سریال وظیفه (Task)؛ ماجرای واقعی گروه قلب‌های سیاه چیست؟

مینی سریال وظیفه (Task) یکی از محصولات جدید اچ‌بی‌او با بازی مارک رافلو در نقش اصلی و ساخته‌ی برد اینگلزبی است که پیش از این سریال موفق میر اهل ایست‌تاون (Mare of Easttown) را ساخته بود. این درام جنایی داستان یک افسر اف‌بی‌آی را دنبال می‌کند که مسئولیت مبارزه با جرم و جنایت در فیلادلفیا را برعهده دارد. ساختار روایی این سریال با الهام از فیلم مخمصه (Heat) شاهکار جنایی مایکل مان در سال 1995 شکل گرفته است.

این سریال خارجی هم مثل فیلم مخمصه تماشاگر را میان دو جبهه یعنی مامور اف‌بی‌آی، تام برندیس (مارک رافالو) و از سوی دیگر دزد زیرک و سرسخت، رابی پرندرگست (تام پلفری) نگه می‌دارد و مخاطب را وادار می‌کند تا هم‌زمان برای هر دوی این قهرمانان دل بسوزاند. سریال وظیفه در دل داستان مهیج خود گروهی موتورسوار به نام دارک هارتس یا قلب‌های سیاه را معرفی می‌کند که کارشان قاچاق مواد مخدر است. حالا در ادامه ما می‌خواهیم درباره چگونگی شکل‌گیری و ماجرای واقعی این گروه خلافکار را از زبان سازنده و کارگردان سریال تعریف کنیم.

برد اینگلزبی خالق سریال وظیفه در یکی از مصاحبه‌هایش درباره‌ی ریشه‌های گروه خیالی قلب‌های سیاه می‌گوید:

رابی آدم خوبی است. من همیشه او را همین‌طور می‌دیدم و پلفری هم همین حس را داشت. برای همین به چیزی نیاز داشتیم که حس خطر را به قصه تزریق کند. درواقع این موضوع از همان ابتدا یک ضرورت روایی بود. این سوال مطرح می‌شد که چه کسی میدان را برای رابی تنگ‌تر می‌کند؟ تماشاگر باید بترسد و در نهایت باید یک شرور وارد صحنه شود تا بیننده با خودش بگوید: اوه، لعنتی!

یکی از رازهای موفقیت سریال وظیفه این است که با وجود اینکه بی‌پروا به کلیشه‌های ژانر جنایی تکیه می‌کند، مثلا حضور یک گروه موتورسوار خشن که یادآور پسران آشوب (Sons of Anarchy) است اما ریشه‌هایش را در واقعیت و عناصر بومی محکم کرده است. برد اینگلزبی که تنها سی دقیقه آن‌سوتر از فیلادلفیا، در شهرستان چستر بزرگ شده است، درست در همسایگی دلاور کانتی که داستان سریالش در آن می‌گذرد، از کودکی افسانه‌هایی درباره‌ی باشگاه موتورسواران افسانه‌ای وارلاکس (Warlocks) شنیده بود. اما وقتی شروع به تحقیق کرد تا جزئیات دقیق گروه خیالی قلب‌های سیاه را شکل بدهد، ناگهان به دیواری محکم برخورد.

task-series

اینگزبلی می‌گوید:

تمام پلیس‌ها و کارآگاه‌هایی که با آن‌ها حرف زدیم یک صدا می‌گفتند تمام این گروه معتادند. همه فقط جنس می‌فروشند که بتوانند  خودشان مصرف کنند. خبری از وفاداری بینشان نیست و هیچ قانونی وجود ندارد. اما من نمی‌خواستم قصه را به همان تصویر کلیشه‌ای [از یک گروه] تقلیل بدهم.

هرچند قلب‌های سیاه در آغاز تنها برای پر کردن جای خالی یک نیروی ضدقهرمان خلق شدند، اما اینگلزبی چیزی بیش از یک هیولای تک‌بعدی می‌خواست. او می‌خواست این گروه بی‌رحم، همان پیچیدگی و بُعد انسانی دیگر شخصیت‌ها را داشته باشند تا تماشاگر، اگر هم با آن‌ها همدل نشود، دست‌کم فشارها و زخم‌هایی را درک کند که بر رابطه‌ی پدر-پسریِ پری (جیمی مک‌شین) و جیسون (سم کیلی) سنگینی می‌کند. اینجا دشمن دیگر صرفا یک دشمن خالی نیست، بلکه آینه‌ای است از تضادها و نیازهایی که تمام قهرمانان و ضدقهرمانان با خود حمل می‌کنند. جرمیا زاگار، تهیه‌کننده اجرایی و کارگردان سریال وظیفه، که در توسعه پروژه با اینگلزبی همکاری نزدیک داشت می‌گوید:

