عصر طلایی کمیک دورانی سرشار از خلاقیت و تخیل بود. در این دوران، دو غول دنیای کمیکبوکها یعنی مارول و دیسی به عنوان ستونهای اصلی جهان رنگارنگ فانتزی ما پا به عرصه گذاشتند و در کنار هم میوهی درخت تخیل را به بار نشاندند. هر دو کمپانی از شخصیتهای دارای ابرقدرت استفاده میکردند و دشمنانی به همان اندازه شکستناپذیر برای مبارزه به آنها میدادند تا فضایل و رذایل بشر را منعکس کنند. اما این تنها چیزی نبود که کمیکها را سرگرم کننده میکرد.
دیدگاه مشترک مارول و دیسی باعث ایجاد شباهتهایی بین شخصیتهای شاخص و نمادین و حتی نه چندان مشهور آنها با یکدیگر شد. مارول در دههی 1940 با خلق شخصیتهایی مانند «نیمور» (Namor)، «ساب-مارینر» (Sub-Mariner) و «کاپیتان آمریکا» (Captain America) به اوج محبوبیت رسید. بذرهای خلاقیت این کمپانی چنان شکوفا شدند که میلیونها خوانندهی وفادار را به خود جذب کردند. بدیهی است که مقیاس موفقیت مارول از چشم دیسی که در دههی قبل بر همین صنعت تسلط داشت دور نماند.
آنچه پس از آن رقم خورد، مجموعهای از تلاشهای عجیب و آشکار دیسی برای کپی لباسها، مفاهیم و شعارهای به کار رفته در کمیکهای مارول بود. در این فهرست، به گذشته سفر میکنیم تا 15 کپی بیشرمانهی دیسی از مارول را برجسته کنیم. از ابرقهرمانان نوجوان تا شرورهای خبیث، برخی از این شخصیتها ممکن است شما را شوکه کنند، یا باعث خندهتان شوند.
15. «بامبلبی» (Bumblebee) از «واسپ» (Wasp) کپی شده است
از تلاشهای نه چندان موفق دیسی در الهامگیری (بخوانید کپیکاری) از شخصیتهای مارول کمیکس، باید «زنبورک» را نام برد. او ابتدا با نام «کارن بیچر» در کمیک شمارهی 45 کمیک «تایتانهای نوجوان» (Teen Titans #45) معرفی شد و تنها برای سه شماره دوام آورد. سپس با نام «زنبورک» و با قابلیت کوچک شدن به ابعاد بسیار ریز و افزایش قدرت بدنی، به پرواز درآمد. این موضوع ثابت میکرد قدرت زیاد میتواند در پکیجهای ابرقهرمانی کوچک هم وجود داشته باشد.
اما پیش از زنبورک، «ژانت ون دین» از مارول کامیکس بود که با نام «زنبور» توانایی کوچک شدن را به نمایش گذاشت. زنبور برای اولین بار در سال 1963 و در کمیک شمارهی 44 «قصههای شگفتانگیز» (Tales to Astonish) معرفی شد. البته هواداران بیشتر او را با حضور موفقش در کنار «مرد مورچهای» (Ant-Man) با بازی پل راد در فیلمهای سینمایی مارول به یاد میآورند. شباهتهای غیرقابل انکار در قدرتها و محبوبیت اندک زنبورک و این واقعیت که قدرتها و محبوبیت «بامبلبی» تنها شباهت گذرایی نسبت به شخصیت پیشگام ژانت ون دین دارند، گواه این است که مارول در خلق این شخصیت موفقتر عمل کرده است.
