بهترین و بدترین فیلم‌های سینمایی که در تابستان اکران شدند

تابستان‌های خاطره‌انگیز اکران

همیشه به ‌ازای یک سال سینمایی فوق‌العاده و به یاد ماندنی مانند سال 1982 که در آن فیلم‌های ماندگاری همچون «پیشتازان فضا 2» (Star Trek II) و «ئی.تی. موجود فرازمینی» (E.T. the Extra Terrestrial) منتشر شدند، یک سال سینمایی ضعیف‌تر مانند سال 2010 وجود دارد که در آن فیلم‌هایی مانند «شاهزاده‌ی پارسی» (Prince Of Persia) و «آخرین بادافزار» (The Last Airbender) روی پرده‌ی سینما اکران شدند. بنابراین، در این مقاله، ما نگاهی به بهترین و بدترین سال‌های فیلم‌های تابستانی تاریخ سینما انداخته‌ایم.

چیزی که ما امروزه به عنوان فصل اکران فیلم‌های تابستانی و بلاک‌باسترهای تابستانی می‌شناسیم مسلماً از زمان اکران فیلم «آرواره‌ها» (Jaws) در سال 1975 شروع شده ‌است. این فیلم که کارگردانی آن را جوانی غیرمعمولی و به شدت بااستعداد به‌نام استیون اسپیلبرگ بر عهده داشت، با اقتباس از یک رمان پرفروش شکل گرفته بود که با پخش گسترده‌تر از حد معمول در سراسر کشور و استفاده از یک ترفند تبلیغاتی ساده، تبدیل به یک پدیده‌ی اجتماعی و تجاری عظیم شد. دو سال بعد، زمانی که فیلم «جنگ ستارگان» (Star Wars) جرج لوکاس هم موفق شد با استفاده از فرمولی یکسان به موفقیتی مشابه دست پیدا کند، بلاک‌باسترهای تابستانی سروشکلی جدی‌تر به خود گرفتند و این روند اکران فیلم به‌طور رسمی آغاز شد. همچنین، در سال 1989 میلادی، فیلم «بتمن» (Batman) تیم برتون به عنوان یک ماشین بازاریابی محصول موفق عمل کرد و از آن زمان تابستان به فصل انتشار دنباله‌های جذاب فیلم‌ها‌ی پرخرج ابرقهرمانانه و علمی _ تخیلی تبدیل شد.

اما امروزه به ‌نظر می‌رسد که تابستان رونق گذشته‌ی خود را از دست داده و استودیوهای فیلمسازی دیگر این فصل را به‌عنوان زمانی منحصربه‌فرد برای اکران فیلم‌هایشان نمی‌شناسند. در این دوره‌ی زمانی ساخت و اکران فیلم‌های پرزرق‌وبرق که در آن‌ها از جلوه‌های ویژه‌ی پرهزینه استفاده شده ‌است، به دوره‌ی زمانی بین ماه می و آگوست (مصادف با تعطیلات تابستانی نوجوانانی که می‌توانند اوقات فراغتشان را در سینما بگذرانند) محدود نمی‌شود. با این ‌وجود، هنوز هم گویی تابستان حال و هوایی دارد که آن را برای انتشار فیلم‌های جدید و جذاب مناسب‌تر می‌کند. تازه‌ترین نمونه‌ی آن هم انتشار همزمان فیلم‌های پرفروشی مثل «باربی» (Barbie) گرتا گرویگ و «اوپنهایمر» (Oppenheimer) کریستوفر نولان در ماه جولای است.

بهترین بلک‌باسترهای سینما در تابستان چه سالی منتشر شدند؟ کدامشان را به یاد دارید؟ پاسخ این سؤال قطعا به سن و سال شما بستگی دارد، اما ما در این مقاله، بهترین و بدترین و حتی چند نمونه از افتخارآمیزترین فیلم‌های تابستانی را از سال 1975 تا به امروز، مورد بررسی قرار داده‌ایم. با ما همراه باشید.

