5 بازی داستان محور که در سال ۲۰۲۴ هم جذاب هستند
دیگر نمیتوان به بازیهای ویدیویی به چشم یک بازی دارای گیمپلی نگاه کرد؛ این روزها بازیها تبدیل به یک هنر شدهاند. هنری که به خوبی با مهندسی اعلا ترکیب شده است تا بتوانیم بعضی از بهترین تجربههای زندگیمان را در قالب این مدیوم از سرگرمی به دست آوریم. به همین منظور، قصهپردازی و داستان در بازیهای ویدیویی از اهمیت بسیار زیادی بخروردار شدهاند و اگر کمپانی قصد داشته باشد که یک بازی ویدیویی کامل و جذاب بسازد، باید به داستان آن هم یک توجه بسیار ویژه داشته باشد. البته مثال و نمونه این مدل از این بازیها را طی چند سال اخیر، کم ندیدهایم.
این بازیها از لحاظ داستانی به خوبی میتوانند پلیرها را با خود درگیر کنند و هر چقدر که در این بازیها رو به جلو حرکت میکنیم، بیشتر احساس میکنیم که دوست داریم انتها و مقصود اصلی داستان بازی را متوجه شویم. بازیهایی که بدون شک برای سالهای زیادی در ذهن مخاطبها باقی میمانند.
در این مقاله، قصد داریم به معرفی ۱۰ بازی داستان محور بسیار جذاب بپردازیم که با داستان، شخصیتپردازی، روایت و جریان فوقالعادهای که ارائه میدهند، باعث میشوند تا به خوبی بتوانیم آنها را بعضی از بهترین بازیهای داستانی تاریخ، نامگذاری کنیم. پس با بلاگ مایکت و این مقاله همراه باشید.
1. بازی The Witcher 3: Wild Hunt
استودیوی CDPR یکی از معدود استودیوهایی است که در لهستان توانست به موفقیت و محبوبیت بسیار زیادی برسد؛ تقریبا ۹۰ درصد موفقیت و محبوبیت این استودیو را میتوان به خاطر ساخت و انتشار بازی The Witcher 3: Wild Hunt دانست که در سال ۲۰۱۵، موفق به دریافت جایزه بهترین بازی سال شد.
بازی ویچر ۳ در حالی منتشر شده بود که بعد از انتشار دو قسمت ابتدایی، شاید هیچکس فکرش را نمیکرد که قسمت دوم به این اندازه متفاوتتر باشد و بتواند یکی از مهمترین و بزرگترین بازیهای تاریخ صنعت ویدیوگیم محسوب شود. بازی که تا همین امروز و در سال ۲۰۲۴ ارزش تجربه زیادی دارد.
این بازی در ادامه دو قسمت ابتدایی ساخته شده است؛ شخصیت اصلی یعنی گرالت از ریویا، حافظه خود را به طور کامل از دست داده بود و با به دست آوردن بخشی از حافظه خودش متوجه میشود که باید به دنبال معشوقه خود ینیفر و دخترخواندهاش سیری بگردد. به همین دلیل، در این بازی او به همراه استادش یعنی ویزیمیر در حال دنبال کردن ردپاهای این دو فرد است و اکثر بازی، شما به دنبال سیری هستید.
گیمپلی این بازی در مقایسه با گذشته به شکل اعجابآوری پیشرفت کرده است و بدون شک اگر دو قسمت ابتدایی این بازی را تجربه کرده باشید، به راحتی متوجه میشوید که قسمت سوم از هر لحاظ در مقایسه با قسمت اول و دوم بهبود یافته است. از المانهای نقشآفرینی گرفته تا سیستم مبارزات.
در این قسمت، یک مینی گیم کاملا جدید به اسم GWENT هم اضافه شده است که شما میتوانید در اوقات فراغت خود در طول این بازی، به انجام دادن این مینی گیم بپردازید. گوئنت یک بازی کارتی است که شما میتوانید تقریبا با تمام کاراکترهایی قابل تعامل، این مینیگیم را انجام دهید و هدف اصلی شما در این مینیگیم، برنده شدن کارتهای کمیاب و قدرتمند بازی است.
