10 فیلم برتر اسپایک لی؛ کارگردان جاهطلب هالیوود
اسپایک لی یکی از کارگردانهایی است که فیلمهایش لحن خلاقانه و منحصربهفردی دارند و این در اسامی متنوع و متفاوتی که برایشان انتخاب میکند هم مشهود است. در تیتراژ تمام آثارش یک امضای جسورانه دارد و از آنها با عنوان اثری از اسپایک لی (A Spike Lee Joint) یاد میکند. این هم یکی دیگر از کارهای منحصربهفرد اسپایک لی است که تاکید میکند هیچ فیلمساز دیگری شبیه او نیست.
بیشتر فیلمهای اسپایک لی در محلهای به نام بروکلین میگذرند که در واقع همان جایی است که این کارگردان دوران کودکی و نوجوانی خود را در آن سپری کرد. او در دههی هشتاد، بهعنوان یک فیلمساز مستقل با آثاری چون او باید آن را داشته باشد (She’s Gotta Have It) و مدرسهی خیرگی (School Daze) پا به عرصهی فیلمسازی گذاشت. استعداد او حتی در همان کمدیهای کمبودجه هم کاملا آشکار بود؛ فیلمهایی پر از ایده و انرژی که بودجهی ناچیزشان توانِ به ثمر رساندن تمام آنچه در ذهن اسپایک لی میگذشت را نداشتند.
در دهههای بعد، لی جایگاه خود را بهعنوان یکی از مولفان برجستهی هالیوود تثبیت کرد و در تمام این مسیر، تقریبا هرگز شخصیت پرشور و منحصربهفردش را کنار نگذاشت. این روحیه را میتوان در سراسر آثارش و در مستندهایی چون چهار دختر کوچک (School Daze)، زندگینامههایی چون مالکوم ایکس (Malcolm X)، کمدیهای گزندهای مثل گولخورده (Bamboozled) و حتی در پروژههای سفارشیترش مانند نفوذی (Inside Man) دید.
تمام این فیلمها با وجود تفاوتهایشان، یک ویژگی مشترک دارند که همگی از ذهن و جهان اسپایک لی برخاستهاند. اسپایک لی یکی از مشهورترین کارگردانهای سیاهپوست هالیوود است که بخش بزرگی از دوران حرفهای خود را صرف استفاده از سینما برای رویارویی با مسائل نژادی و سیاسی کرد. آثار او فرهنگ آمریکا را شکل دادهاند بیآنکه کوچکترین تمایلی به نرم و قابل هضم کردن واقعیتهای تلخ داشته باشند.
فیلم محبوبش در سال 1989 یعنی کار درست را بکن (Do the Right Thing)، نگاهی تیزبینانه و پرشور به تنشهای نژادی دارد، اما با وجود تحسین منتقدان، در رقابت اسکار از فیلم کممایهتر رانندگی برای خانم دیزی (Driving Miss Daisy) جا ماند. این اتفاق هنوز هم بهعنوان یکی از بیعدالتیهای بزرگ تاریخ این جوایز یاد میشود. نکته اینجاست که کار درست را بکن در میان آثار لی، از سادهترین و همهفهمترین فیلمهای اوست.
در پروژههای بعدی، مثل گولخورده او نشان داد تا چه اندازه آماده است مرزهای روایت، فرم و جسارت سیاسی را به چالش بکشد و از چارچوبهای جریان اصلی سینما فراتر برود. تمام آثار اسپایک لی موفق نبودهاند. گاهی جاهطلبیهای او در اجرای ناپایدار یا ناهمگون آثارش مثل تب جنگل (Jungle Fever) که با لحنی بیش از حد ملودراماتیک به موضوعاتش میپردازد، تا آثاری مانند او از من متنفر است (She Hate Me) که بیشتر تحریککنندهاند تا هدفمند گم میشود.