14. «جمجمه اتمی» (Atomic Skull) از «روحسوار» (Ghost Rider) کپی شده است
در دنیای دیسی، «جمجمه اتمی» یا «اتمیک اسکال» لقبی است که برای معرفی چندین شخصیت شرور مختلف به کار رفته است. اولین جمجمه اتمی آلبرت مایکلز بود که پس از یک سانحهی آزمایشگاهی در کمیک شمارهی 303 «سوپرمن» (Superman #303) در سال 1978 به این قدرت دست یافت. قدرتهای رادیواکتیو او که به تدریج افزایش مییافتند، به او اجازه میداد تا سوار بر موتورسیکلتش در خیابانها حرکت کند و پرتوهای انرژی هستهای شلیک کند.
اما در دنیای رقیب، شخصیت «گوست رایدر» خیلی زودتر و در سالهای دورتر به چهرهای شناخته شده در میان شخصیتهای شرور مارول کامیکس تبدیل شد. جانی بلیز پس از مرگ غمانگیز پدرش، معاملهی خطرناکی با «مفیستو»ی اهریمنی انجام داد و به مردی آتشین با جمجمهی گداخته تبدیل شد که شبها به دنبال انتقام بود. او با موتورسیکلت شعلهور جهنمیاش، یکی از به یاد ماندنیترین شخصیتهای شرور دنیای کمیک بوکهاست. اما در رقابت ابرقهرمانان، مارول با شخصیت موتورسوار اهریمنیاش، گوست رایدر، کاملا برجسته عمل کرد و برای دیسی، جمجمه اتمی تنها به یک شخصیت حاشیهای در دنیای سینماییاش تبدیل شد.
13. «شیر سرخ» (Red Lion) از «پلنگ سیاه» (Black Panther) کپی شده است
در پایگاه دادهی کمیک بوکها و دنیای سینمایی مارول، شخصیتهایی کمی وجود دارند که به اندازه تیچالا محبوب باشند. از طرف دیگر، «رد لاین» چیزی جز تقلیدی ضعیف از بلک پنتر نیست. به عنوان رئیسجمهور مادامالعمر کشور آفریقایی بورِدونیا، «شیر سرخ» با اینکه غرایزی درنده و مهارتهای رزمی فوقالعادهای داشت، اما قلب انسانی او تنها خواهان برقراری نظم میان کشورش و سایر نقاط جهان بود.
با شنیدن داستان اصلی او و فعالیتهایش، به سختی میتوان شیر سرخ را چیزی جز یک «بلک پنتر قرمز» تصور کرد. بلک پنتر، رئیس دولت کشور آفریقایی واکاندا بود و خوانندگان برای اولین بار در کمیک شمارهی 52 «چهار شگفتانگیز» (Fantastic Four #52) که در سال 1966 منتشر شد با او آشنا شدند. برای بلک پنتر، علم و فناوری و موهبتهای ویژهی خودش کافی بود تا مبارزهای را برای عدالت آغاز کند و او این کار را انجام داد. در حالی که شیر سرخ ممکن است با خشم فریاد بزند و ابهتش را به رخ بکشد، اما احتمالا هرگز از استاد خود پیشی نخواهد گرفت.
12. «زاتانا» (Zatanna) از «اسکارلت ویچ» (Scarlet Witch) کپی شده است
زاتانا زاتارا که در نوامبر 1964 و در کمیک شمارهی 4 «هاکمن» (Hawkman #4) معرفی شد یک ساحرهی زیبا و اغواگر با موهای پرکلاغی است که به خاطر مهارتهای جادویی فوقالعادهاش شناخته میشود. او این مهارتها را، به عنوان یک نیمه هومو ماگی، از والدینش به ارث برده است. زاتانا با آن لباس شیک و کلاه شعبدهبازیاش، در ابتدا تقریبا بیخطر به نظر میرسد اما توانایی او در استفاده از وردهای عرفانی، دستکاری تمام انرژی اطرافش و نفوذ به روان افراد و کنترل آنها ما را در حیرت فرو میبرد.