این بازی همچنین در مقایسه با گذشته، ماموریتهای فرعی بسیار بیشتری را در اختیار شما قرار میدهد. بعضی از این ماموریتهای فرعی، حتی در مقایسه با ماموریتهای اصلی داستان و گیمپلی بسیار بهتری را ارائه میدهند و باعث میشوند تا بتوانیم ساعتها بدون احساس خستگی، وقت خود را در این بازی سپری کنیم.
اما اگر بازی اصلی به تنهایی برای شما کافی نیست، استودیوی CDPR محتوای بیشتری را برای شما در نظر گرفته است. دو محتوای الحاقی و قابل دانلود Blood & Wine و Heart of Stone، چندده ساعت گیمپلی را به این بازی اضافه میکنند و همین موضوع باعث میشود که ارزش تجربه این عنوان چندین برابر شود.
توصیه میکنیم که حتما در سال ۲۰۲۴ میلادی، اگر تا به حال این بازی را تجربه نکردهاید، سراغ این بازی بروید که میتواند یکی از بهترین تجربههای زندگیتان باشد.
2. بازی Red Dead Redempion 2
هر چند سال یک بار، استودیوی راکستار از بازی جدیدش رونمایی میکند و همیشه یک حس و حال عجیبی قبل از انتشار بازیهای این کمپانی وجود دارد. بازی رد دد ردمپشن ۲ هم دقیقا یکی از همین بازیهای ویدیویی است که قبل از انتشارش، انتظار زیادی برای طرفدارانش وجود داشت و بعد از انتشار رسمی این بازی، باز هم متوجه شدیم که چرا راکستار را میتوان یکی از بهترین کمپانیهای صنعت بازیهای ویدیویی نامگذاری کرد.
این بازی هر چند قسمت دوم سری رد دد ردمپشن محسوب میشود، اما داستان و خط زمانی آن قبل از قسمت اول در جریان است. در قسمت اول، فرصت این را داشتیم که ماجراجویی جان مارستون را ببینیم که در طول بازی تمام سعی خود را کرد که بتواند با انجام دادن یک سری کارها، امنیت خانواده خود را تامین کند و بتواند زندگی عادی را برای خود در آیندهاش رقم بزند اما …
در قسمت دوم رد دد ردمپشن ۲، با این که جان مارستون هم حضور داشت، اما شخصیت اصلی شخص دیگر یعنی آرتور مورگان بود و ما کنترل آرتور را در اختیار داشتیم. داستان راجع به چالشهای گروه گانگستری داچ وان در لین در غرب وحشی و زمانی است که دنیا به سمت مدرنیزه شدن میرود. شما باید داستان آرتور مورگان را دنبال کنید که فستیوالی از خشونت، احساس، غصه، رفاقت و … است.
این بازی به معنای واقعی کلمه، یکی از کاملترین دنیاسازیهایی است که میتوانید در تاریخ بازیهای ویدیویی ببینید. انقدر دنیاسازی این بازی کامل و جذاب است که بعضی اوقات ممکن است دهها ساعت در دنیای این بازی گشت و گذار کنید و به هیچوجه دوست نداشته باشید که مراحل اصلی این بازی را به سمت جلو ببرید که این موضوع را قطعا میتوان از نکات مثبت این بازی در نظر گرفت.
گیمپلی این بازی در مقایسه با گذشته، تغییرهای چندانی پیدا نکرده اما به لطف جلوههای بصری بسیار بهتر و انیمیشنهای روانتر، میتوانید احساس کنید که تجربه بازی بسیار بهتر از گذشته شده است. از طرفی دیگر، نمیتوان انکار کرد که از لحاظ داستان و شخصیتپردازی هم، این بازی بسیار کاملتر از قسمت اول رد دد ردمپشن است.
از طرفی دیگر، ماموریتهای فرعی موجود در این بازی شما را وارد یک سری خط داستانیهای جذاب و عجیبی میکنند که قطعا نمونهاش را در هیچ بازی ویدیویی ندیدهاید؛ به خصوص داستانهایی مثل خواهر و برادر قاتل و مقلد تسلا که بسیار ساختارشکنانه ساخته شدهاند و میتوانند نظر شما را به شدت جلب خود کنند.
