عناصر مشترک فیلم‌های مارول که همیشه تکرار می‌شوند

در دنیای سینمایی مارول، تماشای یک فیلم دیگر مثل تماشای یک اثر هنری متفاوت نیست؛ بلکه شبیه به اجرای یک برنامه نرم‌افزاری دقیق و از پیش تست‌شده است. هر فیلم از این مجموعه که منتشر می‌شود بر اساس فرمولی ثابت عمل می‌کند. مثلا از شوخی‌های پنهان، رونمایی‌های دراماتیک و نکات پنهان گرفته تا نبردهای (CGI) در پرده سوم که همگی سرنخ‌هایی برای فیلم بعدی هستند.

این سازگاری عمدی است؛ چرا که دنیای سینمایی مارول فقط مجموعه‌ای از فیلم‌های ابرقهرمانی نیست، بلکه یک مدل صنعتی است که هدفش ارایه بالاترین سطح سرگرمی به تماشاگران و در عین حال معرفی فیلم‌های آینده می‌باشد.با وجود این تکرارپذیری‌ها جذابیت داستان‌ عناصر مشترک فیلم‌های مارول به هیچ عنوان کاهش نمی‌یابد؛ زیرا طرفداران دقیقا می‌دانند که چه انتظاری باید داشته باشند؛ مثلا یک شوخی پنهان، یک مونتاژ آموزشی کوتاه برای نشان دادن رشد شخصیت و نبردی با هیجان بالا که اگرچه خطرناک به نظر می‌رسد؛ اما عواقب آن زودگذر است.

این فیلم‌ها به طرز فوق‌العاده‌ای موفق می‌شوند احساس عظمت و تغییر را به مخاطب القا کنند، در حالی که در واقع هیچ چیز اساسی تغییر نمی‌کند. ولی سوال اینجاست که وقتی هر داستان همواره از یک فیلمنامه تکراری پیروی می‌کند، چه میزان و چگونه می‌تواند همچنان مخاطب را مجذوب خود نگه دارد؟ خب این پاسخی است که در این مقاله مایکت قرار است به آن برسیم. پس تا انتها با ما همراه باشید تا سفری به دل این غول صنعت سینمایی داشته باشیم.

۱۴. آغاز فیلم‌های دنیای سینمایی مارول با فلش بک

آغاز فیلم‌های دنیای سینمایی مارول با فلش بک از عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول

یکی از مهم‌ترین مولفه‌های عناصر مشترک فیلم‌های مارول آغاز آن است. اگر دقت کرده باشین هر فیلم از این صنعت از همان ابتدا با یک لحظه یا رویداد کوچک شروع می‌شود که در نهایت سرآغاز داستان اصلی محسوب می‌شود. گاهی این شروع‌ها مانند اولین تصادف اتومبیل دکتر استرنج، یک داستان کوچک و مینیاتوری است یا به صورت یک چیدمان احساسی در فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی ارایه می‌شود که بعدها پاسخ و توضیح خود را در طول فیلم نشان می‌دهد. این لحظات آغازین نه تنها باعث پیشرفت داستان سرایی هستند، بلکه به ایجاد و تقویت جهان‌بینی در دنیای سینمایی مارول کمک می‌کنند.

همچنین یکی دیگر از مهم‌ترین موارد در عناصر مشترک فیلم‌های مارول فلش بک‌ها هستند. سازنده‌ها با استفاده از فلش ‌بک‌ها و ارجاعات تاریخی، هر فیلم به نوعی به گذشته‌ای اشاره کرده و به ساختار کلی داستان‌های مارول عمق می‌بخشد. این تکنیک باعث می‌شود که داستان‌های جدید در چارچوب تاریخچه مشترک مجموعه بازنویسی شوند؛ به طوری که یک پیش‌گفته در ابتدا ممکن است به یک چرخش اصلی در پرده سوم تبدیل شود.

به زبان ساده‌تر هر فیلم مارول علاوه بر این که داستان خودش را روایت می‌کند به فیلم‌های گذشته هم اشاراتی می‌کند و قوانین، ساختار دنیای سینمایی مارول را به‌طور مداوم اصلاح می‌کند. این استراتژی باعث می‌شود که حتی با تکرار الگوها، داستان‌ها همچنان جذاب و پر از شگفتی باقی بمانند.

