بهترین شخصیت‌های سریال Stranger Things در هر فصل

تحلیل شخصیت‌ها از فصل اول تا چهارم

پس از دو سال انتظار، نتفلیکس بالاخره نخستین چهار قسمت از فصل پنجم و پایانی سریال پربیننده Stranger Things را منتشر کرده است. این مجموعه که پخش آن از سال ۲۰۱6 آغاز شد، داستان گروهی از شخصیت‌ها در شهر کوچک هاوکینز ایالت ایندیانا را دنبال می‌کند؛ افرادی که باید با موجودات و تهدیدهایی بیگانه از جهانی تاریک و موازی به‌نام «دنیای وارونه» روبه‌رو شوند. Stranger Things یکی از مهم‌ترین آثار علمی تخیلی نتفلیکس و شاید بزرگ‌ترین موفقیت این پلتفرم در حوزه سرگرمی محسوب می‌شود؛ مجموعه‌ای که جایگاه نتفلیکس را در صنعت سریال‌سازی تثبیت کرد.

در چهار فصل گذشته، این سریال با وجود داشتن گروه بازیگری گسترده و رو به گسترش، توانسته است برای همه شخصیت‌های اصلی چه نوجوان و چه بزرگسال، نقش‌هایی تأثیرگذار و معنادار خلق کند. شاید بزرگ‌ترین نقطه قوت سریال نیز همین باشد: مدیریت بیش از پانزده شخصیت اصلی به‌گونه‌ای که همه آنها در خط داستانی اهمیت داشته باشند. بااین‌حال، نمی‌توان انکار کرد که برخی از شخصیت‌ها بهتر و برجسته‌تر از دیگران ظاهر شده‌اند و میان تمام هیاهوها و نبردهای دنیای وارونه، در ذهن مخاطب ماندگارتر شده‌اند.

این مقاله، بهترین شخصیت هر فصل از Stranger Things را بر اساس تأثیرگذاری، نقش در داستان، و کیفیت بازیگری معرفی و تحلیل می‌کند.

فصل اول: جویس بایرز (با بازی وینونا رایدر)

جویس بایرز در سریال Stranger Things

زمانی که فصل اول Stranger Things در تابستان ۲۰۱۶ پخش شد، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد سریالی با بازیگران نوجوان و فضایی نوستالژیک، به چنین پدیده‌ای تبدیل شود. یکی از بزرگ‌ترین دلایل جلب توجه مخاطبان در همان ابتدا، حضور وینونا رایدر ستاره شاخص دهه‌های ۸۰ و ۹۰ در نقش اصلی بود. او با ایفای نقش مادری که فرزندش ناپدید شده است، یکی از بهترین اجراهای دوران کاری خود را ارائه داد.

جویس بایرز نقطه عاطفی و احساسی داستان در فصل اول است. رایدر به شکلی دقیق میان درماندگی یک مادر و اراده بی‌پایانش برای پیدا کردن پسرش تعادل ایجاد می‌کند. او نمی‌پذیرد که ویل مرده است و علی‌رغم فشارهای روانی، امید خود را از دست نمی‌دهد. بازی رایدر آمیزه‌ای از ترس، پایداری، و نوعی شور درونی است که باعث می‌شود مخاطب به‌طور کامل با او ارتباط برقرار کند.

اگرچه شخصیت‌هایی مثل هاپر و جاناتان نیز لحظات درخشانی دارند، اما جویس قلب تپنده فصل اول است؛ نقشی که حتی برای آن نامزد گلدن‌گلوب شد، هرچند جای خالی نام او در لیست نامزدهای امی کاملاً احساس می‌شد.

فصل دوم: اِلوِن (با بازی میلی بابی براون)

اِلوِن

در فصل دوم، الِوِن بیشتر مسیر خود را جدا از سایر شخصیت‌ها طی می‌کند. او ابتدا در کابین پنهانی هاپر پناه می‌گیرد و سپس راهی سفری می‌شود تا گذشته خود را بهتر بشناسد و با خواهرش کالی (Eight) ملاقات کند. این فصل برای الون، مسیری برای بازشناسی هویت و درک قدرت‌هایش است؛ دوره‌ای که او تلاش می‌کند بفهمد واقعاً چه کسی است و چه جایگاهی در این دنیا دارد.

میلی بابی براون بار دیگر با وجود سکوت‌ها و رفتار درونی‌شده الون، نقش را به شکلی تأثیرگذار بازی می‌کند. او شخصیت الون را که سال‌ها مورد آزمایش و آزار قرار گرفته، با ظرافتی خاص به تصویر می‌کشد. میان لحظات احساسی مانند ملاقات با مادرش، تا صحنه‌های اوج قدرت مثل بستن دروازه دنیای وارونه، براون توانسته شخصیتی را خلق کند که یکی از نمادین‌ترین نقش‌های عصر استریمینگ به شمار می‌رود.

