تیم جدید روی آن بود، یک فاجعه تمامعیار بود. کپکام با قدرت با Devil May Cry 3 بازگشت. این بازی که یک پیشدرآمد بود، «نقطه اوج» فرنچایز شد. دانته با تمام غرور و سبک بازگشت. مبارزات سخت، مجازاتکننده و عمیق بودند، و هر باسفایت شبیه یک اپرای راک با شمشیر احساس میشد. DMC 3 هر آنچه که قرار بود این سری باشد را دوباره تثبیت کرد.
پس از احیای اولیه با DMC 3، فرنچایز Devil May Cry در دهه ۲۰۱۰ وارد دوره سکون شد. این سکوت تنها با تلاش برای یک بازآفرینی مدرن به نام DmC: Devil May Cry شکسته شد. تغییرات گسترده این بازی در طراحی شخصیت دانته، لحن و پیشینهی داستانی، فوراً گیمرها را علیه آن برانگیخت. این نسخه نه تنها نتوانست مخاطبان جدیدی را جذب کند، بلکه طرفداران فرنچایز را نیز بیگانه کرد. پس از شش سال، Devil May Cry 5 به عنوان دنبالهای بر تداوم اصلی منتشر شد. این بازی تمام چیزهایی را که طرفداران درباره فرنچایز دوست داشتند، در آغوش گرفت و تغییرات DmC: Devil May Cry را رد کرد. طرفداران با آغوش باز از آن استقبال کردند.
Tony Hawk’s Pro Skater 1+2
- فرنچایز Tony Hawk’s Pro Skater
Tony Hawk’s Pro Skater زمانی یک پدیده فرهنگی و دستنیافتنی محسوب میشد و حرکات خاص اسکیت و گپهای موجود در انبار، همگی به عناصر مهمی در فرهنگ گیمینگ تبدیل شده بودند. اما پس از یک سری دنبالههای تکراری و بازیهای فرعی پر از ترفندهای کمعمق، این سری وارد دوران افول شد. این افول با Tony Hawk’s Pro Skater 5 که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، به اوج خود رسید. این بازی پر از باگ بود، فیزیک بازی مشکل داشت و بخش آنلاین آن آشفته بود.
استودیوی Vicarious Visions با Tony Hawk’s Pro Skater 1 and 2 وارد عمل شد. آنها یک بازسازی دقیق را ارائه کردند که توانست تمام جادوی نسخههای اصلی را در خود جای دهد و در عین حال کمی از جادوی مدرن را نیز برای تازهواردان تزریق کند. مراحل نمادین این سری با جزئیات خیرهکننده بازسازی شدند، موسیقی متن به طور کامل بازگشت، و گیمپلی به همان اندازه روان و رضایتبخش بود. این بازسازی به طرفداران یادآوری کرد که این فرنچایز هنوز جان دارد.
God of War (2018)
- فرنچایز God of War
God of War یکی از نمادینترین فرنچایزهای نسل ششم بود. سهگانه اصلی با عرضه God of War 3 روی PS3 به بهترین شکل ممکن به پایان رسید. پس از آن، در سال ۲۰۱۳ بازی God of War: Ascension معرفی شد که یک پیشدرآمد بود. بازی دارای طرح داستانی صرفاً پرکننده بود و در آن خبری از جادوی سری نبود. مبارزات بازی اگرچه مشابه نسخههای قبلی بود، اما در مقایسه با عناوین اکشن مدرن، کمی خشک و سفتوسخت بهنظر میرسید. بخش چندنفره بازی نیز کاملاً ناقص به نظر میرسید. این بازی موجب شد تا بسیاری گمان کنند که این سری به پایان راه رسیده است.
استودیوی سانتا مونیکا تصمیم گرفت تا فرنچایز را با تغییرات گسترده بازآفرینی کند. بازی God of War ۲۰۱۸ اکنون یک بازی اکشن ماجراجویی بود و در قلمروهای نورس جریان داشت. کریتوس دیگر شبح اسپارتان خشمگین نبود، او اکنون فردی آرام و پخته و پدری داغدار است که در تلاش برای ارتباط با پسرش است. دوربین روی شانه، مبارزات هوشمند و طراحی دنیای یکپارچه، گیمپلی بازی را مدرن کرد. همچنین بازی یک بار عاطفی و احساسی داشت که هیچگاه در این سری شاهد آن نبودیم. God of War (۲۰۱۸) نه تنها یک بازگشت، بلکه فراتر از هر چیزی بود که قبلاً آمده بود.