اما نیمی از لذت تماشای فیلمهای لی، به تلاش او برای تبدیل پراکندگیها و ایدههای خامش به کلیتی منسجم برمیگردد. حتی شکستهایش هم هیچ مشابه دیگری در سینما ندارند و موفقیتهایش، در اوج خود از بهترین آثاری به شمار میروند که سینمای آمریکا به خود دیده است. به بهانهی اکران تازهترین فیلم اسپایک لی یعنی بهشت و دوزخ (Highest 2 Lowest) به مرور کارنامهی سینمایی این کارگردان و برجستهترین دستاوردهایش پرداختیم. در ادامه با رتبهبندی 10 فیلم برتر اسپایک لی همراه باشید.
10. بلککککلنززمن (BlacKkKlansman)
- محصول: 2018
- بازیگران: جان دیوید واشنگتن، آدام درایور، لورا هرییر
- امتیاز راتن تومیتوز: 96 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.5 از 10
اسپایک لی پس از چند سال ساخت آثار نهچندان درخشان، با فیلم بلکککلنزمن نوعی بازگشت باشکوه را تجربه کرد. این فیلم جایزهای را که مدتها سزاوارش بود یعنی اسکار بهترین فیلمنامهی اقتباسی برایش به ارمغان آورد. این موفقیت چندان هم غافلگیرکننده نبود چون این فیلم یکی از صقلخوردهترین و درعینحال سادهترین آثار لی است، با همان آتش سیاسی همیشگی در زیر سطحش.
فیلم بر اساس داستان واقعی افسر سیاهپوستی به نام ران استالورث در کلرادو اسپرینگز ساخته شده است که در دههی 70 میلادی مامور تحقیق دربارهی گروه نژادپرست کوکلاکسکلان شد. لی با هوشمندی روایت تاریخی فیلم را به رخدادهای معاصر پیوند میزند. مثلا تجمع نژادپرستانهی اتحاد راستگرایان در شارلوتزویلِ کارولینای جنوبی و رشد دوبارهی برتریطلبی سفیدپوستان در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ.
آنچه بلککککلنزمن را چشمگیر میکند، تواناییاش در ایجاد حس معاصر بودن است در حالی که با ترکیبی از ژانر پلیسی کلاسیک و طنز تلخ سیاسی همزمان سرگرمکننده، تند و شوخطبع است. البته همه چیز در فیلم بینقص نیست. جان دیوید واشینگتن انتخاب ایدهآلی برای نقش اصلی نیست و کشمکش میان ایدئالیسم قهرمان و نژادپرستی نهادی در پلیس گاهی به گرهای بدل میشود که لی هیچگاه بهطور کامل آن را باز نمیکند. اما در نهایت، این فیلم ثابت میکند که حتی در سالهای پایانی کارش، اسپایک لی هنوز همان انرژی، نگاه و جسارت قدیمی را در رگهای سینمایش دارد.
9. او باید آن را داشته باشد
- محصول: 1986
- بازیگران: اسپایک لی، تریسی کامیلا جونز، تامی ردموند هیکس
- امتیاز راتن تومیتوز: 94 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.8 از 10
اسپایک لی در سال 2014 به یکی از بزرگترین حسرتهایش بهعنوان یک فیلمساز اعتراف کرد. او دربارهی صحنهی تجاوز جنجالی در فیلم کمبودجهی اولش با عنوان او باید آن را داشته باشد گفت: «اگر فرصتی برای دوبارهکاری داشتم، همین صحنه بود. واقعا احمقانه بود… من آن موقع نابالغ بودم.» این صحنه، با تغییر ناگهانی لحنش، واقعا تنها نقطهی تاریک در یک شروع خارقالعاده برای کارنامهی او و نقطهای است که اثر کمی از همان نابالغی را که لی به خودش در 29 سالگی نسبت میدهد، نشان میدهد.
این فیلم سیاه و سفید نیمه کمدی و نیمه فلسفی که در عرض دو هفته ساخته شد، نگاهی به تکهمسری مدرن و آزادی جنسی از دید زنی به نام نوولا (با بازی فوقالعادهی تریسی کامیلا جونز) است که با سه مرد در ارتباط است اما به هیچیک پایبند نمیماند. فیلم، خام و پرانرژی، پر از شخصیت و طراوت است و نگاهی دقیق و اندیشمندانه به عشق و دنیای مدرن قرار گذاشتن در روابط عاشقانه ارائه میدهد، نگاهی که حتی امروز هم کاملا قابل لمس و بهجا است.
