نقد سریال هواپیماربایی (Hijack)؛ ادریس البا در نقش ناجی

موقعیت پرمخاطره در آسمان

شاید مفهوم فیلم‌های مهیج چیز جدیدی نباشد. چه از فیلم درخشان و همیشه تاثیرگذار آلفرد هیچکاک یعنی «پنجره عقبی» (Rear Window) بگوییم یا فیلم دست‌کم گرفته شده «اتاق امن» (Panic Room) دیوید فینچر، ثابت شده است که ایده به تصویر کشیدن یک موقعیت پرمخاطره در یک مکان محدود همیشه سرگرم‌کننده است.

سریال کوتاه جدید «هواپیماربایی» (Hijack) اپل تی‌وی‌پلاس با ترکیب ایده‌های نفس‌گیر سریال «24» و اکشن فیلم تماشایی «بدون توقف» (Non-Stop) در موقعیتی جدید که حالا در یک هواپیما و در آسمان اتفاق می‌افتد، داستان خود را روایت می‌کند. ادریس البا، به عنوان یک هنرپیشه حرفه‌ای و مهره‌ای مطمئن برای هر فیلمی، نقش اصلی را در این مجموعه هفت قسمتی برعهده دارد. 

«هواپیماربایی» تام نلسون (با بازی البا)، یک مذاکره‌کننده موفق تجاری را دنبال می‌کند که از همسر و پسرش جدا شده است. در حالی که تام در پرواز از دبی به لندن است، زمانی که هواپیما توسط تروریست‌ها ربوده می‌شود، مجبور می‌شود تمام مهارت‌های خود را برای مذاکره با آن‌ها به کار بگیرد.

تام که آگاهانه جان خود را به خطر می‌اندازد، امیدوار است با ایجاد حس اعتماد با هواپیماربایان و همچنین مسافران راهی برای توقف مسالمت‌آمیز آن‌ها پیدا کند. در این بین، نیروهای دولتی تلاش می‌کنند تا مانع هراس جمعی در بین مردم شوند و در عین حال سعی در کشف انگیزه اصلی هواپیماربایان دارند.

سریال «هواپیماربایی» به عنوان یک فیلم بهتر عمل می‌کرد

سریال هواپیماربایی

از طراحی ساده، درام خانوادگی و پیچ‌وخم‌ها تا حتی عنوان سریال «هواپیماربایی» همگی آشنا به نظر می‌رسند. تعداد انگشت‌شماری از قسمت‌های اول سریال وعده‌های زیادی به مخاطب می‌دهند. بر خلاف فیلمی مثل «بدون توقف»، تام نلسون با بازی البا یک مارشال کهنه‌کار نیست که درگیر جسورانه‌ترین پرونده عمرش شده باشد.

در عوض، او تنها یک مرد معمولی از طبقه بالای اجتماعی است که تلاش می‌کند از مهارت‌های تجاری یقه سفید خود در مذاکره برای مقابله با تروریست‌هایی که می‌خواهند آتش یک درگیری جهانی را شعله‌ور کنند، استفاده کند. مبارزات تن به تن و مسلحانه چندانی وجود ندارد، عمدتا به این دلیل که واقعا برای شخصیت‌های آن منطقی نیست.

در عوض، خالقان سریال جورج کی و جیم فیلد اسمیت امیدوارند که بخش اعظم هیجان را از طریق دیالوگ به ارمغان بیاورند، و این ایده پس از مدتی تکراری می‌شود، به خصوص برای سریالی که نزدیک به هفت ساعت طول می‌کشد. «هواپیماربایی» به اندازه کافی خوب کار می‌کند و لحن قابل باوری دارد و با فرضیه‌اش به گونه‌ای است که هرگز بیش از حد استثمارگرانه به نظر نمی‌رسد. از این نظر، بیشتر شبیه سریالی مثل «محافظ شخصی» (Bodyguard) بی‌بی‌سی با بازی ریچارد مدن است.

احتمالا «هواپیماربایی» به‌عنوان یک فیلم دو ساعته به‌جای ‌سریال کوتاه بسیار بهتر عمل می‌کرد، چون داستان در قسمت‌های آخر کم‌کم خسته‌کننده می‌شود تا در نهایت به پایان قانع‌کننده‌اش برسد. تصور کنید که سریال «24» دوباره بازراه‌اندازی شده است، اما به جای اینکه جک باور تروریست‌ها را در ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز خنثی کند، در هواپیمای پر از مسافران عمدتا نفرت‌انگیز که شما نمی‌توانید به آن‌ها اهمیتی بدهید محدود می‌شود. این سریال از فرمت قسمت‌های طولانی بهره می‌برد، اما با توجه به اینکه اپل قسمت‌هایی را به صورت هفتگی منتشر می‌کند، انتظار برای دیدن قسمت‌هایی که هر هفته قرار است پخش شود دشوار است.