۱۳. معرفی سریع و بامزه یک قهرمان

معرفی سریع و بامزه یک قهرمان از عناصر مشترک فیلم‌های مارول

از دیگر عناصر مشترک فیلم‌های مارول می‌توان به معرفی قهرمانان اشاره کرد. در دنیای سینمایی مارول، ورود هر قهرمان به فیلم به گونه‌ای طراحی شده است که در کمتر از یک دقیقه تمام ویژگی‌های منحصر به فرد او را به مخاطبان منتقل کند. مثلا تونی استارک، در حالی که در مرد آهنی مشغول آزمایش موشکی است و با ارتش شوخی می‌کند، درست پیش از این که زندگی‌اش دچار تغییرات بزرگی شود حضوری به‌یادماندنی دارد.

استارلرد نیز در نگهبانان کهکشان سعی می‌کند با رقصیدن در یک منظره بیگانه نام خود را به عنوان قهرمان ثبت کند اگرچه تلاشش چندان موفق نیست. حتی در فیلم ثور، به جای ورود پرشکوه آسگارد، خدای تندر با لبخندی شیطنت‌آمیز در میانه نبردی بی‌رحمانه ظاهر می‌شود که نشان‌دهنده‌ی ترکیبی از خودبینی و شجاعت است.

 مارول این روش، که اول جذابیت و سپس شخصیت را به مخاطب معرفی می‌کند هدفش این است که هر قهرمان دارای ویژگی‌های خاص خود باشد؛ تونی بداخلاق و خودمختار بود، ثور با احساس خودبزرگ‌بینی معرفی ش و پیتر پارکر با جذابیتی که به طرز عجیبی دلنشین است وارد دنیای سینمایی مارول شدند. با این حال، استفاده از الگوی ثابت ممکن است باعث شود که شخصیت‌ها در برخی مواقع شبیه به یک دیگر به نظر برسند. ولی فعلا در حال حاضر این فرمول کار می‌کند، چرا که مخاطبان در دنیای سینمایی مارول به این سبک عادت کرده‌اند شده‌اند و همیشه انتظار دریافت چنین معرفی‌های سریع و بامزه‌ای را دارند.

۱۲. انتقال اطلاعات در قالب طنز و گفتگو

انتقال اطلاعات در قالب طنز و گفتگو از عناصر مشترک فیلم‌های مارول

در دنیای سینمایی مارول، گفتگوها اغلب با لحن غیر رسمی و دوستانه آغاز می‌شوند و این یکی دیگر از عناصر مشترک فیلم‌های مارول است. مثلا عبارتی مثل (بسیار خوب، اجازه دهید من این موضوع را به درستی درک کنم…) که نشان می‌دهد حتی در لحظات حساس، فضای شوخ‌طبعی فیلم حفظ شده است.

یا مثلا تونی استارک در فیلم پایان بازی که به شیوه‌ای تکنولوژیک سفر در زمان را توضیح می‌دهد یا راکون که در نگهبانان کهکشان قوانین یک زندان بین‌کهکشانی را زیر پا می‌گذارد و یا حتی دکتر استرنج که داستان تصادف جادویی خود را روایت می‌کند هر کدام از سکانس‌ها با ارایه جزئیات کلیدی و دیالوگ‌های طنز، به نحوی اطلاعات لازم را سریع و جذاب در اختیار مخاطب قرار می‌دهند. به این روش که به اصطلاح (Infodump) نامیده می‌شود، ترکیبی از توضیحات سریع و سرگرم‌کننده است؛ جایی که اطلاعات مهم فیلم د با شوخی و گفتگوهای طنز آمیز باهم ترکیب می‌شود.

با این کار مخاطب نه تنها با دنیای پیچیده مارول به راحتی آشنا می‌شود، بلکه از نمایش این جزئیات در قالب یک سرگرمی لذت می‌برد.این تاکتیک هوشمندانه باعث می‌شود که سرعت حرکت داستان حفظ شود و فضایی برای توقف‌های طولانی یا تفکر عمیق برای مخاطب ایجاد نشود. به طوری کلی این سبک منحصر جز عناصر مشترک فیلم‌های مارول است و در آن با تاکید بر سرگرمی و سرعت، مخاطب را از همان ابتدا مجذوب خود می‌کند؛ چرا که هر شخصیت با ویژگی‌های مشخص و لحن ویژه‌اش به سرعت جایگاه خود را در داستان پیدا می‌کند.

