10 پایان‌بندی‌ سینمایی شوکه‌کننده که تا ابد رهایتان نمی‌کند

می‌توان ادعا کرد که پایان یک فیلم و سریال، مهم‌ترین بخش روایت آن است. پایان هر فیلمی، نقطه عطف و اوج هر رویداد، داستان و روایتی است که در طول فیلم به آن پرداخته می‌شود. در اصل، علاوه بر نحوه روایت که موضوع مهمی در یک فیلم است، صحنه پایانی فیلم هم نقش مهمی در رضایت بینندگان و مخاطبان و همچنین ماندگاری یک فیلم دارد. از این رو نحوه پایان‌بندی تمام فیلم‌ها، به طور ویژه‌ای مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار می‌گیرد. در ادامه این مطلب، قصد داریم تا 10 مورد از فیلم‌های سینمای جهان با پایان‌بندی‌های فراموش نشدنی را معرفی کنیم. 

یک فیلم خوب و با‌کیفیت، باید از بخش‌های مختلفی مانند بازی‌های روان و خوب، خط داستانی جذاب، روایت درست و همچنین پایان‌بندی فوق‌العاده برخوردار باشد. پایان‌بندی درست فیلم‌ موضوع مهمی است و نقش زیادی در درک بیننده از خط داستانی و شخصیت‌ها داشته و می‌تواند باعث شود مدت‌ها پس از تماشای فیلم، تاثیر آن در ذهن مخاطب باقی بماند. در واقع یک پایان‌بندی اصولی، داستان اصلی را به پایان می‌رساند و آنچه را که مخاطب در طول فیلم، در مورد داستان فکر می‌کرده است را تایید یا رد می‌کند. همچنین پایان فیلم، مضامین و پیام‌ها را هم هدایت می‌کند و آخرین فرصت برای فیلم است تا به پرسش‌ها و دغدغه‌های مخاطبان پاسخ دهد. گاهی اوقات، یک پایان‌بندی عجیب سوالات بیشتری از پاسخ به جای می‌گذارد. بنابراین، هر فیلمی پایان متفاوتی را می‌طلبد تا با روایت و داستان کلی آن مطابقت داشته باشد. در سینمای جهان، برخی از فیلم‌ها چنان پایان جذاب و فوق‌العاده‌ای دارند که بیننده را به توجه و تفکر وا می‌دارند و برای مدت‌ طولانی او را درگیر می‌کنند. اگر پس از پایان فیلم همچنان به آن فکر می‌کنید، احتمالاً به این معنی است که سازندگان فیلم موفق به ایجاد یک پایان‌بندی تماشایی و ارزشمند شده‌اند. 

* هشدار: در ادامه این مطلب پایان فیلم‌های اسپویل می‌شود.

10. مرثیه‌ای برای یک رویا (Requiem for a Dream)

مرثیه‌ای برای یک رویا

مرثیه‌ای برای یک رویا، یک فیلم درام روان‌شناختی آمریکایی محصول سال ۲۰۰۰ به کارگردانی دارن آرونوفسکی و با بازی جرد لتو، الن برستین، جنیفر کانلی، کریستوفر مک‌دونالد و مارلون وینز است که بر‌اساس رمانی به همین نام نوشته هوبرت سلبی جونیور، ساخته شده است. این فیلم داستان چهار شخصیت متاثر از اعتیاد به مواد مخدر را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که مصرف مواد چگونه حالات فیزیکی و عاطفی آن‌ها را تغییر داده و باعث شده در دنیایی از توهم و ناامیدی زندانی شوند. سارا (الن برستین)، زن بازنشسته‌ای است که در یک آپارتمان کوچک زندگی می‌کند و علاقه دارد تا در برنامه مورد علاقه‌اش حضور داشته باشد. پسرش هری (جرد لتو) به همراه معشوقه‌اش ماریون (جنیفر کانلی) و دوستش تایرون (مارلون وینز) معتاد به هروئین هستند و در تلاش برای تحقق رویاهای خود هروئین معامله می‌کنند. هری و ماریون قصد دارند یک فروشگاه لباس برای طرح‌های بی‌نظیر ماریون بازی کنند و تایرون هم به دنبال تایید مادرش برای فرار از محله یهودی‌نشین است. وقتی سارا تماسی دریافت می‌کند که از او برای حضور در برنامه بازی مورد علاقه‌اش دعوت شده است، او مصرف دارو‌هایی را شروع می‌کند تا بتواند با لباس قرمزی که در جشن فارغ‌التحصیلی هری پوشیده بود در این برنامه حاضر شود.

