7 شوخی همیشگی و بانمک انیمیشن باب اسفنجی
سریال باب اسفنجی که اولین بار در سال ۱۹۹۹ به روی آنتن رفت، نه تنها به خاطر داستانهای خلاقانه و شخصیتهای جذابش مشهور است. بلکه برای شوخیهای مکرر و جالبی که در آن به کار رفتهاند نیز شناخته میشود. این شوخیها که در طول سریال تکرار میشوند، نه تنها به جذابیت برنامه افزودهاند بلکه به امضای خاص آن تبدیل شدهاند. در این مقاله، به بررسی و رتبهبندی ۱۰ شوخی مکرر برتر در باب اسفنجی میپردازیم که در طول سالها طرفداران زیادی پیدا کردهاند.
۷. بیرون انداخته شدنهای مداوم پلانکتون
پلانکتون، به عنوان یکی از شخصیتهای منفی اصلی سریال، همواره در تلاش است تا رستوران آقای خرچنگ را نابود کند و جای آن را بگیرد. نقشههای او که معمولا پیچیده و در عین حال ناکام هستند. بهطور مداوم با شکست مواجه میشود. او در تلاشهای خود به طور خاص بر روی دزدیدن راز مخصوص برگر آقای خرچنگ تمرکز دارد که به اعتقادش، کلید موفقیت اوست. اما در نهایت، او هیچگاه موفق نمیشود و بیشتر اوقات به شکل خندهداری از رستوران به بیرون پرتاب میشود.
صحنهای که در آن پلانکتون از رستوران بیرون انداخته میشود. یکی از صحنههای جذاب و خندهدار سریال است. این صحنه معمولا با یک سری از تعاملات خندهدار و درگیریهای جالب میان پلانکتون و دیگر شخصیتها آغاز میشود. اولین بار که این صحنه به تصویر کشیده شد، آقای خرچنگ پلانکتون را روی یک بشقاب قرار داده و او را مانند یک دیسک پرتاب میکند. این صحنه با دقت و خلاقیت خاصی طراحی شده است که بهطور مؤثر قدرت و مهارت آقای خرچنگ را در هدفگیری نشان میدهد.
یکی از ویژگیهای جالب این صحنهها، تنوع در واکنشهای پلانکتون پس از پرتاب شدن است. پلانکتون هر بار با فریادهایی متفاوت از جمله برای این خرچنگ و من به دانشگاه رفتم به هوا پرتاب میشود. این تفاوتهای مداوم در واکنشهای او، علاوه بر اینکه به تنوع صحنهها کمک میکند، به شخصیت پلانکتون عمق و جذابیت بیشتری میبخشد. همچنین، پلانکتون معمولا پس از فرود با لحن ملایمتری از واژه آخ استفاده میکند. که به نوعی نمایانگر جنبههای کمدی و انسانی شخصیت او است.
۶. بازگشت مرمید من و پسر صدفی
مرمید من و پسر صدفی که به خاطر تواناییهای فوقالعاده و ماجراجوییهای خود در دوران گذشته شناخته میشدند. به تازگی تصمیم میگیرند تا از بازنشستگی بیرون بیایند؛ اما برخلاف انتظارات، این دو شخصیت تصمیم میگیرند تا برنامه جدید خود را نه به مبارزه با جرم و جنایت، بلکه به انجام فعالیتهای روزمره و پیش پا افتاده اختصاص دهند.
یکی از جذابترین جنبههای این قسمت از سریال، عدم تغییر در سبک و موسیقی برنامه ماجراهای جدید مرمید من و پسر صدفی است. با وجود اینکه محتوای برنامه به طور قابل توجهی به رویدادهای بسیار عادی و پیش پا افتاده مانند بستن چمدان برای تعطیلات تغییر یافته است، موسیقی و سبک برنامه به همان شکل گذشته باقی مانده است. این حفظ اصالت و سبک، به ایجاد تناقضی جالب و کمدی کمک کرده و بهطور ویژه به جذب بینندگان ادامه میدهد.
در این بخش، پارودیهایی از برنامههای گذشته مانند سریال بتمن با آدام وست مشاهده میشود. به عنوان مثال، در صحنههایی که مرمید من و پسر حلزون در حال بازی چکرز هستند، هر بار که یک مهره جابهجا میشود، واژهها و عبارات جالبی مانند ( CLACK) و (KING ME) بر روی صفحه نمایش داده میشود. این ویژگی که به نوعی به حالت پارودی از سریالهای قدیمی مشابه است، به جنبههای کمدی و سرگرمکننده برنامه افزوده است.
