10 ابرقهرمان مارول با بیشترین دگرگونی شخصیتی
از خشونت و خیانت تا مسئولیتپذیری و وفاداری
دنیای سینمایی مارول یا به اختصار MCU، شاهد شکلگیری و توسعهی شخصیتهای متعددی در جهان داستانی خود بوده است، اما برخی از آنها در طول حضورشان در این فرنچایز، تغییرات غیرمنتظره و گاها باور نکردنیای را تجربه کردهاند. فیلمهای MCU با یک برنامهریزی مفصل و چشماندازی درست، شخصیتهای بیشماری را از صفحات کمیک بوکهای مارول به روی پردهی نقرهای آوردهاند و در این مسیر، موفقترین و بلندپروازانهترین دنیای سینمایی مشترک تاریخ سینما را خلق کردهاند. مسیری که انسجام رواییِ آن جنبهای حیاتی در ایجاد یک تداوم مشترک میان فیلمهای MCU است، چرا که شخصیتها و داستانها در برخی موارد طی چندین سال شکل میگیرند و گسترش پیدا میکنند.
همانطور که تاکنون در دنیای سینمایی مارول شاهد بودهایم، برخی شخصیتها در طول سیر زمانی فیلمهای این فرنچایز عظیم سینمایی تغییرات گستردهای را تجربه کردهاند. هنوز هم شخصیتهایی وجود دارند که پتانسیل زیادی برای ادامهی مسیرشان موجود است اما برای آن دسته از شخصیتهایی که داستانشان در این مسیر چند ساله، نقطهی شروع و پایان مشخصی دارد، میزان رشد یا تغییری که از خود نشان دادهاند را با قطعیت بیشتری میتوان بررسی کرد. با در نظر گرفتن نکات ذکر شده، در این مطلب به 10 شخصیت دنیای سینمایی مارول اشاره میکنیم که از اولین و آخرین حضورشان روی پرده تفاوتهای بسیاری باهم دارد و بیشترین تغییر را در سیر تحول داستان تجربه کردهاند.
10. «اودین» قبل از مرگش به طور قابل توجهی ملایمتر شد
- اولین حضور در فیلم «ثور» (Thor)، محصول سال 2011
در فیلم «ثور» (Thor) محصول سال 2011 که بخشی از فاز اول دنیای سینمایی مارول (MCU) به شمار میرفت، برای اولین بار با اودین، فرمانروای قدرتمند آزگارد، آشنا شدیم. اودین با اقتدار مطلق و قاطعیت مثال زدنی بر موجودات خداگونهی قلمرو خود فرمانروایی میکرد و خشم او هر از گاهی به صورت درخششهایی (جرقههایی) نمایان میشد. او در اولین صحنههای حضورش در این فرنچایز، ثور را مورد سرزنش قرار میدهد و اعلام میکند که او توانایی حکمرانی بر آزگارد را ندارد. اودین بعدها به دلیل همین نارضایتیها ثور را به زمین تبعید میکند.
پس از حضور مجدد در دومین دنبالهی فیلم اصلی با نام «ثور: دنیای تاریک» (Thor: The Dark World)، اودین آخرین حضور خود در دنیای سینمایی مارول را با «ثور: رگناروک» (Thor: Ragnarok) رقم میزند. زمانی که نزد پسرانش ظاهر میشود و اعلام میکند که در حال مرگ است. در این لحظات سرنوشتساز و تلخ اودین بسیار نرمتر و احساساتیتر به نظر میرسد. به اشتراک گذاشتن لحظهای صمیمانه با ثور و لوکی پیش از مرگ، به وضوح نشان میدهد که اودین دستخوش یک تغییر درونی عظیم شده و مخاطب در زمان مرگ شخصیتی را میبیند که نسبت به دوران اولیهی حضورش در فرنچایز بسیار ملایمتر و مهربانتر مینماید.
9. «بیوهی سیاه» یاد گرفت که طبیعت قهرمانانهاش را بپذیرد
- اولین حضور در فیلم «مرد آهنی 2» (Iron Man 2)، محصول سال 2010
زمانی که ناتاشا رومانوف یا همان «بیوهی سیاه» مشهور، اولین بار در سال 2010 و با دومین فیلم فرنچایز «مرد آهنی» (Iron Man) به دنیای سینمایی مارول معرفی شد، یک شخصیت فرعی و مامور مخفی سازمان «شیلد» (.S.H.I.E.L.D) بود. با وجود تمام استعدادها و مهارتهای بینظیرش، به وضوح مشخص بود که بین استارک و رومانوف اعتمادی وجود ندارد، چرا که ناتاشا پیش از هرچیز یک جاسوس است. این ویژگی کلیدی شخصیت «بیوهی سیاه» تا پایان فیلم «انتقامجویان» (The Avengers) در سال 2012 همراه او باقی میماند، جایی که او سفر تحولبرانگیز خود را در مسیر بهتر شدن آغاز میکند.