8. وقتی سدها شکستند (When the Levees Broke)
- محصول: 2006
- بازیگران: اسپایک لی، شلتون الکساندر، کالوین مککی
- امتیاز راتن تومیتوز: 94 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.5 از 10
گرچه اسپایک لی بیش از هر چیز به خاطر آثار داستانیاش شناخته میشود، اما تجربههایش در مستندسازی اغلب از بهترین تلاشهای او بودهاند. جای تعجبی ندارد که سبک بیپروای او و دغدغههای سیاسیاش بهخوبی به این ژانر منتقل میشوند. نمونهی برجستهی این توانایی، مستند وقتی سدها شکستند است. این مستند روایت نهایی از ویرانیهای نیواورلئان در پی طوفان کاترینا است.
با مدت زمان طولانی چهار ساعت، از زمینههای سیاسی تا داستانهای کوچک و صمیمی بازماندگان و کسانی که تجربیات خود را از زبان خودشان بازگو میکنند لی فضای کافی دارد تا تقریبا همه چیز دربارهی این فاجعه را ثبت و ارائه کند. این اثر نمونهای زیبا از کارگردانی همدلانه و توانمند و فیلمی است که هم تمام نشانههای لحن منحصربهفرد لی را حمل میکند و هم به سوژههایش اجازه میدهد داستان خود را روایت کنند.
7. مدرسهی خیرگی
- محصول: 1988
- بازیگران: اسپایک لی، لارنس فیشربن، جیانکارلو اسپوزیتو
- امتیاز راتن تومیتوز: 58 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.1 از 10
چندین فیلم اسپایک لی در زمان اکران با استقبال سرد مواجه شدند، اما با گذشت زمان و بازنگری منتقدان، امروز جایگاه بسیار بالاتری یافتهاند. نمونهی بارز آن، دومین فیلم بلند او با عنوان مدرسهی خیرگی است که در زمان خود نقدهای متنوعی دریافت کرد، اما در دهههای بعد مخاطبان و علاقهمندان بسیاری پیدا کرده است. این کمدی کموبیش نامنسجم بر اساس تجربهی لی در دانشگاه مورهاوس ساخته شده است و داستان گروهی از دانشجویان در دانشگاه تخیلی میشن کالج را دنبال میکند.
از فعالان اجتماعی که علیه آپارتاید میجنگند تا انجمنها و برادریهای مادیگرا که فرهنگ دانشجویی مبتنی بر طبقه و رنگ پوست را تحمیل میکنند همه در این فیلم نقشی دارند. فیلم هرچند گاهی به انحراف میرود و کمی نامنظم است، اما با بازی عالی بازیگران (از جمله لارنس فیشبرن جوان و جیانکارلو اسپوزیتو که دو روی متضاد اختلافات دانشگاه را نشان میدهند) و کارگردانی جاهطلبانهی لی که موسیقیها و صحنههای پرجنبوجوش را به کمدی میآورد، سرپا نگه داشته شده است. واقعا هیچ فیلم دیگری شبیه این اثر وجود ندارد.
6. گولخورده
- محصول: 2001
- بازیگران: دیمون وینز، جیندا پینکت اسمیت، تومی دیویدسون
- امتیاز راتن تومیتوز: 53 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.7 از 10
گولخورده فیلم دیگری است که در زمان اکران با نقدهای تند مواجه شد اما بعدها مورد بازنگری و تحسین قرار گرفت. این اثر در زمان انتشار به خاطر فیلمبرداری دیجیتال نهچندان خوشایند مورد انتقاد قرار گرفت. اما شاید همین ظاهر زمخت و ناپسند برای داستانی چنین زشت و نامتجانس مناسب باشد. گولخورده داستان کلاسیک سبک تهیهکنندگان و قصهی یک شکست برنامهریزی شده را روایت میکند که به طور غیرمنتظره به موفقیت عظیم بدل میشود.