متاسفانه مواد مخدر بر زندگی چهار شخصیت اصلی فیلم، علیرغم تلاش آنها برای تغییر زندگی خود، تاثیر منفی زیادی گذاشته است. هری و تایرون در زندان به سر می‌برند و دیگر هرگز نمی‌توانند کنترل زندگی‌شان را در دست بگیرند. سارا که تنها می‌خواست مهمان برنامه مورد علاقه خود باشد، به امید حضور در برنامه شروع به سوء‌ مصرف آمفتامین‌ها برای کاهش وزن کرد و در نهایت هم در آسایشگاه روانی بستری شد. ماریون هم که شانس داشتن یک حرفه موفق را به روشی کاملاً غیرانسانی از دست داد و در نهایت در ازای گرفتن مواد مخدر، به تن فروشی رو آورد. پایان مرثیه‌ای برای یک رویا، یکی از پایان‌بندی‌های فراموش‌نشدنی‌ سینمای جهان است که مخاطب به طرز عجیبی درگیر آن می‌شود. 

9. مثلث (Triangle)

مثلث (Triangle -2009)

مثلث، یک فیلم ترسناک روانشناختی محصول سال 2009 به نویسندگی و کارگردانی کریستوفر اسمیت با بازی ملیسا جورج، مایکل دورمن، ریچل کارپانی، هنری نیکسون، اما لونگ و لیام همسورث است. این فیلم داستان مادر یک پسر اوتیسمی به نام جس (ملیسا جورج) را به تصویر می‌کشد که با چند دوست خود به یک سفر با قایق تفریحی می‌رود. به ظاهر همه چیز خوب است، اما وقوع یک طوفان شدید آن‌ها را مجبور می‌کند تا برای رسیدن به امنیت، سوار یک کشتی اقیانوس پیما شوند. پس از سوار شدن به این کشتی، در آنجا متوجه می‌شوند که کسی آنها را تعقیب می‌کند.

مثلث فیلمی است که کاملاً ذهن را درگیر می‌کند. چرا که در هیچ نقطه‌ای نمی‌توانید حدس بزنید که فیلم به کدام سمت می‌رود و چگونه به پایان می‌رسد. این یک فیلم مبتنی بر زمان مبتکرانه است که داستانی منحصر‌به‌فرد خلق می‌کند. وقتی فاش می‌شود که جس در واقع یک مادر خطرناک است و به طور تصادفی خود و پسرش را در یک تصادف رانندگی می‌کشد، هیچ چیز نمی‌تواند شما را برای پایان فیلم آماده ‌و شگفت‌زده کند. جس اساساً در یک شرایط جهنمی بی‌پایان گیر کرده است که مجازاتی برای بدرفتاری با پسرش در زمانی که او زنده بود، ایجاد کرده است. این یک پایان‌بندی فراموش نشدنی است که مخاطبان را برای سال‌ها به فکر فرو می‌برد.  

8. دشمن (Enemy)

دشمن (Enemy-2013)

دشمن، یک فیلم هیجان‌انگیز روان‌شناختی سورئالیستی محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی دنیس ویلنوو است که به‌طور آزاد از رمان دبل اثر ژوزه ساراماگو اقتباس شده است. در این فیلم که یکی از پایان‌بندی‌های فراموش نشدنی در آن رقم می‌خورد، جیک جیلنهال در نقشی دوگانه در نقش دو مرد که از نظر ظاهری یکسان، اما از نظر شخصیتی متفاوت هستند، بازی می‌کند. این فیلم روایت‌گر داستان یک استاد تاریخ به نام آدام بل (جک جیلنهال) است که زندگی نسبتاً یکنواختی دارد. او یک روز پس از اجاره یک فیلم به نام «جایی که اراده‌ای وجود دارد»، متوجه می‌شود که بازیگر اصلی شباهت زیادی به خودش دارد. آدام به سرعت برای یافتن و در نهایت ملاقات با این بازیگر به نام آنتونی کلر اقدام می‌کند. او همچنین دو فیلم دیگر را که آنتونی در آن‌ها ایفای نقش می‌کند را هم اجاره می‌کند و شیفته مردی می‌شود که به نظر می‌رسد همزاد فیزیکی اوست. بلافاصله پس از آن، آدام چند جعبه را در خانه خود جستجو می‌کند و عکس شخصی را پیدا می‌کند که بسیار شبیه خودش است و دست زنی روی شانه‌اش قرار دارد. با این حال، بخشی از عکس پاره شده و هویت زن ناشناخته است. آنتونی در نهایت با آدام تماس می‌گیرد و آنها موافقت می‌کنند که در اتاق هتل با هم ملاقات کنند. پس از ملاقات متوجه می‌شوند که کاملاً یکسان هستند و حتی زخم‌های مشابهی هم دارند. 

