انیمیشن گرگومیش خدایان؛ 6 ویژگی مشترک سریال با سایر آثار زک اسنایدر
معمولا هر کارگردانی سبک یا لحن مشخصی در فیلمسازی دارد که به نوعی طرفدارانش یا گاهی هم مخاطبان عام قادرند آثار او را به راحتی تشخصی دهند. زک اسنایدر یکی از کارگردانیهایی است که سبک فیلمسازی محبوب و درخشانی دارد. بعضیها کارهای او را دوست دارند، بعضی هم نه، اما به هر حال او تاثیر عمیقی بر فیلمسازی مدرن گذاشته است که تنها به آثار لایو اکشن هم محدود نمیشود. گرگومیش خدایان (Twilight of the Gods) جدیدترین ساختهی این کارگردان خلاق است که همان سبک و سیاق آشنای فیلمسازیاش را در خود دارد.
گرگومیش خدایان یک سریال انیمیشنی حماسی و جسورانه است. در راستای روند فعلی ارائه تعابیر مدرن از دنیای باستان در سینما، گرگومیش خدایان داستان خدایان نورس و تقریبا بر اساس افسانههای نورس و پیشگوییهای رگناروک است. رگناروک یک افسانه آخرالزمانی نورس است، اما در این مورد خدایان هستند که سرنوشتشان به پایان میرسد نه بشریت. در این مطلب به 6 ویژگی سریال گرگومیش خدایان که سبک کارگردانی زک اسنایدر را نشان میدهد اشاره کردیم.
6. زنان خشن در نقش اصلی
شخصیت اصلی سریال گرگومیش خدایان سیگرید است که از ناکجاآباد سر برمیآورد و در کنار یک پادشاه جوان به نام لیف در میدان جنگ ظاهر میشود. داستان در نهایت نشان میدهد که او یک نیمهغول از یک جزیره منزوی است و اگرچه قد و اندازهی یک غول را ندارد، اما به همان اندازه قدرتمند نشان داده میشود.
نقش سیگرید در انیمیشن گرگومیش خدایان بهعنوان یک جنگجوی خشن، وحشی و انتقامجو که داستان را پیش میبرد، شبیه به شخصیتهای دیگر آثار اسنایدر است. حتی زمانی که فیلمهای اسنایدر شخصیت اصلی زن ندارند، معمولا یک شخصیت منفی یا مکمل وجود دارد که این جایگاه را پر کند. ملکه گورگو از فیلم 300 یکی از مثالهای معروف است.
5. حجم زیاد خون و خونریزی
ویژگی مشترک دیگری که در آثار اسنایدر وجود دارد و در گرگومیش خدایان هم به وفور یافت میشود، نمایش بیپرده و آزادانه خون و خونریزی است. این عنصر در ابتدا با فیلم طلوع مردگان (Dawn of the Dead) آغاز شد و در حال حاضر بهطور گسترده بهعنوان نقطه عطفی در کارگردانی اسنایدر در نظر گرفته میشود. اسنایدر برای ساخت فیلمهایش از انیمه و کتابهای کمیک با لحنی مشابه الهام میگیرد و حتی فیلم 300 را از یک رمان گرافیکی اقتباس کرد.
اساطیر نورس همچنین به خاطر ماهیت تهاجمی خود، با داستانهای بادی هارر، نبردهای خشونتآمیز و پیشگوییهایی که در احشای گوزن نوشته میشدند شناخته شده است. گرگومیش خدایان از هر فرصتی برای خونریزی نهایت استفاده را میبرد و این بهطور طبیعی به یکی دیگر از ویژگیهای مشترک آثار اسنایدر اشاره میکند؛ صحنههای حماسی نبرد که در نهایت به تلی از اجساد تکه و پاره و غرق در خون ختم میشود.
4. یک شرور افسارگسیخته
ثور بسته به اینکه در کدام فیلم یا سریال ظاهر شود به اشکال متفاوتی تجسم مییابد. این شخصیت در سریال گرگومیش خدایان با خدای مهربان و دوستداشتنی دنیای مارول فرق دارد. این نسخه از ثور به نظر میرسد وسواس عجیبی به قوانین و مقررات خاص در رفتار خدایان و انسانها دارد و اغلب خود را مسئول قضاوت بر هر دو میداند.