در پیش‌نویس‌های اولیه، گروه موتورسوارها به خوبی کار نمی‌کردند، و برد این را می‌دانست. احساس می‌کردم چیزی کم است؛ واقع‌گرایی آن گروه موتورسوار، کاری که انجام می‌دادند، جزئیات چگونگی انجامش و همین‌طور ویژگی‌های خاص فرهنگ‌شان.

وقتی زاگار و همکار تهیه‌کننده‌اش، جرمی یاکس، به پروژه سریال وظیفه پیوستند، شروع کردند به کمک کردن به خالق سریال تا مشاورانی پیدا کند که فراتر از دید محدود نیروهای پلیس، نگاهی عمیق به باشگاه‌های موتورسوار منطقه داشته باشند. در همین دوران بود که زاگار که در جنوب فیلادلفیا بزرگ شده است، تماس تلفنی غیرمنتظره‌ای از دوستی قدیمی دریافت کرد که نزدیک به بیست سال با او صحبتی نکرده بود. خودش در این باره می‌گوید:

او نزدیک‌ترین دوستم در دوران کودکی بود، بهترین دوستی که داشتم. عملا با هم زندگی می‌کردیم و یک تابستان هم با خانواده‌ام زندگی کرد. نزدیک‌ترین شخص غیرخونی که به خانواده داشتم. مدت‌ها با او صحبت نکرده بودم. به من گفت یک معتاد بهبود یافته‌ است با کلیسا همکاری می‌کند، اما سال‌ها در یک گروه موتورسوار بوده و حالا همه‌ چیز تمام شده است. و من گفتم این خیلی عجیب و هیجان‌انگیز است، من در حال ساخت یک سریال درباره یک گروه موتورسوار هستم، دوست داری مشاور پروژه باشی؟

task-mini-series

در آن زمان که سریال وظیفه هنوز در حال نگارش بود، دوست زاگار به خاطر مسائل قانونی معلق از دوران موتورسواری، درباره‌ی مشاور رسمی بودن مردد بود و تصمیم گرفت به شکل نیمه‌مخفی همکاری کند. اما اکنون آن مشکلات قانونی حل شده‌اند. نام او یعنی کریم ماو، رسما در تیتراژ سریال وظیفه آمده است و نقش او در کمک به اینگلزبی برای بازسازی گروه قلب‌های سیاه بی‌نهایت ارزشمند بود. زاگار درباره نقش ماو می‌گوید:

او عشقش به این فرهنگ و این جامعه را نشان می‌داد، حس برادری و هدفمندی‌ای که ما از پلیس‌ها نمی‌گرفتیم، چون او در دل همان گروه بود و آن‌ها خانواده‌اش بودند.

اینگلزبی هم اینطور اضافه می‌کند:

در تمام طول سریال خیلی روی او حساب کردیم. او یک منبع فوق‌العاده بود که می‌توانستی زنگ بزنی و بگویی: ببین چی نوشتیم. تو بهترش کن. بگو چه چیزی واقعی نیست و چه چیزی واقعی است و ما هر چیزی لازم باشد تغییر می‌دهیم.

دقت در جزئیات اهمیت فراوانی داشت و فراتر از فیلمنامه‌های اینگلزبی پیش می‌رفت. ماو که حضور پررنگی در صحنه داشت، نه تنها به زاگار و تیمش کمک کرد، بلکه به بازیگران هم در واقعی‌تر کردن رابطه‌ی گروه با موتورسواری، اسلحه و مواد مخدر یاری رساند. زاگار می‌گوید:

وقتی او با بازیگران درباره‌ی اسلحه‌هایی که استفاده می‌کردند، یا مواد مخدری که می‌فروختند، یا شیوه‌ی فروش آن‌ها، دلیلشان و چگونگی انجامش صحبت می‌کرد، این حرف‌ها با جزئیات دقیق، دانش عمیق و صمیمیتی بی‌نظیر همراه بود. فکر می‌کنم همین باعث شد سریال عالی شود و آن شخصیت‌ها این‌قدر باورپذیر و جذاب شوند. واقعا برای من جالب و یک راه موثر و احساسی بود تا دوباره با دوستم ارتباط برقرار کنم.

منبع: indiewire

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×