نقد سریال اربابان آسمان (Masters of the Air) – پرواز به سوی مرگ
خیلی وقت بود که کمبود عجیب سریالی مانند اربابان آسمان (Masters of the Air) در میان عناوین منتخب و سریالهای موفق احساس میشد؛ یک درام عظیم و حماسی درباره جنگ جهانی دوم و مملو از ستارگان خوشچهره و محبوب سینما. در واقع این سریال را میتوان سومین بخش از سهگانهی «جوخهی برادران» (Band of Brothers) و «اقیانوس آرام» (The Pacific) در نظر گرفت که داستانش به جای اینکه در زمین و دریا اتفاق بیفتد، در آسمان جریان دارد.
استیون اسپیلبرگ و تام هنکس تهیهکنندگان اجرایی و دی ریس و کری فوکوناگا از کارگردانان سریال هستند. این سریال با وجود نامهای درخشان و حواشی قابل توجهی که میتوانست برایش تبلیغات گستردهای را به همراه داشته باشد، بدون هیچگونه حاشیه و سر و صدایی منتشر شد. در ادامه با نقد سریال اربابان آسمان همراه باشید.
این سریال اقتباسی 9 قسمتی سربازان و خلبانان آمریکایی صدمین گروه بمبافکن جنگ جهانی دوم را دنبال میکند که برای انجام ماموریتهای هوایی خطرناک اعزام میشوند. فهرست بازیگران سریال آنقدر طولانی است که تیتراژ آن مملو از نامهایی از بازیگرانی است که حتی تا قبل از این سریال با آنها آشنا نشده بودیم (مثلا شوتی گتوا و بل پاولی). اما در مرکز تمامشان یک زوج جداییناپذیر قرار دارند؛ سرگرد جان/ باکی ایگان (کلوم ترنر) و سرگرد گیل/ باک کلیون (آستین باتلر). باکی یک مرد پر شر و شور و اهل عیش و نوش است که با اشتیاق میجنگد، در حالی که باک محکم و آرام است و آتش باکی را فرومینشاند. هر دو بازیگر در اجرای نقشهایشان فوقالعاده هستند. مدت زیادی از سریال نمیگذرد که مشخص میشود ماموریتهای این مردان جذاب به مثابه یک بلیت بیبازگشت از لاتاری مرگ است. هر بار که آنها زمین را به سوی هدف و در قلب آسمان ترک میکنند، هیچ تضمینی وجود ندارد که دوباره به جایگاهشان برگردند.
ممکن است فکر کنید که این باعث میشود دلبستگی به هر یک از شخصیتها سخت شود، و یک بیننده عاقل سعی میکند از انجام این کار اجتناب کند، اما کاملا برعکس است. مخاطب خیلی زود نسبت به هر یک از شخصیتها وابستگی عاطفی پیدا میکند و مشتاق است تا حضور آنها را در تمام قسمتهای سریال ببیند. جالب اینجاست که بعدا در طول سریال به ما گفته میشود که بسیاری از کسانی که زنده میمانند از آشنا شدن و شناختن سربازان جدید و جوانتر خودداری میکنند. چرا که میدانند از دست دادن دوست چگونه است. این گروه که به «صد خونی» شناخته میشد، همانطور که از نامش برمیآید متحمل خسارات عظیمی شد و سریال «اربابان آسمان» مصمم است که با نشان دادن حقایق این چنینی جنگ را تجلیل نکند.
این سریال اما به همان اندازه که هیجانانگیز است وحشتناک هم هست. بخشی به این خاطر است که بعضی از سربازان بارها و بارها برای عملیات اعزام میشوند آن هم در حالی که فرشته مرگ جایی بالای سرشان در حال پرواز است. تا جایی که بیننده بخش اعظم سریال را با نفسهای حبسشده در سینه و چشمان بسته نگاه میکند. به خصوص وقتی این دیالوگ بین شخصیتها رد و بدل میشود که یک دقیقه تا رسیدن بمبها به هدف باقی مانده است، این زمان به طولانیترین دقایق تبدیل میشود و به طرز وحشتناکی تنش را تشدید میکند. در واقع سریال وحشتناک و دلخراش است، اما هرگز بُعد انسانی و درام خود را از دست نمیدهد.
با این حال، آنچه بیش از همه در مورد «اربابان آسمان» جلب توجه میکند، این است که علیرغم دستاوردهای فنی لحظهای که بدون شک با بودجه بسیار زیادی همراه است، چقدر کلاسیک است. این سریال سنتی و باشکوه است که در هر صحنه به سکانسهای بزرگ ختم میشود. وحشتناک است، اما به خوبی این حس را منتقل میکند. هر بار که دیالوگی مانند: «ما راه طولانی در پیش داریم» یا «بیایید هواپیماها را بالا ببریم و به زمین بکوبیم» شنیده میشود یا حتی زمانی که فرماندهها در باند فرودگاه شروع به شمارش هواپیماهای بازگشتی میکنند، شما دقیقا خود را در میان سریال حس میکنید.
هر آنچه درباره سریال لازم است را میتوانید از تیتراژ افتتاحیه ببینید که کلاسیکترین شکل تیتراژ افتتاحیه سینمایی است که بعد از مدتها میبینیم. موسیقی ارکسترال فراگیر، آسمان طوفانی، عکسهای اسلوموشن از شخصیتهایی که سلام میکنند، راهپیمایی میکنند، به دوردستها خیره میشوند در حالی که باد موهای درخشانشان را به هم میریزد، بچههای کوچکی که با حسرت به آسمان خیره میشوند، همه و همه احساسی در بیننده ایجاد میکنند که شاید تنها در درامهای پرفروش دهه 1990 امکان تجربهشان وجود داشت.
سریال «اربابان آسمان» سعی نمیکند مدرن باشد. حتی اینطور به نظر میرسد که گاهی با قصد و نیت قبلی در مقابل مدرن بودن مقاومت میکند. اما همین مساله منجر به این میشود که سریال از چارچوب محدودیت زمان خارج و به اثری برای تمام دوران بدل شود که به خوبی با هدف سازندگان آن سازگار است. «اربابان آسمان» با تمام شگفتیهایش به نظر میرسد نقطهی پایانی برای یک سهگانه تماشایی باشد، اما حتی اگر این آخرین قسمت از یک مجموعه بینظیر باشد، در رسیدن به هدف خود فوقالعاده عمل کرده است.
منبع: theguardian