تهدید و خطر در هر فریم این فیلم مشهود است و حتی در پایان‌بندی آن هم به چشم می‌خورد. پایان‌بندی این فیلم درباره زندگی‌هایی است که می‌توانستیم داشته باشیم و مسیرهایی که می‌توانستیم انتخاب کنیم. عنکبوت‌ها که نقش مهمی در این فیلم و رویا‌های آنتونی و آدام داشتند، هرگز مورد توجه قرار نمی‌گیرند، اما بسیاری گمان می‌کنند که آنها نشان‌دهنده نظم و هرج و مرج در زندگی هستند. حتی در شات پایانی فیلم هم نشان داده می‌شود که همسر آنتونی در حمام آنها به یک رتیل غول پیکر تبدیل شده است. معنای حضور عنکبوت در این فیلم هرچه که باشد، این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که پایان‌بندی آنقدر گیج کننده و غیرمنتظره است که هفته‌ها بعد از تماشا، مخاطب به آن فکر خواهد کرد.

7. لا لا لند (LaLa Land)

لالا لند

لا لا لند، یک فیلم درام رمانتیک موزیکال آمریکایی محصول سال ۲۰۱۶ به نویسندگی و کارگردانی دیمین شزل است که در آن، رایان گاسلینگ و اما استون در نقش یک پیانیست جاز و یک هنرپیشه که در لس آنجلس با هم آشنا شده و عاشق هم می‌شوند، بازی می‌کنند. داستان و روایت جذاب و پایان‌بندی فراموش‌ نشدنی لالا لند، ادای احترام زیبای دیمین شزل به موزیکال‌های عصر طلایی هالیوود است. این فیلم حول محور داستان دو هنرمند جوان است که تلاش می‌کنند به موفقیت بزرگی دست یابند. میا (اما استون) بازیگر مشتاقی است که به عنوان باریستا در یک کافی شاپ کار می‌کند و در آن به ستاره‌های سینما خدمت می‌کند. سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز است که در بارها موسیقی اجرا می‌کند. 

داستان عشق میا و سباستین یادآور داستان‌های فیلم‌های کلاسیک هالیوود با رنگی از مدرنیته است. آنها یکی از دوست‌داشتنی‌ترین زوج‌های سینمای مدرن هستند. هنگامی که در نهایت به میا یک نقش اصلی پیشنهاد می‌شود، حرفه او به قیمت اتمام رابطه آنها شروع می‌شود. پنج سال بعد، میا یک هنرپیشه معروف است و با مردی متفاوت ازدواج کرده و از او یک دختر دارد. یک شب، این زوج به طور تصادفی به یک بار جاز می‌روند. میا با شناخت لوگویی که زمانی طراحی کرده بود، متوجه می‌شود که این کلوب متعلق به سباستین است. هنگامی که سباستین متوجه حضور میا در میان جمعیت می‌شود، شروع به نواختن موسیقی عاشقانه مورد علاقه آن‌ها با پیانو می‌کند. در این جا یک سکانس رویایی شکل می‌گیرد که در آن، این دو تصور می‌کنند که اگر رابطه آنها همراه با شغلشان پیشرفت می‌کرد، چه چیزی ممکن بود اتفاق بیفتد. هنگامی که سکانس به پایان می‌رسد، سباستین و میا قبل از رفتن او با لبخندی بی صدا به یکدیگر نگاه می‌کنند و هر کدام راه‌های جداگانه‌ای در پیش می‌گیرند. این لحظه یکی از همان پایان‌بندی‌های فراموش نشدنی است که برای همیشه در ذهن مخاطبان خواهد ماند.  

