نقد و بررسی بازی The Last of Us Part I
بازیهای ویدیویی طی دهههای گذشته به یکی از مهمترین بخشهای فرهنگ عامه تبدیل شدهاند. در این میان، برخی آثار چنان تأثیری از خود بهجای گذاشتهاند که بهعنوان شمایلهایی از این رسانه شناخته میشوند. The Last of Us، یکی از این آثار برجسته است که نهتنها به دلیل گیمپلی و گرافیک خیرهکننده، بلکه به واسطه داستانسرایی و شخصیتپردازی بینظیرش، در ذهن بازیکنان جاودانه شده است. اکنون باعرضه نسخه بازسازیشده این بازی برای کنسولهای نسل جدید، فرصتی فراهم شده تا بار دیگر با این اثر استثنایی ملاقات کنیم. اما آیا بازسازی The Last of Us Part 1 توانسته همان حس و حال جادویی نسخه اصلی را به ارمغان بیاورد؟
ظهور یک افسانه در دنیای بازیهای ویدیویی
در سال 2013، عرضه نسخه اصلی The Last of Us برای کنسول پلیاستیشن 3 توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این بازی توسط استودیوی Naughty Dog ساخته شد؛ استودیویی که پیشتر با سری بازیهای Uncharted توانایی خود را در روایت داستانهای عمیق و ماجراجویانه به اثبات رسانده بود. The Last of Us اما رویکردی متفاوت داشت. داستان این بازی درباره زنده ماندن در دنیایی آخرالزمانی است که به دلیل شیوع یک بیماری قارچی ویران شده و بازماندگان در تلاش برای بقا، با سختیها و چالشهای بسیاری روبرو هستند.
از همان ابتدا، بازی به دلیل داستان احساسی، شخصیتهای باورپذیر و گیمپلی منحصربهفردش، به یکی از برترین عناوین پلیاستیشن تبدیل شد. بازیکنان نهتنها در نقش جوئل و الی با تهدیدات مختلف مبارزه میکردند، بلکه درگیر روابط عمیق میان این دو شخصیت میشدند. همین ترکیب داستانسرایی عاطفی و گیمپلی هیجانانگیز بود که The Last of Us را به یک افسانه در دنیای بازیها تبدیل کرد.
بازسازی The Last of Us Part 1
تقریباً یک دهه پس از عرضه نسخه اصلی، ناتی داگ تصمیم گرفت The Last of Us Part 1 را برای کنسولهای نسل جدید بازسازی کند. بازسازی این بازی فرصتی بود تا بازیکنان قدیمی بار دیگر تجربهای تازه از این اثر داشته باشند و نسل جدیدی از بازیکنان نیز برای نخستینبار با آن آشنا شوند. اما آیا این بازسازی توانسته تجربهای جدید ارائه دهد یا صرفاً نسخهای زیباتر از همان بازی قدیمی است؟
در نگاه اول، The Last of Us Part 1 تفاوت چندانی با نسخه اصلی ندارد. داستان، طراحی مراحل و حتی بسیاری از المانهای گیمپلی بدون تغییر باقیماندهاند. اگرچه برخی بهبودهای کیفی مانند افزایش دقت هوش مصنوعی و بهینهسازی حرکات شخصیتها به بازی اضافه شده، اما بازسازی بیشتر بر روی بهبود گرافیک و جلوههای بصری متمرکز شده است.
تفاوت اصلی: بهبود بصری و طراحی هنری
یکی از برجستهترین ویژگیهای نسخه بازسازیشده، بهبود چشمگیر گرافیک و جلوههای بصری آن است. The Last of Us Part 1 با بهرهگیری از قدرت پردازشی کنسول پلیاستیشن 5 توانسته محیطهای بازی را با جزئیاتی فوقالعاده بازسازی کند. نورپردازی بهبودیافته، بافتهای باکیفیتتر و انیمیشنهای نرمتر تنها بخشی از این تغییرات هستند.
یکی از نقاط قوت این بازسازی، بازطراحی چهره شخصیتها است. اکنون احساسات شخصیتها با جزئیات بیشتری به نمایش گذاشته میشود؛ از درد درونی جوئل گرفته تا امیدی که در چهره مارلین دیده میشود و معصومیت لحظهای که در الی منعکس میشود. این توجه به جزئیات باعث شده که بازیکنان ارتباط عمیقتری با شخصیتها برقرار کنند و بار احساسی داستان بیشتر شود.
