نقد فیلم خانم هریس به پاریس می‌رود (Mrs Harris Goes to Paris) – رویاهایت را دنبال کن

برای آن‌هایی که از فیلم‌های آخرالزمانی و ابرقهرمانی که در آن سرنوشت انسان توسط بیگانگان یا جادوگران یا چیزی بسیار دور از واقعیت تهدید می‌شود خسته شده‌اند، فیلم ساده و دلنشین خانم هریس به پاریس می‌رود (Mrs Harris Goes to Paris) یک انتخاب به‌جا و حال‌خوب‌کن است. این فیلم که اقتباسی تازه از رمانی نوشته‌ی پاول گالیکو محصول سال 1958 است، داستان یک زن انگلیسی خستگی‌ناپذیر را روایت می‌کند که بزرگ‌ترین آرزویش داشتن لباسی از برند کریستین دیور است. در ادامه با نقد فیلم «خانم هریس به پاریس می‌رود» همراه باشید.

کسی که با فیلم‌های مایک لی یا سریال‌ها و فیلم‌های بریتانیایی آشنایی داشته باشد، مدت‌ها قبل از سال 2017 منویل را می‌شناخت، اما این نامزدی اسکار برای فیلم «نخ خیال» (Phantom Thread) بود که او را برای اکثر افرادی که نمی‌شناختندش به نام و چهره‌ای آشنا بدل کرد. بعد از آن درهای سینما به روی او باز شد؛ او یک نقش شرور درست و حسابی را در فیلم «رهایش کن» (Let Him Go) به دست آورد و شخصیت‌های کوین کاستنر و دایان لین را عذاب داد و در نهایت فیلم را به نام خود تمام کرد؛ به گروه بازیگران سریال هیجان‌انگیز «شروود» (Sherwood) محصول بی‌بی‌سی ملحق شد؛ در پیش‌درآمد «روابط خطرناک» (Dangerous Liaisons) نقش مهمی را به دست آورد و نقش پرنسس مارگارت را در دو فصل از سریال «تاج» (The Crown) بازی کرد. تمام اینها کمک کرد تا منویل به جایگاهی برسد که سال‌ها استحقاقش را داشته است. او حالا به عنوان یکی از بهترین و شایسته‌ترین بازیگران بریتانیایی قرار دارد که در کنار هلن میرن و جودی دنچ می‌توان برایشان از واژه «گنجینه‌ی ملی» استفاده کرد.

در حالی که «خانم هریس به پاریس می‌رود» داستان بسیار سبک‌تری دارد و گاهی آنقدر ملایم است که تا مرز کسل‌کننده شدن پیش می‌رود، منویل مصمم است که ریتم فیلم را ثابت نگه دارد؛ تعادلی ماهرانه از جدیت دراماتیک و سبک کمیک که بسیاری از بازیگران نمی‌توانند به این سادگی آن را به کار بگیرند. خانم هریس با بازی او یک خانم خدمتکار صمیمی و سخت‌کوش در لندن دهه 1950 است که با جدیت از خانه‌ای به خانه دیگر و زندگی‌های بسیار هیجان‌انگیزتر و پر زرق‌و‌برق‌تر از زندگی خودش می‌رود و کار می‌کند. اما وقتی او یک لباس از برند دیور را در یکی از اتاق‌های مشتری‌های همیشگی‌اش می‌بیند، عاشقش می‌شود و تصمیم می‌گیرد به پاریس سفر کند تا خودش یکی از آن لباس‌ها را تهیه کند.

نقد فیلم خانم هریس به پاریس می‌رود

ممکن است هدف خانم هریس چندان دور از ذهن به نظر نرسد، اما او تنها با خارج شدن از منطقه آسایش خود می‌تواند به آن دست یابد، که به معنای خرج کردن کل پس‌اندازش و سفر به پاریس، شهری است که نامش با مد و لباس‌های زیبا گره خورده. در مورد سال 1957 صحبت می‌کنیم و منحصربه‌فردترین خانه‌های مد فرانسه که لباس‌هایشان شخصی‌دوزی می‌شود و عموم مردم و البته یک بیوه از طبقه کارگر که همسرش را در جنگ از دست داده معمولا توان (بهتر بگوییم اجازه) خرید و به تن کردن لباس‌هایشان را ندارند.

