آخرین چیزی که او می‌خواست

فیلم آخرین چیزی که او می‌خواست ۲۰۲۰ The Last Thing He Wanted


پخش آنلاین
ژانر:جنایی
امتیاز IMDb:۴.۳
زیرنویس:دارد
دوبله:ندارد
سال ساخت:۲۰۲۰
مدت زمان:۱۱۱ دقیقه
کشور:آمریکا
رده سنی:۱۸+

۵۴٪
این فیلم را دوست داشتند ۱۱ نفر
یک روزنامه‌نگار کهنه‌کار D.C، رشته روایت خود را از دست می‌دهد، زمانی که یک مأموریت برای پدرش او را از خط کناری به سوژه‌ای ناخواسته در همان داستان سوق می‌دهد که می‌خواهد آن را بشکند. برگرفته از همنام جوآن...
النا مک ماهون (آن هاتاوی) روزنامه نگاری است که از دفتر آمریکای مرکزی آتلانتیک در السالوادور گزارش می دهد و در طول جنگ داخلی مجبور به فرار می شود. در طول پوشش خود، او تعجب می کند که چگونه بسیاری از اسلحه ها و اسلحه ها به السالوادور راه پیدا کردند. چه کسی از جنگ سود می برد و چرا چند سال بعد برای بازگشایی دفتر فشار می آورد، اما سردبیر او فاش می کند که کنگره به طور مخفیانه بر روزنامه فشار می آورد تا پوشش آنها را از امور آمریکای مرکزی و جنوبی بازگرداند (النا در مورد سیا سؤال می کرد. مین گذاری در اطراف بنادر نیکاراگوئه برای جلوگیری از تجارت آنها. کنتراها گروه شورشی در نیکاراگوئه هستند و گمانه زنی هایی وجود دارد که دولت ریگان از آنها حمایت می کند، حتی اگر کنگره صراحتاً حمایت مالی از آنها را ممنوع کرده است. بنابراین بازگشایی دفتر یک گزینه است. النا عصبانی است زیرا غلاف گلوله را از السالوادور تا میسوری دنبال کرده بود. او به موفقیت در داستان نزدیک بود. در عوض، او الینا را برای پوشش تبلیغات انتخاباتی رونالد در سال 1984 دوباره منصوب می‌کند. النا با اکراه موافقت می‌کند که با پدر غایب خود، دیک (ویلم) ملاقات کند. در سینسیناتی، او از آشنایی خود با هلنا شولتز برای نشستن بر میز همسرش، وزیر امور خارجه جورج شولتز (او قبلاً از شولتز در معادن اطراف بنادر نیکاراگوئه سوال کرده بود) در جشن تولد استفاده می کند. او سعی می کند از او بازجویی کند اما او او را سنگ اندازی می کند تا اینکه یکی از کارکنان مداخله می کند. وزیر شولتز با لارج تریت موریسون (بن افلک) ملاقات می کند که از زمان برخورد اولیه اش با شولتز به دنبال پیشینه او بوده است. موریسون طرفدار اجازه دادن به النا برای گزارش در مورد نیکاراگوئه است. از آنجایی که پوشش او مداخله نظامی در کشور را توجیه می کند. او در هیوستون با ژنرال گاس شارپ ملاقات می کند که قبلاً گلوله های آمریکایی در السالوادور را از انباری در میسوری شناسایی کرده بود. او عکس های نظارتی کانتینرهای حمل و نقل را به او نشان می دهد، که شارپ آنها را به عنوان سلاح های اضافی واحدهای مختلف گارد ملی، از جمله نیروهای ویژه 20 شناسایی می کند. اسلحه به فلوریدا و از آنجا به تمام کشورهای نزدیک به نیکاراگوئه و از آنجا به خود نیکاراگوئه سفر می کند. النا دوباره داستان خود را به سردبیر می برد که دولت ایالات متحده در حال مسلح کردن شورشیان در نیکاراگوئه علیه دولت است. ویراستار او از انتشار داستانش کوتاه نمی آید. النا تماسی دریافت می کند که دیک در بیمارستان بستری شده است. او مأموریت خود را به دوستش آلما (رزی پرز) می سپارد و برای مراقبت از او به فلوریدا می رود. دیک به او التماس می‌کند که با شریک تجاری‌اش، سدلو (مل رودریگز) برای معامله مهمی که تنظیم کرده است ملاقات کند (او می‌گوید که این معامله به صورت اعتباری انجام شده است، زیرا قرار است در هنگام تحویل 1 میلی‌متر چک پول دریافت کند. نیمی از آن باید به کوسه های قرض داده شود. بنابراین او باید 500 هزار دلار به کوسه ها بپردازد، خواه تفنگ ها را تحویل دهد یا . دستورالعمل‌های مشخصی به او می‌دهد که چگونه یک محموله بزرگ اسلحه را به کاستاریکا تحویل دهد. او باید مبلغی را به صورت چک دریافت کند، اما پس از ورود به کاستاریکا، خریدار، جونز (ادی گاتگی) او را کوتاه می‌کند و همچنین کوکائین را پرداخت می‌کند. خلبانی که بدون او با برگ پرواز کرد، جونز او را به سن خوزه می برد. او از فرصت استفاده می کند و اسلحه و وسیله نقلیه او را می برد و بقیه راه را با خود می راند. النا از سن خوزه با آلما تماس