جنبههای فنی و عملکرد بازی
The Last of Us Part 1 بهعنوان یک بازسازی از بازی اصلی، تمرکز ویژهای بر بهبودهای فنی و عملکرد بازی داشته است. این نسخه که برای کنسول پلیاستیشن 5 طراحی شده، از قدرت سختافزاری این نسل جدید بهره میبرد تا تجربهای بهمراتب روانتر و جذابتر از نسخههای پیشین ارائه دهد. در این بخش بهطور مفصل به جزئیات فنی، بهبودهای گرافیکی و عملکرد این بازی پرداخته خواهد شد.
حالتهای گرافیکی: وضوح تصویر و نرخ فریم
یکی از اولین جنبههایی که در مورد نسخه بازسازیشده The Last of Us Part 1 به چشم میآید، گزینههای گرافیکی متنوع آن است. بازی دو حالت اصلی نمایش را در اختیار بازیکنان قرار میدهد:
حالت 4K بومی با نرخ 40 فریم بر ثانیه: این حالت برای کسانی طراحی شده که به کیفیت تصویر بالا و نمایش دقیق جزئیات اهمیت میدهند. در این حالت، وضوح تصویر در بالاترین حد خود قرار دارد و تمامی جزئیات محیط، شخصیتها و جلوههای بصری با دقتی بینظیر نمایش داده میشوند.
حالت 4K پویا با نرخ 60 فریم بر ثانیه: این حالت مناسب بازیکنانی است که به نرخ فریم روانتر علاقه دارند. اگرچه وضوح تصویر بهصورت پویا تغییر میکند، اما افزایش نرخ فریم باعث میشود که گیمپلی نرمتر و واکنشپذیرتر باشد. این موضوع بهویژه در صحنههای مبارزه و تعاملات سریع با دشمنان اهمیت پیدا میکند.
بازطراحی جلوههای بصری
بازسازی The Last of Us Part 1 از لحاظ بصری یک جهش چشمگیر نسبت به نسخههای قبلی محسوب میشود. استفاده از تکنیکهای جدید نورپردازی، بافتهای باکیفیتتر و بازطراحی انیمیشنها، بازی را به اثری چشمنواز تبدیل کرده است. نورپردازی پویا یکی از برجستهترین تغییرات در این نسخه است؛ نور طبیعی بهگونهای در محیط بازی اعمال شده که عمق و حس واقعگرایی بیشتری به صحنهها میبخشد.
از سوی دیگر، جزئیات محیطی مانند شاخوبرگ گیاهان، بافت دیوارها و حتی اشیای کوچک موجود در محیط نیز به طور کامل بازطراحی شدهاند. این تغییرات باعث میشوند که جهان بازی زندهتر و پویاتر به نظر برسد. برای مثال، حرکات طبیعی باد در میان علفزارها و بازتاب نور در آب، از جمله جزئیاتی هستند که تجربه بازیکن را عمیقتر و همهجانبهتر میکنند.
بهبودهای انیمیشن و حرکات
یکی از مهمترین بخشهای این بازسازی، بهبود انیمیشنهای شخصیتها است. حرکات جوئل، الی و دیگر شخصیتها اکنون بسیار طبیعیتر و روانتر از نسخه اصلی به نظر میرسند. تکنولوژی Motion Matching که در این بازسازی بهکاررفته، باعث شده که حرکات شخصیتها در زمان تغییر مسیر یا تعامل با محیط، واقعگرایانهتر باشند.
علاوه بر این، انیمیشنهای چهره نیز دچار تحول شدهاند. اکنون احساسات شخصیتها به طور دقیقتری در چهره آنها نمایان میشود؛ بهطوری که بازیکن میتواند درد، ترس، خشم یا امید را در نگاه آنها حس کند. این پیشرفت بهویژه در میانپردهها به چشم میآید و بار احساسی داستان را افزایش میدهد.
بهینهسازی هوش مصنوعی
هوش مصنوعی (AI) یکی از نقاطی بود که در نسخه اصلی بازی نیز عملکرد خوبی داشت، اما در بازسازی The Last of Us Part 1، این بخش نیز بهبودهای چشمگیری داشته است. دشمنان اکنون هوشمندتر از قبل عمل میکنند و رفتار آنها نسبت به اقدامات بازیکن واقعگرایانهتر است. برای مثال، اگر دشمنی بازیکن را در حال مخفیکاری ببیند، ممکن است دوستان خود را فرابخواند یا مسیرهای غیرمنتظرهای را برای یافتن او طی کند.