Hitman (2016)
- فرنچایز Hitman
پس از موفقیتهای سری هیتمن همچون Hitman: Blood Money، انتظارات برای مأموریتهای بعدی Agent 47 بسیار بالا بود. اما Hitman: Absolution (۲۰۱۲) تقریباً کل فرنچایز را به شکست نزدیک کرد. این بازی شبیه هر چیزی بود به غیر از Hitman. محیطهای سندباکس گسترده و زنجیرههای خلاقانه کشتار و آزمایشهای بازیگوشانه جای خود را به راهروهای باریک و مخفیکاریهای اسکریپتشده داده بود. این بازی اگرچه داستان جاهطلبانهای داشت، اما در آن به طرز عجیبی تلاش شده بود تا از مأمور ۴۷ عبوس یک نیتن دریک بسازد. این بازی طرفداران قدیمی را با سری بیگانه کرد و تازهواردان نیز نمیتوانستند دلیل هیجان پیرامون این سری را درک کنند.
پس از این شکست، استودیو IO Interactive کاری را انجام داد که کمتر استودیویی موفق به انجام آن میشود: به انتقادات گوش دادند و به اصول اولیه بازگشتند. Hitman (۲۰۱۶)، اولین قسمت از سهگانه “World of Assassination”، یک شاهکار در مخفیکاری سندباکس بود. این بازی مراحل جهانباز گسترده و پیچیده را که امضای فرنچایز بودند، بازگرداند. این مراحل پر از مسیرهای داستانی، تلهها، مبدلها و کشتارهای خلاقانه بودند. فرمت اپیزودیک بازی، بازیکنان را تشویق میکرد تا مراحل را بارها و بارها بازی کنند و اسرار آنها را کشف کنند. پیش از این، کل فرنچایز هیتمن ۱۶.۴ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته بود. اما سهگانه Hitman در مجموع ۵۰ میلیون بازیکن را به خود جذب کرد.
Silent Hill 2 Remake
-
- فرنچایز Silent Hill
Silent Hill که زمانی معیار وحشت روانشناختی بود، پس از شاهکارهای اولیه، به سایهای از گذشته خود تبدیل شد. این سری با یک رشته عناوین ضعیف مانند Homecoming و Downpour ادامه پیدا کرد. اما نقطه سقوط واقعی با Silent Hill: Book of Memories، یک اسپینآف گیجکننده برای PS Vita، رخ داد که تلاش داشت سری را به یک دانجن کراولر کوآپ تبدیل کند. این بازی فاقد تنش و فضا بود و «روح» Silent Hill را از آن گرفت. با لغو شدن Silent Hills امیدوارکننده هیدئو کوجیما و ماندن فرنچایز در رکود، به نظر میرسید که این آیپی در میان مه گم شده است.
اما Silent Hill 2 Remake که در اواخر ۲۰۲۴ منتشر شد، چیزی فراتر از یک بازسازی گرافیکی بود. تیم Bloober با وجود تمام چالشها، کاملاً موفق عمل کردند. نتیجه تلاش آنها یک بازسازی وفادار و احساسی بود که موفق شد عمق روانشناختی، اندوه و احساسات نسخه اصلی را به طور کامل حفظ کند و در عین حال آن را با ارتقای مدرن، مدرنتر کنند. پس از این موفقیت، فرنچایز Silent Hill احیا شد و راه را برای عناوین بعدی همچون Silent Hill f باز کرد.
Mario Party Superstars
- فرنچایز Mario Party
فرنچایز Mario Party از سال ۱۹۹۸ به بازیکنان این امکان را داد که بازیهای تختهای را با شخصیتهای نینتندو مورد علاقهشان تجربه کنند. اما بسیاری از طرفداران، بازی Mario Party 9 روی Wii را به عنوان نقطه شروع سقوط سری اشاره میدانند. روند نزولی که با Mario Party 10 و Super Mario Party ادامه داشت. اما Mario Party Superstars در سال ۲۰۲۱ سرنوشت فرنچایز را معکوس کرد. این بازی با بازگشت به ریشههای خود، بهترین ویژگیهای عناوین این سری در بیست سال گذشته را در خود داشت و به یکی از بهترین بازیهای سری تبدیل شد.
نظر شما درباره این مطلب چه بود؟ فکر میکنید به غیر از عناوین این لیست، کدام بازی توانست فرنچایز خود را از سقوط نجات دهد؟ نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.