بهترین سال‌های اکران تابستانی

سال 1979

نمایی از فیلم اینک آخرالزمان ساخته‌ی فرانسیس فورد کاپولا

نمی‌توان ادعا کرد که بهترین و بزرگ‌ترین فیلم‌های تابستانی در تابستان این سال منتشر شده‌اند، اما دو فیلم کلاسیک و به ‌یاد ماندنی در سال 1979 (به جرات می‌توان گفت این دهه با آثاری که در آن اکران شدند بهترین دوره‌ی ده ساله‌ی تاریخ سینماست) اکران شدند که هنوز باطراوت و فوق‌العاده‌اند؛ «اینک آخرالزمان» (Apocalypse Now) و «بیگانه» (Alien). در این سال، فرانسیس فورد کاپولا شاهکار خود را ساخت و ریدلی اسکات توانست با ساخت فیلمی که از رمان «دل تاریکی» (Heart Of Darkness) جوزف کنراد اقتباس شده بود، اسم و رسمی در صنعت فیلمسازی برای خود دست‌وپا کند. در هردوی این فیلم‌ها، گروهی از سربازان که گویی از همان ابتدای مسیرشان محکوم به شکست هستند، در مأموریت خطرناکی به سرزمین‌های دور از تمدن و بکری می‌روند تا اوضاع را برای قدرت‌های تحت فرمانشان کمی بهتر کنند؛ با این تفاوت که کاپولا این مأموریت خطیر را بر دوش سربازان ارتش می‌گذارد، در حالی ‌که، اسکات از یک سازمان بی‌نام و نشان برای انجام این مأموریت استفاده می‌کند. در پایان، تنها قهرمان یکی از داستان‌ها زنده می‌ماند، بدون آنکه از جان گذشتگی‌ها و تلاش‌هایشان تغییری در دنیای بزرگتر اطرافشان ایجاد کرده باشد. با وجود اینکه، خبری از چنین پایان‌های شوم و تکان دهنده‌ای در تابستان‌های سال‌های بعدی نبود، اما فیلم‌های سرگرم‌ کننده و پرطرفداری پس از جنگ ویتنام ساخته شد که همچنان حول محور موضوعات جنگی و اتفاقات پیرامون آن شکل می‌گرفتند.

همچنین فیلم‌هایی مانند «وحشت در آمیتی‌ویل» (The Amityville Horror)، «مونریکر» (Moonraker)، «کوفته قلقلی‌ها» (Meatballs)، «دراکولا» (Dracula) و «راکی 2» (Rocky II) در تابستان 1979 منتشر شدند.

⚠️ در حال حاضر این فیلم از حالت انتشار خارج شده است.

سال1981

نمایی از دومین قسمت فیلم ابرقهرمانی و کلاسیک سوپرمن

اگرچه سال 1982 سالی باشکوه و پرعظمت برای تاریخ سینما به ‌حساب می‌آید، اما نمی‌توان از شاهکارهای منتشر شده‌ی یکی دو سال قبل از آن چشم‌پوشی کرد. در آن زمان، درست مانند فیلم «امپراتوری ضربه می‌زند» (The Empire Strikes Back)، تمام مخاطبین منتظر انتشار دنباله‌ی فیلم سوپرمن به نام «سوپرمن 2» (Superman II) بودند. طی سال‌ها از زمان اکران این، متوجه هوش بالای ریچارد دانر در ساخت این اثر شده‌ایم. همچنین، بازی کریستوفر ریو در نقش سوپرمن در سری دوم از این مجموعه به‌عنوان یکی از بهترین نمونه‌های اجرای این نقش ابرقهرمان شنل‌پوش مورد تحسین قرار گرفت؛ فیلمی که تا سال‌ها به عنوان نمونه‌ای درخشان از دنباله‌سازی شناخته می‌شد تا اینکه چندین دهه بعد فیلم «مردعنکبوتی 2» (Spider-Man 2) با الگوگیری از آن روی دستش بلند شد.

در تابستان این سال شخصیت ایندیانا جونز برای اولین بار در فیلم «مهاجمان صندوق گمشده» (Raiders Of The Lost Ark) به بیننده معرفی شد، دیزنی جنبه‌های تاریکش را با ساخت فیلم «اژدها‌کش» (Dragonslayer) به همه نشان داد، عروسک‌های ماپت‌ در بهترین فیلم خودشان به‌نام «شادی ماپت» (The Great Muppet Caper)  ظاهر شدند و همچنین جان لندیس شاهکار کمدی – ترسناک خود، یعنی فیلم «گرگ‌نمای آمریکایی در لندن» (An American Werewolf In London) را اکران کرد که الهام‌بخش مایکل جکسون برای ساخت یک موزیک‌ویدیو با مضمون گرگینه‌ها (موجود افسانه‌ای نیمه انسان و نیمه گرگ) شد.

همچنین فیلم‌های دیگری مانند «تاریخ جهان: قسمت 1» (History Of The World: Part I)، «مسیر کاننبال» (The Cannonball Run)، «راه‌راه» (Stripes)، « شاه آرتور» (Arthur)، «فقط به خاطر چشمان تو» (For Your Eyes Only) و «خارج از محدوده» (Outland) در تابستان 1981 منتشر شدند.