جادوگر زیبای مارول «اسکارلت ویچ» اما تنها شش ماه قبل از زاتانا، در کمیک شمارهی 4 «مردان ایکس» (X-Men #4) معرفی شده بود. «واندا ماکسیموف» که در ابتدا کار خود را به عنوان یک شخصیت شرور قدرتمند در کمیکهای مارول آغاز کرده بود، رفته رفته خود را به یک قهرمان تبدیل کرد و حتی به گروه «انتقامجویان» پیوست. زیبایی خیره کننده و حال و هوای دراماتیک او در کنار توانایی خارقالعادهی استفاده از جادو، همگی ویژگیهایی هستند که دیسی آشکارا برای خلق زاتانا از آنها تقلید کرده است.
11. «صاعقهی سیاه» (Black Lighting) از «الکترو» (Electro) کپی شده است
جفرسون پیرس، که برای اولین بار در کمیک شمارهی 1 «بلک لایتنینگ» (Black Lightning #1) که در سال 1977 منتشر شد به دنیای کمیک قدم گذاشت، به عنوان نگهبان خودخواندهی محلههای فقیرنشین شناخته میشود. او در ظاهر یک معلم و مدیر مدرسه بود، اما به عنوان بلک لایتنینگ، ابرقهرمانی با قدرت کنترل ماهرانهی برق به شمار میرفت که با خلافکاران به مبارزه میپرداخت. او طی مبارزاتش در میدان نبرد، رعد و برقهای کنترل شدهای از دستانش ساطع میکرد و با این تکنیک حریفانش را مغلوب میساخت. با این حال، او به عنوان یک مربی، بیشتر نماد قدرت و خرد است.
تقریبا 13 سال قبل از ظهور بلک لایتنینگ، «الکترو» به عنوان یک شخصیت شرور در کمیک شمارهی 9 «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» (Amazing Spider-Man #9) معرفی شد. او با تاکتیکهای مشابهی با مرد عنکبوتی مبارزه میکرد که تماشای آنها کاملا شما را به یاد بلک لایتینگ میاندازد. هویت واقعی او مکسول دیلون بود و قدرتهای الکتریکی خود را از طریق یک تصادف به دست آورد. پس از تبدیل شدن به الکترو، او از قدرتهایش برای اعمال جنایتکارانهای استفاده کرد که منجر به هرج و مرج و آشوب شد. با وجود اینکه هر دو شخصیت دارای قوسهای داستانی متفاوتی هستند اما شباهتهای غیرقابل انکاری در قدرتهایشان وجود دارد و با قطعیت میتوان گفت که قدرتهای بلک لایتنینگ به طور مستقیم از الکترو الهام گرفته شده است.
10. «کیلر کراک» (Killer Croc) از «مارمولک» (The Lizard) کپی شده است
«کیلر کراک» یک جنایتکار سرشناس و یکی از چالشبرانگیزترین دشمنان بتمن، انسانی بود که با ویژگیهای خزندگان متولد شد و این ویژگیها به مرور زمان در دنیای کمیکهای دیسی به طور کامل آشکار شدند. او برای اولین بار در شمارهی 523 «کمیکهای کارآگاهی» (Detective Comics #523) معرفی شد و بعدا به موجودی خطرناک تغییر ماهیت داد. فلسهای ضخیم، چنگالهای تیز و دندانهای تیغ مانند او در کنار قدرت فوقالعادهاش، او را به دشمنی سرسخت تبدیل کرده بود. همچنین خوی حیوانی رفتارهای افسار گسیخته از دیگر ویژگیهای این ابرقهرمان تقلیدی دیسی است.
از آن طرف رقیب مستقیم کیلر کراک یعنی «لیزاد» دو دهه قبلتر از او و در سال 1963 و به عنوان دشمن «مرد عنکبوتی» معرفی شد. او ابتدا به عنوان دانشمندی به نام دکتر کرت کانرز معرفی شد و داستان اصلی او نشان داد که پس از اشتباه در یک آزمایش به یک مارمولک غولپیکر و وحشی تبدیل میشود. با وجود شباهت ظاهری و درندهخویی این دو شخصیت، کیلر کراک شخصیت محبوبتری در گالری دشمنان بتمن است، چه در کمیکها و چه در فیلمهای لایو-اکشن.