6. توئین پیکس: با من بر آتش برو (Twin Peaks: Fire Walk With Me)

توئین پیکس: با من بر آتش برو

توئین پیکس: با من بر آتش برو، فیلمی ساخته دیوید لینچ است که داستان پیش از اتفاقات سریال توئین پیکس را روایت می‌کند. دیوید لینچ در وادار کردن مخاطب به حدس زدن معنای فیلم‌هایش استاد است. فیلم‌های او به ویژه پایان‌‌بندی‌‌های فراموش نشدنی و مبهمی دارد. این در مورد فیلم توئین پیکس هم صادق است. داستان این فیلم در آخرین هفته زندگی لائورا پالمر (شریل لی) اتفاق می‌افتد. طرفداران سریال از قبل می‌دانند که او چگونه مرده است، اما فیلم در مورد زندگی لائورا در آن روزهای دلخراش که منجر به مرگ او شد، از جمله اعتیاد به مواد مخدر و رابطه پیچیده‌اش با پدرش را توضیح می‌دهد. 

لائورا یک نوجوان پریشان بود که هیچ شخصیت معتبر قابل اعتمادی در زندگی خود نداشت. او ناخواسته توجه مردانی که از او سوء استفاده می‌کردند را به خود جلب می‌کرد و هیچ بزرگسالی نمی‌توانست متوجه شود که او به کمک نیاز دارد. همراه با عناصر عرفانی باورنکردنی که توئین پیکس در خود دارد، لائورا هرگز شانس مبارزه را نداشت و به شکل وحشتناکی هم از دنیا رفت. در پایان فیلم، لورا به طرز وحشیانه‌ای مورد حمله قرار گرفته و از دنیا می‌رود. در سکانس آخر، جسد لائورا توسط ساکنان توئین پیکس کشف می‌شود و او فرشته خود را می‌بیند که در بالا شناور است و از خوشحالی اشک می‌ریزد. این یک پایان ویرانگر و ناراحت‌کننده است که پس از تماشای آن، هرگز افکار مخاطبان را ترک نخواهد کرد.

5. قطار به بوسان (Train to Busan)

قطار به بوسان (Train to Busan_2016)

قطار به بوسان، یک فیلم اکشن ترسناک محصول کشور کره جنوبی در سال ۲۰۱۶ به کارگردانی یون سانگ هو است. این فیلم در یک KTX از سئول به بوسان اتفاق می‌افتد که داستان حضور یک زامبی در قطار که امنیت مسافران را تهدید می‌کند را روایت می‌کند. قطار به بوسان، یکی از بهترین فیلم‌های زامبی در تمام دوران سینمای جهان است و داستان یک تاجر به نام سوک وو (گونگ یو) را روایت می‌کند که به نظر می‌رسد نمی‌تواند تلفن خود را کنار بگذارد، حتی زمانی که دختر جوانش سو-آن برای ماندن با او می‌آید هم از انجام این کار عاجز است. در ادامه داستان می‌بینیم، در قطار فوق سریع KTX از سئول به بوسان که سوک وو و دخترش برای رفتن به خانه مادرش سوار بودند، یک زامبی پدیدار می‌شود و سوک وو و بقیه مسافران برای دفاع از خود در برابر هیولاهای گوشتخوار تلاش زیادی می‌کنند.

سوک وو، سو آن و مسافرانی که در طول مسیر با یکدیگر هستند، کل فیلم را به مبارزه بی‌پایان با انبوهی از زامبی‌ها سپری می‌کنند، این در حالی است که انسان‌هایی را که از هم جدا می‌شوند و زنده خورده می‌شوند را تماشا می‌کنند. از طریق این تجربه آسیب‌زا، سوک وو یاد می‌گیرد که دیگران را مقدم بر خود قرار دهد و متوجه می‌شود که مهمترین چیز در جهان برای او دخترش است. سکانسی که او در نهایت مجبور است خود را فدا کند تا سو آن و زن حامله‌ای را که با آن‌ها در قطار بوده است را نجات دهد، بسیار ناراحت‌کننده و تلخ است. در این سکانس، در حالی که بدن سوک وو شروع به تسلیم شدن در برابر عفونت ناشی از زامبی می‌کند، روزی را که سو آن به دنیا آمد را به یاد می‌آورد. این یک پایان واقعاً تلخ و شیرین است که تاثیر ماندگاری بر مخاطبان خواهد گذاشت.