سال 1982

آرنولد شوارتزنگر ایفای نقش اصلی فیلم کونان بربر را بر عهده داشت

اغلب از این سال در محافل سینمایی به ‌عنوان «بزرگترین سال رایانه‌ی سینما» (greatest geek year ever) یاد می‌کنند که اخیراً مینی سریال تلویزیونی به همین نام ساخته شده ‌است که آن وران را به تصویر می‌کشد. تنها دلیل نام‌گذاری آن هم به خاطر فیلم‌های قوی و موفق منتشر شده در تابستان آن سال مانند فیلم «کونان بربر» (Conan The Barbarian)، «پیشتازان فضا 2: خشم خان» (Star Trek II: The Wrath Of Khan)، «ارواح خبیثه» (Poltergeist)، «راکی 3» (Rocky III) و «ئی.تی. موجود فرازمینی» (E.T. The Extra-Terrestrial) بود که رایانه نقش انکار نشدنی و بزرگی را در پروسه‌ی تولید آن‌ها ایفا می‌کرد. در همین ‌حال، فیلم‌های «مکس دیوانه: جنگجوی جاده» (Mad Max: The Road Warrior) و «بلِید رانر» (Blade Runner) نیز مفاهیم زیبایی‌شناسی جدید و متفاوتی را با استفاده از زیرژانرهای اکشن پسا‌آخرالزمانی و ابرشهرهای دیستوپیایی در فیلم‌های ژانر علمی – تخیلی به وجود آوردند. حتی فیلم‌هایی که در آن زمان پرمخاطب نبودند، از فیلم اسرارآمیز و ترسناک جان کارپنتر به‌نام «موجود» (The Thing) گرفته تا فیلم «ترون» (Tron) با آن CGI نوپا و ساده‌اش به موفقیت نسبی دست پیدا کردند و حتی در آینه فیلم‌هایی به تقلید از آن‌ها پرداختند.

همچنین فیلم‌هایی مانند «شیفت شب» (Night Shift)، «یک افسر و یک جنتلمن» (An Officer And A Gentleman)، «دیوار پینک فلوید» (Pink Floyd: The Wall) در تابستان 1982 منتشر شدند و انتشار فیلم «مگافورس» (Megaforce) هم بار دیگر ثابت کرد که هیچ تابستانی کامل نیست.

سال 1984

اسپیلبرگ یکی دیگر از شخصیت‌های عجیب و غریب آثارش را در فیلم گرملین‌ها رو کرد

شما می‌توانید از سال 1984 به‌خاطر ابداع رتبه‌بندی PG-13 (فیلم‌هایی که مخصوص بزرگسالان هستند و محدودیت سنی دارند) تشکر کنید، امتیازی که امروزه تقریباً هر فیلم بلک‌باستری معتبر دارد. اگرچه اولین فیلمی که به ‌صورت رسمی آن را کسب کرد، فیلم «سحرگاه سرخ» (Red Dawn) بود، اما استیون اسپیلبرگ کارگردان فیلم «ایندیانا جونز و معبد مرگ» (Indiana Jones And The Temple of Doom) و همچنین، تهیه ‌کننده‌ی فیلم «گرملین‌ها» (Gremlins) بودند که والدین را با به ‌تصویر کشیدن هیولاهای مایکروویوی و فداکاری‌های دلخراش در فیلم‌های فانتزی با بودجه‌های فراوان که به ‌ظاهر برای کودکان ساخته ‌شده بودند وحشت‌زده کردند. بنابراین، نیاز به یک رتبه‌بندی جدید میان درجه‌هایPG  و R برای این دسته فیلم‌ها احساس شد که البته روحیه‌ی احساساتی و نرم  کارگردان در این رتبه‌بندی اهمیت زیادی نداشت.

همچنین فیلم‌هایی مانند «شکارچیان روح» (Ghostbusters)، «بچه کاراته‌کار» (The Karate Kid)، «آخرین مبارز ستاره‌ای» (The Last Starfighter)، «ماپت‌ها منهتن را می‌گیرند» (The Muppets Take Manhattan)، «باران ارغوانی» (Purple Rain)، «چشم‌انداز» (Dreamscape)، «داستان بی‌پایان» (The NeverEnding Story)، «خیابان‌های آتشین» (Streets Of Fire)، «پیشتازان فضا 3: جستجو برای اسپاک» (Star Trek III: The Search For Spock) و «فوق سری» (Top Secret) نیز در تابستان 1984 منتشر شدند.

آیکون فیلم ایندیانا جونز و معبد مرگ Indiana Jones and the Temple of Doom
فیلم

ایندیانا جونز و معبد مرگ

Indiana Jones and the Temple of Doom

تماشای فیلم ایندیانا جونز و معبد مرگ

سال 1988

فیلم چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت یکی از لایو - اکشن‌های قدیمی سینما به شمار می‌آید

یک سال قبل از اکران فیلم «بتمن»، هالیوود همچنان فیلم‌های بلک‌باستری اورجینالی مانند فیلم «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟» (Who Framed Roger Rabbit?) ( که البته اندکی بر‌اساس داستان‌های یک کتاب کمتر شناخته شده شکل گرفته ‌است)، «سفر به آمریکا» (Coming To America) و «فرار نیمه ‌شب» (Midnight Run) را می‌ساخت، که از بزرگترین موفقیت‌های سینمایی فصل تابستان هستند. جورج لوکاس هم تلاش کرد با با داستانی که برای فیلم «ویلو» (Willow) نوشته بود همان کاری را با ژانر فیلم‌های فانتزی انجام دهد که فیلم «جنگ ستارگان» با ژانر علمی_تخیلی انجام داد، اما با حضور ران هاوارد در رأس کار پروژه به‌خوبی انجام نشد، اگرچه از آن زمان تاکنون به شهرتش افزوده شده ‌است و طرفداران خاص خودش را دارد.