9. «لوبو» (Lobo) و «ریپکلاو» (Ripclaw) از «ولورین» (Wolverine) کپی شدهاند
دیسی تاکنون دو بار تلاش کرده تا از شخصیت «ولورین» مارول تقلید کند. آنها با «لوبـو»، تمرکز زیادی روی ظاهر فیزیکی شخصیت داشتند و با «ریپکلاو» روی چنگالهای تیز، مشکلات کنترل خشم و داستانی از خلق شدن او از طریق یک آزمایش دولتی تمرکز کردند. لـوبو یک مزدور خسته از زندگی با رنگ بنفش بود که در دههی 90 دوباره احیا شد اما نتوانست نظر خوانندگان را جلب کند.
ولورین، که در کمیکهای مارول با نامهای «جیمز هولت» یا «لوگان» شناخته میشود، اولین حضور خود با آن چنگالهای تیز و ترسناکش را در سال 1974 و در شمارهی 180 کمیک «هالک شگفتانگیز» (Incredible Hulk #180) تجربه کرد. این جهش یافتهی عصبی در زیر ظاهر خشن خود، قلبی وفادار از جنس طلا و خشمی مهار نشدنی داشت. در حالی که ولورین از بشریت دفاع میکند، لوبو اساسا این ایده را به سخره میگیرد. در مورد ریپکلاو هم کاملا واضح است که دیسی صرفا میخواسته روی موج موفقیت ولورین سوار شود.
8. «رد هود» (Red Hood) از «سرباز زمستان» (Winter Soldier) کپی شده است
برای سالهای طولانی، «باکی بارنز» صرفا دوست صمیمی استیو راجرز بود. اما در ژانویهی 2005، مارول این شخصیت را از نو نوشت و با تحولی چشمگیر جیمز بوکانن بارنز به عنوان «سرباز زمستان» دوباره ظهور کرد؛ سربازی که اسیر شده بود و هایدرا او را با شستشوی مغزی به یک قاتل بیرحم تبدیل کرده بود. این بازماندهی جنگزده، مدتی طول کشید تا تکههای گمشدهی خاطرات خود را به هم وصل کند و از قدرت زرهیاش برای اهداف خوب استفاده کند.
در همان سال، دیسی تلاش کرد تا داستان احساسی و تاثیرگذار مارول را تقلید کند. آنها «جیسون تاد» را از قبر برگرداندند و او را به عنوان «رد هود» به دنیای کمیک معرفی کردند، رد هود همکار سابق بتمن بود که تا پیش از مرگ غمانگیزش به دست جوکر، در کنار او مبارزه میکرد. هرچند خشم و تیرگی شخصیت رد هود نتوانست او را به اندازهی سرباز زمستان محبوب کند، اما چرخشی جالب در داستانهای کمیک دیسی به حساب میآمد.
7. «راکت رد» (Rocket Red) از «مرد آهنی» (Iron Man) کپی شده است
دیمیتری پوشکین، با نام مستعار «راکت رد»، بخشی از بریگارد راکت سرخ بود که برای اولین بار در سال 1987 و در شمارهی 208 کمیک «یگان فانوس سبز» (Green Lantern Corps #208) به عنوان گروهی از ناسیونالیستهای زرهپوش معرفی شدند که مایل بودند از کشور خود در برابر تهدیدات فراانسانی محافظت کنند. اگرچه ویژگیهای دیگر پوشکین هیچ شباهتی به میلیاردر مخترع مارول یعنی تونی استارک نداشت، اما زره او تصویری آشکار از «مرد آهنی» بود و همچنین مانند آن با موشک و لیزر کار میکرد.