همپیمانان بازیکن، مانند الی، نیز واکنشهای طبیعیتر و کاربردیتری در هنگام مبارزات از خود نشان میدهند. آنها بهتر میتوانند خود را مخفی کنند، از دید دشمنان پنهان شوند و حتی در مواقع ضروری کمکهای مؤثری ارائه دهند. این تغییرات باعث میشوند که بازیکن حس کند در یک تیم واقعی قرار دارد، نه اینکه فقط با یک NPC در کنار خود بازی کند.
قابلیتهای کنسول پلیاستیشن 5: The Last of Us Part 1 بهخوبی از امکانات سختافزاری پلیاستیشن 5 بهره میبرد. استفاده از فناوری Haptic Feedback در کنترلر DualSense، حس غوطهوری بیشتری به بازی اضافه کرده است. بازیکن میتواند تنش زه کمان، ضربات گلوله یا حتی قطرات باران را از طریق لرزشهای کنترلر حس کند.
علاوه بر این، تکنولوژی Adaptive Triggers نیز در گیمپلی نقش مهمی دارد. برای مثال، در هنگام استفاده از سلاحهای مختلف، مقاومت دکمههای کنترلر تغییر میکند تا حس استفاده از هر سلاح به طور واقعیتر شبیهسازی شود.
عملکرد فنی و ثبات: یکی از جنبههای قابلتحسین بازسازی، عملکرد روان و بدون مشکل آن است. بازی بهخوبی از سختافزار پلیاستیشن 5 استفاده میکند و در هر دو حالت گرافیکی، عملکرد پایداری دارد. بارگذاریهای سریع، که به لطف فناوری SSD ممکن شده، تجربه بازیکن را بهطور قابلتوجهی بهبود بخشیده است. بازیکنان دیگر نیازی به انتظار طولانی برای ورود به بازی یا تغییر بخشهای مختلف آن ندارند.
داستان، مضامین و جنبههای روایی
The Last of Us Part 1 بیش از آن که یک بازی ویدیویی باشد، یک اثر هنری است که توانسته داستانی عمیق و تأثیرگذار را در قالب یک بازی روایت کند. داستان این بازی در دنیایی آخرالزمانی روایت میشود؛ جهانی که به دلیل شیوع نوعی قارچ مرگبار، تمدن بشری را در آستانه نابودی قرار داده است. این قارچ، انسانها را به موجوداتی خشن و وحشی تبدیل میکند و بازماندگان مجبورند برای بقا، با این تهدیدات و یکدیگر مبارزه کنند. اما آنچه این داستان را از بسیاری دیگر متمایز میکند، تمرکز بر روابط انسانی و مسائل اخلاقی در دل این دنیای خشن است.
جوئل و الی: رابطهای پیچیده و انسانی
در قلب داستان، شخصیتهای جوئل و الی قرار دارند. جوئل، مردی میانسال که در ابتدای شیوع بیماری، دختر خود را ازدستداده است، اکنون به فردی سختدل و منزوی تبدیل شده است. از سوی دیگر، الی، دختری نوجوان است که به دلیل مقاومت طبیعی در برابر قارچ، کلید نجات بشریت محسوب میشود. مأموریت جوئل این است که الی را به گروهی به نام فایرفلایز برساند، اما این سفر بهمرورزمان به چیزی بیش از یک ماموریت تبدیل میشود.
داستان به طور هنرمندانهای رابطه میان این دو شخصیت را شکل میدهد. ابتدا، جوئل و الی به یکدیگر بیاعتماد هستند؛ جوئل به دلیل گذشته تلخش تمایلی به ارتباط برقرارکردن با دیگران ندارد و الی نیز بهعنوان یک نوجوان سرکش، بهسختی به کسی اعتماد میکند. اما باگذشت زمان و مواجهه با چالشها و خطرات، این دو بهتدریج به یک خانواده بدل میشوند. لحظات کوچک و دیالوگهای صمیمانه میان این دو، یکی از زیباترین و انسانیترین جنبههای داستان را شکل میدهد.