فیلم «آخرین وسوسه‌ی مسیح» (The Last Temptation Of Christ) ساخته‌ی مارتین اسکورسیزی نیز، تماشاگران را به سالن‌های سینما کشاند تا باورهای ضدمذهبی خود را به آن‌ها نشان ‌داده و به شیوه‌ی خاص خود مسائل حساس را به چالش بکشد. این در حالی ‌که، بروس ویلیس، ستاره‌ی کمدی تلویزیون، با بازی جذابش در فیلم اکشن استثنایی «جان‌سخت» (Die Hard) انتظارات را به شدت از خودش بالا برد و «اسلحه‌های جوان» (Young Guns) دوباره نوجوانان را به سبک فیلم‌های وسترن علاقه‌مند کرد. از طرفی، همه‌ی این‌ها در حالی اتفاق می‌افتد که تقابل دیدنی بین دو فیلم «رمبو 3» (Rambo III) و «داندی کروکودیل 2» (Crocodile Dundee 2) در روز یادبود (آخرین دوشنبه در ماه می) که در آن آن زمان بسیار پرهیاهو بود حالا تقریباً به فراموشی سپرده ‌شده است.

همچنین فیلم‌هایی مانند «ارواح خبیثه 3» (Poltergeist III)، «کابوس در خیابان الم 4: استاد رؤیایی» (A Nightmare On Elm Street 4: The Dream Master)، «بول دورهام» (Bull Durham) در تابستان 1988 منتشر شدند.

سال 2008

هیث لجر فقید برای بازی در فیلم شوالیه‌ی تاریکی برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد

در سال 2008، سینما هنوز ابرقهرمانان را دوست داشت (بعد از فیلم‌های فاجعه‌ی اوایل دهه‌ی 2000 که در این ژانر ساخته شده بودند) اما مفهوم «جهان سینمایی» هنوز برای آن‌ها شکل نگرفته بود. در تابستان این سال اما ژانر ابرقهرمانی آس‌های خود را رو کرد و با ارائه‌ی سه فیلم فوق‌العاده و ماندگار، یکی از «دنیای توسعه یافته‌ی دی‌سی» (DC Extended Universe) به‌نام «شوالیه‌ی تاریکی» (The Dark Knight) به کارگردانی کریستوفر نولان، یک فیلم سرحال و به ‌یاد ماندنی از «دنیای سینمایی مارول» (Marvel Cinematic Universe)  با نام «مرد آهنی» (Iron Man) و دیگری اثری درباره‌ی یک ابرقهرمان کاملاً اورجینال در فیلمی به کارگردانی پیتر برگ و عنوان «هنکاک» (Hancock) بازگشت پرقدرت خود را به دنیای سینما اعلام کرد. علاوه ‌بر این‌ها، موفق‌ترین فرنچایز انیمیشنی کمپانی «دریم ورکس» (DreamWorks) از زمان ساخت «شرک» (Shrek) به بعد، یعنی «پاندای کونگ‌فوکار» (Kung Fu Panda) نیز در همین سال تولید شده‌ است. همچنین نباید «وال-ئی» (WALL-E) را فراموش کنیم که اگرچه دنباله‌ای بر این شاهکار کمپانی «پیکسار» (Pixar) ساخته ‌نشد، اما بازخوردهای بسیار مثبتی را دریافت کرد و با داستان غم‌انگیز و احساسی‌اش درباره‌ی دو ربات دوست ‌داشتنی، پیام ضد مصرف‌گرایی‌اش را در رمانتیک‌ترین شکل ممکن به مخاطب انتقال داد.

