۱۰ کلیشه ابرقهرمانی که دنیای سینمایی مارول از آن‌ها استفاده می‌کند

دنیای سینمایی مارول، به شدت بر کلیشه‌های ابرقهرمانی تکیه دارد و با ادامه الگوهای مشترک، تجربه‌ای شگفت‌انگیز را برای تماشاگران خود ایجاد می‌کند. این مجموعه به طور مکرر در درگیری‌های قدرتمند حماسی و با تخریب شهرها، صحنه‌های اکشن فوق‌العاده‌ای ارائه می‌دهد. اما چگونه دنیای مارول توانسته است با این تکیه بر کلیشه‌ها، همچنان مورد علاقه تماشاگران قرار گیرد؟

دنیای سینمایی مارول با استفاده از کلیشه‌هایی همچون لحظات الهام‌بخش در پرده سوم، مرگ‌های جعلی شخصیت‌ها و تقابل بین قهرمانان و شرورها، توانسته است چهره جدیدی از داستان‌های ابرقهرمانان را به تصویر بکشد. هرچند که دنیای مارول تلاش کرده است تا به تعریف فیلم‌های مدرن کتاب‌های مصور بپردازد و جدیدترین مفاهیم را به جلوه بیاورد، اما باز هم به شدت به کلیشه‌های ابرقهرمان تکیه دارد. فیلم‌های مارول به عنوان یک فرنچایز پرفروش و محبوب، همچنان در حال ادامه این ژانر هستند و با ادامه بهره‌گیری از کلیشه‌ها، توانسته‌اند جای خود را در دل‌ها و ذهن‌های تماشاگران به خوبی حفظ کنند.

دنیای سینمایی مارول، بدون شک یکی از موفق‌ترین و پرسودترین فرهنگ‌ سینما است که با ایجاد یک فرمول خاص، توانسته است امتیاز و علاقه‌مندی تماشاگران را به خود جلب کند. این فرمول موجب تبدیل مجموعه فیلم‌های مارول، به یکی از بزرگترین ایده‌های سینمایی تاریخ شده است. با این حال، در طول این مسیر، دنیای مارول از داستان‌ها و کلیشه‌های مشهور کمیک‌های ابرقهرمانی بهره گرفته است. این عناصر نه‌تنها به عناصر روایی یا بصری مرتبط شده‌اند، بلکه برخی از آن‌ها به عنوان بخشی از هویت ژانر ابرقهرمانی مارول تلقی می‌شوند. در ادامه، ۱۰ مثال از بزرگترین کلیشه‌های ابرقهرمانی که دنیای مارول همچنان از آن‌ها استفاده می‌کند را بررسی می‌کنیم.

10- شهرها مدام نابود می‌شوند

پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد

یکی از الگوهای رایج در فیلم‌های ابرقهرمانی، وقوع نبرد‌های پرقدرت بین ابرقهرمانان و شرورها در یک منطقه شهری است که به عنوان خسارت جانبی در این نبردها آسیب می‌بیند. این ایده که مارول به شدت از آن بهره‌مند شده است، از فاز اول با فیلم‌های «مرد آهنی»، «هالک شگفت‌انگیز» و «انتقام‌جویان» گرفته تا ویرانی در Sokovia در فاز دوم، و حتی در «پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد» که در آن Namor و ارتش Talokan به شهر طلایی واکاندا حمله و آن را نابود می‌کنند، حاکم است. این کلیشه در قلب داستان‌ها و سریال‌های مارول جاری است و با صحنه‌های اکشن هیجان‌انگیزی ارائه می‌شود.

آیکون فیلم پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد Black Panther: Wakanda Forever
فیلم

پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد

Black Panther: Wakanda Forever

تماشای فیلم پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد

9- لحظه الهام‌بخش پایان‌بندی

انتقام‌جویان

در دنیای سینمایی مارول، الگوهایی از کلیشه‌های ابرقهرمانی به صورت مداوم دیده می‌شوند. اگرچه این کلیشه‌ها ممکن است برای برخی تکراری به نظر بیایند، اما آنها بخشی از ساختار اساسی این ژانر فیلم‌های هیجان‌انگیز محسوب می‌شوند.

