چرا هیچچیز در اینترنت ماندگار نیست؟
شاید با خواندن عنوان مقاله مایکت تصور کنید که این یک مقاله آموزشی برای پاک کردن سوابق و اطلاعات کاربر از سطح اینترنت است اما اینطور نیست. در دنیای امروز که محتوا از اهمیت بالایی برخوردار است مشکل دسترسی به محتوای قدیمی، به وضوح حس میشود. براساس ادعای نویسنده وبسایت The Verge او روزانه چندین ایمیل از کاربران دریافت میکند که به او اطلاع میدهند که مقالاتش را در سطح اینترنت پیدا نمیکنند و نویسنده به وجود مشکلی اشاره میکند که افراد مختلف اعم از دانشجویان، فعالان و پژوهشگران در یافتن مقالات یا محتوای قدیمی او با آن مواجه هستند.
این افراد نمیتوانند به لینکهای قدیمی دسترسی پیدا کنند و محتوای مورد نظرشان از بین رفته است. بعضی از مقالات اینترنتی، به قدری پرثمر و آگاهیبخش هستند که از آنها میتوان به عنوان منبع اطلاعات استفاده کرد، اما به دلیل وجود پدیده «زوال اینترنت» 38 درصد از صفحاتی که در سال 2013 قابل دسترس بودند، حالا در قید حیات نیستند و جای خود را به محتوای جدید دادهاند. بعضی از کاربران تمایل دارند تا تکامل بعضی از موضوعات مورد بحث را از طریق مقالات و اخبار موجود در اینترنت و براساس تایملاین و بازه زمانی مطالعه کنند؛ از اینرو، حذف شدن بعضی از صفحات اینترنت به نفع هیچکس نخواهد بود و تنها میتواند باعث حذف شدن بخشی از تاریخ اینترنت شود. این زوال، به دلایلی مانند: حذف شدن صفحات، تغییر آدرس URL و ناپدید شدن کل صفحات یک سایت رخ دهد و خبر خوبی برای جامعه اینترنت نیست.
چند سالی است که این پدیده گریبان آثار بسیاری از نویسندگان را گرفته و مانند ویروس در حال پخش شدن است. پژوهشگران دانشگاه NorthWestern تخمین زدهاند که تا سال 2025، یک سوم وبسایتهای خبری محلی از بین خواهند رفت. از اینرو، نویسندگان مجبور هستند تا برای حفظ محتوا، خودشان دست به کار شوند. به عنوان نمونه، نویسنده مجبور میشود تا برای مقابله با این مشکل، نسخههای PDF مقالات خود را در وبسایت شخصی آپلود کند تا ماهیت آنها حفظ شود. علاوهبراین، وجود بعضی از پلتفرمهای نویسندگی مانند Medium این بستر را برای نویسندگان فراهم میکند تا مقالات خود را به این پلتفرم منتقل کنند.
اگر محتوای من وجود خارجی نداشته باشد، پس چه بلایی سر هویت من میآید؟
زمانی که خودمان را به عنوان نویسنده معرفی میکنیم اما آثارمان به سختی پیدا میشوند، بذر «بحران هویت» در درون نویسنده کاشته میشود و اگر نتواند راهحلی برای این مشکل پیدا کند، این بذر تا حدی رشد میکند که شاخههای درخت از دهان نویسنده بیرون میآید و او دیگر نمیتواند از خودش دفاع کند. ممکن است نویسنده از خودش بپرسد که «اگر محتوایم وجود خارجی ندارد، پس من کی هستم؟». این سوال به نوعی، مرگ نویسنده را رقم میزند که در این وضعیت، نویسنده نمیتواند تکههای هویت خود را پیدا کند.
با اینکه در حال حاضر، با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنیم که حتی بعضی از اعضای جامعه اینترنت از وجود آنها بیخبر هستند، اما در زمانهای زندگی میکنیم که تولید محتوای متنی اهمیت والایی در آگاهیبخشیدن مردم و جذب مخاطب دارد. اکثر شرکتهای جدید و قدیمی برای گسترش کسبوکار خود و جذب مشتری، روشهای بسیاری را از اعم از تولید محتوا بکار میگیرند. امروزه، دورکاری و فریلنسینگ به یکی از متداولترین روشها برای کسب درآمد تبدیل شده است که طی آن نویسنده میتواند با لپتاپ و حتی گوشی موبایل، برای وبسایتها و شبکههای اجتماعی، محتوا بنویسد و درآمد کسب کند که البته در این مسیر، با چالشهایی نیز روبرو هستند.
بعضی از نویسندگان به دلیل فشار برای تولید محتوای جذاب برای مخاطبان و فاصله گرفتن از سبک نویسندگی شخصی، آسیب میبینند و نمیتوانند مهارت نویسندگی خود را نشان دهند که همین امر باعث بروز «بحران هویت» میشود. علاوهبراین، بعضی از نویسندگان به دلیل متفاوت بودن طرز تفکر و نقض قوانین، حسابهای کاربری خود را در شبکههای اجتماعی از دست میدهند تا بدین شکل، محتوای خشک و تر با هم بسوزند؛ از اینرو، بر خلاف تصور عموم که اینترنت همواره باقی میماند، محتوا و نام نویسندگان میتواند به دلیل تصمیمها، اختلافات یا به دلیل نقض قوانین از بین برود و از دید خارج شود. در گذشته، نویسندگان متعددی با مهارت نویسندگی و قوه تخیل مثالزدنی زندگی میکردند که امروزه، نه تنها اثر، بلکه نامی از آنها نیز دیده نمیشود و حتی روزنامههای ارزان قیمت یا کتیبههای خط میخی نیز نابود شدهاند. براساس این اطلاعات، از دست رفتن محتوا، پدیده جدیدی نیست و نمونههای متعددی از آن وجود دارد.
