10 اپیزود مهم سریال سیمپسونها که باید تماشا کنید
سریال سیمپسونها (The Simpsons) یک نهاد مهم در کمدی مدرن آمریکا است و یکی از ستایششدهترین سریالهای تمام دوران محسوب میشود. این مجموعه در ابتدا به صورت چند کلیپ کوتاه آغاز شد، اما به تدریج به نیرویی تاثیرگذار در فرهنگ عامه تبدیل شد که توانست ساختار سنتی سیتکامها (کمدیهای موقعیت) را به شکل طنزآمیزی به چالش بکشد و همزمان سبک نوینی در انیمیشن خلق کند. بدون سیمپسونها، سریالهای انیمیشنی بزرگسالانهای مثل برگری باب (Bob’s Burgers)، ساوث پارک (South Park)، فمیلی گای یا مرد خانواده (Family Guy) و بابای آمریکایی (American Dad) وجود نداشتند.
سریال سیمپسونها طی بیش از سی فصل، اپیزودهای کلاسیک زیادی پخش کرده است و تنها گروهی وفادار از طرفداران آن همه قسمتها را دنبال کردهاند. با این حال، برخی اپیزودها برجستهتر هستند، چرا که نقش مهمی در تعیین مسیر کلی سریال داشتهاند. در ادامه 10 اپیزود مهم سریال سیمپسونها را به ترتیب اهمیت معرفی کردیم.
10. دشمن هومر (Homer’s Enemy)
- اپیزود 23 از فصل 8
دشمن هومر اولین اپیزود مهم سریال سیمپسونها است که شخصیت هومر را به شکلی موشکافانه به تصویر میکشد و نشان میدهد که برخورد با فردی مانند او در دنیای واقعی تا چه حد میتواند آزاردهنده باشد. در این قسمت، هنک آزاریا نقش بهیادماندنی گریمز را ایفا میکند؛ کارمند جدیدی در نیروگاه هستهای اسپرینگفیلد که فردی منضبط، قانونمدار و جاهطلب است و قصد دارد در ساختار سازمانی شرکت پیشرفت کند. اما تلاشهای او دائما به خاطر هرجومرجی که هومر بهوجود میآورد، ناکام میماند.
هیستری فزایندهی گریمز در برابر موفقیتهای پیدرپی هومر، لحظات طنزآمیز زیادی را رقم میزند، چرا که هومر کاملا نسبت به تاثیری که بر اطرافیانش میگذارد بیخبر است. این قسمت یکی از تاریکترین اپیزودهای سریال به شمار میرود، چرا که به برخی از پرسشهای پنهان درباره جایگاه هومر در محل کار و اینکه چطور تاکنون توانسته شغلش را حفظ کند، پاسخهایی ضمنی میدهد آن هم به پرسشهایی که احتمالا ذهن برخی از طرفداران را نیز مشغول کرده بود.
9. شهردارِ تبهکاران (Mayored to the Mob)
- اپیزود 9 از فصل 10
قسمت شهردارِ تبهکاران یکی از اپیزودهای مهم پارودی در سریال سیمپسونها بود که با نگاهی طنزآمیز به درامهای دادگاهی و فیلمهای جنایی پرداخت و به آثاری مثل ازدواج با گروه تبهکاران (Married to the Mob)، پسرعمویم وینی (My Cousin Vinny) و رفقای خوب (Goodfellas) اشارههایی داشت. با این حال، آنچه این قسمت را ماندگار کرد، حضور مارک همیل بهعنوان مهمان است که نسخهای خیالی از خودش را بازی میکند و از هومر میخواهد که آموزش ببیند تا محافظ شخصی او شود.
قسمت شهردارِ تبهکاران توانست فرهنگ طرفداری افراطی جنگ ستارگان (Star Wars) را بهخوبی به سخره بگیرد؛ چرا که مارک همیل در این اپیزود نیازمند محافظ است تا در هنگام حضور در اماکن عمومی زیر موج طرفداران از پا نیفتد. اگرچه بعدها از سیمپسونها انتقاد شد که با دعوت از ستارگان مشهور صرفا به نام آنها اکتفا میکند و نقش پررنگی به آنها نمیدهد، اما در این قسمت، برخلاف آن روند، به همیل فرصتی داده شد تا بهشیوهای هوشمندانه با خودش و کارهایش شوخی کند.