این اولین باری نیست که زک اسنایدر از یک فرد مستبد و از نظر عاطفی ناپایدار بهعنوان شخصیت منفی استفاده میکند. از این نظر سرگرمکننده است که ثور ظاهر میشود و با رعد و برق خود درهها و کوهها را نابود میکند، حتی اگر همیشه دلیل عصبانیتش مشخص نباشد. تخریب همه چیز در مقیاس بزرگ و چشمگیر چیزی است که فیلمهای زک اسنایدر را عالی میکند.
- 20 دیالوگ برتر شخصیتهای شرور دیزنی
- 15 شخصیت زن کمتر شناخته شده دیزنی که شایسته توجه بیشتری هستند
3. یک شرور مودب و دوستداشتنی
شخصیت منفی در فیلمهای اسنایدر ممکن است دو چهره داشته باشد، یکی آشکارا دیوانه و دیگری دوستانه و باهوش. در گرگومیش خدایان، ثور نقش دیوانه را بازی میکند، در حالی که خدای دیگر، لوکی، نقش یک موجود فریبنده و آرام را بر عهده میگیرد.
افسانههایی که خدای حیلهگر لوکی را به تصویر میکشند، معمولا او را بسیار آگاه و فروتن نشان میدهند که با وعدههایی که قصد ندارد به آنها عمل کند، شرکا یا قربانیان خود را اغفال میکند. سیگرید برای انتقام هر کاری انجام میدهد، بنابراین او یک هدف آسان برای توطئههای لوکی است، اما اینکه آیا در نهایت طرف او را خواهد گرفت یا نه، هنوز مشخص نیست.
2. صحنههای جنسی بیپرده
معمولا فیلمهایی که بر روی مبارزه و خشونت تمرکز دارند، از نمایش صحنههای جنسی دوری میکنند، اما اسنایدر به این روند اهمیتی نمیدهد و مقدار زیادی از هر دو را ارائه میدهد. تمام آثار او صحنههای جنسی صریح و اغلب خلاقانه ندارند، اما نسخههای برش کارگردانی و پروژههای کوچکتر که او در آنها استقلال بیشتری دارد- مانند این سریال- پر از صحنههای صریح و بیپرده است.
از آنجایی که داستان گرگومیش خدایان در محیط باستانی نورس رخ میدهد، تابوهای اجتماعی مشابه در مورد مواد روانگردان، بتپرستی یا چندهمسری وجود ندارد و صحنههای جنسی این نگرشها در مورد روابط را منعکس میکنند. خود خدایان نیز اغلب برده شهوات خود هستند که این امر درام ماجرا را هم در آسگارد و هم در زمین بیشتر میکند.
1. کنار هم قرار گرفتن گروههای مختلف
در فیلمهای زک اسنایدر، اغلب گردهمایی گروهی ناهمگون از ماجراجویان، جنگجویان، کاوشگران یا هر قشر دیگری وجود دارد و زمانی فرا میرسد که تمام آنها باید یکدیگر را بشناسند. این یکی از راههای ارائه اطلاعات به مخاطبان در مورد هر یک از شخصیتها است و با توجه به اینکه اکثر فیلمهای اسنایدر بازیگران گروهی دارند، میتوان به راحتی دید که چگونه این روند در جدیدترین اثرش تکامل یافته است.
بخواهیم منصف باشیم شکلگیری این تجمعات نیازی به برپا کردن یک آتش واقعی بهعنوان بهانهای برای همنشینی ندارد، اما همیشه نوعی گردهمایی اغلب به بهانهی خوردن یک وعده غذا یا در زمان استراحت برگزار میشود. در گرگومیش خدایان، هر شخصیت داستان خود را در قالب یک ترانه یا شعر بیان میکند و نام و عنوانی را که نمادی از زندگی شخصی و گذشته منحصربهفرد اوست تعریف میکند.
منبع: gamerant