اگر تا به حال بازی Red Dead Redemption 2 را تجربه نکردهاید، یکی از کاملترین و جذابترین ویدیوگیمهای صنعت را از دست دادهاید. پس به هر شکلی هم که شده، این بازی را از دست ندهید.
3. بازی Mafia: Definitive Edition
سری مافیا، از آن دسته سریهای نوستالژیک بود که شاید کودکی خیلی از ما را ساخت و زمان تجربه این بازی، به هیچچیز دیگری جز داستان فوقالعاده و درگیرکننده آن، نمیتوانستیم فکر کنیم. این که همان داستان قدیمی بازی مافیا را مجددا در صنعت بازیهای ویدیویی این بار با جلوههای بصری بهتر میدیدیدم، قطعا یکی از بهترین اتفاقهایی بود که به هیچوجه انتظار آن را نداشتیم.
اما در نهایت، بازسازی این بازی تحت عنوان Mafia: Definitive Edition منتشر شد. بازسازی که سازندگان هیچ تغییری در گیمپلی و داستان بازی ایجاد نکرده بودند و همهچیز به بهترین شکل ممکن، در قالب جلوههای بصری و انیمیشنهای بسیار بهتر پیادهسازی شده بود. البته شاید بتوان گفت که مکانیزمهای رانندگی بازی دستخوش تغییراتی شده بود که آن را بسیار بهتر از گذشته کرده بود.
این بازی داستان شخصیتی به اسم تامی را روایت میکند که توسط پلیس دستگیر میشود. تامی که عضو مافیا بوده، به پلیس تمام رازهایش را میگوید تا بتواند در مجازاتش تخفیف بگیرد و بتواند به آغوش خانوادهاش بازگردد. اما ماجرا بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که در ابتدای بازی، به شما گفته میشود.
داستان و روایت بازی در حالت زمان حال و زمان گذشته با فلشبکهای گیمپلیمحور گفته میشود که در زمان انتشار این بازی، این موضوع کاملا جدید بود. البته بازیهای دیگری هم بودند که با چنین رویکردی داستان خود را بیان میکردند اما این عنوان به شکل خارقالعاده، متفاوتتر از هر عنوان دیگری این کار را انجام داد. همین موضوع باعث شد تا مافیا به عنوان یکی از بهترین بازیهای تاریخ در نظر گرفته شود.
دنیاسازی یکی از مهمترین نکاتی است که ارزش تجربه بازی مافیا را بسیار بالا میبرد. شما در یک دورهای از آمریکا قرار گرفتهاید که مردم هنوز ماشینهای کلاسیک میرانند و مردان همگی کت و شلوار با کلاههای بوقی بر سر دارند و هنوز ترس از وجود مافیاهای ایتالیایی به خوبی در این کشور احساس میشود. شما هم از این قائده مستثنی نیستید و به این ترس در شهر اضافه میکنید.
داستان خطی بازی شاید در ابتدا کمی اذیتتان کند و ماموریتهای فرعی آنچنان که باید، نظر شما را به خود جلب نمیکند. اما همین موضوع باعث میشود تا داستان اصلی بازی برایتان بسیار لذتبخشتر شود. چون مشخص است که سازندگان بازی تمام تلاش خود را کردهاند که تمرکز اصلیشان را روی جذابتر کردن هر چه بیشتر داستان اصلی بگذارند و به همین ترتیب، نتایج بسیار خوبی را هم به دست آوردهاند.
اگر در گذشته بازی مافیا را تجربه نکردهاید، به شما قول میدهیم که تجربه Mafia: Definitive Edition میتواند داستان و روایتی به شما هدیه دهد که مثل آن را در گذشته ندیدهاید.