می گیرد و می خواهد در مورد مکس اپرسون بداند ( نامی که دیک هنگام ورودش به او داد. آلما می‌گوید که چیزی در مکس پیدا نمی‌کند، اما مردی به نام باب ویر در طول تحقیقاتش در آمریکای جنوبی مدام مطرح می‌کرد. هر دو فکر می کنند باب ویر سیا است. او وارد اتاق هتل می شود، جایی که سدلو با او تماس می گیرد و او را دنبال می کند. النا او را تهدید می‌کند که او را بیرون می‌آورد، زیرا می‌داند که طبق وعده داده شده، مبلغ پرداختی به صورت مواد مخدر بوده است نه چک. صبح، بلیط پروازش را زیر در می گیرد. وقتی کاستاریکا را ترک می کند متوجه می شود که گذرنامه ای که به او داده شده نام الیز مایر است. هنگامی که راننده تاکسی اش توسط نیروهای امنیتی با کیفش متوقف می شود (او کیف را در تاکسی گذاشته بود و راننده تاکسی وقتی در پیشخوان مهاجرت بود آن را برایش آورده بود) که حاوی کوکائین و اسلحه است، او به سختی از مشکل جلوگیری می کند. نام مرد او روی آن است، بنابراین راننده تاکسی دستگیر می شود. النا به آنتیگوا می رسد، جایی که متوجه می شود پدرش درگذشته است. او سعی می کند وارد سفارت آمریکا شود تا بتواند پاسپورت مناسب بگیرد، اما چهارم جولای است و کسی در دسترس نیست. او افسرده به هتل خود باز می گردد، جایی که موریسون وارد می شود و برنامه واقعی خود را پنهان می کند. موریسون می داند که النا با یک پاسپورت جعلی راهی برای بازگشت به خانه ندارد. او اعتراف می کند که با هواپیمای ارواح آمده است و پولی هم دریافت نمی کند. او برای پدرش آمد و برای داستان ماند. النا پس از چند دعوای لفظی ملایم با موریسون می خوابد. او به او اعتراف می کند که پدرش کیست و در آمریکای مرکزی برای او چه می کرده است، و معتقد است که تمرکز او روی این داستان به این دلیل بوده است که ارتباطش را با دخترش، گربه (اوناتا آپریل) از دست داده و در یک مدرسه ثبت نام کرده است. مدرسه شبانه روزی، و کار او تمام چیزی است که دارد. او می گوید که فکر می کرد موریسون مردی است که واشنگتن برای کشتن او فرستاده است. روز بعد، النا در کنار استخر هتل است که جونز از راه می رسد و او را از حمله افراد مسلح نجات می دهد. او او را تا محل امن همراهی می‌کند و به او توضیح می‌دهد که معامله‌ای که به پدرش پیشنهاد شده جعلی بوده و قصد دارد دیک را از اختفا بیرون بکشد. او استدلال می کند که آمدن النا به جای دیک یک اشتباه بود و ایالات متحده هنوز در تلاش است تا بفهمد چگونه پرونده او را ببندد. النا با آلما صحبت می کند و متوجه می شود که جون اطلاعاتی فرانسوی است (آلما به او گفت که یک عامل فرانسوی آنجاست) و حمله به هتل برای کشتن دیک در ابتدا انجام شد، اما النا به جای آن ظاهر شد. النا موریسون را به دیوار می کشد، که او را با پل شوستر (توبی جونز) در تماس قرار می دهد که به او مکانی برای ماندن می دهد تا همه چیز مرتب شود. النا از این زمان برای مخفی کردن تمام یادداشت ها و مطالب خود در خانه استفاده می کند. یک شب، النا می بیند که یک شخص مرموز با پل ملاقات می کند و او این مرد را به عنوان شریک تجاری مکس اپرسون می شناسد و مشکوک می شود که مکس نیز باب ویر، مرد تحت پوشش سیا است. باب به عنوان کسی که کراوات می زند شناخته می شود. پس از چند روز در s، موریسون دست دراز می کند و نقشه ای برای بازگرداندن او به خانه می ریزد، جایی که می تواند داستان معاملات تسلیحاتی را بشکند. روز بعد، یک تیرانداز به s می رسد، او و کارکنانش را قبل از صدا زدن النا می کشد. او برمی گردد تا موریسون را ببیند که به طرز مرگباری به او شلیک می کند. نشان داده می شود که جونز از راه می رسد و مواد را پیدا می کند و آنها را با خود می برد. موریسون شهادت رسمی می دهد که ادعا می کند در دفاع شلیک کرده است. در همین حال، جونز گزارشی رسمی به مافوق خود در سازمان اطلاعات فرانسه صادر می کند که نشان می دهد او در تلاش برای محافظت از النا بوده است. در نهایت، آلما از تمام یادداشت ها و اطلاعات جمع آوری شده توسط النا برای انتشار پس از مرگ داستان Contra Affair استفاده می کند. ایالات متحده برای تأمین مالی کنتراها، برخلاف قوانین کنگره، به ایران تسلیحات فروخت.