۱۱. شرور‌هایی با دلایل نامشخص

شرور‌هایی با دلایل نامشخص از عناصر مشترک فیلم‌های مارول

علی‌رغم تمام نقاط قوت صنعت مارول یک مشکل اساسی در آن وجود دارد و آن هم  در طراحی شخصیت‌های شرور است. برخی از آنتاگونیست‌ها مانند کیلمونگر، تانوس و لوکی انگیزه‌های واضح و قانع‌کننده‌ای دارند؛ اما اغلب شرورهای بزرگ به نظر می‌رسد که انگیزه‌هایشان خیلی ساده و غیر قابل باور هستند. مثلا در فیلم ثور: دنیای تاریک مفهوم مالکی تنها به عنوان تاریکی معرفی می‌شود، یا رونان در نگهبانان کهکشان به خاطر یک معاهده صلح ناشناخته دست به خشونت می‌زند. حتی شخصیت‌های شرورتر مثل دارن کراس در مرد مورچه‌ای علت شرور بودن او به عنوان همکار سابق عصبانی با مسائل پدری خلاصه می‌شوند.

برخی از این شخصیت‌های شرور انگیزه‌هایی دارند که به اندازه کافی ملموس هستند تا درگیری جذاب‌تری در داستان ایجاد کنند؛ اما برخی از آن‌‌‌ها همزمان به قدری مبهم هستند که عمق واقعی شخصیت شرور را به مخاطب منتقل نمی‌کنند. دنیای سینمایی مارول می‌داند که مخاطبان از شخصیت‌های شرور با پیشینه‌ای جذاب‌تر لذت می‌برند؛ اما در عین حال نمی‌خواهد این شرور‌ها را معروف‌تر از قهرمانان نشان دهد که همه‌ی توجه‌ها را به سمت خود جلب کند. به همین دلیل، بسیاری از این شخصیت‌ها نارضایتی‌هایی دارند که تنها خیلی سطحی قابل درک هستند و این فرمول، اگرچه تکراری به نظر می‌رسد اما در عمل کارآمد است؛ زیرا وقتی قهرمان اصلی فیلم بدرخشد، نیازی به یک شرور بسیار پیچیده نیست.

آیکون فیلم انتقام جویان: جنگ ابدیت Avengers: Infinity War
فیلم

انتقام جویان: جنگ ابدیت

Avengers: Infinity War

تماشای فیلم انتقام جویان: جنگ ابدیت

۱۰. حضور غافل گیر کننده یک سلبریتی

حضور غافل گیر کننده یک سلبریتی از عناصر مشترک فیلم‌های مارول

در بین عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول حتی لحظات کوتاه کامئو (حضور‌های افتخاری) به ظاهر طنز، نقشی استراتژیک در ایجاد شور و شوق مخاطب دارند. مثلا مت دیمون به عنوان لوکی جعلی در فیلم ثور: رگناروگ یا هری استایلز در فیلم جاودانگان، یا حتی شارلیز ترون در پایان فیلم دکتر استرنج در چند جهانی دیوانگی ظاهر می‌شوند و هر یک به شیوه‌ای به اوج داستان اضافه می‌شوند. این لحظات، چه برای یک شوخی سریع باشد یا یک چهره بزرگ که قرار اسن فاز بعدی مارول را راه‌اندازی کند به کمپانی کمک می‌کنند تا ساختار خشک مجموعه خود را با یک تکان شگفت‌آور و هیجان‌ انگیز تغییر دهد.

کامئوها در عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول فقط جهت سرگرمی نیستند. آن‌ها به سرعت سر و صدای فراوانی ایجاد می‌کنند و حتی مخاطبانی که فیلم را ندیده‌اند، در رسانه‌های اجتماعی درباره‌شان صحبت می‌کنند. این لحظات همچنین ارتباط بین فیلم‌های مختلف مارول را تقویت می‌کنند، به طوری که هر فیلم به عنوان یک قطعه از پازل بزرگتر برای فیلم‌های بعدی به نظر می‌رسد. با این حال، وقتی مخاطبان به انتظار این لحظات عادت می‌کنند، ممکن است اثر شگفتی اولیه از بین ببرد. این فرمول زمانی کار می‌کند که تعجب و هیجان همچنان تازه و غیرقابل پیش‌بینی باقی بماند.