چیزی که در ابتدا طراوت‌بخش است و بسیار مهم‌تر، این است که علی‌رغم ماهیت تا حدودی خارق‌العاده تلاش منویل، فیلمنامه که بر اساس رمان «گل‌هایی برای خانم هریس» (Flowers for Mrs Harris) نوشته شده، از آسان کردن کار برای او امتناع می‌ورزد. پیشرفت آهسته و تعدادی عقب‌نشینی وجود دارد که دقیقا فیلم را در قلمرو واقعیت قرار نمی‌دهد اما ورود او به فرانسه به طور مبهم به نوعی منطق وابسته است. هنگامی که خانم هریس راه خود را به دنیای مد پیدا می‌کند، با یک زوج بیست و چند ساله خوش‌تیپ دوست می‌شود که برای آن‌ها نقش کوپید (اسطوره‌ی رومی) را بازی می‌کند. اما همه‌ی آدم‌هایی که خانم هریس با آن‌ها مواجه می‌شود به اندازه‌ی او جذاب و دوست‌داشتنی نیستند و او تا حدودی با یک آنتاگونیست با بازی ایزابل هاپرت به عنوان مدیر مغرور دیور مواجه می‌شود.

عجیب است، با وجود اینکه هاپرت می‌تواند برای این نقش عالی باشد، چقدر بازی او اشتباه ارزیابی شده و نامرتب است. او بسیار مصنوعی است و بیش از حد بر دیالوگ‌هایش تاکید دارد، گویی در یک تئاتر کمدی سخت بازی می‌کند و مطمئن می‌شود که هر حرکتش به اندازه‌ای اغراق‌آمیز باشد که همه متوجهش شوند و غریزه‌های وحشی و دور از ذهنش وقتی در برابر منویل قرار می‌گیرد بیش از هر چیزی خود را نشان می‌دهد. حتی اگر سادگی متن اساسا ما را ملزم می‌کند که همیشه طرفدار خانم هریس باشیم و او را دنبال کنیم، منویل باعث می‌شود که آن تصویر از کهن‌الگوی همیشگی از طبقه کارگر که در ذهن ما نقش بسته است یک فرد واقعی به نظر برسد و با پیشرفت داستان مخاطب بیش از پیش با او احساس نزدیکی کند.

چیزی بسیار ساده در مورد لباس رویایی و آنچه خانم هریس می‌خواهد و نحوه رسیدن او به هدفش وجود دارد که کارگردان بدون نیاز به تبدیل او یا فیلم به داستانی غیرضروری پیچیده و گل‌درشت به آن می‌رسد. او نمی‌خواهد از لحاظ اجتماعی ارتقا پیدا کند یا عاشق شود، او فقط لباسش را می‌خواهد. اینجا باید اعتبار زیادی به جنی بیوان طراح لباس برنده اسکار اختصاص داد که لباس‌های شایسته اسکار او چنان جذاب است که می‌توان فورا متوجه شد که چرا خانم هریس تنها با یک نگاه احساس می‌کند تا این حد متحول شده است. بیوان با تیم آرشیو دیور در پاریس کار کرد تا لباس‌های آن زمان را بازسازی کند و عمق کار او دنیای فیلم را بسیار معتبرتر و از نظر زیبایی‌شناختی خیره‌کننده می‌سازد.

کارگردان آنتونی فابیان بودجه نسبتا ناچیز 13 میلیون دلاری را به بهترین شکل استفاده می‌کند و ما را به بازآفرینی متوسط و در عین حال موثری از لندن و پاریس دهه 50 می‌برد و به فیلمش درخششی گرم اما با حاشیه‌ای تلخ و شیرین می‌بخشد که مانع از این می‌شود که به این زودی‌ها به دست فراموشی سپرده شود. این ویژگی بیش از همه زمانی ملموس است که ما همراه خانم هریس از تعطیلات بازمی‌گردیم تا متوجه شویم که ظلم زندگی همچنان باقی است. «خانم هریس به پاریس می‌رود» ممکن است سفری طولانی نباشد و خاطره یک نفر از فیلم ممکن است مانند سفر او زودگذر باشد، اما این بهترین فیلم درامی است که در سال‌های اخیر شاهدش بودیم.

منبع: theguardian

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×