سریال «هواپیماربایی» همچنین بخش زیادی از زمان خود را با یک داستان فرعی در مورد همسر سابق سام به نام مارشا (با بازی کریستین آدامز) و دوست‌پسرش دانیل (با ابزی مکس بیزلی) می‌گذراند، چرا که آن‌ها سعی می‌کنند پسر تام را از پوسته خود بیرون بیاورند. این عناصر می‌توانستند برای بیشتر شدن حس تعلیق داستان کوتاه یا کم شوند.

این مجموعه تلاش می‌کند وقایع را از دیدگاه‌های متعدد نشان دهد، اما وقتی شخصیت‌ها از قبل جایگاهشان مشخص شده و معرفی شده‌اند، بیشتر وقت سریال صرف این می‌شود که البا چه زمانی روی صفحه ظاهر شود. این یک سریال کند است در حالی اصلا به چنین سرعت کمی نیاز نداشت.

ادریس البا بخش اعظم «هواپیماربایی» را به دوش می‌کشد

ادریس البا در سریال هایجک

سریال «هواپیماربایی» به هیچ وجه سریال بدی نیست. هر زمان که البا ظاهر می‌شود، سریال جان می‌گیرد به خصوص که او به طور تصادفی با افشاگری‌های غافلگیرکننده‌ای در دو قسمت اول مواجه می‌شود. لحظات مربوط به تلاش البا برای یافتن یک پزشک در داخل هواپیما برای بخیه زدن یک مسافر به شدت مجروح‌شده بسیار جذاب است.

البا از آن دست بازیگرهایی است که تقریبا در هر نقشی قابل باور است و اینجا هم به خوبی توانایی‌هایش را نشان می‌دهد. همراهی با تام زمانی که با هواپیماربایان صحبت می‌کند یا وقتی که سعی دارد رابطه‌اش را با خانواده‌اش درست کند بسیار آسان است. جاسپر بریتون در نقش تری و به عنوان یک هواپیماربا باورپذیر و ترسناک است.

بخش اعظم بقیه بازیگران یا تنها برای پر کردن فیلم طراحی، یا به شکل غیرقابل تحملی به تصویر کشیده شده‌اند. روچندا ساندال و مارکوس گاروی در نقش کیت و دیوید میلر به اندازه کافی خوب بازی می‌کنند، اما شخصیت‌هایشان به گونه‌ای نوشته شده‌ است که آن‌ها را نفرت‌انگیز می‌کند.

فیلم «هواپیماربایی» به کارگردانی اسمیت طوری ساخته شده است که تریلر را از احساس ساده و پیش‌پاافتاده بودن دور می‌کند. با وجود لوکیشن‌های محدود، چهارچوب سینمایی واضحی دارد. چند اتفاق هم در پایان هر قسمت باعث می‌شود بیننده را به دنبال خود بکشد و برای تماشای ادامه داستان تشنه نگه دارد؛ حتی اگر برخی از آن‌ها کمی بیش از حد قابل پیش‌بینی باشند!

همانطور که گفتیم، شما هرگز واقعا حسی از عنصر زمان واقعی که سریال دارد را دریافت نمی‌کنید. در حالی که «هواپیماربایی» به شمارش معکوسی که در سریال «24» وجود داشت نیازی ندارد، از نوعی جلوه‌های بصری ناگهانی بهره می‌برد تا سریال را جالب توجه کند.

سریال «هواپیماربایی» می‌توانست یکی از هیجان‌انگیزترین سریال‌های تابستانی باشد، اما به راحتی یک فرضیه ساده را از دست می‌دهد. چندین داستان فرعی را نشان می‌دهد که ماجرای کلی را پیچیده می‌کند و قسمت‌ها بعد از مدتی تکراری می‌شوند. البا تمام تلاشش را می‌کند تا داستان را ادامه دهد، یک بار دیگر بازی چشمگیری ارائه می‌کند، اما برای نجات این ‌سریال کوتاه جدید در حد متوسط کافی نیست.

منبع: collider

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×