مضامین اصلی: عشق، ازدستدادن و بقا
یکی از نقاط قوت داستان The Last of Us مضامین عمیق و جهانی آن است. این بازی فقط درباره زندهماندن در دنیایی آخرالزمانی نیست؛ بلکه درباره ماهیت انسانیت در مواجهه با چالشهای سخت زندگی است. در ادامه به تحلیل و بررسی عناصر کلیدی استفاده شده در داستان این عنوان تحسینبرانگیز خواهیم پرداخت:
- عشق و ازدستدادن: بازی در همان ابتدا با مرگ دلخراش دختر جوئل، بازیکن را درگیر احساسی میکند. این موضوع در طول داستان ادامه پیدا میکند، چرا که جوئل و الی مجبورند با ازدستدادن دوستان و عزیزان خود کنار بیایند. بااینحال، عشق میان جوئل و الی که بهمرورزمان رشد میکند، نقطه مقابل این از دستدادنها است و نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط، امید و ارتباط انسانی میتواند نجاتبخش باشد.
- اخلاقیات و تصمیمگیری: یکی از جنبههای مهم داستان، پرسش درباره مرزهای اخلاقی در مواجهه با شرایط دشوار است. جوئل در پایان داستان تصمیمی میگیرد که شاید از نظر اخلاقی قابلقبول نباشد، اما این تصمیم به طور کامل از عشقی که به الی پیدا کرده است، نشأت میگیرد. این انتخاب به بازیکن اجازه میدهد تا درباره مفاهیم اخلاقی و تأثیر احساسات شخصی بر تصمیمگیری تأمل کند.
- بقا و انسانیت: بازی به زیبایی تضاد میان تلاش برای بقا و حفظ انسانیت را به تصویر میکشد. بسیاری از شخصیتهای فرعی بازی، از بازماندگان عادی گرفته تا گروههای شورشی و فایرفلایز، تصمیماتی میگیرند که گاهی انسانیت را در برابر بقا قربانی میکنند. این موضوع بازیکن را به فکر وامیدارد که در شرایط مشابه، آیا میتواند انسانیت خود را حفظ کند؟
روایت و سبک داستانسرایی
یکی دیگر از ویژگیهای داستان The Last of Us، نحوه روایت آن است. بازی از طریق ترکیب گیمپلی، میانپردهها و حتی جزئیات محیطی داستان خود را بازگو میکند. مثلاً بسیاری از اطلاعات درباره دنیای بازی و گذشته شخصیتها از طریق نوشتهها، یادداشتها و مکالمات اختیاری در محیط بازی ارائه میشود. این سبک روایی غیرخطی باعث میشود که بازیکن حس کند که بخشی از این دنیا است و خود در حال کشف داستان است.
میانپردههای بازی نیز بهگونهای طراحی شدهاند که نهتنها پیشبرنده داستان هستند، بلکه بار احساسی بالایی دارند. این میانپردهها با عملکرد عالی صداپیشگان و انیمیشنهای دقیق چهره، حس واقعی بودن شخصیتها را به بازیکن القا میکنند.
داستانی که برای تمامی افراد، قابل تعامل است: آنچه داستان The Last of Us را به یک اثر بیزمان تبدیل کرده، همگانی بودن موضوعات و پیامهای آن است. مسائلی مانند عشق، خانواده، فقدان و تلاش برای بقا، مفاهیمی هستند که هر انسانی در هر نقطهای از جهان میتواند با آنها ارتباط برقرار کند. این جنبه جهانی داستان باعث شده که بازی، فراتر از یک تجربه سرگرمکننده، به یک اثر فرهنگی و تأثیرگذار تبدیل شود.
موسیقی: شاهکاری از گوستاوو سانتائولایا
موسیقی در The Last of Us Part 1 یکی از عناصر کلیدی است که به تقویت بار احساسی داستان و خلق اتمسفر بازی کمک شایانی میکند. این موسیقی که توسط آهنگساز مشهور، گوستاوو سانتائولایا، ساخته شده، نهتنها بخشی جداییناپذیر از بازی است، بلکه بهتنهایی اثری هنری محسوب میشود که حتی خارج از دنیای بازی نیز شنوندگان را تحتتأثیر قرار میدهد.
تمهای اصلی موسیقی: یکی از ویژگیهای برجسته موسیقی The Last of Us Part 1، سادگی و تأثیرگذاری آن است. سانتائولایا از سازهایی مانند گیتار، ویولن، و سازهای کوبهای با تن صدای ملایم و طبیعی استفاده کرده است. تم اصلی بازی با ملودی آرام و غمانگیز گیتار، حس دلتنگی و نوستالژی را در دل بازیکنان زنده میکند.