در پرده سوم فیلم‌های ابرقهرمانی، معمولاً تقویت عاطفی بزرگی به چشم می‌خورد. این امر در داستان‌های پرمخاطره اغلب جاری است و دنیای سینمایی مارول نیز از این قاعده مستثنی نیست. این داستان‌ها، به طور دوره‌ای از طریق لحظات ناامیدی و یأس به قهرمانان می‌پردازند. این لحظات اغلب با یک عمل قهرمانانه یا فداکارانه جبران می‌شوند یا گاهی با یک سخنرانی دلنشین که شخصیت‌های فرسوده را تشویق به ادامه مسیر می‌کند.

در دنیای سینمای مارول، مثال‌های بسیاری از این الگوها دیده می‌شود. از فداکاری کوئیک‌سیلور در «انتقام‌جویان: عصر اولتران» گرفته تا لحظات تحول‌آفرین یاندو در «نگهبانان کهکشان بخش 2». این کلیشه‌ها، هر چند تکراری به نظر بیایند، جزء عناصری هستند که عشق و علاقه مخاطبان این داستان‌ها را به خود جلب کرده و دنیای ابرقهرمانی را در دل طرفداران نگاه داشته‌اند.

8- نبردی عظیم که قهرمان تنها در حاشیه آن حضور دارند

مرد مورچه‌ای و زنبورک: کوانتومانیا

فیلم‌های ابرقهرمانی اغلب داستان‌های پرماجرا و پر آدرنالین را ارائه می‌دهند که معمولاً با نبردهای بالقوه جهانی همراه هستند. اما گاهی اوقات، الگوهای خاصی در این فیلم‌ها مشاهده می‌شود که ممکن است برای تماشاگران تکراری به نظر بیاید.

یکی از الگوهای رایج در این فیلم‌ها، مانند آنچه در پایان فیلم «پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد» دیده می‌شود، استفاده از لحظات کوتاهی از نبردهای بزرگ است. این الگو، معمولاً منجر به چشم‌پوشی از رنج مردم بدبخت می‌شود تا قهرمان بتواند با دشمن خود روبرو شود؛ این یک کلیشه است که در بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی وجود دارد و دنیای سینمایی مارول، آن را حفظ می‌کند. البته این الگوها برای جلب توجه و ساختاردهی داستان ممکن است موثر باشند، اما در عین حال، برخی از تماشاگران ممکن است احساس کنند که این نکته تکراری شده است. 

آیکون فیلم مرد مورچه ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی Ant-Man and the Wasp: Quantumania
فیلم

مرد مورچه ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی

Ant-Man and the Wasp: Quantumania

تماشای فیلم مرد مورچه ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی

7- داستان پیدایش قهرمانی که گذشته خود را پشت سر می‌گذارند

کاپیتان مارول

در دنیای سینمایی مارول، ایجاد ارتباط با قهرمانان به یک تجربه جذاب تبدیل شده است. این داستان‌ها، علی‌رغم توانایی‌های فراطبیعی شخصیت‌ها، گویای داستانی انسانی و عاطفی است که باعث ایجاد حس همدلی با مخاطبان می‌شود.

هر قهرمان در دنیای سینمایی مارول با یک چالش زندگی مواجه می‌شود، که معمولاً به گذشته‌ای پیچیده و پر از تروما و اشتباهات مرتبط است. این مسیر زندگی و مواجهه با گذشته، قهرمانان را به سمت یک راه‌حل و غلبه بر نقاط ضعف خود هدایت می‌کند. تروماها و اشتباهات گذشته، موجب تقویت و توسعه شخصیت‌ها می‌شود و این اتفاقات تاثیر مستقیمی بر رشد و تحول قهرمانان دارد. این کلیشه‌ی قدرتمند، به مخاطبان این امکان را می‌دهد تا با قهرمانان ارتباط برقرار کرده و با دشواری‌ها و پیروزی‌های آن‌ها همراه شوند.

6- مربی سرسخت، سرانجام قدردان شاگردش می‌شود

مرد عنکبوتی و مرد آهنی

با آغاز حرکت دنیای سینمایی مارول، این فرنچایز تصمیم به معرفی شخصیت‌های جدیدی برای جایگزینی ابرقهرمانان اصلی خود کرده است. این شخصیت‌ها، به عنوان دستیارهای قهرمانان اصلی عمل کرده و پیش از ورود به دنیای ابرقهرمانی، از تجربیات و مشکلات پیشکسوتان خود درس می‌گیرند.

