بهترین دیالوگهای اختاپوس در انیمیشن باب اسفنجی
باب اسفنجی بدون اختاپوس شاید یک کارتون محبوب بود؛ اما قطعا به اندازهی حالا خندهدار یا جذاب نبود. اختاپوس، با صدای راجر بامپس، همسایهی بدبختی است که بین دو همسایهی آزاردهنده گیر کرده یعنی پاتریک و باب اسفنجی. سر و کله زدن او با این دو نفر یکی بهترین و خندهدارترین صحنههای تاریخ سینما را خلق کرده است. خیلی از ما وقتی باب اسفنجی برای اولین بار پخش شد بچه بودیم و ممکن بود بعضی از شوخیها را متوجه نشویم اما حالا، بعد از چند دهه، طرفداران قدیمی باب اسفنجی بیشتر از همیشه با اختاپوس همذاتپنداری میکنند. بدخلقی، بیحوصلگی و بیتفاوتی او نسبت به شیطنتهای همسایههایش حالا برای ما بیشتر معنا پیدا میکند. آه، که بزرگشدن چه تاثیری بر روی روند اخلاقیات میگذارد.
اختاپوس اغلب مجبور است با پوچی زندگی دست و پنجه نرم کند. تنها چیزی که میخواهد این است که در خانه بماند، کلارینت بنوازد، نقاشی کند و استراحت کند. اما خوشبختانه این خواستهها به لطف باب اسفنجی همیشه به یک کمدی بزرگ تبدیل میشوند. هر کارتونی به یک شخصیت منطقی نیاز دارد تا بقیهی شخصیتهای خندهدار بتوانند با او ارتباط برقرار کنند و اختاپوس د این نقش را به بهترین شکل ممکن بازی میکند. بعضی از دیالوگهای اختاپوس آنقدر معروف هستند که انتخاب بهترینشان سخت است. اما بهترین دیالوگهای اختاپوس در باب اسفنجی همیشه در زمان مناسب گفته میشوند و خنده را بر روی لبان مخاطبان به ارمغان میاورد.
۱۰. من غذا رو سفارش میدم، تو غذا رو درست میکنی، بعد مشتری غذا رو میگیره. این کار رو چهل سال انجام میدیم و بعدش میمیریم
- دیالوگ به انگلیسی: I order the food, you cook the food, then the customer gets the food. We do that for forty years, and then we die
باب اسفنجی نتوانسته سفارش مشتریها را به موقع تحویل دهد و اختاپرس دیگر کمطاقت شده است. به نظر میرسد باب اسفنجی حواسپرت شده، بنابراین اختاپوس مسئولیتهایشان را به سادهترین شکل ممکن توضیح میدهد: من غذا را سفارش میگیرم، تو غذا رو درست میکنی، و بعد مشتری غذا را تحویل میگیره ما این کارو الان چهل سال داریم انجام میدیم و بعد میمیریم. در میان بهترین دیالوگهای اختاپوس این به نظر من بهترین آنها است چرا که او استاد گفتن چیزهای تاریک و ناامیدکننده به خندهدارترین شکل ممکن است. اختاپوس سرنوشت خود را پذیرفته و فقط میخواهد که باب اسفنجی کارش را درست انجام دهد. جالب اینجاست که اختاپوس حتی سالهای بازنشستگی را هم در برنامهی زندگیاش حساب نکرده است.
اما باب اسفنجی اصلا به حرفهای او توجهی نمیکند. او مشغول تماشای یک اسب دریایی است که غذای بقیه را میخورد. بهترین دیالوگهای اختاپوس با این که تلخ و ناامیدکننده است؛ اما با ترکیب باب اسفنجی باعث به وجود آمدن طنز خالص میشود چون معمولا با شادی و بیخیالی بقیه نادیده گرفته میشوند. در این صحنه، باب اسفنجی و سایرین وقت ندارند به بحران وجودی اختاپوس فکر کنند، چون حواسشان به چیز دیگری پرت شده است. این موضوع نشاندهندهی یک تصویر دیگر از بدبختی اختاپوس است.
۹. اینجا غذا سرو میکنیم آقا!