در این فیلم، یک برنامهی مدرن تلویزیونی توسط یک تهیهکنندهی سیاهپوست (دیمون وینز) ساخته میشود با این هدف که او از شبکهاش اخراج شود، اما بهعنوان طنز پذیرفته شده و به موفقیتی بزرگ بدل میشود. فیلم بهعنوان یک کمدی چندان خندهدار نیست، اما بهعنوان یک درام نامتعارف عالی عمل میکند. در واقع درامی که بهطرزی دقیق و کمی اغراقآمیز نشان میدهد چگونه نژادپرستی موجود در چنین نمایشهایی هنوز در جامعهی مدرن نفوذ دارد. میتوان گفت که گولخورده تاریکترین و آزاردهندهترین فیلم لی است و همزمان تیزترین نقد اجتماعی او را ارائه میدهد.
5. نفوذی
- محصول: 2006
- بازیگران: دنزل واشینگتن، جودی فاستر، کلایو اوون
- امتیاز راتن تومیتوز: 86 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
اسپایک لی فیلم پیرپسر (Oldboy) که تریلر اکشن نمادین پارک چان-ووک است را بازسازی کرد که در نهایت به ضعیفترین فیلم او بدل شد. اگر نکتهی مثبتی برای این فیلم بخواهیم پیدا کنیم، این است که تمام خوبیهای فیلم نفوذی را برجسته میکند. نفوذی فیلم دیگری از لی است که به سفارش هالیوود ساخته شد، اما موفق شد همان وجه سرگرمی را که پیرپسر دنبال میکند به دست بیاورد و در عین حال یکی از هیجانانگیزترین و بهترین آثار او باشد.
نفوذی داستانی موش و گربهمانند را که حول یک دزد بانک (کلایو اوون)، یک کارآگاه پلیس (دنزل واشینگتن) و یک دلال (جودی فاستر) میچرخد روایت میکند. فیلم پر است از جزئیات ظریف که یادآور حضور و نگاه منحصربهفرد لی پشت دوربین است. اما در کل، او طبق کتاب قوانین هالیوود بازی میکند و یک تریلر جنایی فوقالعاده رضایتبخش ارائه میدهد که لذت بیشترش در تماشای رویارویی سه بازیگر بزرگ تاریخ سینما در مقابل یکدیگر است.
4. ساعت بیستوپنجم (25th Hour)
- محصول: 2002
- بازیگران: ادروارد نورتون، بری پپر، آنا پاکوین
- امتیاز راتن تومیتوز: 80 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.6 از 10
کمی عجیب است که به یاد بیاوریم ساعت بیستوپنجم در اصل هیچ ارتباطی با حادثهی 11 سپتامبر نداشت. اسپایک لی قرار بود این فیلم را بر اساس رمانی از دیوید بنیاف کارگردانی کند و تولید فیلم پیش از آن فاجعه آغاز شده بود. اما وقتی نیویورک در شوک این فاجعه بود، لی پروژه را ادامه داد و به جای چشمپوشی، چهرهی پیچیده و غمزدهی شهر مورد علاقهاش را در فیلم گنجاند. فیلم، نمایی از 24 ساعت آخر زندگی مردی را قبل از رفتن به زندان به تصویر میکشد.
ساعت بیستوپنجم به خاطر ویژگیهای زیادی از جمله اجرای درخشان ادوارد نورتون و بازی فوقالعادهی گروه بازیگران مکمل، خود به خود یکی از بهترین آثار لی به حساب میآید. اما چیزی که این فیلم را به یک کلاسیک پایدار بدل میکند، ثبت نیویورک در تاریکترین لحظاتش است که شهری در سوگ، در آستانهی تغییر و انسانی را که در دل این شهر با سرنوشت خود روبهروست نشان میدهد.