۹. دستیارانی با حضور خود همه توجه را به سمت خود می‌برند

دستیارانی با حضور خود همه توجه را به سمت خود می‌برند از عناصر مشترک فیلم‌های مارول

برخلاف تصور رایج که عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول فقط بر ابرقهرمانان تمرکز دارد شخصیت‌های فرعی اغلب جذاب‌تر و به‌یادماندنی‌تر از بازیگران اصلی ظاهر می‌شوند. به عنوان مثال، کورگ در ثور: رگناروک با شوخ‌طبعی و حضور منحصر به فردش توانسته است رضایت‌های بیشتری از سمت مخاطبان به دست آورد و وونگ در دکتر استرنج، شخصیتی باحال‌تر از خود استرنج است.

یلنا در فیلم بیوه سیاه با کاریزمای دلنشین خود یا حتی ناتاشا را در فیلم‌های خودشان به گونه‌ای متفاوت جلوه می‌دهد. همچنین، لوئیس در مرد مورچه‌ای با داستان سرایی سریع و هیجان‌انگیز، یک نقطه اوج مهم در فیلم به حساب می‌آید. همه‌ی این موارد به این معنا هستند که هر یک از این شخصیت‌ها با لحظات صحنه دزدانه خود، به جذابیت کلی داستان می‌افزایند.

دستیاران در دنیای سینمایی مارول معمولا دو نقش اصلی دارند: هم فضای فیلم را سرگرم‌کننده نگه می‌دارند و هم تضمین می‌کنند که قهرمان داستان بیش از حد جدی نباشد. به همین دلیل است که مارول برای پیشبرد داستان‌های خود به شوخ‌طبعی متکی است؛ زیرا اغلب قهرمانان اصلی به تنهایی نمی‌توانند فضای کمدی را به خوبی اداره کنند. شخصیت‌های جانبی این آزادی را دارند که نیازی به رشد عمیق نداشته باشند و تنها هدف‌شان ایجاد لحظات سرگرم‌کننده است. بنابراین، تعجبی ندارد که برخی از به‌یادماندنی‌ترین شخصیت‌های دنیای سینمایی مارول در واقع از کنار صحنه ظاهر می‌شوند و به نوعی قهرمانان کمکی هستند که به جذابیت کلی مجموعه می‌افزایند.

۸. نابود شدن کلان شهر‌ها

نابود شدن کلان شهر‌ها از عناصر مشترک فیلم‌های مارول

در کمپانی به نظر می‌رسد هیچ شهری از تخریب محفوظ نیست. مثلا  نیویورک در انتقام‌جویان، واشنگتن دی‌سی در کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان یا سوکوویا در عصر اولتران هر کدام به نحوی با تخریب‌های گسترده شهری مواجه شدند. حتی سایر فیلم‌های دیگر مارول مانند شانگ‌چی و افسانه ده حلقه نیز در نهایت به یک نمایش عظیم از ویرانی با جلوه‌های ویژه CGI ختم می‌شوند. به‌نظر می‌رسد که اگرچه داستان‌های مارول درباره نجات مردم توسط ابرقهرمانان است؛ اما در پس‌زمینه آن علاقه‌ای ویژه به تخریب شهرها وجود دارد.

تخریب‌های شهری در بین عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول، روشی مقرون به صرفه برای ایجاد هیجان است؛ چرا که سازندگان بدون این که مجبور شوند شخصیت‌های اصلی را به خطر بیندازند هیجان را به اوج خود می‌رسانند. از طرفی هم این تخریب‌ها به عنوان پس‌زمینه‌ای برای نمایش قهرمانان به کار می‌روند؛ حتی در فیلم جنگ‌ داخلی یا پایان بازی، هنگامی که تخریب‌های گسترده‌تری رخ می‌دهد، مخاطب‌ها به تدریج به این صحنه‌ها عادت می‌کنند و از شدت تراژدی آن‌ها چندان صحبت نمی‌کنند.

۷. ما آنقدراها هم متفاوت نیستیم

ما آنقدراها هم متفاوت نیستیم

 بین عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول لحظاتی وجود دارد که قهرمان و شرور‌ها ناچار می‌شوند به گفتگویی صمیمی با یک دیگر وارد شوند صحنه‌‌هایی که در آن شرورها معمولا با گفتن جملاتی مانند من و تو چندان متفاوت نیستیم تلاش می‌کند عمق اخلاقی خود را نشان دهد. برای مثال، لوکی یکی از این لحظات را با ثور به نمایش می‌گذارد یا این که کیل مونگر در پلنگ سیاه سعی می‌کند با توضیح این که چگونه موقعیت ممتاز تیچالا او را از درد و رنج مردم جدا می‌کند، عمق بیشتری به شخصیت خود ببخشد. حتی تانوس نیز با توجیه نسل‌کشی‌اش به عنوان یک راه‌حل عملی برای مشکلات جمعیتی وارد چنین گفتگو‌هایی می‌شوند.