در آن زمان، اولین فیلم سینمایی «جنگ ستارگان» (Star Wars)، یعنی «جنگ‌های کلون» (The Clone Wars) ، پس از پیش‌درآمدهایش، آنقدرها که لایقش بود، مورد توجه قرار نگرفت و تنها فیلم از این مجموعه‌ بود که توسط کمپانی برادران وارنر منتشر شد. این فیلم در زمان انتشارش مورد تمسخر فراوانی قرار گرفت و با وجود این‌که عبارات عامیانه‌ی قهرمان دختر نوجوان این فیلم، بسیاری از طرفداران آن را آزار می‌داد، اما بازهم حضور این شخصیت اهمیت زیادی برای کل مجموعه داشت. تا جایی ‌که اکنون شخصیت آهسوکا تانو آنقدر محبوب ‌است که لایو – اکشن اختصاصی خودش را دارد. با این ‌حال، در تابستان آن سال، تماشاگران زن بیشتر به فیلم‌های «ماما میا» (Mamma Mia) و «ویکی کریستینا بارسلونا» (Vicky Cristina Barcelona) علاقه نشان‌ دادند. کمدی‌های مردانه نیز در تابستان آن سال طرفداران بسیاری داشت، ویل فرل و جان سی ریلی دو نقش اصلی فیلم «برادران ناتنی» (Step Brothers) را بازی می‌کردند، ست روگن در فیلم «پاین‌اَپل اکسپرس» (Pineapple Express) تا حد مرگ مواد می‌زد و آدام سندلر با بازی عجیب‌تر از حد معمولش در فیلم «تو حریف زوهان نمی‌شی» (You Don’t Mess With The Zohan)  همه را شگفت‌زده کرد.

همچنین فیلم‌هایی مانند «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین» (Indiana Jones And The Kingdom Of The Crystal Skull)، «مومیایی: مقبره امپراتور اژدها» (The Mummy: Tomb Of The Dragon Emperor) و فیلم سه‌بعدی «سفر به مرکز زمین» (Journey To The Center Of The Earth) در تابستان 2008 منتشر شدند.

آیکون فیلم شوالیه تاریکی The Dark Knight
فیلم

شوالیه تاریکی

The Dark Knight

تماشای فیلم شوالیه تاریکی

بدترین‌ سال‌های اکران تابستانی

سال 1996

سکانسی از فیلم ژانر فاجعه‌ی گردباد با بازی بیل پکستون و هلن هانت

هر زمان که کسی از اتمسفر یکسان، نداستن روح و توخالی ‌بودن بلاک‌باسترهای امروزی شکایت کرد، او را مجبور به تماشای سه‌گانه‌ی نامقدس «گردباد» (Twister)، «مأموریت: غیرممکن» (Mission: Impossible) و «روز استقلال» (Independence Day) کنید. مطمئن باشید قبل از اینکه بیل پکستون و هلن هانت گرفتار اولین طوفان شوند، همه‌ی آن‌ها برای تماشای فیلم «جاودانگان» (Eternals) یا «بیوه سیاه» (Black Widow) به شما التماس خواهند کرد! این فیلم‌ها عمدتاً به‌ خاطر تریلرهای مخاطب‌پسندشان در خاطرمان ثبت شده‌اند؛ مثلاً گاوی که در هوا به پرواز درآمده‌ بود و ما می‌کرد، تام کروز آویزان میان زمین و هوا و انفجار غیرقابل تصور کاخ سفید؛ این سه صحنه واقعاً یادآور تولیدات آشغال‌، بی‌معنا و بی‌ارزش کوین فایگی قبل از زمانی است که شروع به اهمیت ‌دادن به داستان در آثارش کرد. این فیلم‌ها توهینی به هوش مخاطب هستند و با درک ضعیفی – در بهترین حالت – که از علم و فناوری دارند، هرسه صحنه‌های نسبتا یکسانی را به نمایش می‌گذارند که امتدادشان واقعاً طولانی و کسالت‌آور است. علاوه بر این‌ها فیلم «مأموریت: غیرممکن» (Mission: Impossible) یک پیچش داستانی خارج از طرح اصلی فیلم نیز دارد که شما را وادار می‌کند حداقل دو بار آن را تماشا کنید تا کامل متوجه شوید چه اتفاقی در حال افتادن است. در نهایت، با انتشار فیلم «صخره» (The Rock)، در اواخر تابستان همان سال، مایکل بی نحوه‌ی صحیح فیلم ساختن را به همه‌ی آن‌ها نشان داد.

در جایی دیگر شکیل اونیل در نقش اصلی فیلم «کازام» (Kazaam) بازی کرد و یک زوج فیلم‌ساز بی‌مزه، به نام‌های جیسون فریدبرگ و آرون سلتزر شروع به ساخت پارودی‌های لوس و بی‌مزه‌ی فیلم‌هایی مانند «ضد جاسوس» (Spy Hard) به کارگردانی پدر فریدبرگ کردند که این مسخره‌بازی‌شان بیش از یک دهه ادامه داشت. همچنین فیلم‌های نیمه نجات‌بخشی مانند «رگ‌یابی» (Trainspotting) و «ستاره تنها» (Lone Star) در تابستان 1996 منتشر شدند.