این تم به طور هوشمندانهای در لحظات کلیدی داستان تکرار میشود و نقش مهمی در ایجاد پیوند احساسی میان بازیکن و داستان ایفا میکند. برای مثال، در صحنههای بین جوئل و الی، موسیقی بهگونهای تنظیم شده که تأثیر عاطفی دیالوگها و تعاملات آنها را چندبرابر کند.
موسیقی و اتمسفر بازی: ساندترک بازی The Last of Us Part 1 به طور کامل با حالوهوای دنیای آخرالزمانی بازی هماهنگ است. این موسیقی نهتنها حس ناامیدی و ویرانی دنیای بازی را منتقل میکند، بلکه لحظات کوتاه امید و آرامش را نیز برجسته میکند. برای مثال، در بخشهایی که بازیکن در محیطهای باز و طبیعت قرار دارد، موسیقی با ریتمی آرامتر و مثبتتر اجرا میشود، درحالیکه در لحظات خطرناک و پرتنش، از سازهای کوبهای و نتهای نامنظم برای ایجاد استرس استفاده میشود.
سانتائولایا که پیشازاین برای موسیقی متن فیلمهایی مانند Brokeback Mountain و Babel جوایز اسکار دریافت کرده بود، با موسیقی The Last of Us نشان داد که چگونه میتوان از موسیقی برای روایت داستان در یک مدیوم تعاملی استفاده کرد. او بهجای استفاده از ارکسترهای بزرگ، به سراغ سازهای آکوستیک و ساده رفت تا حس نزدیکی و صداقت را در موسیقی خود ایجاد کند. این رویکرد باعث شد که موسیقی بازی نهتنها مکملی برای داستان باشد، بلکه خود بهعنوان یک شخصیت مستقل عمل کند.
گیمپلی: ترکیبی از مبارزه، مخفیکاری و بقا
گیمپلی The Last of Us Part 1 بر اساس سه ستون اصلی طراحی شده است: مبارزه، مخفیکاری و مدیریت منابع. این عناصر در کنار هم تجربهای بینظیر و متعادل از بقا را ارائه میدهند؛ در ادامه این بخش، به بررسی جنبههای مهم گیمپلی این اثر خواهیم پرداخت.
مبارزه و استفاده از منابع محدود: مبارزات در این بازی ترکیبی از تنش و استراتژی است. برخلاف بسیاری از بازیهای اکشن که بازیکنان را با منابع بیپایان تجهیز میکنند، The Last of Us Part 1 بازیکن را مجبور میکند تا بهدقت از منابع خود استفاده کند. گلولهها، بستههای سلامتی و وسایل ساختنی در این بازی محدود هستند و این موضوع باعث میشود هر درگیری حس تنش و اهمیت بیشتری داشته باشد.
یکی از ویژگیهای برجسته مبارزات، تنوع دشمنان است. بازیکنان باید با دشمنانی انسانی و موجودات آلوده (مانند رانرها و کلیکرها) روبهرو شوند که هرکدام رفتارها و نقاط ضعف خاص خود را دارند. مبارزه با انسانها بیشتر بر اساس استراتژی و استفاده از محیط صورت میگیرد، درحالیکه مبارزه با موجودات آلوده نیازمند استفاده دقیق از مخفیکاری و تجهیزات خاص است.
مخفیکاری بهعنوان راهی مؤثر برای بقا: مخفیکاری یکی از جنبههای کلیدی گیمپلی است. بازیکنان میتوانند از محیط برای پنهانشدن استفاده کنند و دشمنان را بیصدا از پای درآورند. این روش، بهویژه در مواجهه با گروههای بزرگ دشمنان یا زمانی که منابع محدود است، بسیار کارآمد است.
یکی از ویژگیهای مهم مخفیکاری در این بازسازی، بهبود رفتار هوش مصنوعی دشمنان است. آنها اکنون به طور دقیقتری به حرکات و صداهای بازیکن واکنش نشان میدهند که این موضوع چالش مخفیکاری را افزایش میدهد.