در این رابطه، کلیشه‌هایی نظیر مرد آهنی، مرد عنکبوتی در دنیای سینمایی مارول مشاهده می‌شود. قهرمانان سابق مارول در مواجهه با شخصیت‌های جدید، به‌طور معمول مردد هستند و با دشواری‌های قبول کردن جایگاه قهرمانان جوان روبرو می‌شوند. استفاده از کلیشه مربی سرسخت اما خوش‌قلب یکی از الگوهای معمول در داستان پردازی ابرقهرمانان است و مارول با شخصیت‌هایی چون مرد آهنی و مرد عنکبوتی، هاک پیم و اسکات لانگ، هاوکی و کیت بیشاپ به شکلی جذاب و خاص از این کلیشه بهره می‌برد.

آیکون فیلم مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه Spider-Man: Homecoming
فیلم

مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه

Spider-Man: Homecoming

تماشای فیلم مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه

5- مرگ، همیشگی نیست

نیک فیوری

در دنیای پرفراز و نشیب ابرقهرمانان، مواجهه با مرگ به یکی از خطرات اصلی شخصیت‌ها تبدیل شده است. این داستان‌های هیجان‌انگیز معمولاً با احساسی از فریب و تعلیق در مورد مرگ شخصیت‌های عظیم خود پر شده‌اند. از این نظر، کمیک‌های مارول همواره با نمایش فریب‌آمیزی از مرگ با مخاطبان خود تعامل داشته‌اند.

یکی از شخصیت‌های برجسته در این بازی فریب، لوکی، خدای نیرنگ و شرارت است. او چندین بار به نظر می‌آید که جان خود را از دست داده است، اما هر بار با بازگشت ناگهانی به زندگی، مخاطبان را شگفت‌زده می‌کند. این الگوی مرگ و بازگشت به زندگی به یک کلیشه جذاب در دنیای ابرقهرمانان تبدیل شده است.

شخصیت‌های دیگری نیز همین سناریو را تجربه کرده‌اند؛ از استار-لرد و ویژن تا باکی بارنز و نیک فیوری. این ابرقهرمانان، همگی در طول داستان‌های خود به مواجهه با مرگ رفته‌اند، اما به نحوی معجزه‌آسا به زندگی باز می‌گردند.

این الگوی تکراری از مرگ و بازگشت به زندگی، یکی از ویژگی‌های کلیشه‌ای دنیای ابرقهرمانان است که مارول به‌وضوح از آن پیروی می‌کند. این الگو، همچنان جذابیت خود را حفظ کرده و مخاطبان را به پیچیدگی‌های غیرقابل پیش‌بینی داستان جلب می‌کند.

4- شرور فرعی، از سویهٔ تاریک خود فاصله می‌گیرد

لوکی

هرچند داستان‌های ابرقهرمانی به طور عمومی به عنوان نبرد خوب و بد در نظر گرفته می‌شوند، اما جذابیت و جنبه‌های اخلاقی در کاراکترها همواره برنامه نخست این داستان‌ها را تشکیل می‌دهد. بیشترین جذابیت، در شخصیت‌هایی با ابعاد اخلاقی پیچیده مخفی است.

از دوران‌ باستان تا امروز، تبهکاران در داستان‌های ابرقهرمانی نقش مهمی را بازی کرده‌اند. شخصیت‌هایی چون لوکی، نبل، واندا ماکسیموف، موداک، آدام وارلاک و بسیاری دیگر، به نقدهای عمیق و پیچیدگی‌های غنی دست یافته‌اند. در دنیای سینمایی مارول، تبهکاران اغلب به عنوان شخصیت‌های ثانویه‌ای ترسیم می‌شوند که از کلیشه‌ها و تصویرهای متداول خارج می‌شوند. این داستان‌ها، با دقت نشان می‌دهند که همه تبهکاران قادر به رستگاری نیستند و این به وضوح نشان می‌دهد که زندگی هیچ‌گاه به سادگی به خوب و بد تقسیم نمی‌شود.