با اینکه در این فصل شخصیت‌هایی مانند ویل و باب نیوبی محبوبیت زیادی کسب می‌کنند، اما در نهایت این الون است که فصل دوم را از آن خود می‌کند.

آیکون سریال اتفاقات عجیب Stranger Things
سریال

اتفاقات عجیب

Stranger Things

تماشای سریال اتفاقات عجیب

فصل سوم: داستین هندرسون (با بازی گیتن ماتارازو)

داستین هندرسون در سریال Stranger Things

فصل سوم یکی از سرگرم‌کننده‌ترین و پرهیجان‌ترین فصل‌های Stranger Things است و شخصیت‌های زیادی در آن می‌درخشند. استیو هارینگتون به یکی از محبوب‌ترین نقش‌های سریال تبدیل می‌شود و رابین نیز حضور بسیار قدرتمندی دارد. اما واقعیت این است که داستین از همان لحظه‌ای که «Turn around, look at what you see…» را خواند، فصل سوم را تسخیر کرد.

داستین پس از بازگشت از کمپ تابستانی، پیام رمزی روس‌ها را دریافت می‌کند و وارد ماجرایی می‌شود که او، استیو و رابین را به یک پایگاه مخفی شوروی می‌کشاند. رابطه دوستی او با استیو یکی از شیرین‌ترین و موفق‌ترین روابط سریال است و صحنه‌های مشترک آنها بخش زیادی از جذابیت این فصل را رقم می‌زند. همچنین صحنه‌های او با اریکا—خواهر لوساس—فضایی طنزآمیز و به‌یادماندنی ایجاد می‌کند.

ماتارازو با انرژی نوجوانانه و بازی طبیعی خود، داستین را به یک شخصیت دوست‌داشتنی و بامزه تبدیل می‌کند؛ شخصیتی که در اوج خطر، همچنان با اشتیاق ماجراجویی می‌کند و همراهی دوستانش برای او مهم‌تر از هر چیز دیگری است. اجرای «Never Ending Story» در پایان فصل، جایگاه او را به‌عنوان ستاره فصل سوم تثبیت می‌کند.

فصل چهارم: مکس میفیلد (با بازی سیدی سینک)

مکس میفیلد

فصل چهارم شاید بزرگ‌ترین جهش کیفی سری باشد و شخصیت‌های بسیاری در آن می‌درخشند. نانسی ویلر به یک قهرمان عملی کامل تبدیل می‌شود، وکیلا (وِکنا) یکی از بهترین آنتاگونیست‌های سریال است و ادی مانسون با وجود تازه‌وارد بودن، به سرعت به شخصیتی فراموش‌نشدنی تبدیل می‌شود. اما با وجود همه این‌ها، این فصل متعلق به مکس میفیلد است.

مکس پس از مرگ برادر ناتنی‌اش بیلی، درگیر اندوه و احساس گناه می‌شود؛ احساساتی که او را به یکی از اهداف اصلی وکنا تبدیل می‌کند. سکانسی که او با آهنگ «Running Up That Hill» از دست وکنا می‌گریزد، نه‌تنها نمادین‌ترین لحظه سریال، بلکه یکی از مهم‌ترین لحظات تلویزیون در سال‌های اخیر است.

سیدی سینک در این فصل بازی‌ای ارائه می‌دهد که از بازیگران جوان کمتر دیده می‌شود. او غم و تنهایی مکس را با ظرافتی دردناک به تصویر می‌کشد و لحظات پایانی فصل زمانی که مکس زخمی و در آستانه مرگ به لوکاس می‌گوید نمی‌خواهد بمیرد از تلخ‌ترین و در عین حال تأثیرگذارترین صحنه‌های سریال است.

Stranger Things با تلفیق داستان‌گویی جذاب، بازیگری قدرتمند و شخصیت‌پردازی دقیق، به یکی از مهم‌ترین سریال‌های دهه اخیر تبدیل شده است. هر فصل شخصیت ویژه‌ای دارد که درخشش بیشتری نسبت به دیگران پیدا می‌کند؛ از بازی تکان‌دهنده وینونا رایدر در فصل اول تا قدرت‌نمایی احساسی سیدی سینک در فصل چهارم. همین تمرکز روی عمق و تکامل شخصیت‌هاست که باعث شده این مجموعه نه‌تنها مخاطبان میلیونی، بلکه جایگاهی ویژه در فرهنگ عامه پیدا کند.

منبع: collider

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×