- 26 بازی داستانی اندروید که باید تجربه کنید
- خط داستانی در یک بازی ویدیویی چقدر مهم است؟
- ۸ بازی اندرویدی کوتاه و به یادماندنی که باید تجربه کنید
4. بازی The Last of Us: Part I
زشت است که اگر راجع به بازیهای داستانمحور صحبت کنیم و اسمی از بازی د لست آو آس نبریم. بازی که طی عمر بیش از یک دهه خود، موفق شد تا جامعه مخاطبهای جهانی بسیار زیادی را به دست آورد و از زمان انتشارش تا به امروز، انواع و اقسام جایزههای مختلف را به نفع خود درو کند. بازی که توسط استودیوی ماهر و کاربلد ناتی داگ ساخته شد تا یکی از متفاوتترین روایتهای آخر زمان زامبیمحور باشد.
این بازی داستان مردی به اسم جول را دنبال میکند که دختر خود را در شیوع آخرزمان زامبیمحور از دست میدهد؛ با گذشت ۲۰ سال از این اتفاق، جول حالا در یک محیط سازماندهی شده و حفاظت شده توسط دولت زندگی میکند اما حتی در این آخر زمانی که حالا تمام دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده، جول آرام نمیگیرد و با تفاوتی که در شخصیت او صورت گرفته، او تبدیل به یک قاچاقچی حرفهای شده است.
او در یکی از ماموریتهایش، وظیفه قاچاق کردن یک دختر به اسم الی را برعهده میگیرد که در نهایت برای او ارزش مادی زیادی خواهد داشت. اما به مرور زمان، ارتباط پدر دخترانهای بین جول و الی شکل میگیرد تا جایی که جول احساس میکند که او جای خالی دختر کشته شدهاش را پر میکند و داستان به طور کلی راجع به نجات یافتن الی و جول از این مخمصه خطرناک است.
این بازی از لحاظ گیمپلی بسیار هیجان زیادی دارد؛ با این که خیلی اوقات میتوانید به صورت مخفیکاری این گیمپلی را پیش ببرید، اما استرس و هیجانی که در طول تجربه این بازی به دست میآورید، به معنای واقعی کلمه، بیمانند است. هر چقدر هم که بیشتر رو به جلو حرکت میکنید و با دشمنهای جدیدی آشنا میشوید، این ترس و هیجان رنگ کاملا جدیدی را به خود میگیرد.
5. بازی The Legend of Zelda: Ocarina of Time HD
این بازی را میتوان به نوعی شناسنامه دنیای بازیهای ویدیویی خطاب کرد؛ این عنوان به اندازهای تاثیرگذار و جریانساز است که تا سالها بعد از انتشارش، هنوز هم بازیهای ویدیویی زیادی هستند که از آن تاثیر مستقیم میگیرند و با گذشت چند دهه از انتشار این عنوان، هنوز هم قسمتهای جدید زلدا را با این بازی میسنجند
این بازی اولین باری بود که به زلدا، به چشم یک بازی ویدیویی جدی نگاه کرده شد و هر چقدر که از داستان و روایت آن بنویسیم، باز هم کلمه کم میآید. داستان این بازی یکی دیگر از ماجراجوییهای لینک در دنیای هایرول است که باید با استفاده سفر در زمان و مکان، جلوی پادشاه شیطانصفت یعنی گوناندوف را بگیرد.
شاید داستان بازی در ابتدا همان داستان همیشگی خیر در مقابل شر باشد اما لایههای داستانپردازی این بازی به اندازهای عمیق است که از ابتدا تا انتهای بازی را بدون هیچ پلک زدنی طی میکنید و خود را مجاب میسازید که بازی را هر چه زودتر به پایان برسانید تا متوجه شوید که چه اتفاقی در پشت پرده داستان بازی میافتد.
گیمپلی بازی هم از دیگر نکات مثبت آن است که بدون شک هنوز هم با وجود گذشته سالهای زیادی از انتشار آن، میتوان نظر شما را به خود جلب کند. تنها نکته منفی این بازی در حال حاضر جلوههای بصری آن است که در زمان خودش بسیار جریانساز بود اما قطعا بعد از گذشت این همه سال، استاندارد پلیرها از یک جلوه بصری خوب بسیار تغییر کرده است. توصیه میکنیم که حتما این بازی جذاب را تجربه کنید.