3. چهار دختر کوچک
- محصول: 1997
- بازیگران: اسپایک لی، آرتور هانس جونیور، هلن پیگوس
- امتیاز راتن تومیتوز: 100 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.8 از 10
اسپایک لی ابتدا قصد داشت یک فیلم درام درباره بمبگذاری کلیسای خیابان شانزدهم در بیرمنگام در سال 1963 و حملهای تروریستی از سوی کوکلاکسکلان که منجر به کشته شدن چهار دختر 11 تا 14 ساله شد بسازد. اما در نهایت تصمیم گرفت این روش بهترین راه برای گرامیداشت این فاجعه نیست و به جای آن به سراغ مستندسازی رفت.
نتیجه، مستند چهار دختر کوچک شد، که شامل مصاحبههایی با عزیزان قربانیان است که هم یاد آنها را گرامی میداشت و هم زمینهی سیاسی و تنشهای دوران جنبش حقوق مدنی را توضیح میداد. این سادهترین فیلمی است که لی تا به حال ساخته و عمدتا از گفتگوها و کمی تصاویر آرشیوی، با کمترین جلوههای بصری تشکیل شده است اما در همدلی و خشمش، به راحتی تاثیرگذارترین اثر او محسوب میشود.
2. مالکوم ایکس
- محصول: 1992
- بازیگران: دنزل واشینگتن، آنجلا باست، آلبر هال
- امتیاز راتن تومیتوز: 89 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.7 از 10
مالکوم ایکس فیلمی واقعا غولآسا درباره یک شخصیت غولآسا در تاریخ آمریکا، تنها اثر اسپایک لی است که میتوان واقعا آن را حماسی خواند. با زمان اجرای سه ساعت و نیم، این فیلم بیوگرافی زندگی یک فعال سیاسی را از کودکی تا مرگ با بازی حیرتانگیز دنزل واشینگتن در اجرای بینظیر خود دنبال میکند.
در حالی که بسیاری از فیلمهای زندگینامهای ممکن است خشک یا بیروح باشند، لی فیلمی ساخت که هم سرگرمکننده و پرانرژی است و هم سرشار از شخصیت خودش، نمایشی عالی از تواناییهای کارگردانیاش و در عین حال بسیار صمیمی و درونی است، طوری که ما را وارد ذهن شخصیت نمادینش میکند و ما شاهد رشد و تحول او در طول دههها هستیم. این اثر دستاوردی برجسته در ژانر زندگینامهای و فیلمی است که معیار تمام آثار بعدی در این سبک قرار میگیرد.
1. کار درست را بکن
- محصول: 1989
- بازیگران: اسپایک لی، استیو پارک، جان تورتورو
- امتیاز راتن تومیتوز: 92 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
کار درست را بکن نه تنها بهترین فیلم اسپایک لی، بلکه یکی از برترین آثار سینمای آمریکا است. این فیلم تصویری از زندگی در یکی از محلههای بروکلین در یک روز گرم تابستانی ارائه میدهد و همزمان موفق میشود یک کمدی پُرانرژی و سرگرمکننده باشد. از سکانس نمادین آغازین با موسیقی گروه پابلیک انمی (Public Enemy) تا عناصر خلاقانه که چهارمین دیوار را میشکنند و در نیمهی دوم، به تراژدی ویرانگری درباره نژادپرستی تبدیل میشود که میان جوامع مختلف ساکن در همان بلوک شهری شکل میگیرد.
فیلمنامهی لی هوشمند، باذکاوت و زنده است، حس واقعی مکان را در جامعهی مورد نظرش خلق میکند و جهانی سرشار از شخصیتهای بهیادماندنی ارائه میدهد. اینها همه در کنار بازیگری عالی یک گروه هنرپیشهی بینظیر قرار میگیرد که محور آن اسپایک لی در نقش کاراکتر اصلی یعنی پسر پیتزافروش ساده و بیادعا به نام موکی است. فیلم پر از احساس و بسیار عمیق است. سیاسی است اما هیچگاه موعظهگرانه نیست و بهترین خلاصهی حساسیتهای هنری اسپایک لی در قالب یک شاهکار بینقص محسوب میشود.
منبع: indiewire