آیکون فیلم ماموریت غیرممکن Mission: Impossible
فیلم

ماموریت غیرممکن

Mission: Impossible

تماشای فیلم ماموریت: غیرممکن

سال 1998

لیو تایلر و بروس ویلیس در صحنه‌ای از فیلم آرماگدون مایکل بی

تابستانی پر از فیلم‌های مزخرف و به درد نخورتاریخ سینمای دنیا! در این سال، ما شاهد دوئل فیلم‌های فضایی «تأثیر عمیق» (Deep Impact) به کارگردانی میمی لدر در مقابل فیلم «آرماگدون» (Armageddon) مایکل بی بودیم. یکی برداشتی حساس‌تر و فلسفی نسبت به ماجرا داشت و نقش‌های اصلی و کلیدی را در روند داستان می‌کشت؛ دیگری فیلمی فاجعه، مضحک و وحشتناک بود که در یکی از صحنه‌هایش، بن افلک سعی می‌کرد هنگام پخش آهنگ بی‌ربطی از گروه Aerosmith ، شعری در مورد کراکر حیوانات بنویسد! امروزه، هرزمان که نام این فیلم‌ها به‌ میان می‌آید، معمولاً هدف، تنها اشاره‌ای کنایه‌آمیز به آن‌ها است و یا نام آن‌ها را تنها در DVD بن افلک که کارهای خودش را نقد و مسخره می‌کند، خواهید شنید. سپس فیلم «گودزیلا» (Godzilla) رولند امریش اکران شد، فیلمی که در آن موجودی که نه مثل گودزیلا رفتار می‌کرد و نه چندان شبیه گودزیلا بود، درمقابل متیو برودریک قرار می‌گرفت. سپس حدود یک ساعت ناپدید می‌شد و هیچ خبری از این موجود نبود، تا اینکه درنهایت، به سرنوشتی شبیه‌به کینگ‌کونگ دچار می‌شد و توسط هواپیماهای نظامی روی پل بروکلین مورد حمله قرار می‌گرفت. توهو، استودیویی که فیلم «گودزیلا» (Godzilla) اصلی را در سال 1954 منتشرکرد، به قدری از فیلم جدید «گودزیلا» متنفر بود که در فیلم بعدی از این مجموعه، گودزیلا را به‌ عنوان قهرمان داستان در مقابل بیگانگانی که به شهر حمله‌کرده ‌بودند، نشان داد. از طرف دیگر، وارن بیتی برای اولین بار و مدت‌ها بعد از ساخت فیلم «دیک تریسی» (Dick Tracy)، با ساخت فیلم «بول‌ورث» (Bulworth) دوباره روی صندلی کارگردانی نشست، تلاشی بیهوده برای تمسخر اصلاحات سیاسی (یا به قول امروزی‌ها، دوره‌ی بیداری) که بهتر است آن را به‌یاد نیاوریم.

همچنین فیلم‌هایی مانند «خارج از دید» (Out Of Sight) و «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan) در تابستان 1998 منتشرشدند و بارقه‌ی امیدبخشی برای تابستان آن سال بودند.

سال 2010

شاهزاده پارسی

کسی زمانی را یادش هست که جیک جیلنهال به عنوان «شاهزاده‌ی پارسی» (Prince Of Persia) انتخاب شده بود؟ نه واقعا! این اثر بزرگترین شانس فروش اکران روز یادبود سال 2010 بود و یکی از معدود آثار آن تابستان محسوب می‌شد که دنباله یا بازسازی فیلم دیگری به حساب نمی‌آمد و از روی یک بازی ویدیویی محبوب و پرطرفدار، با تمام جزئیاتش ساخته شده بود. بقیه‌ی فصل هم پر از فیلم‌هایی مثل: «آلیس در سرزمین عجایب» (Alice In Wonderland) تیم برتون، «مرد آهنی 2» (Iron Man 2)، «گرگ‌ومیش: خسوف» (The Twilight Saga: Eclipse)، «شرک برای همیشه» (Shrek Forever After)، بازسازی «بچه‌ی کاراته‌کار» (The Karate Kid remake)، «بزرگ‌شده‌ها» (Grown Ups)، «آخرین بادافزار» (The Last Airbender) ام نایت شیامالان ، «اون‌یکی‌ها» (The Other Guys)، «سالت» (Salt)، «بی‌مصرف‌ها» (The Expendables)، «تیم آ» (The A-Team) و «شاگرد جادوگر» (The Sorcerer’s Apprentice).

خوشبختانه، فیلم‌هایی مانند «داستان اسباب‌بازی 3» (Toy Story 3)، «من نفرت‌انگیز» (Despicable Me) و «تلقین» (Inception) در تابستان 2010 منتشر شدند و امید را به مخاطبان بازگرداند.