- دیالوگ به انگلیسی: We serve food here, sir
صحنهای که اختاپوس به بابل باس نگاه میکند و با طعنه از او میپرسد: یک سالاد کوچک میل دارید؟ به اندازهی کافی به خودی خود عجیب و خندهدار است؛ اما این فقط شروع مکالمهی آنهاست. بابل باس شروع میکند به سفارش دادن یک همبرگر خرچنگی که آنقدر پیچیده و تخصصی است که اختاپوس در وسط نوشتن سفارش، دست از کار میکشد و فقط به او نگاه میکند. بعد از این که بابل باس بالاخره سفارش طولانیاش را تمام میکند، یکی از بهترین دیالوگهای اختاپوس تکرار میشود او با ابرویی بالا انداخته و نگاهی طعنهآمیز به او میگوید: (ما اینجا غذا سرو میکنیم آقا) این جمله به وضوح نشان میدهد که اختاپوس اصلا به خدمات مشتری اهمیت نمیدهد.
او حتی نمیخواهد بفهمد بابل باس چه گفته است. اما تماشاگران به سختی میتوانند اختاپوس را سرزنش کنند، چون سفارش بابل باس واقعا مضحک و غیرمنطقی است. بابل باس در این قسمت به عنوان شخصیت منفی ظاهر میشود و رفتارش آنقدر عجیب است که همهچیز را خندهدار میکند. این صحنهها نه تنها برای بچهها، بلکه برای بزرگسالان هم جذاب و خندهدار هستند. بخش زیادی از این جذابیت را باید مدیون بهترین دیالوگهای اختاپوس باشیم. او با نگاهها و جملاتش، حتی در سادهترین موقعیتها، خنده را به لبهای ما میآورد.
۸. مرده بودن یا هرچی
- دیالوگ به انگلیسی: Being dead or anything else
کنار هم قرار گرفتن خوشبینی بیپایان باب اسفنجی و بدبینی اختاپوس، یکی از دلایلی است که این انیمیشن را به یکی از بهترینهای تاریخ سینما تبدیل کرده است. این دو شخصیت با ویژگیهای متضادشان، تعادل جذابی ایجاد میکنند که داستانها را هم خندهدار میکند. در یک قسمت، اختاپوس به دلیل دعوا با آقای خرچنگ از کارش استعفا میدهد و رستوران را ترک میکند. باب اسفنجی او را دنبال میکند و سعی میکند با خوشبینی همیشگیاش، اختاپوس را متقاعد کند که به کارش برگردد. باب اسفنجی با شادی میگوید: (رفتن به رستوران آقای خرچنگ همه را خوشحال میکند و چه چیزی بهتر از لبخند زدن است؟) و بعد با یک چهرهی شاد و بزرگ به اختاپوس نگاه میکند.
اما طبق معمول یکی از بهترین دیالوگهای اختاپوس آنقدر صریح و دارک است که ممکن است شما را شوکه کند: (مرده بودن یا هر چیز دیگهای!) او آنقدر عصبانی و ناامید به نظر میرسد که حتی باب اسفنجی هم متوجه میشود که اختاپوس هیچ علاقهای به برگشتن و عذرخواهی از آقای خرچنگ را ندارد. اختاپوس میتوانست فقط بگوید (هر چی) و باز هم منظورش را میرساند؛ اما این که او اول (مرده بودن) را میگوید، نشاندهندهی علاقهی خاص او به اغراق کردن است. او میخواهد به وضوح نشان دهد که چقدر از کارش متنفر است و چقدر ناراحت است. این خاصیت بهترین دیالوگهای اختاپوس است که او را به یکی از خندهدارترین و محبوبترین شخصیتهای کارتون تبدیل کرده است.
۷. نه!
- دیالوگ به انگلیسی: No
معمولا یکی از بهترین دیالوگهای اختاپوس زمانی رقم میخورد که او در حال درد کشیدن است و این موضوع در یکی از معروفترین قسمتهای باب اسفنجی به نام قسمت کمپینگ به اوج خود میرسد. در این قسمت، اختاپوس هر کاری میکند تا توجه یک خرس دریایی را جلب کند؛ اما وقتی بالاخره یکی از آنها ظاهر میشود، او کاملا شوکه میشود. اختاپوس اصلا فکر نمیکرد چنین موجوداتی واقعا وجود داشته باشند؛ اما حالا مجبور است با یکی از آنها روبرو شود.