این صحنه‌ها در دنیای سینمایی مارول وظیفه بسیار حیاتی دارند و به شخصیت‌های شرور عمق و بعد بیشتر می‌بخشند. معمولا در فیلم‌های ابرقهرمانی بهترین شرورها بازتابی از قهرمانان هستند و مارول تلاش می‌کند (گاهی موفق و گاهی نه) از شرورهای خود چیزی فراتر از افرادی با ویژگی‌های منفی بسازد. این فرمول هنوز هم پس از سال‌ها کار می‌کند زیرا مخاطب را فریب می‌دهد که در حال تماشای چیزی فراتر از یک نظر اخلاقی پیچیده است. در حالی که در واقعیت، شخصیت‌های شرور اغلب اشتباه می‌کنند و قهرمانان همیشه به پیروزی می‌رسند.

آیکون فیلم انتقام‌ جویان: عصر اولتران Avengers: Age of Ultron
فیلم

انتقام‌ جویان: عصر اولتران

Avengers: Age of Ultron

تماشای فیلم انتقام‌ جویان: عصر اولتران

۶. مک گافین

مک گافین

معمولا در عناصر مشترک فیلم‌های مارول داستان با استفاده از اشیایی با قدرتی سرسام‌آور که باید قبل از افتادن به دستان اشتباه محافظت، بازیابی یا نابود شوند پیش می‌رود. این اشیا ممکن است یک مکعب درخشان (The Tesseract)، یک دستکش قدرتمند (دستکش بی‌نهایت)، یک سرم فوق‌العاده (کاپیتان آمریکا)، یک کتاب جادویی (دکتر استرنج) یا حتی یک هوش مصنوعی مبهم (عصر اولترون) باشند. گاهی اوقات، این مک‌ گافین‌ها‌ اهمیت زیادی دارند (مانند سنگ‌های بی‌نهایت) و گاهی فقط به عنوان دستگاه‌های پیش‌برد داستان عمل می‌کنند (مثلا گوی نگهبانان کهکشان که در واقع یکی دیگر از سنگ‌های بی‌نهایت است؛ اما به شیوه‌ای متفاوت معرفی شده است)

این اشیا توجه مخاطب به شدت به خود  جلب می‌کنند و به عنوان میانبری روایی عمل می‌کنند؛ به طوری که فیلم‌نامه ‌نویسان بدون نیاز به توسعه عمیق آن‌ها، بتوانند جذابیت داستان را بالا ببرند. از آن‌جا که دنیای سینمایی مارول یک جهان به هم پیوسته است، این اشیا تنها در یک فیلم نقش ندارند؛ بلکه بخشی از اسطوره‌ای بزرگتر محسوب می‌شوند و نشان می‌دهند که حتی کوچک‌ترین عناصر هم می‌توانند جهان را تغییر دهند.

۵. صحنه‌های همیشگی

صحنه‌های همیشگی

 در بین عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول، صحنه‌‌هایی وجود دارد که شخصیت‌های اصلی در یک اتاق نیمه‌تاریک، دور یک میز یا تخته سفید جمع می‌شوند تا درباره نقشه و استراتژی خود صحبت کنند. شاید تونی استارک در انتقام جویان با قدم‌های سریع و ژست‌های منحصر به فردش، شاید استارلرد در نگهبانان کهکشان  یا حتی اسکات لانگ در پایان بازی که سعی می‌کند جایی برای خود پیدا کند؛ همه این موارد در کنار یک دیگر، لحظه‌ای از توهم آشوب قبل از دقت عمل را رقم می‌زنند.

این صحنه‌ها دو وظیفه اصلی دارند بر دوش خود دارند اول این که به قهرمانان حس خطاپذیری می‌دهند و در عین حال با اضافه کردن طنز، فضای فیلم را سبک و جذاب می‌کنند و دوم این که مخاطب را درگیر می‌کنند. با وجود این که در ادامه داستان، نقشه به طرز معجزه‌آسایی اجرا می‌شود و از گفتگو به نبرد‌های عظیم می‌رسد، این لحظات با برنامه‌ریزی باعث می‌شوند تا شما احساس کنید در جریان اتفاقات فیلم وقعا حضور دارید. به عبارت دیگر، هر چند نتیجه نهایی همیشه به نفع قهرمانان است اما این صحنه‌ها توهم عدم قطعیت را ایجاد می‌کنند که مخاطب را تا لحظه قبل از شروع اکشن درگیر نگه می‌دارد.