آیکون فیلم قطار بوسان Train to Busan
فیلم

قطار بوسان

Train to Busan

تماشای فیلم قطار بوسان

4. ویران شده (Incendies)

ویران شده (Incendies-2010)

دنیس ویلنوو قبل از کارگردانی شاهکارهای سینمایی مانند «ورود» (Arrival) یا حماسه‌های علمی تخیلی مانند «تلماسه» (Dune)، درام خانوادگی دلخراش ویران شده را کارگردانی کرد. داستان این فیلم حول محور دو خواهر و برادر دوقلو به نام‌های ژان (ملیسا دزورمو پولن) و سایمون (ماکسیم گادت) می‌چرخد که به خاورمیانه سفر می‌کنند تا آرزو و وصیت مادرشان را برای پیدا کردن پدر و برادر خود برآورده کنند. سفر آن‌ها، آن‌ها را در مسیر کشف نفرت ریشه‌دار، جنگ بی پایان و عشق پایدار هدایت می‌کند. 

جین و سایمون از جنایات وحشتناکی که در کشور مادرشان رخ داده و همچنین چالش‌های تقریباً غیرممکنی که او قبل از اینکه برای بزرگ کردن دوقلوهایش به کانادا برود با آن‌ها روبرو شده، آگاه می‌شوند. مادرشان نوال (لوبنا ازابل) با سختی‌های متعددی روبرو شده و از نزدیک درگیر موضوع جنگ بوده است. فیلم از نشان دادن چیزهای وحشتناکی که نوال مجبور بود شاهد یا در آن‌ها شریک باشد ابایی ندارد. جین و سایمون در طی جستجوی خود متوجه می‌شوند که مادرشان در زندان شهر خود مورد تجاوز قرار گرفته و باردار شده است. نهاد شخصی است که در ابتدا برادر ناتنی آن‌ها بود، اما با جلو رفتن داستان متوجه می‌شویم که برادر ناتنی آن‌ها، پدر آن‌ها هم بوده است. با توجه به خط داستانی و همچنین پایانی که رقم می‌خورد، ویران شده را هم می‌توان یکی از فیلم‌هایی با پایان‌بندی‌های فراموش نشدنی معرفی کرد. این فیلم به بیننده ضربه سختی می‌زند و برای همیشه در ذهن او باقی می‌ماند.

3. من شیطان را دیدم (I Saw The Devil)

من شیطان را دیدم (I Saw The Devil-2016)

سینمای کره جنوبی فوق‌العاده باکیفیت و تکان‌دهنده است، اما برخی از فیلم‌های آن‌ها برای همه افراد مناسب نیستند. فیلم‌های ترسناک کره‌ای حتی سر سخت‌ترین طرفداران ژانر ترسناک را هم به سمت خود جذب می‌کنند. فیلم من شیطان را دیدم ساخته کیم جی وون، یک فیلم اکشن و هیجان‌انگیز است که داستان مامور مخفی کیم سو هیون (لی بیونگ هون) در ماموریت انتقام خشونت‌آمیز خود از یک قاتل سریالی به نام کیونگ چول (چوی مین سیک) که به طرز وحشیانه‌ای نامزدش را به قتل رسانده را روایت می‌کند.

کیم سو هیون، کیونگ چول را به دام می‌اندازد و او را با ابزاری که برای کشتن او طراحی شده است، شکنجه می‌کند. در نمای پایانی، کیم سو هیون در حال تماشای مرگ کیونگ چول در حالی که خانواده‌اش نظاره‌گر این صحنه هستند، به تصویر کشیده می‌شود. این صحنه‌ای خشونت‌آمیز و سنگین است که در اعماق ذهن مخاطب نقش می‌بندد و به سختی فراموش می‌شود.

آیکون فیلم من شیطان را دیدم Ang-ma-reul bo-at-da
فیلم

من شیطان را دیدم

Ang-ma-reul bo-at-da

تماشای فیلم من شیطان را دیدم

2. مه (The Mist)

مه (The Mist-2007)

فیلم مه اثر فرانک دارابونت بر اساس رمانی از استفن کینگ، یک روز پس از وقوع یک طوفان سهمگین در یک شهر کوچک مین اتفاق می‌افتد. دیوید درایتون (توماس جین) تصمیم می‌گیرد پسرش بیلی (ناتان گمبل) و همسایه‌شان برنت نورتون (آندره براگر) را برای تهیه لوازم به فروشگاه محلی ببرد. در این زمان، یک مه مرموز در شهر حاکم می‌شود و زمانی که دیوید و سایر خریداران وارد فروشگاه می‌شوند متوجه می‌شوند که این مغازه خانه موجودات وحشتناکی است که منتظر کشتن انسان‌های داخل آن هستند.