فناپذیری رسانههای دیجیتال یکی از محورهای اصلی است که باید به آن توجه شود. فرمتهای قدیمی مانند نوارهای ریلی 1960 به دلیل فرسودگی و روی کار آمدن تجهیزات جدید، غیر قابل دسترس میشوند و حتی موسسات بزرگی مانند کتابخانه کنگره نیز در حفظ آرشیوهای دیجیتال با مشکلاتی مانند «فساد داده» یا Bit rot و وابستگی به سختافزارهای منسوخ روبرو هستند. با گذر زمان و پیشرفت حوزه فناوری، چالشهای مدرن این مسئله را تشدید میکند. رشد انفجاری محتوای دیجیتال، کمبود متخصصان داده، وابستگی به فناوریهای در حال تغییر و وجود مسائل حقوقی مانند: حق نشر، حفظ دائمی اطلاعات را دشوار میکند. از سوی دیگر، فقدان متا دیتاها (اطلاعات توصیفی) باعث میشود تا حتی دادههای حفظ شده نیز در آینده غیرقابل تفسیر شوند. افزونبر این موضوع، حجم قابل توجهی از محتوای تولید شده توسط هوشمصنوعی مانند تصاویر جعلی و متون خودکار، نه تنها بر حجم دادهها میافزاید بلکه تشخیص منابع جعلی و معتبر را نیز دشوار میکند.
همانطور که آلودگی هوا، زیباییهای آسمان را پنهان میکند، محتوای دیجیتال کاربردی نیز به تدریج با انبود دادههای بیکیفیت و زودگذر پوشانده میشود. این پدیده تنها باعث بحران هویت برای نویسنده میشود، چرا که دستاوردهای فرهنگی و علمی آنها را در گردابی از اطلاعات ناپایدار و نادرست محو میکند و وضعیت آنها را در هالهای از ابهام قرار میدهد.
برای مقابله با زوال محتوای دیجیتال، میتوان از راهکارهایی مانند تولید محتوای همیشه سبز که با گذشت زمان همچنان مرتبط باقی میماند، استفاده کرد. بایگانی محتوا در پلتفرمهای امن مانند فضای ابری یا سرورهای اختصاصی نیز به حفظ دسترسی طولانیمدت کمک میکند. بهینهسازی محتوا برای موتورهای جستجو با استفاده از کلمات کلیدی مناسب و لینکدهی بین مقالات قدیمی و جدید، عمر مفید محتوا را افزایش میدهد. همچنین، بازنگری و بروزرسانی مقالات قدیمی با اطلاعات تازه موجب حفظ ارزش آنها میشود. ابزارهای بازیابی اطلاعات نیز برای بازیابی دادههای حذفشده مفید هستند. این اقدامات دسترسی پایدار به اطلاعات مهم را تضمین میکنند. با این حال، اجرای این کار مستلزم به توجه مداوم و تخصیص منابع است که اغلب مورد غفلت قرار میگیرد.
فرسایش خاک اینترنت
شرکتهای حوزه فناوری با استفاده از دادههای آموزشی استخراجشده از آثار نویسندگان، مدلهای زبانی بزرگی (LLM) را توسعه میدهند که نهتنها جایگزین خلاقیت انسانی شدهاند، بلکه سودهای کلانی را برای سهامداران خود به همراه آوردهاند. این فرآیند به «هضم و استفراغ محتوا» تشبیه شده است جایی که خروجیهای هوش مصنوعی اغلب پر از اطلاعات نادرست یا بیکیفیت است و اینترنت را به فضایی مملو از «زبالههای سمی» تبدیل میکند. در این بین، مراکز داده عظیم مورد نیاز برای آموزش این مدلها، انرژی و منابع طبیعی را در مقیاسی مخرب مصرف میکنند، که پیامدهای زیستمحیطی آن شامل تشدید تغییرات آبوهوایی و شکوفایی جلبکهای سمی در اقیانوسها است. این وضعیت یادآور تخریب تاریخ در قرن ۱۹، مانند استفاده از مومیاییها به عنوان سوخت لوکوموتیوها، برای تأمین انرژی امپراتوری سود است.
برای مقابله با این بحرانها، پیشنهادهایی نظیر بازتعریف حقوق دیجیتال خالقان، تقویت قوانین حفظ حریم خصوصی، و ایجاد آرشیوهای غیرمتمرکز مطرح شده است. این اقدامات میتوانند تا حدی از تسلط شرکتهای بزرگ بر دادهها و هویت دیجیتال جلوگیری کنند. با این حال، نویسنده تأکید دارد که بدون تغییرات بنیادین در نظام سرمایهداری فناوری که سود را بر ارزشهای انسانی ترجیح میدهد، این تلاشها ناکافی خواهند بود. تنها با اصلاح ساختارهای اقتصادی و اجتماعی میتوان از تخریب میراث فرهنگی و انسانی جلوگیری کرد و آیندهای پایدارتر برای نسلهای بعد رقم زد.
منبع: The Verge