8. آخرین خروجی به اسپرینگفیلد (Last Exit to Springfield)
- اپیزود 17 از فصل 4
قسمت آخرین خروجی به اسپرینگفیلد یکی از عجیبترین اپیزودهای سیمپسونهاست که بار دیگر نشان میدهد این سریال توانایی شگفتانگیزی در پیشبینی آینده دارد. در این قسمت هومر رهبر یک جنبش کارگری برای کارکنان نیروگاه هستهای اسپرینگفیلد میشود؛ کارگرانی که علیه شرایط وحشتناک کاری آقای برنز دست به اعتراض میزنند. اما آقای برنز در واکنشی پنهانی تصمیم میگیرد همهی آنها را با ربات جایگزین کند، که همین تصمیم باعث بروز وضعیت خطرناک میشود چون رباتها هیچگونه پروتکل ایمنی را رعایت نمیکنند.
قسمت آخرین خروجی به اسپرینگفیلد آیینهای در برابر بحران کارگری در آمریکا گرفت و همچنین پیشنمایشی از مشکلات ذاتی استفاده از هوش مصنوعی ارائه داد. با اینکه پیشبینیهای این اپیزود مهم سریال سیمپسونها بهطرز عجیبی دقیق و هشداردهنده بودند، اما بهراحتی میتوان این پیامهای نگرانکننده را فراموش کرد، چرا که آخرین خروجی به اسپرینگفیلد در عین حال آنقدر خندهدار و تماشایی است که بارها و بارها ارزش دیدن دارد.
7. آنطور که بودیم (The Way We Was)
- اپیزود 12 از فصل 2
قسمت آنطور که بودیم اولین و مهمترین اپیزود فلشبک در سریال سیمپسونها است که بهنوعی یک پارودی از درام عاشقانه آنطور که بودیم (The Way We Were) با بازی رابرت ردفورد و باربرا استرایسند است. در این قسمت، داستان به گذشته برمیگردد تا نشان دهد هومر و مارج چگونه در دوران دبیرستان عاشق یکدیگر شدند و با وجود فشارهای والدینشان، چرا تصمیم گرفتند رابطهشان را ادامه دهند.
قسمت آنطور که بودیم نشان داد که عشق میان مارج و هومر تا چه اندازه واقعی و پرشور بوده و چرا آنها با وجود مشاجرات گاهبهگاه، تصمیم گرفتند سالها در کنار هم بمانند. داستان عاشقانهی مرکزی اپیزود به شکل شگفتانگیزی صادقانه و احساسی است و تماشای نسخههای جوانتر شخصیتهای محبوبی مثل اِیب سیمپسون و بارنی هم حالوهوایی شیرین و سرگرمکننده به داستان میبخشد.
6. اختراع داغ مو (Flaming Moe’s)
- اپیزود 10 از فصل 3
قسمت اختراع داغ مو یکی از نمونههای اولیه از پیچیدگی طنز در سریال سیمپسونها بود چون این سریال تا قسمت سوم واقعا هویت خاص خود را پیدا نکرده بود. داستان این اپیزود حول کشف یک دستور نوشیدنی جدید توسط مو میچرخد؛ یک نوشیدنی که بهتدریج در اسپرینگفیلد به محبوبیتی فراگیر میرسد و باعث رونق فوقالعاده کسبوکار مو میشود. با این حال هومر که خواهان همان سطح از موفقیت است، تصمیم میگیرد ایدهی نوشیدنی را بدزدد و آن را به نام خود بزند.
