مکبث

فیلم مکبث Macbeth 2015


پخش آنلاین
ژانر:درام
امتیاز IMDb:۶.۶
دوبله:ندارد
سال ساخت:۲۰۱۵
مدت زمان:۱۱۱ دقیقه
کشور:فرانسه
رده سنی:۱۸+

۹۰٪
این فیلم را دوست داشتند ۱۰ نفر
مکبث، Thane of Glamis، از سه جادوگر پیشگویی دریافت می کند که یک روز پادشاه اسکاتلند خواهد شد. مکبث که از جاه طلبی غرق شده و توسط همسرش به عمل تحریک شده بود، پادشاه خود را می کشد و تاج و تخت را برای خود می گیرد.
عمل اول فیلم با سوگواری مکبث ها در مراسم تشییع جنازه خود شروع می شود (نه در . سپس مکبث سربازان کینگ را به یک جنگ داخلی هدایت می کند. او با وجود تلفات از جمله سربازان پسر پیروز می شود. سه زن (جادوگر) با یک دختر. و نوزاد به مکبث و بانکو نزدیک می شود، مکبث را به عنوان تان از کاودور و پادشاه آینده، و بانکو را به عنوان پدر پادشاهان، قبل از ناپدید شدن می خواند. عمل دوم دانکن خبر پیروزی او را می شنود و تان کاودور را به دلیل همپیمانی خیانتکارانه با مهاجمان نورس و دادن مکبث اعدام می کند. مکبث به همسرش از پیشگویی ها می گوید. لیدی مکبث از ارواح تاریک برای راهنمایی دعا می کند. وقتی مکبث می گوید دانکن یک شب خواهد ماند، او از او می خواهد که پادشاه را بکشد تا پیشگویی محقق شود. جشنی برگزار می شود که در آن پادشاه سخنرانی می کند. مالکوم وارثش. مکبث تردید می کند اما لیدی مکبث او را متقاعد می کند که دانکن را بکشد در حالی که به خدمتکارانش مواد مخدر می کشد. پس از جشن، مکبث روح پسری را می بیند که به او خنجر می دهد و او را به سمت چادری که مکبث می کشد هدایت می کند. Malcolm en ترها و با دیدن جسد فرار می کند. مکبث تکان خورده نزد همسرش می رود و دو خنجر به او می دهد. لیدی مکبث او را سرزنش می کند که چرا آنها را رها نکرده است و آنها را به دست خدمتکاران خفته می سپارد. او مکبث را در کلیسا ملاقات می‌کند، جایی که آنها دست‌های خود را می‌شویند و می‌گویند که عمل خود را شسته‌اند. عمل سوم صبح، مک‌داف دانکن را مرده می‌یابد و مکبث برای جلوگیری از انکار خدمتکاران، خادمان را سلاخی می‌کند. مک داف و لنوکس نجیب معتقدند که پرواز مشکوک است و عدالت خلاصه را تحسین می کنند. با رفتن مالکوم، مکبث تاج گذاری کرد. پس از آن، او با ترش از همسرش شکایت می کند که کشتن دانکن بیهوده بوده است، زیرا مکبث وارثی ندارد، بنابراین تاج به بانکو و پسرش، فلنس، طبق پیشگویی می رسد. او آنها را به یک ضیافت دعوت می کند، اما متوجه می شود که قصد دارند آنجا را ترک کنند، زیرا بانکو مشکوک است. مکبث قاتلان می فرستد: بانکو کشته می شود، اما فلنس فرار می کند. در طول غروب، مکبث از شرکت نکردن بانکو طبق وعده داده شده یاد می کند. مکبث از قاتلان خبر می خواهد و از اینکه فلیس فرار کرده است خشمگین می شود. سپس مکبث روح را می بیند. می ترسد، با آن صحبت می کند. لیدی مکبث می‌گوید که حال شوهرش خوب نیست، اما مکبث همچنان به هیاهو کردن ادامه می‌دهد و مکداف و همسرش را ترک می‌کند. لیدی مکبث مهمانان را اخراج می کند و مکبث را می برد. عمل چهارم مکبث با جادوگران صحبت می کند. آنها رؤیایی از سربازان کشته شده را به او نشان می دهند که به او می گویند مراقب مکداف باشد و مکبث پادشاه خواهد بود تا زمانی که گریت بیرنام وود به قلعه سلطنتی در تپه دانسینان بیاید. روح پسری که خنجر را به او داد به مکبث می گوید که او توسط مردی که از یک زن متولد شده باشد کشته نخواهد شد. لنوکس پادشاه را در حال سرگردانی پیدا می کند و به او می گوید که مک داف فرار کرده است. مکبث مضطرب و عصبانی دستور مرگ خانواده و خدمتکاران او را صادر می کند. خانواده در آتش سوزانده می شوند، در حالی که لیدی مکبث مضطرب تماشا می کند. بعد خنجر را میشوید. در همین حین مکداف با مالکوم ملاقات می کند که در حال جمع آوری نیرو است. راس و آنگوس مک داف را از قتل او مطلع می کنند. مک‌داف، آسیب‌دیده و عصبانی، قسم می‌خورد که انتقام بگیرد. بانو مکبث با احساس گناه به کلیسا بازمی‌گردد و از اعمال آنها و دست‌های خون آلودش ناله می‌زند. او روح خود را می بیند که او را تشویق می کند که بخوابد. سپس در تپه ها سرگردان می شود و جادوگران را می بیند. در قلعه، شایعه می شود که مکبث دیوانه است و همه از خشم و ظلم او می ترسند. از مرگش به او خبر می دهند. با گفتن «فردا و فردا و فردا» جسد را با ناامیدی حمل می کند. سیتون خبر می دهد که مالکوم در حال رهبری ارتش است و مکبث زره خود را می خواهد. مک داف بیرنام وود را آتش می زند: با وزیدن دود به سمت آنها، پیشگویی برآورده می شود. مکبث سالی بیرون می آید و با مکداف دوئل می کند. مکبث اعتماد به نفس دارد، زیرا «هیچ مردی که از زن متولد شده باشد» نمی تواند او را بکشد. مک‌داف اظهار می‌دارد که به‌موقع از رحمش خارج شده و با استفاده از حواس پرتی، او را با چاقو می‌زند. مکبث از اشتباهات خود پشیمان است، زیرا می داند که رستگاری غیرممکن است. مکبث از تعظیم در برابر مالکوم امتناع می کند و به خود اجازه می دهد که کشته شود. جادوگران، مشاهده می کنند، ترک می کنند. مالکوم از پادشاه استقبال می شود و همه به قلعه او می روند. مالکوم اتاق تاج و تخت را ترک می کند در حالی که فلینس شمشیر خود را می گیرد و در میدان نبرد خالی حمله می کند و در دود ناپدید می شود.