۴. ارتقای لباس قهرمانان در دقیقه نود

ارتقای لباس قهرمانان در دقیقه نود

 درست هنگامی که به نظر می‌رسد قهرمانان در آستانه شکست هستند، یک تغییر لحظه‌ای و غیرمنتظره رخ می‌دهد و آن هم ارتقای کاملا زمان‌بندی‌شده‌ای لباس‌ها و قدرت آن‌ها است که همه چیز را تغییر می‌دهد. مثلا در فیلم جنگ ابدیت مرد آهنی دقیقا به موقع یک لباس نانوتکنولوژی نوین طراحی می‌کند یا مثلا در لباس مرد عنکبوتی حالت کشتن فوری خود را فعال می‌کند و در فیلم پایان بازی کاپیتان آمریکا با بلند کردن چکش ثور نشان می‌دهد که لایق قدرت واقعی است. حتی پلنگ سیاه نیز درست پیش از نبرد نهایی با کیل مونگر، یک لباس ویبرانیوم تازه با ذخیره انرژی جنبشی دریافت می‌کند.

این فرمول، که یکی از عناصر مشترک فیلم‌های مارول محسوب می‌شود، نه تنها مبارزات را از نظر بصری تازه نگه می‌دارد بلکه آسیب‌پذیری واقعی قهرمانان را نیز از بین می‌برد. به جای نمایش مبارزه‌ای واقعی بین یک قهرمان و حریف برتر، مخاطب شاهد تطبیق سریع و جذاب شخصیت با یک ویژگی جدید است که به او اجازه می‌دهد بر مشکلات غلبه کند. این تاکتیک به دلیل افزایش هیجان و ایجاد توهم خطر واقعی کار می‌کند؛ چرا که هر نبرد باید بزرگ‌تر از قبلی به نظر برسد و معرفی مداوم ارتقاهای جدید همین حس تازگی را ایجاد می‌کند.

آیکون فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی Captain America: Civil War
فیلم

کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی

Captain America: Civil War

تماشایفیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی

۳. باز شدن دروازه‌ای در آسمان

باز شدن دروازه‌ای در آسمان

در بین عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول، هیچ نقطه اوجی  بدون یک اتفاق عظیم در آسمان کامل به نظر نمی‌رسد. شاید این مورد با یک پرتو آبی درخشان اتفاق بیافتد یا یک حفره عظیم  زرد رنگ که توسط دکتر استرنج ایجاد می‌شود یا ناوگان بیگانه‌ای که در فیلم پایان بازی در صحنه ظاهر می‌شود. حتی شانگ‌چی، که به عنوان یک فیلم هنرهای رزمی زمینی شروع می‌شود، با یک پورتال غول‌پیکر پایان می‌یابد که شیاطین روح‌مکن را آزاد می‌کند.

این لحظات بصری که در آسمان‌ها رخ می‌دهند، فراتر از یک جلوه سینمایی ساده هستند؛ چرا که آن‌ها به عنوان خلاصه‌‌ای برای تهدیداتی که بزرگتر از همیشه به نظر می‌رسند عمل می‌کنند. وقتی با تهدیدی کیهانی مواجه هستیم که حتی ناملموس به نظر می‌رسد، نیازی به پیچیدگی‌های احساسی نیست؛ فقط یک صحنه باورنکردنی در آسمان کافیست تا فوریت و اهمیت را به مخاطب القا کند.

این فرمول یکی از عناصر مشترک فیلم‌های مارول است که هر نبردی باید با یک لحظه بصری و جذاب  به اوج برسد تا احساس حماسه و عظمت را ایجاد کند. در نتیجه، حتی اگر مخاطب این صحنه‌ها را بارها دیده باشد، همیشه یک حس تازگی در آن وجود دارد.