قسمت اختراع داغ مو باعث شد مو به یکی از محبوبترین و در عین حال بدبختترین شخصیتهای سیمپسونها تبدیل شود؛ تا جایی که حضورش در فصلهای بعدی به یک ضرورت تبدیل شد. اگرچه اعتیاد مو به الکل و بدشانسی همیشگیاش اغلب بهعنوان سوژهی طنز مورد استفاده قرار میگیرند، اما او بارها نشان میدهد که بسیار مهربانتر از چیزی است که بهنظر میرسد و از همه مهمتر اینکه هومر را میبخشد؛ ویژگی خوبی که در دنیای واقعی چندان رایج نیست.
5. هومر در اعماق فضا (Deep Space Homer)
- اپیزود 15 از فصل 5
قسمت هومر در اعماق فضا نخستین ورود جدی سریال سیمپسونها به قلمرو علمی-تخیلی بود که در این داستان، هومر در یک برنامه فضایی ناسا پذیرفته میشود. هرچند این اپیزود مهم سریال سیمپسونها با موج جدید علاقهمندی به برنامه فضایی واقعی ناسا در دهه 90 میلادی همزمان بود، اما در اینجا با نسخهای طنزآمیز روبهرو هستیم که در آن هومر تقریبا هر اشتباه ممکنی را مرتکب میشود. این قسمت همچنین گامی رو به جلو در زمینهی انیمیشن سریال بود و نشان داد که جلوههای بصری آن نسبت به فصل اول، بهطرز محسوسی پیشرفت کردهاند.
قسمت هومر در اعماق فضا فرمول موفقی را معرفی کرد که سریال در ادامه بارها از آن استفاده کرد؛ اینکه هومر برای شغلی انتخاب میشود که نه آمادگیاش را دارد و نه علاقهای به آن نشان میدهد. هرچند این سبک روایت با آنچه بسیاری از بینندگان از سریال سیمپسونها انتظار دارند تفاوت دارد، اما تماشای اینکه سریال از فضای خانگی همیشگیاش فاصله میگیرد و وارد داستانهای گستردهتر و بلندپروازانهتری میشود، بسیار دلپذیر و جذاب است.
4. ساحل وحشت (Cape Feare)
- اپیزود 2 از فصل 5
قسمت ساحل وحشت یک پارودی کامل و هوشمندانه از فیلم دلهرهآور تنگهی وحشت (Cape Fear) ساختهی مارتین اسکورسیزی است؛ فیلمی که در آن رابرت دنیرو نقش یک قاتل بیرحم را بازی میکند که خانوادهی وکیلی را تعقیب میکند که او را به زندان انداخته بود. در نسخهی سیمپسونها، سایدشو باب (کِلسی گرمر) پس از فرار از زندان به اسپرینگفیلد بازمیگردد و تصمیم میگیرد که بالاخره بارت را پیدا کرده و به قتل برساند.
قسمت ساحل وحشت پر از شوخیهای درخشان است که عمدتا حول تلاشهای بارت برای پرت کردن حواس سایدشو باب میچرخد، اما در عین حال لحظاتی غیرمنتظره تاریک و پرتنش هم دارد که نشان میدهد سریال سیمپسونها گاهی مایل است پا را فراتر از طنز معمولش بگذارد. این اپیزود، پیشفرض مهمی را پایهگذاری کرد: اینکه باب در نهایت همیشه از بارت شکست میخورد و هرگز موفق نمیشود انتقام خود را عملی کند. گرچه کلسی گرمر بعدها بارها برای صداپیشگی باب به سریال بازگشت، اما ساحل وحشت همچنان بهعنوان ماندگارترین و نمادینترین حضور او شناخته میشود.
3. کریسمس داغ خانواده سیمپسون (Simpsons Roasting on an Open Fire)
- اپیزود 1 از فصل 1
اولین قسمت سریال سیمپسونها یکی از مهمترین اپیزودهای آن هم هست، چرا که ترکیبی از اخلاقگرایی خانوادگی صمیمی و کمدی اسلپاستیک (طنز اغراقآمیز فیزیکی) را پایهگذاری کرد؛ عناصری که برای موفقیت سریال کاملا حیاتی بودند. گرچه هومر در ادامهی سریال به شخصیتی خودخواهتر تبدیل میشود، اما در قسمت کریسمس داغ خانواده سیمپسون شخصیتی کاملا قابل درک است؛ کسی که برای رقم زدن یک کریسمس رویایی برای مارج، بارت، لیزا و مگی، بارها خود را در موقعیتهای خجالتآور و تحقیرآمیز قرار میدهد.