خرس دریایی شروع به تعقیب اختاپوس میکند و او با وحشت فرار میکند. ما صدای ضرب و شتم وحشتناکی را میشنویم؛ اما خود صحنهی درگیری را نمیبینیم. وقتی خرس دریایی دور میشود، باب اسفنجی با نگرانی فریاد میزند: (حالت خوبه اختاپوس؟) سپس دوربین به اختاپوس میرود و ما او را میبینیم که پاهایش درهم پیچیده و پر از کبودی و بانداژ است. پاسخ او ساده اما فوقالعاده است (نــــه!) او این کلمه را آنقدر طولانی و با تاکید میگوید که کاملا مشخص است چقدر وحشتزده و آسیب دیده است.
ظاهر او هم به تنهایی جواب سوال باب اسفنجی را میدهد. بهترین دیالوگهای اختاپوس معمولا ساده هستند و نیازی به توضیح بیشتر ندارد. او استاد گفتن جملات کوتاه و صادقانه است که هم خندهدار هستند و هم دردناک. در این صحنه، ما نه تنها به درد او میخندیم، بلکه همدردی هم میکنیم، چون او واقعا روز بدی داشته است.
۶. من از همهی شما متنفرم!
- دیالوگ به انگلیسی: I hate all of you
قسمت کاراته بازی هم یکی دیگر از بهترین دیالوگهای اختاپوس را در خود جای داده است. باب اسفنجی و سندی با اعتیادشان به کاراته بازی مشغول هستند. خوشبختانه، آنها راهی پیدا میکنند تا از این علاقهی شدید به شکلی مفید استفاده کنند. در پایان قسمت، باب اسفنجی و سندی با استفاده از مهارتهای کاراتهشان به مشتریان رستوران آقای خرچنگ خدمات ارایه میدهند. در این لحظه، سندی با خوشحالی میگوید: من عاشق کاراتهام!، باب اسفنجی هم با همان شادی میگوید: من عاشق کاراتهام و آقای خرچنگ اضافه میکند: من عاشق پولام. در اینجا است یکی دیگر از بهترین دیالوگهای اختاپوس رقم میخورد و مثل همیشه، با یک جملهی کاملا متفاوت این زنجیره را تمام میکند: من از همهی شما متنفرم!
زمانبندی این دیالوگ فوقالعاده است. در این صحنه، هیچ نیازی به توضیح بیشتر نیست، چون تصاویر خودشان داستان را به خوبی بیان میکنند. نویسندگان این آزادی را داشتند که هر چیزی بگویند؛ اما انتخاب کردند که با بهترین دیالوگهای اختاپوس نشان دهند که کاملا با حال و هوای بقیه در تضاد است. او مجبور نبود بگوید که از همه متنفر است، اما این دقیقا همان چیزی است که اختاپوس همیشه انجام میدهد و حتی به نظر نمیرسد کسی در آن همه شلوغی صدای او را بشنود. این جمله انگار فقط برای مخاطبان گفته شده است و پایانی عالی برای یکی از بهترین قسمتهای فصل اول باب اسفنجی است.
۵. مادر؟
- دیالوگ به انگلیسی: Mother
در یکی از بهیادماندنیترین قسمتهای مربوط به بهترین دیالوگهای اختاپوس، او سعی میکند از باب اسفنجی به خاطر یک شوخی عذرخواهی کند. اما مشکل اینجاست که او نمیتواند کلمات متاسفم را به درستی بیان کند و در نهایت فقط وانمود میکند که عذرخواهی کرده است. وقتی او از آنجا دور میشود، ناگهان چهرههایی در مقابلش ظاهر میشوند که هر کدام به نوعی به او توهین میکنند. این چهرهها در واقع بازتابی از احساس گناه او هستند.
اول پاتریک ظاهر میشود و بعد یک ماهی دیگر میگوید: دروغ آوریل؟ احمقانه است و در نهایت، یک اختاپوس پیر با صدایی مردانه فریاد میزند بوی بدی میدی! او ابتدا به حرفهای دو نفر اول توجهی نمیکند؛ اما حرف سوم واقعا به او برخورد میکند. او با تعجب فریاد میزند: مادر؟! و بلافاصله به سمت باب اسفنجی میدود تا به درستی از او عذرخواهی کند. بهترین دیالوگهای اختاپوس در این قسمت ترکیبی از احساس گناه و وحشت است. اختاپوس نه تنها با وجدان ناآرام خود دست و پنجه نرم میکند؛ بلکه با توهمات عجیبی هم روبرو میشود که او را میترسانند.