پس از چندین بار حضور در دنیای سینمایی مارول و حتی داشتن فیلمی اختصاصی در این فرنچایز، بالاخره پایان رسمی حضور ناتاشا رومانوف در MCU با فیلم «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) رقم میخورد. ناتاشا برای اینکه کلینت بارتون بتواند به خانه و نزد خانوادهاش بازگردد، جان خود را فدا میکند و بدین ترتیب موفق میشود هم وظیفهی خود را انجام دهد و هم از دوستش محافظت کند. مرگ قهرمانانه و فداکارانهی ناتاشا نشان دهندهی میزان تحول اوست، چرا که فداکاری برای نجات دیگران رفتاری است که از یک ابرقهرمان انتظار میرود تا یک جاسوس.
8. «تالوس» از یک پناهجو به یک جاسوس سازمان «شیلد تبدیل میشود
- اولین حضور در فیلم «کاپیتان مارول» (Captain Marvel)، محصول سال 2019
7. تانوس تغییرات متعددی را پس از اولین معرفی خود تجربه کرد
- اولین حضور در فیلم «انتقامجویان» (The Avengers)، محصول سال 2012
تانوس، به عنوان یکی از قدرتمندترین شرورهای دنیای سینمایی مارول، نقش مهمی در حماسهی «بینهایت» (Endgame) این مجموعه ایفا کرد و در فازهای 1 تا 3 این فرنچایز به عنوان شخصیت منفی اصلی داستان حضور داشت. تایتان دیوانهی کمیکهای مارول برای اولین بار در صحنهی پایانی فیلم «انتقامجویان» (The Avengers) به دنیای سینمایی مارول معرفی شد، جایی که به طور خلاصه به حضور پررنگِ آیندهی خود اشاره میکند. او سپس در چند فیلم دیگر نیز به طور گذرا ظاهر شد تا اینکه سرانجام در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» (Avengers: Infinity War) به طور کامل وارد دنیای سینمایی مارول شد.
تانوس در طول این سالها، تغییرات متعددی را پشت سر گذاشت. بسیاری از این تغییرات جنبهی ظاهری داشتند و به شکل ظریفی در طراحی شخصیت اعمال شدند. علاوه بر این، نقش تانوس برای جاش برولین بازآفرینی شد که تغییر دیگری در ظاهر کلی او به شمار میرفت. انگیزههای او نیز به نظر تغییر کرده بود. در حالی که انتقامجویان حضور فرشتهی مرگ را به سخره میگیرند، فیلمهای بعدی اما برای تانوس هدف جدیدی را تعریف کردند: «نابودی نیمی از تمام موجودات زندهی جهان». با در نظر گرفتن اهمیت او برای این مجموعه، وسعت تحول تانوس در دنیای سینمایی مارول به طور ویژهای برجسته و چشمگیر به نظر میرسد.
6. ویژن به طور فزایندهای ماهیت انسانی پیدا کرد
- اولین حضور در «انتقامجویان: عصر اولتران» (Avengers: Age of Ultron)، محصول سال 2015
با وجود عمر نسبتا کوتاه ویژن به عنوان یک قهرمان در دنیای سینمایی مارول اما، او پیش از مرگش نقش مهمی در این فرنچایز ایفا کرد. بدن سنتزوئیدی او توسط هلن چو ساخته شد، در حالی که شخصیت او ساخته و پرداختهی هوش مصنوعی جارویسِ تونی استارک بود. ویژن سرانجام در فیلم «انتقامجویان: عصر اولتران» (The Avengers: Age of Ultron) توسط سنگ ذهن زنده شد و با وجود تمام تواناییهای فوقالعادهاش، شخصیتی بسیار سادهلوح و معصوم به شمار میرفت.
در حضورهای بعدی اما ویژن بیشتر در مورد وضعیت انسانها یاد گرفت و به تدریج توانست خود را با همتیمیهایش در گروه انتقامجویان هماهنگ کند. او چیزهای زیادی در مورد انسانیت آموخت و حتی پیش از مرگش در فیلم «انتقامجویان: جنگ ابدیت» (Avengers: Infifniy War)، رابطهی عاشقانهای را با واندا ماکسیموف آغاز کرد. آگاهی اولیهی ویژن بعدا به شکل جادویی توسط واندا دوباره احیا شد که این امر ارتباط او را با انسانیت عمیقتر ساخت. با در نظر گرفتن ریشههای غیرانسانی ویژن، تحول او تا نابودی نهاییاش در سریال «وانداویژن» (WandaVision) واقعا تماشایی و قابل توجه است.