قسمت کریسمس داغ سیمپسونها بسیاری از شخصیتهای فرعی مهم سریال را معرفی کرد و داستان شکلگیری خانواده را از زاویهی جدیدی نشان داد. از جمله روایت نحوهی آشنایی آنها با سگشان، کمکیار کوچک بابانوئل. این قسمت همچنین یک سنت مهم را پایهگذاری کرد. در حالیکه سریال معمولا لحنی طعنهآمیز و انتقادی دارد، اپیزودهای کریسمسی آن معمولا صمیمیتر، احساسیتر و با نگاهی گرمتر به خانواده روایت میشوند.
2. آقای برفروب (Mr. Plow)
- اپیزود 9 از فصل 4
قسمت آقای برفروب یکی از پرارجاعترین و بهیادماندنیترین اپیزودهای سریال سیمپسونهاست که به دوران اوج نویسندگی و خلاقیت این سریال تعلق دارد. در میانهی طوفان زمستانی که اسپرینگفیلد را غافلگیر میکند، هومر و بارنی هر کدام کسبوکار برفروبی خود را راهاندازی میکنند و به رقابتی شدید و خارج از کنترل کشیده میشوند.
قسمت آقای برفروب نگاهی دقیقتر به شخصیت هومر ارائه میدهد؛ با اینکه او اغلب تنها به منافع خودش فکر میکند، اما اگر شرایط مناسب فراهم شود، میتواند فردی خلاق و سختکوش باشد. این اپیزود مهم سریال سیمپسونها یکی از معدود قسمتهایی است که در آن هومر و بارنی واقعا در تضاد و رقابت مستقیم با یکدیگر قرار میگیرند، اما در نهایت این درگیری را کنار میگذارند و دوباره به دوستی دیرینهشان بازمیگردند؛ رابطهای که در اپیزود آنطور که بودیم ریشهاش به دوران دبیرستان آنها بازمیگردد.
1. مارج در برابر مونوریل (Marge vs. the Monorail)
- اپیزود 12 از فصل 4
قسمت مارج در برابر مونوریل یکی از سریعترین و خندهدارترین اپیزودهای تاریخ سریال سیمپسونهاست، که بخش بزرگی از موفقیتش را مدیون نویسندگی درخشان کانن اوبراین است. پس از آنکه شهر اسپرینگفیلد مبلغی اضافی برای سرمایهگذاری دریافت میکند، مردم شهر تصمیم میگیرند با رایگیری، این پول را صرف ساخت یک سیستم مونوریل کنند آن هم پس از شنیدن ارائهی فریبنده و آهنگین فروشندهای کاریزماتیک به نام لایل لَنلی (فیل هارتمن) که در قالب یک قطعه موسیقایی الهامگرفته از فیلم موزیکال مرد موسیقی (The Music Man) رای همه را به دست میآورد.
قسمت مارج در برابر مونوریل یکی از بهترین اپیزودهایی است که محور آن شخصیت مارج است. او تنها فرد منطقی در اسپرینگفیلد است که درمییابد پروژهی مونوریل غیرقابل اجرا و لایل لنلی فردی غیرقابل اعتماد است. ماجرا زمانی خندهدارتر میشود که هومر بهعنوان رانندهی مونوریل انتخاب میشود، اما این اپیزود مهم سریال سیمپسونها از یک غافلگیری ویژه هم بهرهمند است؛ حضور افتخاری لئونارد نیموی که نقش خودش را بازی میکند و یکی از بهیادماندنیترین حضورهای افتخاری در تاریخ سریال را رقم میزند.
منبع: collider