۴. بیا تا میتونی محکم بزن!
- دیالوگ به انگلیسی: Here, please hit me as hard as you can
یکی دیگر از بهترین دیالوگهای اختاپوس در قسمت شیفت شب اتفاق میافتد. باب اسفنجی از این خبر که رستوران آقای خرچنگ حالا ۲۴ ساعت شبانهروز باز است، کاملا هیجانزده است. اما اختاپوس اصلا خوشحال نیست او آنقدر ناراحت و بیحوصله است که حتی به مشتریها هم سلام نمیکند. وقتی نوبت به مشتری بعدی میرسد، اختاپوس بدون هیچ مقدمهای یک چوب بیسبال به دستش میدهد و با بیحوصلگی میگوید: ( بیا تا میتونی محکم بزن) مشتری اول کمی گیج میشود و به چوب بیسبال خیره میماند، انگار نمیداند چه اتفاقی دارد میافتد. بعد از این که باب اسفنجی چیزی میگوید، اختاپوس حتی خم میشود تا مشتری بتواند بهتر به او ضربه بزند و با همان لحن بیحوصله اضافه میکند: (معطل نکن.)
این واقعا یکی از بهترین دیالوگهای اختاپوس است که نشان میدهد او نه تنها اصلا به خدمات مشتری اهمیت نمیدهد؛ بلکه به وضوح بیان میکند که ترجیح میدهد مرده باشد یا حداقل بیهوش شود، چون یک ضربهی خوب با چوب بیسبال میتواند این کار را انجام دهدالبته، مشتری به او ضربه نمیزند و اختاپوس مجبور میشود شیفت شبش را تا آخر تحمل کند.
۳. من تعجب میکنم که آیا سقوط از این ارتفاع برای کشتن من کافی است
- دیالوگ به انگلیسی: I wonder if a fall from this height would be enough to kill me
یکی دیگر از بهترین دیالوگهای اختاپوس در قسمتی اتفاق میافتد که باب اسفنجی به طور تصادفی با استفاده از کمربند مرد پری دریایی، اختاپوس را کوچک میکند. در همین حال، پاتریک از اختاپوس کوچکشده استفاده میکند تا یک سناریوی عجیب و خندهدار اجرا کند؛ جایی که او عاشق یک ترشی میشود و حالا پاتریک اختاپوس کوچکشده را در دست گرفته و با باب اسفنجی دربارهی این وضعیت عجیب صحبت میکند. اختاپوس فقط میتواند با نگاهی ناراضی به آنها گوش دهد و کاری از دستش برنمیآید.
وقتی پاتریک شروع به توضیح دادن دربارهی کلمهی ساختگی (Wumbo) میکند ( یکی از معروفترین جملات پاتریک است) اختاپوس به پایین نگاه میکند و با ناامیدی میگوید: فکر میکنم افتادن از این ارتفاع برای کشتن من کافی است. بینندهها فقط با نگاه کردن با بهترین دیالوگهای اختاپوس میتوان فهمید که او دیگر تحمل این مکالمه را ندارد. شنیدن کلمهی (Wumbo) برای او آنقدر عجیب و آزاردهنده است که ترجیح میدهد مرده باشد تا اینکه کوچک بماند.
۲. اوه، چرا هر وقت دارم خوش میگذرونم، اشتباهه؟
- دیالوگ به انگلیسی: Oh, why is it whenever I’m having fun, it’s wrong
بعد از این که اختاپوس یک شوخی بیرحمانه و نسبتا خشونتآمیز برای روز دروغ آوریل با باب اسفنجی انجام میدهد، همه در رستوران آقای خرچنگ برای باب اسفنجی بیچاره احساس دلسوزی میکنند و نسبت به اختاپوس احساس تحقیر و ناراحتی دارند. حتی خود باب اسفنجی که عاشق شوخیهای دروغ آوریل است، با گریه از آنجا فرار میکند و این باعث میشود اختاپوس احساس گناه کند. بعد از این که همه میروند، اختاپوس به اطراف نگاه میکند و میبیند که حتی آسیبهای ساختاری رستوران هم انگار در حال قضاوت او هستند.