البته، همتای مارولی او خیلی زودتر از اینها (24 سال) وارد دنیای کمیک شده بود، زمانی که استارک در کمیک شمارهی 39 «افسانهی تعلیق» (Tales of Suspense #39)، در حالی که در سرزمینی بیگانه اسیر بود اولین زره مرد آهنی را ساخت. استارک با ترکیب علم، قهرمانی و انسانیت ثابت کرد که فناوری به تنهایی میتواند به جای نابود کردن بشر به او کمک کند. راکت رد ممکن است توانسته باشد مکانیزمهایش را با مکانیزمهای ابرقهرمان مارول مطابقت دهد، اما به جرات میتوان گفت که این مرد آهنی بود که الهامبخش نسلهای مختلفی از خوانندگان و بینندگان شد.
6. «دومزدی» (Doomsday) از «هاک» (hulk) کپی شده است
در دنیای کمیک، خودزنی تا چه حد جسارت میخواهد؟ در این مورد دیسی شخصیتی خلق کرد که شباهت زیادی به یکی از شخصیتهای قبلی خودش داشت، شخصیتی که خود او از یک شخصیت دیگر در دنیای کمیک تقلید شده بود.
«دومزدی» یا همان هیولایی که با لقب «نفرینی که سوپرمن را کشت» شناخته میشود، اولین بار در سال 1992 و در شمارهی 17 کمیک «سوپرمن: مرد فولادی» (Superman: The Man of Steel #17) ظاهر شد. یک جانور کریپتونی باستانی که به طور مصنوعی ساخته شده بود و با هر بار کشته شدن تکامل مییافت و قدرتمندتر میشد تا جایی که دیگر هیچچیزی نمیتوانست او را نابود کند. اما این هیولای خاکستری و عظیمالجثه، که هر موجود زندهای را از بین میبرد کمی آشنا به نظر میرسد نه؟ حق دارید!
سی سال قبل از معرفی دومزدی در دنیای دیسی، مارول کامیکس از شخصیت «بروس بنر» رونمایی کرده بود. مردی که تحت نفرینی ابدی قرار داشت تا هر زمان که استرس یا عصبانیت او را فرا میگیرد به یک غول سبز وحشی تبدیل شود. «هالک» نیز با گذشت زمان تکامل مییافت و برای برقراری تعادل بین دو ماهیت وجودیاش، همه چیز را در هم میشکست. اما هالک در نهایت یک قهرمان بود، در حالی که دومزدی یک شخصیت شرور به شمار میرفت.
5. «سوامپ ثینگ» (Swamp Thing) از «من-ثینگ» (Man-Thing) کپی شده است
دنیای کمیک پر از نمونههای جذاب از شخصیتهای مشابه است. نمونهی برجستهی این موضوع، دو شخصیت «سوامپ ثینگ» از دیسی و «من-ثینگ» از مارول است که به شکلی باور نکردنی تقریبا همزمان و تنها با فاصله یک ماه از هم معرفی شدند. من-ثینگ و سوامپ ثینگ که به ترتیب در ماههای می و ژوئن سال 1971 وارد کتابهای کمیک شدند، شباهتهای قابل توجهی در داستانهای اصلی خود دارند. هر دو دانشمندانی هستند که در اثر مواجهه با باتلاقها دچار تحول میشوند و با اینکه ترتیب دقیق خلق آنها محل بحث است و برخی معتقدند سوامپ ثینگ بر شکلگیری من-ثینگ تأثیر گذاشته است، نزدیکی غیرقابل انکار در مفهوم کلی آنها، این واقعه را به یکی از موارد عجیب در تاریخ دنیای کمیک تبدیل میکند.
گفتن اینکه چه کسی از دیگری تقلید کرده کار سختی است، اما اگر بخواهیم طبق زمان انتشار کمیکها پیش برویم، «من-ثینگ» مارول زودتر به میدان آمد. او که در اصل یک دانشمند بود، پس از تزریق سرم «اساُ-2» روی خودش، با اتومبیل به یک باتلاق مرموز سقوط کرد و در نهایت به هیبریدی قدرتمند از یک قهرمان و شخصیتی شرور تبدیل شد.