مدیریت منابع و سیستم Crafting: بازی به بازیکنان امکان میدهد ابزارهای مختلفی مانند بستههای سلامتی، بمبهای آتشزا و تیغههای دستی را بسازند. اما مواد اولیه برای ساخت این ابزارها محدود است و بازیکنان باید تصمیم بگیرند که چگونه از این منابع استفاده کنند. این تصمیمگیریها یکی از جنبههای استراتژیک گیمپلی است و حس بقا را تقویت میکند.
طراحی مراحل: تعادل میانخطی بودن و آزادی عمل
طراحی مراحل The Last of Us Part 1 یکی از نقاط قوت اصلی بازی است. مراحل بازی بهگونهای طراحی شدهاند که حس یکدنیای زنده و پویا را القا میکنند و درعینحال بازیکن را به سمت اهداف مشخصی هدایت میکنند.
محیطهای متنوع و جزئیات بصری: یکی از ویژگیهای برجسته طراحی مراحل، تنوع محیطها است. از شهرهای متروکه و تونلهای تاریک گرفته تا جنگلهای زیبا و مناطق برفی، هر مرحله حس متفاوتی را منتقل میکند. این تنوع محیطی نهتنها جذابیت بصری بازی را افزایش میدهد، بلکه بازیکن را مجبور میکند تا استراتژیهای خود را بر اساس شرایط محیطی تغییر دهد.
مسیرهای چندگانه و آزادی عمل: اگرچه بازی در مقایسه با نسخه دوم خود همچنان طراحی مرحلهای خطی دارد، اما بازیکنان اغلب با مسیرهای چندگانه روبهرو میشوند. این طراحی به بازیکنان اجازه میدهد تا از روشهای مختلفی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند، خواه با مخفیکاری و خواه با درگیری مستقیم.
یکی از مثالهای بارز این آزادی عمل، بخشهایی است که بازیکن باید بین مواجهه با دشمنان یا پیداکردن مسیرهای مخفی برای عبور از آنها تصمیمگیری کند. این انتخابها نهتنها به تنوع گیمپلی کمک میکنند، بلکه حس کنترل بیشتری به بازیکن میدهند.
لحظات کلیدی و طراحی تنشزا: بازی بهخوبی از طراحی مرحله برای ایجاد لحظات تنشزا استفاده میکند. برای مثال، در بخشهایی که بازیکن باید از انبوهی از کلیکرها عبور کند، طراحی محیط بهگونهای است که بازیکن باید بادقت هر حرکت خود را برنامهریزی کند. این لحظات نهتنها حس خطر را تقویت میکنند، بلکه بازیکن را به چالش میکشند تا از تمام مهارتها و ابزارهای خود استفاده کند.
محدودیتهای طراحی مراحل: باوجود تمامی نقاط قوت، طراحی مراحل بازی هنوز تحتتأثیر محدودیتهای سختافزاری نسخه اصلی که در 2013 منتشر شد قرار دارد. مراحل بازی در مقایسه با نسخه دوم، کوچکتر و محدودتر هستند و اغلب حس بستهبودن بیشتری به بازیکن منتقل میکنند.
یکی از نقاط ضعف این طراحی، عدم وجود عمق عمودی در مراحل است. بازیکنان نمیتوانند مانند نسخه دوم از ارتفاعات برای برنامهریزی حملات خود استفاده کنند، و این موضوع ممکن است برای برخی بازیکنان که به طراحیهای مدرنتر عادت دارند، ناامیدکننده باشد.
نتیجهگیری
The Last of Us Part 1 یک بازسازی زیبا و بهخوبی پرداختشده است که ارزش تجربه دوباره را دارد. باوجود این که بسیاری از تغییرات آن بیشتر بصری هستند و گیمپلی بهبودهای بنیادینی نداشته، اما همچنان یکی از بهترین عناوین موجود در پلیاستیشن باقیمانده است. اگرچه ممکن است برای برخی بازیکنان، این بازسازی ضروری نباشد، اما برای عاشقان این سری، فرصتی است تا بار دیگر در دنیای جوئل و الی غرق شوند.
نقاط قوت:
- داستان بینظیر، درگیرکننده و هیجانانگیز
- کیفیت بصری فوقالعاده
- تعادل میان روایت خطی و غیرخطی
- ساندترک جذاب، احساسی و عمیق
- مکانیکهای متنوع در گیمپلی از جمله شخصیسازی اسلحهها و سیستم ساختوساز
نقاط ضعف
- وجود مشکلات فنی در نسخه PC
- دیزاین مراحل در نسخه ریمیک تفاوتی با نسخه PS3 ندارد