آیکون فیلم شاهزاده پارسی: شن های زمان Prince of Persia: The Sands of Time
فیلم

شاهزاده پارسی: شن های زمان

Prince of Persia: The Sands of Time

تماشای فیلم شاهزاده پارسی: شن های زمان

سال 2021

قسمتی از انیمیشن بیل و تد: رویارویی با موسیقی که در زمان همه‌گیری کووید-19 روی پرده‌ی سینماها رفت

شاید با خود فکر کنید که اولین سال همه‌گیری ویروس کرونا، بدترین سال برای سینما بود، اما با وجود انتشار تعداد محدودی فیلم در این سال، کیفیت فیلم‌ها در سال 2020 با اکران فیلم‌هایی مانند «بیل و تد: رویارویی با موسیقی» (Bill And Ted Face the Music)، «تنت» (Tenet)، «پالم اسپرینگز» (Palm Springs)، «پرنده رنگین» (The Painted Bird) و «سفر به یونان» (The Trip To Greece) بسیار بالاتر بود.

از سوی ‌دیگر، سال 2021 سال ساخت دنباله‌های فیلم‌های پرطرفدار و احیای دوباره‌ی برخی فیلم‌ها بود: «چشمان مار: منشأ جی.آی. جو» (Snake Eyes: G.I. Joe Origins)، «محافظ همسر یک آدم‌کش» (Hitman’s Wife’s Bodyguard)، «پیتر خرگوشه 2» (Peter Rabbit 2)، «احضار: شیطان مرا وادار کرد» (The Conjuring: The Devil Made Me Do It)، «کروئلا» (Cruella)، «مارپیچ: از کتاب اره» (Spiral: From The Book Of Saw)، «کندی‌من» (Candyman)، «گشت پنجه‌ای» (Paw Patrol)، «نفس نکش 2» (Don’t Breathe 2)، «جوخه انتحار» (The Suicide Squad)، «گشت‌وگذار در جنگل» (Jungle Cruise)، «بیوه سیاه» (Black Widow)، «سریع و خشمگین 9» (F9: The Fast Saga)، «یک مکان ساکت: بخش 2» (A Quiet Place Part II) و «پاکسازی ابدی» (The Forever Purge). این‌ها فیلم‌های نام‌آشنایی برای مخاطبین بودند که آنقدرها هم برای دیده‌شدن روی پرده‌ی سینما، خودشان را به آب‌وآتش نمی‌زدند.

همچنین فیلم‌هایی مانند «شوالیه سبز» (The Green Knight) به کارگردانی دیوید لوری و «اولد» (Old) ساخته‌ی ام. نایت شیامالان در تابستان 2021 منتشر شدند که هر دو به‌ عنوان بازتاب دهنده‌ی دیدگاه کارگردانشان آمده بودند تا شرایط را بهم بریزند.

آیکون فیلم سریع و خشن ۹ : حماسه سرعت F9: The Fast Saga
فیلم

سریع و خشن ۹ : حماسه سرعت

F9: The Fast Saga

تماشای فیلم سریع و خشن 9

فیلم‌های اکران فصل تابستان که باید به آن‌ها افتخار کرد

سال 1975

نمایی از فیلم یکی از از دایناسورهای ما گم شده است محصول سال 1975

هیچ مقاله‌ای درباره فیلم‌های تابستانی بدون نام بردن از سال شگفت‌انگیز 1975 کامل نخواهد بود زیرا فیلم‌های تابستانی این سال با اکران فیلم «آرواره‌ها» (Jaws) شروع شد که در ابتدا به نقش آن در شکل‌گیری بلاک‌باسترهای تابستانی اشاره کردیم. البته، فیلم «جن‌گیر» (The Exorcist) محصول سال 1973 به پی‌ریزی بنیان فیلم‌های بلک‌باستر تابستانه‌ی آن سال‌ها کمک فراوانی کرد.

از جهات دیگر، تابستان این سال شامل ترکیبی از فیلم‌های کاملاً متفاوتی بود که از طرفی در آن، فیلم‌های فوق‌العاده‌ای مانند «نشویل» (Nashville) به کارگردانی رابرت آلتمن، «عشق و مرگ» (Love And Death) ساخته‌ی وودی آلن و «فیلم راکی هارور» (The Rocky Horror Picture Show) منتشر شدند، اما ازسوی دیگر، دنباله‌های خسته‌ کننده‌ی زیادی مانند فیلم «بازگشت پلنگ صورتی» (The Return of the Pink Panther)، «ارتباط فرانسوی 2» (The French Connection II) و «سربلند 2» (Walking Tall Part II) در این سال اکران شدند. در همین ‌حال، سال‌ها قبل از این‌که دیزنی به یک کمپانی قابل اعتماد برای انتشار فیلم‌های فصلی فوق‌العاده و پرفروش تبدیل شود، فیلم‌هایی نظیر «گروه اپل دامپلینگ» (The Apple Dumpling Gang) و «یکی از دایناسورهای ما گم شده‌ است» (One Of Our Dinosaurs Is Missing) را می‌ساخت که دومی فیلمی تقریباً نژادپرستانه بود.