۵. رانندگیهای فاجعه بار و پی در پی باب اسفنجی
در بسیاری از قسمتهای سریال، باباسفنجی تلاش میکند تا گواهینامه رانندگی خود را از مدرسهی قایقرانی خانم پاف دریافت کند. با این حال، او هر بار به شکلی فاجعهبار امتحان رانندگی خود را رد میکند. ناتوانی او در کنترل وسیله نقلیه، بیدقتی در هنگام رانندگی، و استرس زیاد او هنگامی که پشت فرمان قرار میگیرد، همگی عواملی هستند که او را از رسیدن به موفقیت باز میدارند.
خانم پاف، که مربی رانندگی اوست، از باباسفنجی به شدت ناامید است و حتی در مواردی از دست او عصبی و ناراحت میشود. در واقع، هر بار که باباسفنجی امتحان رانندگی خود را تکرار میکند، خانم پاف نیز به نوعی درگیر مشکلات میشود و حتی کار به جایی میرسد که او آرزو میکند که باباسفنجی دیگر هرگز سعی نکند گواهینامه بگیرد.
یکی از دلایل اصلی محبوبیت این بخش از داستان باباسفنجی، تأکید بر نقاط ضعف انسانی در قالب طنز است. همهی ما لحظاتی را تجربه کردهایم که با وجود تلاشهای بسیار، در انجام کاری شکست خوردهایم. باباسفنجی به عنوان نمادی از این نوع تلاشهای بینتیجه و شکستهای مداوم، به شکلی شیرین و خندهدار این حس را به نمایش میگذارد. صحنههای رانندگی باباسفنجی اغلب با موقعیتهای خندهداری همراه است که گاهی حتی به تراژدی تبدیل میشود. برای مثال، او ممکن است به دلیل استرس زیاد، کنترل قایق خود را از دست بدهد و باعث تصادفهای غیرقابل پیشبینی و گاه فاجعهباری شود. این صحنهها نه تنها برای کودکان بلکه برای بزرگسالان نیز سرگرمکننده و خندهآور است.
- بهترین اپیزودهای ورزشی انیمیشن باب اسفنجی شلوار مکعبی
- تئوری باب اسفنجی: هر شخصیت نمادی از هفت گناه کبیره!
- 15 اپیزود خندهدار انیمیشن باب اسفنجی شلوار مکعبی
۴. عشق بی حد و مرز آقای خرچنگ به پول
از همان لحظهای که برای اولین بار آقای خرچنگ در دنیای باباسفنجی شلوارمکعبی ظاهر میشود. ما با یکی از اصلیترین ویژگیهای شخصیتی او آشنا میشویم: عشق شدید به پول. در نخستین صحنهای که او دیده میشود، در حال بوییدن دو چنگه پول نقد است؛ این تصویر نمادین به خوبی نشاندهنده شخصیت اوست.
این وسواس نسبت به پول، که گاهی تا حد افراط پیش میرود، یکی از عوامل کلیدی در بسیاری از ماجراهای سریال است. به عنوان مثال، وقتی آقای خرچنگ متوجه میشود که پولهایش از تشکش بیرون آورده شدهاند، به یک خرچنگ دیوانه و بیقرار تبدیل میشود. او نمیتواند تحمل کند که حتی یک سکه از ثروتش از دست برود. این رفتارهای اغراقآمیز، در عین حال که برای مخاطب سرگرمکننده است، اما به شکلی نمادین نقدی است بر جامعهای که در آن مادیگرایی و ارزشگذاری افراطی بر پول، به یک معضل تبدیل شده است.
۳. فریاد پای من
در دنیای انیمیشن، برخی از جملات و عبارات به نمادهایی شناختهشده تبدیل شدهاند که فراتر از خود اثر رفته و به بخشی از فرهنگ عمومی تبدیل میشوند. یکی از این عبارات که به شکلی غیرمنتظره و خندهدار در میان مخاطبان باباسفنجی شلوارمکعبی محبوب شده است، فریاد پای من! (My leg) است.
فریاد پای من برای اولین بار در یکی از قسمتهای اولیه باباسفنجی شلوارمکعبی ظاهر شد. شخصیت ناشناسی که این فریاد را میزند، معمولا در پسزمینه صحنههای پر هرجومرج یا هنگام وقوع حوادث ناگوار در بیکینی باتم حضور دارد. این جمله اغلب توسط یک ماهی ناشناس فریاد زده میشود و به مرور زمان به یکی از موارد تکرارشونده و محبوب در سریال تبدیل شد. این فریاد به گونهای طراحی شده که بهعنوان یک شوخی تکرارشونده عمل کند؛ یک جوک درونی که به مرور زمان، حتی بدون تغییرات عمدهای در خود جمله یا نحوه ارائه آن، برای مخاطبان خندهدارتر میشود. از دیدگاهی طنز، تکرار این فریاد در موقعیتهای مختلف، نه تنها باعث تقویت حس آشنایی و ارتباط با بیننده میشود، بلکه نوعی پیشبینیپذیری خندهدار را به همراه دارد.