5. اولتران قبل از کشته شدن دستخوش تغییرات بسیار زیادی شد
- اولین حضور در «انتقامجویان: عصر اولتران» (Avengers: Age of Ultron)، محصول سال 2015
در دنیای کمیکهای مارول، اولتران یکی از خطرناکترین و انعطافپذیرترین شخصیتهای شرور به شمار میرود. او اولین بار با فیلم «انتقامجویان: عصر اولتران» (The Avengers: Age of Ultron) وارد دنیای سینمایی مارول شد. در این فیلم، زمانی که تونی استارک توسط جادوی واندا ماکسیموف مورد سواستفاده قرار میگیرد و دستکاری میشود، در پارانویای خود برای محافظت از زمین دست به ساخت یک برنامهی هوش مصنوعی به نام اولتران میزند. اما اولتران دستورات را بیش از حد جدی میگیرد و به این نتیجه میرسد که برای شکوفایی سیاره، بشریت باید نابود شود. این هوش مصنوعی پیشرفته، توانایی یادگیری و تطبیقپذیری فوقالعادهای دارد و از همین رو، به سرعت دستخوش دگرگونی و تغییر شکل میشود.
اولتران در ابتدا موفق میشود خود را درون بدنهی آسیبدیدهی یکی از پهپادهای استارک جای دهد. سپس برای خود یک بدن بهتر میسازد و بعد از آن، یک بدن سوم را با هدف انتقال ذهن خود به آن طراحی میکند. او همچنین آگاهی خود را به کل لژیون آهنی گسترش میدهد و بدین ترتیب، اولتران را عملا به ارتشی از مجریانِ مکانیکی تبدیل میکند. هرچند با مرگ او در پایان فیلم، تحول اولتران متوقف میشود، اما با وجود اینکه تمام این ماجراها در یک فیلم اتفاق میافتد، سرعت تغییرات متعدد او کمی نگران کننده و حتی شوکآور است.
4. جین فاستر از یک دانشمند به یک ابرقهرمان تبدیل شد
- اولین حضور در فیلم «ثور» (Thor)، محصول سال 2011
در نخستین فیلم فرنچایز «ثور» (Thor) که سال ۲۰۱۱ اکران شد، با جین فاستر آشنا شدیم. او یک اخترفیزیکدان بود که در زمان تبعید اولیهی ثور به زمین او را پیدا کرد. این دو با هم ارتباط برقرار میکنند و رابطهی عاشقانهای را شکل میدهند که در دنبالهی این فیلم، یعنی «ثور: دنیای تاریک» (Thor: The Dark World) هم ادامه پیدا میکند. با این حال، مدتی بعد از این فیلم، زمانی که ناتالی پورتمن از دنیای سینمایی مارول کنار رفت، داستان جین فاستر نیز به حالت تعلیق درآمد. اما خوشبختانه این تعلیق موقتی بود و جین در فیلم «ثور: عشق و تندر» (Thor: Love And Thunder) با تغییراتی بنیادین دوباره بازگشت.
هنگامی که جین مجددا در دنیای سینمایی مارول ظاهر شد، دیگر آن کاراکتر سابق نبود و تبدیل به یک ثور قدرتمند شده بود. جین به دلیل ابتلا به سرطانی که به سرعت پیشروی میکرد، به دنبال قطعات میولنیر گشت و سرانجام با قدرت ثور آغشته شد و خود به یک ابرقهرمان تبدیل گشت. اگرچه جین در پایان فیلم «ثور: عشق و تندر» درگذشت و به نظر میرسد سفر او در دنیای سینمایی مارول به پایان رسیده باشد، اما او پیش از مرگش به عنوان یکی از شخصیتهایی که بیشترین تغییر را در این فرنچایز تجربه کرده است شناخته شد.
3. واندا ماکسیموف قبل از مرگش قدرت بیحد و حصری را تجربه کرد
- اولین حضور در فیلم «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (Captain America: The Winter Soldier)، محصول سال 2014
واندا ماکسیموف حتی با اینکه برای اولین بار در یکی از صحنههای پس از تیتراژ فیلم «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (Captain America: The Winter Soldier) به مخاطبان معرفی شد، همواره شخصیتی قدرتمند بود. او که توسط هایدرا و با استفاده از سنگ ذهن مورد آزمایش قرار گرفته بود، از تواناییهای کنترل ذهن و قدرتهای جادویی مبهمی برخوردار بود. واندا که در ابتدا به عنوان یک آنتاگونیست عمل می کرد، بعدها فرار کرد تا به انتقامجویان بپیوندد و با اولتران مبارزه کند. در پایان «عصر اولتران» نیز به او و سایر نیروهای تازهوارد رسما عنوان «انتقمجو» اعطا شد.