سوامپ ثینگ برخلاف همتای مارولش، اولین بار در شمارهی 1 سوامپ ثینگ (Swamp Thing #1) به عنوان دانشمندی که در انفجار مواد شیمیایی گرفتار و سپس به باتلاق انداخته شد، از دل لجنزار بیرون آمد. او طبیعت سرسبز را در آغوش کشید و به موجودی ساخته شده از گیاهان تبدیل شد که به عنوان یک محافظ عنصری از خانهاش با دشمنان مبارزه کرد. به طور کلی، هر دو شخصیت در قلمروهای خاص خود نسبتا موفق هستند.
4. «امپرایکس» (Imperiex) از «گالاکتوس» (Galactus) کپی شده است
در سال 2000 «امپرایکس» برای اولین بار به عنوان دشمنی برای «سوپرمن» معرفی شد. این فاتح کهنِ کیهانی به محض ظهور، دنیای دیسی را به جنگ طلبید تا «بیگ بنگ» (Big Bang) جدیدی خلق کند. امپرایکس جهان را آلوده میدانست؛ بنابراین قصد داشت با نابودی همهی موجودات زنده، حیات را از نو آغاز نماید. او که بلعندهی کهکشانها بود، قدرتهای بی حد و حصر خود را از بلعیدن کل منظومههای ستارهای به دست آورده بود.
اگر کل قوس داستان امپرایکس چیزی را در پسزمینهی ذهن شما روشن نمیکند، مطمئن نیستیم که واقعا طرفدار کمیکهای مارول باشید. به این خاطر که 34 سال پیش از امپرایکس، «گالاکتوس» قدرتمندترین نیروی کیهانی طبیعت بود که با نام بلعندهی دنیاها برای اولین بار در کمیک شمارهی 48 «چهار شگفتانگیز» (Fantastic Four #48) مارول معرفی شد و همهی چیزهایی که در بالا گفته شد به نوعی معرف اوست.
انگیزههای گالاکتوس برای نابودی دنیا، حیرتانگیز و الهامبخش بود. او معتقد بود که با از بین بردن سیارات، تعادل کیهان را حفظ میکند و راه را برای تولد ستارهها و سیارات جدید هموار میسازد. اما به نظر میرسد دیسی بدون درک عواملی که گالاکتوس را به یک شخصیت شرور حماسی واقعی تبدیل کرده بود، صرفا با تقلید همه جانبه از او شخصیتی سطحی و تکبعدی به نام امپرایکس را خلق کرده است.
3. «نگهبان» (Guardian) و «فرماندهی فولادی» (Commander Steel) از «کاپیتان آمریکا» (Captain America) کپی شدهاند
درست مانند چیزی که دربارهی «ولورین» شاهد بودیم، دیسی تلاش های مکرری برای کپی یکی دیگر از شخصیت های شناخته شدهی مارول یعنی «کاپیتان آمریکا» نیز انجام داده است. نگهبان (Guardian)، تنها یک سال پس از استیو راجرز و در سال 1942 و در شمارهی 7 کمیک «استار اسپنگلد» (Star-Spangled Comics #7) معرفی شد. نگهبان در ابتدا مردی بود که هیچ ابرقدرتی نداشت و به عنوان یک فرد عادی بزرگ شده بود و سپس با استفاده از سپر تخریبناپذیر خود به جایگاه مهمی دست یافت. گرچه او سعی داشت روحیهی میهنپرستانهی کاپیتان آمریکا را تقلید کند، اما فاقد هرگونه قدرت فراطبیعی بود. از سوی دیگر، «فرماندهی فولادی» در سال 1978 به عنوان یک ابرقهرمان با لباس و نمادهای آمریکایی معرفی شد، اما حضور او در دنیای کمیک تنها به پنج شماره محدود ماند. او صرفا ظاهر کاپیتان آمریکا را تقلید میکرد و هرگز نتوانست به عمق شخصیت او برسد.