دیوید این وظیفه را بر عهده می گیرد که سعی کند بقیه افراد فروشگاه را در تلاش برای حفظ امنیت پسر جوانش رهبری کند. دیوید می‌جنگد تا از همه افراد محافظت کند، اما در نهایت متوجه می‌شود که اگر می‌خواهند فرصتی برای یافتن کمک داشته باشند، باید وارد مه شوند. دیوید، پسرش و سه نفر دیگر به سختی از دست موجودات مرگبار مه فرار می‌کنند و به اتومبیل خود می‌رسند. دیوید و سایر افراد پس از ساعت‌ها رانندگی متوجه می‌شوند که هیچ امیدی برای نجات وجود ندارد. به همین دلیل، او به چهار نفر از آن‌ها شلیک می‌کند تا آنها را از مرگ بدتر نجات دهد. این را می‌توان یکی از پایان‌بندی‌های فراموش‌نشدنی و یکی از دلخراش‌ترین و خسته کننده‌ترین پایان‌های تاریخ سینما معرفی کرد که همیشه به یاد‌ها خواهد ماند.

1. اولد بوی (OldBoy)

اولد بوی (OldBoy-2003)

اولدبوی، اولین فیلم از سه گانه انتقام جویانه پارک چان ووک، کارگردان اهل کره جنوبی است که می‌توان آن را یکی از بهترین تریلرهای انتقامی ساخته شده معرفی کرد. فیلم داستان اوه دائه سو (چوی مین سیک) را روایت می‌کند که پس از گذراندن 15 سال در زندان به دلیلی که از آن بی خبر است، ناگهان آزاد می‌شود و به او پنج روز فرصت داده می‌شود تا بفهمد چرا او در تمام این سال‌ها زندانی بوده است. در این فاصله ا‌و در یک رستوران با فردی به نام می دو آشنا می‌شود که در نهایت پس از برقراری رابطه عاطفی، در زمان کمک به دائه سو کشته می‌شود.

اوه دائه سو، از هر کسی که در ربودن و زندانی شدن او نقش داشته است انتقام می‌گیرد. او در سفر خود، قطعاتی از گذشته خود را کشف می‌کند که به او برای کشف حقیقت پانزده ساله کمک زیادی می‌کند. زمانی که او در دبیرستان تحصیل می‌کرد، ناخواسته شایعه‌ای را راجع به همکلاسی خود وو جین لی مطرح کرد که منجر به خودکشی خواهر او شده است. وو جین لی برای انتقام‌ گرفتن، اوه دائه سو را به مدت پانزده سال زندانی کرد. وو جین در آپارتمان خود، یک آلبوم خانوادگی به دائ سو نشان می‌دهد که در آن عکس‌های دائو، همسرش و دختر شیرخواره او وجود دارند و به او می‌گوید که میدو دختر او بوده است. وو جین فاش می‌کند که او وقایع را از طریق هیپنوتیزم به شکلی ترتیب داده است تا دائه سو را به رستوران راهنمایی کند تا او و میدو عاشق هم شوند. این یکی از مشمئز کننده‌ترین و غم انگیزترین پایان‌های تاریخ سینما است که مطمئناً تا آخر عمر در ذهن مخاطب خواهد ماند.

سخن پایانی

‌پایان‌بندی، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین اجزای هر فیلم و سریالی است که در رضایت مخاطبان و همچنین درک بهتر آن‌ها از فیلم کمک زیادی می‌کند. پایان‌بندی‌‌‌های فیلم‌ها نقش مهمی در شناخت و ماندگاری آن‌ها نقش دارند، به همین دلیل کارگردانان توجه زیادی به چگونگی به پایان رساندن فیلم‌های خود می‌کنند. در این مقاله، 10 مورد از فیلم‌هایی با پایان‌بندی‌های فراموش نشدنی را معرفی کردیم که حتماً پیشنهاد می‌کنیم آن‌ها را تماشا کنید.

منبع: movieweb

۲ دیدگاه

  1. من پایان اره یک‌ رو خیلی دوست داشتم
    یعنی تا ربع ساعت میخ کوب نشسته بودم داشتم فکر میکردم چرا نتونستم حدس بزن آخرش چی میشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×