در نهایت اما تابستان 1975 فصلی بود با انواع و اقسام فیلم‌ها! سالی که به عنوان نگین تاجدار دهه‌ی پرقدرت هفتاد شناخته می‌شود.

سال 1977

جادوگر یکی از فیلم‌های ارزشمند سال 1977 است که در تابستان همان سال اکران شد

اگر فیلم «آرواره‌ها» موتور موشک فیلم‌های بلک‌باستری را روشن کرد، «جنگ ستارگان» با موفقیت چشمگیرش، آن را از جو زمین خارج کرد. به جرات می‌توان گفت اگر هیچ فیلم دیگری در آن تابستان منتشر نمی‌شد هم مشکلی پیش نمی‌آمد و «جنگ ستارکان» جور همه را به دوش می‌کشید. قبل از انتشار فیلم جدید از مجموعه‌ی «جنگ ستارگان» که بعدها «جنگ ستارگان: قسمت 4 – امیدی تازه» (Star Wars: Episode IV – A New Hope) نامگذاری شد قرار بود یک مجموعه‌ی شش قسمتی باشد که هرسال در روز یابود اکران شود از اما زمانی‌که دیزنی کمپانی لوکاس فیلم را خریداری کرد، اکران قسمت‌های مختلف این فرنچایز نیز برای دسامبر برنامه‌ریزی شد. فیلم «جنگ ستارگان» در آن زمان، فیلم «جادوگر» (Sorcerer) ویلیام فریدکین را را کاملا به حاشیه برد و تمام طرفداران بالقوه‌ی آن را جذب خود کرد، هرچند که این واقعیت از آن زمان دوباره مورد ارزیابی قرار گرفت و در قسمتی از مجموعه تلوزیونی «مندلورین» (The Mandalorian) هم به آن ادای دین شد. همچنین، فیلم «جاسوسی که دوستم داشت» (The Spy Who Loved Me) که در تابستان همان سال منتشر شد، مسلماً سرنوشت حرفه‌ای‌ راجر مور را با بازی در نقش جیمز باند به‌کل تغییر داد.

همچنین دو فیلم مشابه با فیلم «آرواره‌ها» به نام‌های «عمیق» (The Deep) و «ارکا» (Orca)، در تابستان 1977 منتشرشدند، به‌علاوه، مجموعه‌ای از دنباله‌های افتضاح مثل فیلم‌های «جن‌گیر 2: مرتد» (Exorcist II: The Heretic)، «خرس‌های بدخبر در» (The Bad News Bears In Breaking Training) و «سربلند: قسمت آخر» (Walking Tall: Final Chapter) نیز در همین سال اکران شد.

آیکون فیلم جنگ ستارگان: اپیزود ۴ - امیدی تازه Star Wars: Episode IV - A New Hope
فیلم

جنگ ستارگان: اپیزود ۴ – امیدی تازه

Star Wars: Episode IV – A New Hope

تماشای فیلم جنگ ستارگان: اپیزود ۴ – امیدی تازه

سال 1980

نمایی از کمدی - رمانتیک زانادو که یکی از فیلم‌های موفق اکران تابستان در سال 1980 بود

در اولین سال از دهه‌‌ای که در تاریخ آمریکا به سال‌های ریگان شهرت دارد دو شاهکار  بی‌چون‌وچرای سینمایی، یعنی فیلم‌های «امپراتوری ضربه می‌زند» (The Empire Strikes Back) و «درخشش» (The Shining)، را به ما هدیه‌کرد، البته اگر مثل استفن کینگ سختگیر نباشید!

از طرفی، این دو فیلم آنقدر عالی بودند که تقریباً تبدیل کل تابستان آن سال به یک فصل فوق‌العاده‌ی سینمایی را تضمین کردند.، اما انتشار فیلم‌های تابستانی دیگری مانند «برادران بلوز» (The Blues Brothers)، «پادوی گلف» (Caddyshack)، و «هواپیما» (Airplane) این موفقیت را چند برابر کرد. از سوی دیگر، آثار جذاب و پرطرفدار دیگری مانند فیلم «زانادو» (Xanadu)، «اسموکی و بندیت 2» (Smokey And The Bandit II)، «سگ بهشتی» (Oh Heavenly Dog)، «فیلم نمایش گونگ» (The Gong Show Movie)، «بالای آکادمی» (Up the Academy) و «توطئه شیطانی دکتر فو مانچو» (The Fiendish Plot Of Dr. Fu Manchu) نیز در همین زمان اکران شدند و این سال را به سالی پربازده برای کمپانی‌های فیلم‌سازی تبدیل کردند؛ یکی از آن سال‌هایی که گذر زمان، قطعاً ارزش کارهای خوب و بدش را از هم تفکیک می‌کند.

منبع: avclub

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×