او آهی میکشد و آن جا است که یکی از بهترین دیالوگهای اختاپوس رقم میخورد: چرا هر وقت دارم خوش میگذرانم، اشتباه است؟ این جملهی اختاپوس واقعا خندهدار است، بهخصوص وقتی به گذشتهی او نگاه میکنیم. او قبلا هم کارهای بیاحساسانهی زیادی انجام داده است، مثل تحقیر باب اسفنجی به خاطر غیبت بابانوئل، ترساندن او با تظاهر به هلندی پرنده (یک شخصیت ترسناک)، یا حتی باعث شدن که باب اسفنجی خانهاش را از دست بدهد و مجبور به جابجایی شود.
۱ . کارمات یادت باشه. هیچی نگو اختاپوس
- دیالوگ به انگلیسی: Don’t say anything, Squidward. Remember your karma
اگر به دنبال بهترین دیالوگهای اختاپوس در باب اسفنجی هستید به هیچ عنوان اپیزود اسب دریایی زیبای من را از دست ندهید. در یکی از قسمتها طبق معمول اختاپوس سعی میکند با آرامش دوچرخهسواری کند؛ اما ناگهان باب اسفنجی سوار بر یک اسب دریایی به سرعت به او نزدیک میشود و فریاد میزند: هی، اختاپوس میبینم که هنوز داری با یه ماشین قدیمی رانندگی میکنی! اختاپوس که از این حرف عصبانی است، سعی میکند خودش را کنترل کند و با خود میگوید: چیزی نگو، کارمات رو به خاطر بسپار؛ اما ناگهان چرخ جلوی دوچرخهاش میشکند و از یک صخره سقوط میکند و بعد منفجر میشود.
البته، نحوهی وقوع این اتفاق آنقدر خندهدار است که این صحنه را به یکی از بهترین قسمتهای فصل ۳ تبدیل میکند.این که با بهترین دیالوگهای اختاپوس، او سعی میکند جلوی خودش را بگیرد و به باب اسفنجی توهین نکند، یک تغییر جالب و خندهدار در رفتار معمولی اوست. او واقعا تلاش میکند کارمای خود را مدیریت کند و رفتار بهتری داشته باشد اما زندگی همیشه برایش سختتر میشود. این صحنه نشان میدهد که اختاپوس سعی میکند خودش را بهبود ببخشد؛ اما با چالشهای عجیب و خندهداری روبرو میشود که کنترل کردن خودش را سختتر میکنند.
بهترین دیالوگهای اختاپوس: نگاهی به عمق شخصیت طنز و فلسفی اختاپوس
دیالوگهای اختاپوس در باب اسفنجی شلوار مکعبی نه تنها طنزآمیز هستند؛ بلکه گاه آنقدر عمیق و فلسفی هستند که بیننده را به فکر فرو میبرند. اختاپوس به عنوان یک کاراکتر تلخکام و بدبین، در عین حال نمایندهی بسیاری از احساسات و ترسهای انسانی است. بهترین دیالوگهای اختاپوس نه تنها باعث خنده میشوند، بلکه گاه باعث میشوند که بیننده به زندگی خود و مشکلاتش فکر کند. شاید این همان دلیلی است که اختاپوس را به یکی از محبوبترین کاراکترهای این سریال تبدیل کرده است.
منبع: COLLIDER
چرا هر وقت دارم خوش میگذرونم اشتباهه این دیالوگ اختاپوس واقعا نماد تمام لحظاتیه که احساس میکنی دنیا علیه تو شده!😂 هر وقت میخوای یه کم خوش بگذرونی، یه چیزی پیش میاد که همه چیز رو خراب میکنه. اختاپوس همیشه حال و هوای ما جوونارو اونم تو وضعیت رو به بهترین شکل نشون میده
نمیدونم چرا ولی شخصیتم شبیه اختاپوسه 😂 عاشق هنر و موسیقی . از همه به جز پدر و مادرم متنفرم . از بچه ها خوشم نمیاد و زیاد باهاشون بازی نمیکنم .کلا دوستام بهم میگن شبیه اختاپوسی 😂