۲. صحنه نبردی که ابتدا طنز آمیز است ولی ناگهان جدی می‌شود

صحنه نبردی که ابتدا طنز آمیز است ولی ناگهان جدی می‌شود

صحنه‌های مبارزه معمولا در فیلم‌های سینمایی مارول با یک خطر فوری آغاز نمی‌شوند؛ بلکه با شوخی‌های ظریف، تصاویر غیرمنتظره یا لحظاتی از کمدی شروع می‌شوند. تصور کنید که ثور در قسمت رگناروک با چکشش از میان دشمنان به چرخش در می‌آید و تک‌لاینرها را زیر پا می‌گذارد، یا پیتر پارکر در در بازگشت به خانه در تلاش است تا یک کشتی استاتن آیلند را به شکلی شگفت‌انگیز به هم بدوزد. حتی در نگهبانان کهکشان، نبرد به قدری سبک آغاز می‌شود که در پس‌زمینه گروت مشغول رقص است، در حالی که هرج و مرج اطرافش پدیدار می‌شود.

این تغییرات  یکی از مهم‌ترین عناصر مشترک فیلم‌های مارول است که در ایجاد حس بازیگوشی بسیار موثر عمل می‌کند. درست زمانی که مخاطبان در حال خنده و لذت بردن از شوخی‌ها هستند، به طور ناگهانی خطر و اوج داستان به طور جدی ظاهر می‌شود. این فرمول به این دلیل کارآمت زیرا به دنیای سینمایی مارول اجازه می‌دهد تا هم لحظاتی پر از سرگرمی و هم لحظاتی با عمق احساسی را به نمایش بگذارد، بدون این که برای مدت طولانی به یک سبک خاص متعهد شود. این تعادل دقیق، یکی از کلیدهای موفقیت مارول به شمار می‌رود.

۱ . مرگ‌های فریب آمیز

مرگ‌های فریب آمیز

این سکانس‌ها یکی از دراماتیک‌ترین لحظه‌های ممکن در عناصر مشترک فیلم‌های مارول است؛ زمانی که موسیقی اوج می‌گیرد و قهرمان (یا شخصیتی در کنار او) به نظر می‌رسد در حال مرگ است و تماشاگران نفس‌هایشان بند می‌آید. اما طرفداران دنیای سینمایی مارول خوب می‌دانند که این مرگ‌های ظاهری هستند و هرگز واقعی نیستند.

مثلا لوکی، که بیشتر از هر شخصیتی در فیلم‌های سینمایی مارول، به نظر مرده  است. نیک فیوری هم  در سرباز زمستان که مرگ خود را جعل کرد  و سپس با یک چشم و پوزخند از خود راضی ظاهر شد. این مرگ‌های جعلی روش‌های عناصر مشترک فیلم‌های سینمایی مارول است که این کمپانی از آن برای ایجاد حس عمیق و در عین حال حفظ ارزش مالکیت معنوی داستان به کار می‌برد. فرمول‌های مرگ‌های فریب آمیز به این شکل عمل می‌کند که انتظار مخاطب را دستکاری می‌کند؛ فیلم‌های مارول شخصیت‌ها را می‌کشند؛ اما نه به گونه‌ای که آن‌ها برای همیشه از بین بروند.

این استراتژی به قهرمانان اجازه می‌دهد لحظات فداکاری بزرگی را تجربه کنند بدون اینکه واقعا عواقب دایمی ایجاد شود. اما با هر بار استفاده از این ترفند، تاثیر واقعی مرگ در دنیای سینمایی مارول کم‌رنگ می‌شود؛ چرا که اگر هیچ‌کس واقعا نمی‌میرد، وقتی یک شخصیت فداکاری نهایی خود را انجام می‌دهد، مخاطب دیگر نمی‌تواند آن را باور کند.

عناصر مشترک فیلم‌های مارول

اتفاق‌های مداوم در دنیای سینمایی مارول، مانند ظهور قهرمانان غیرمنتظره، فداکاری‌ها، طنز در میان تراژدی و نبردهای عظیم تیمی، نه تنها به این مجموعه هویت منحصربه‌فردی بخشیده‌اند؛ بلکه آن را به یک داستان‌سرایی پویا و چندلایه تبدیل کرده‌اند. این الگوها، همراه با گسترش بی‌پایان جهان مارول، تضمین می‌کنند که این فرنچایز برای سال‌های آینده همچنان مخاطبان را مجذوب خود نگه دارد. مارول چیزی بیش از مجموعه‌ای از فیلم‌هاست؛ این یک حماسه مدرن است که با هر داستان جدید، ما را به سفری پر از احساسات، اکشن و شگفتی می‌برد.

منبع: Movieweb

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماشای رایگان ×