با این حال، هیچکدام از این شخصیتها به اندازهی استیو راجرز درخشان نبودند. راجرز پس از آزمایشهایی که در شماره ۱ کمیک «کاپیتان آمریکا» در سال 1941 روی او انجام شد، به اولین ابرسرباز آمریکا بدل گشت. او که توسط جو سایمون و جک کربی خلق شده بود، در مبارزههایش از یک سپر استفاده میکرد و نماد میهنپرستی بود. نگهبان سعی داشت روحیهی کاپیتان آمریکا را تقلید کند و فرماندهی فولادی هم ظاهر او را داشت، اما هیچکدام از این تقلیدهای دیسی به اندازهی کافی موفق نبودند و هرگز نتوانستند به جایگاه والای کاپیتان آمریکا برسند.
2. «آکوآمن» (Aquaman) از «نیمور ساب مارینر» (Namor the Sub-Mariner) کپی شده است
با کسب شهرت گسترده پس از حضور در فیلم «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت» (Batman v Superman: Dawn of Justice) و اکران فیلم اختصاصی خود در سال 2018 که به فروش بالایی در گیشه دست یافت، «آکوامن» جایگاه خود را به عنوان یکی از منحصربهفردترین، شگفتانگیزترین و قدرتمندترین ابرقهرمانان دیسی تثبیت کرد. پادشاه آتلانتیس، با توانایی شنا با سرعتهای سرسامآور و قدرتی ورای تصور، به وضوح موفقتر از شخصیت الهامبخش مارولش ظاهر شد. حدس میزنید او کیست؟
درست است! چند سال پیش از آکوامن، این «نامور ساب-مارینر» بود که در سال 1939 و در شمارهی 1 کمیکهای مارول معرفی شد. این شخصیت دورگهی انسان-آتلانتیسی، با لقب «اولین جهش یافتهی مارول» شناخته شد و خیلی طول نکشید که خوانندگان شاهد قدرتهای عظیم او شدند، قدرتهایی که تقریبا در حد و اندازهی هالک بودند. در حالی که خشم نامور ریشه در احساس بیگانگی (نسبت به جهان پیرامون) داشت، روایت داستانی آکوامن، به خصوص در فیلمهای لایو-اکشن، از عمق و پیچیدگی بیشتری برخوردار بود و موفق شد جایگاه دیسی را کمی در مقابل مارول بالا ببرد.
1. «عنکبوت سیاه» (Black Spider) از «مرد عنکبوتی» (Spider-Man) کپی شده است
«مرد عنکبوتی» به عنوان برترین ابرقهرمان مارول شناخته میشود و طرفداران او در دنیای واقعی هم به اندازهی دنیای کمیکها زیاد هستند. بنابراین تقلید از چنین شخصیت شگفتانگیزی تنها نشان دهندهی کمبود خلاقیت دیسی و عدم تمایل این استودیو به خلق ایدههای جدید و البته ابرقهرمانهای اصیل است. به این ترتیب «عنکبوت سیاه» آنها که اولین بار به عنوان دشمن بتمن معرفی شد، چابکی، ابزار و مهارتهای رزمی مشابهی با مرد عنکبوتی داشت و فقط رنگهای لباسش عوض شده بود!
البته که این استن لی بود که ابتدا رویای نوجوان بااستعدادی به نام پیتر پارکر را در سر پروراند و او را با قدرتهای شگفتانگیز عنکبوتی گسترش داد. پارکر از تواناییهای خود برای کمک به مردم و مبارزه با جرم در محلهاش بهره میبرد، در حالی که عنکبوت سیاه نه تنها دیر به میدان آمد، بلکه هرگز درک نکرد چه چیزی مرد عنکبوتی را شگفتانگیز میساخت.
منبع: movieweb