فیلمهای بعدی واندا را در مسیر کشف محدودیتهای قدرتش نشان دادند، هرچند که تا زمان پخش سریال «وانداویژن» نتوانست به طور کامل پتانسیل واقعی خود را آشکار کند . علیرغم غم و اندوه شدیدی که به خاطر مرگ ویژن تجربه میکرد و سواستفادههای آگاتا از او، واندا به شخصیتی فوقالعاده قدرتمند با جایگاهی افسانهای به نام «اسکارلت ویچ» تبدیل شد. پس از آن واندا تحت تأثیر «دارک هولد» تبدیل به یک شرور تمام عیار شد و این سرنوشت او را به سمت مرگ خودخواسته در «دکتر استرنج در چندجهانی دیوانگی» (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) سوق داد.
2. استیو راجرز میآموزد که چگونه خودش را از درگیری دور نگه دارد
- اولین حضور در فیلم «کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو» (Captain America: The First Avenger)، محصول سال 2011
در دنیای سینمایی مارول شاید هیچ شخصیتی به اندازهی استیو راجرز به طور مداوم الهامبخش نباشد. استیو که در ابتدا به دلیل مشکلات مربوط به سلامتیاش در پیوستن به ارتش آمریکا در جنگجهانی دوم با مشکل مواجه شده بود، نهایتا به یک ابرسرباز تبدیل شد و لقب «کاپیتان آمریکا» را بر عهده گرفت. او پس از شکست دادن «کلهسرخ» (Red Skull) منجمد شد و پس از بیدار شدن در تقریبا 60 سال بعد، با همان روحیهی قهرمانانهی قدیمیاش وارد دنیای مدرن شد.طبیعتا مسیر شخصیای که استیو طی میکند، سفری حماسی و باشکوه است.
هرچند که استیو به سرعت جذب دنیای مدرن میشود اما همچنان با آرمانگراییهای خود دست و پنجه نرم میکند. با این حال، در طول خط زمانی حضورش در دنیای سینمایی مارول، استیو در مورد قهرمان بودن و رهبری چیزهای بیشتری میآموزد و در نهایت حتی یاد میگیرد که چطور خودش را از مبارزه دور نگه دارد. دیدن این تغییر و تحول استیو از یک مرد جوان که به شدت خواهان کمک کردن است به فردی که میفهمد چه زمانی باید از درگیریها کنارهگیری کند، او را به عنوان یکی از شخصیتهایی که بیشترین تغییر را در دنیای سینمایی مارول داشته است، تثبیت میکند.
1. مرد آهنی از یک عیاش میلیاردر به یک قهرمان واقعی تبدیل میشود
- اولین حضور در فیلم «مرد آهنی» (Iron Man)، محصول سال 2008
بدون شک، مرد آهنی را باید شخصیت اصلی حماسهی «ابدیت» (Infinity) دنیای سینمایی مارول در نظر گرفت. کل دنیای سینمایی مارول با داستان شکلگیری مرد آهنی آغاز شد که در ابتدای آن یک تونی استارک خودخواه و سودجو توسط گروهی از تروریستها به گروگان گرفته میشود. استارک پس از ساخت زره مرد آهنی و تبدیل شدن به یک ابرقهرمان، سفری پیچیده را برای کشف خود آغاز میکند. او در این مسیر با شیاطین درونی خود به مبارزه میپردازد و در عین حال به عنوان الگویی برای سایر قهرمانان و غیرنظامیان عمل میکند.
زمانی که قوس داستانی تونی استارک به پایان میرسد، او به طور کامل تغییر کرده است. استارک دیگر آن مرد خوشگذران و بیمسئولیت گذشته نیست، بلکه خود را به عنوان یک قهرمان واقعی ثابت میکند و با فدا کردن جانش برای متوقف کردن همیشگی تانوس، فداکاری بزرگی انجام میدهد. تبدیل مرد آهنی به بهترین قهرمان این مجموعه، بدون شک بهترین چیزی است که دنیای سینمایی مارول ارائه میدهد و این تغییر، از نظر میزان تحول شخصیت، با اختلاف چشمگیرترین تغییر در این فرنچایز سینمایی عظیم و خاطرهانگیز به شمار میرود.
منبع: screenrant