این فیلم پرآشوب ترین چهار سال زندگی مانتو و دو کشور هند و پاکستان را دنبال می کند. در دنیای فیلم های درخشان، مانتو و داستان هایش به طور گسترده ای خوانده و پذیرفته می شوند. اما از آنجایی که خشونت فرقهای ملت را فرا میگیرد، مانتو تصمیم دشواری را برای ترک بمبئی مورد علاقهاش اتخاذ میکند. در لاهور، او خود را بیدوستان میبیند و نمیتواند کسانی را برای نوشتههایش بیابد. افزایش اعتیاد به الکل او را به سمت مارپیچ رو به پایین سوق می دهد. با همه اینها، او به نوشتن پربار، بدون رقیق شدن ادامه می دهد. این داستان دو ملت نوظهور، دو شهر متزلزل، و مردی است که سعی میکند همه آن را معنا کند.