در نهایت، این داستان‌ها با ارائه تصویرهای تازه و جذاب از تبهکاران، ما را به تفکر و تأمل در مورد مفهوم اخلاق و انسانیت می‌اندازند، و این برخی از دلایلی است که داستان‌های ابرقهرمانی همواره در دل مخاطبان خود جاودانه می‌مانند.

3- شرور، از اشتباه قهرمان زاده می‌شود

نگهبانان کهکشان

در دنیای سینمایی مارول یکی از الگوهای کلیشه‌ای معمولی که به آن پرداخته می‌شود، این است که ابرقهرمانان با بهترین نیت‌ها و اهداف، گاهی اوقات باعث ظهور شرورها می‌شوند. این موضوع، همیشه زمانی اتفاق می‌افتد که قهرمان با بهترین نیت‌ها عمل می‌کند، اما اوضاع خراب می‌شود و باعث ایجاد یک شرور خطرناک می‌شود.

یکی از نمونه‌های برجسته این الگو در مارول، از شخصیت‌هایی چون مرد آهنی و اولتران گرفته تا ویپلش است. این موضوع، اگرچه ممکن است یک کلیشه باشد، اما مارول توانسته است با ظرافت خود از آن بهره‌مند شود و به مخاطبان خود تجربه‌ای متفاوت و هیجان‌انگیز ارائه دهد.

آیکون فیلم نگهبانان کهکشان Guardians of the Galaxy
فیلم

نگهبانان کهکشان

Guardians of the Galaxy

تماشای فیلم نگهبانان کهکشان

2- صحنه‌های پس از تیتراژ

مرد آهنی

مارول، به عنوان پیشرویی قدرتمند در دنیای سینمای ابرقهرمانی، نقش بارزی در تداوم و توسعه یک کلیشه جذاب ایفا کرده است. تیتراژهای پس از فیلم، عنصری که اولین بار توسط «مرد آهنی» مطرح شد، به سرعت به ایده‌ای محبوب تبدیل شده و اکنون جزء ثابت و معمول هر پروژه سینمایی ابرقهرمانانه است.

آغاز این روند به وسیله مرد آهنی بود که با حضور نیک فیوری، این ایده را به شکل طنزآمیزی مطرح کرد و به بحران وجودی سایر ابرقهرمانان در جهان پرداخت. در ادامه، مارول به طرزی هوشمندانه از این ایده استفاده کرده و اغلب با اشاره به پروژه‌های آینده یا دنباله‌های جدید، از تیتراژهای پس از فیلم بهره‌مند شده است. به همین دلیل، این موضوع به نوعی به یک الگو یا کلیشه تبدیل شده و سینمای مارول همچنان در تقریباً تمام پروژه‌های خود از این الگو استفاده می‌کند. این استراتژی سینمایی تاکنون باعث تعامل بیشتر مخاطبان با داستان و دنیای سینمایی مارول شده و از آن به‌عنوان یک عنصر تشویقی برای دیدن آثار آینده استفاده می‌شود.

1- شباهت‌های میان قهرمان و ضدقهرمان

کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام‌جو

در دنیای ابرقهرمانان، یکی از معروف‌ترین الگوهای کلیشه‌ای این است که قهرمان و ضدقهرمان، نمایانگر یکدیگر هستند و به نوعی بازتاب تاریکی‌های یکدیگرند. این الگو، یک اصل اساسی در فیلم‌های ابرقهرمانی به شمار می‌آید و در دنیای سینمایی مارول نیز به وضوح مشاهده می‌شود.

قهرمانانی چون کاپیتان آمریکا و رد اسکال، هالک و ابامینیشن، پلنگ سیاه و کیل مانگر، مرد آهنی و آیرون مانگر، همگی مثال‌هایی هستند که عمدا یا سهوا به شکلی مشابه به دنیای ابرقهرمانی عرضه شده‌اند. این تضادها در مجموعه قدرت‌ها و توانمندی‌ها، اما با تفاوت در شخصیت و ارزش‌های فردی، به تنهایی کلیشه را جذاب و جالب می‌سازند.

آیکون فیلم کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام‌جو Captain America: The First Avenger
فیلم

کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام‌جو

Captain America: The First Avenger

تماشای فیلم کاپیتان آمریکا: نخستین انتقام‌جو

منبع: screenrant

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×