اگرچه پای من تنها یک جمله کوتاه است. اما تاثیر آن بر محبوبیت سریال غیرقابل انکار است. این جمله به مرور زمان به یکی از اجزای فرهنگی باباسفنجی تبدیل شد که در میان طرفداران سریال شناخته شده و به نوعی نمادین است. بسیاری از مخاطبان، با شنیدن این جمله، بلافاصله به یاد لحظات خندهدار و دیوانهوار سریال میافتند و همین امر باعث شده که این فریاد به یک نشانهٔ خاص از طنز سریال تبدیل شود.
۲. همسایه بد
باباسفنجی به عنوان شخصیتی که همواره پرانرژی، خوشبین و آماده برای کمک به دیگران است، معرفی میشود. اما همین ویژگیها گاهی اوقات میتواند برای اطرافیانش، به ویژه همسایه دیواربهدیوارش، اختاپوس، مشکلساز باشد. اختاپوس که شخصیتی آرام و معمولا بدبین است، علاقهمند به یک زندگی ساکت و آرام است. اما باباسفنجی با رفتارهای پرانرژی و گاهی اوقات مزاحم، به نوعی این آرامش را از او سلب میکند.
باباسفنجی بارها و بارها با رفتارهایی که به نظر خودش دوستانه و محبتآمیز است، به اختاپوس نزدیک میشود، اما این رفتارها اغلب به عنوان دخالت و مزاحمت تعبیر میشود. برای مثال، باباسفنجی معمولاً بدون توجه به میل و رضایت اختاپوس به او پیشنهاد میدهد که با هم وقت بگذرانند، یا به او در کارهای مختلف کمک کند. این رفتارها، هرچند از نیت خوبی سرچشمه میگیرند، اما از دید اختاپوس به عنوان تجاوز به حریم شخصی و ایجاد ناراحتی تلقی میشوند.
باب اسفنجی بارها و بارها اختاپوس را به مرز جنون رسانده است. برخی از این آزار اذیتها عبارتاند از: تولد بیموقع و جشن ناخواسته، جلو گیری از فروش خانه، مفنجر کردن حانه اختابوس، بیدار کردن مداوم در روز تعطیل، فرستان اختاپوس با حباب به بیرون از آب و… همهی این موارد باعث شده تا باعث شده مخاطبان بارها و بارها با این لحظات خندهدار مواجه شوند.
۱. اختاپوس با استعدادهایی نه چندان درخشان
یکی از شاخصترین ویژگیهای اختاپوس، علاقهی عمیق او به نواختن کلارینت است. او با شور و اشتیاق به نواختن این ساز میپردازد، و این کار را نه تنها در خلوت خود، بلکه گاهی به شکلی ناخوشایند در حضور دیگران انجام میدهد. اما مشکلی که در اینجا وجود دارد، این است که مهارت او در نواختن کلارینت به هیچ وجه با شور و اشتیاقش مطابقت ندارد. صدایی که از کلارینتش بیرون میآید، بیشتر از اینکه گوشنواز باشد، شبیه به یک شکنجه صوتی است که میتواند حتی صبورترین افراد را نیز به ستوه بیاورد.
در یکی از قسمتهای سریال، اختاپوس تصمیم میگیرد تا یک کنسرت خصوصی برای خودش برگزار کند. او با شور و شوق کلارینتش را به دست میگیرد و شروع به نواختن میکند. اما صدایی که تولید میکند، چنان ناخوشایند است که حتی ماهیها و سایر موجودات دریایی نیز از آن فرار میکنند. این لحظه به خوبی نشان میدهد که علاقهی زیاد به یک هنر به تنهایی کافی نیست؛ بلکه نیاز به مهارت و استعداد واقعی نیز دارد، چیزی که اختاپوس به وضوح در آن کمبود دارد.
سخن آخر
شوخیهای مداوم در باب اسفنجی به دلیل تکرار و محبوبیتشان به یکی از عناصر اصلی و جذاب مجموعه تبدیل شدهاند. این شوخیها نه تنها به کمدی و سرگرمی مجموعه افزودهاند، بلکه به شخصیتپردازی و توسعه داستانها نیز کمک کردهاند. هر یک از این شوخیها به شکل خاصی به هویت و محبوبیت افزوده است.
منبع: collider