دختر کفشدوزکی معجزه آسا (Miraculous Ladybug) با داستان جذابی که دارد، به یک انیمیشن فوقالعاده محبوب برای تمام گروههای سنی تبدیل شده است. در حالی که «دختر کفشدوزکی معجزهآسا» نیز مانند دیگر انیمیشنها ممکن است ضعفهایی در داستانپردازی داشته باشد، اما همچنان نکات مثبت زیادی دارد که بینندگان را به جذب خود میکند. شخصیتهای اصلی داستان که بینندگان دنبال میکنند، جوان و در حال رشد هستند که باعث میشود نقصها و اشتباهات گاهبهگاه آنها طبیعی باشد. با این حال، این سریال درسهای جذابی درباره واقعیت زندگی به تمامی بینندگان میآموزد که در این مقاله 9 مورد از آنها را بررسی میکنیم.
داستان انیمیشن دختر کفشدوزکی در پاریس اتفاق میافتد و دو ابرقهرمان نوجوان در آن ایفای نقش میکنند. مرینت شخصیت اصلی داستان است که پدری فرانسوی و مادری چینی دارد و برای تبدیل شدن به آخرین نگهبان یک جادو انتخاب میشود که او را به دختر کفشدوزکی تبدیل میکند و مهارتهای رزمی او را افزایش پیدا میکند. آدرین آگرست نیز شخصیت اصلی دیگر داستان است که طرفداران زیادی دارد که او هم برای جادوی دیگری انتخاب میشود که به گربه سیاه تبدیل میشود و مهارتهای رزمی او را افزایش پیدا میکند. دختر کفشدوزکی و گربه سیاه باید از پاریس در برابر akumas (به ژاپنی به معنای “شیطان” یا “دیو”) محافظت کنند. در طول این سریال، افراد عادی که احساس ترس، غم، عصبانیت یا حسادت شدیدی دارند، توسط آکوماها تسخیر شده و به شخصیتهایی با قدرتهای متفاوت تبدیل میشوند. دختر کفشدوزکی و گربه سیاه در هر قسمت افراد را از شر این تسخیر نجات میدهند که داستان هیجانانگیز این سریال و درسهایی که در هر قسمت بازگو میکند، توجه بینندگان را به خود جلب میکند.
9. دروغ گفتن و حفظ اسرار ممکن است در نهایت باعث آسیب دیگران شود
دروغ گفتن و پنهان کردن چیزها از دیگران ایده خوبی نیست و بیشتر مردم میدانند که انجام این کار چقدر از نظر اخلاقی اشتباه است. حقیقت دردناکی که کمتر مورد بحث قرار میگیرد این است که گاهی اوقات، مانند مرینت داستان، دروغ گفتن ضروری است، زیرا او نمیتواند درباره هویت ابرقهرمانی خود با دیگران صحبت کند. حتی در این صورت، مدیریت این شرایط فوقالعاده سخت است و ممکن است اتفاقات ناگواری رخ دهد.
8. روابط عاشقانه گاهی از تنفر شروع میشوند
روابط عاشقانه همیشه برای بسیاری از افراد مشخص نیستند! درحالیکه بسیاری از افرادی که به یکدیگر نزدیک هستند و احتمال شروع رابطه بین آنها وجود دارد، اما گاهی اوقات یک داستان غیرمنتظره پیش میآید و تنفر را به عشق تبدیل میکند. یکی از مواردی که در داستان دختر کفشدوزکی معجزه آسا بعید به نظر میرسد، رابطه بین آلیا و نینو است. در ابتدای سریال با وجود اینکه آنها دوستان خوبی برای یکدیگر هستند. اما به نظر نمیرسد که این دو نفر حسی به یکدیگر داشته باشند. حتی در یکی از قسمتها نیز آلیا بیان میکند که نینو برای او بیشتر شبیه یک برادر است، اما همه ما میدانیم که احساسات میتوانند در طول زمان تغییر کنند.
7. آدمها همیشه نمیتوانند چیزی که هستند را تغییر دهند
قطعاً این امکان برای افراد وجود دارد که به طور معمول پس از گذراندن یک رویداد مهم زندگی که دیدگاه آنها را تغییر میدهد، شخصیت خود و نحوه رفتارشان با دیگران را تغییر دهند. در ابتدا نویسندگان سریال قصد داشتند این کار را با کلویی انجام دهند و او را به شخصیت فصل اول خود برگردانند. اگرچه این ویژگی مایه شرمساری است، اما در واقع میتوان آن را به عنوان یک درس زندگی ارزشمند تلقی کرد، به خصوص برای فردی مانند مرینت که همیشه سعی میکند به هر کسی که میتواند کمک کند. برخی از افراد هستند که اساساً شخصیت خود را تغییر نمیدهند و گاهی اوقات بهتر است آنها را همان طور که هستند رها کنید.
6. عشقهای یکطرفه میتوانند قویتر از احساسات رمانتیک باشند
آدرین و نینو، زمان زیادی را صرف تمرکز روی پیوندهای عاشقانه میکنند و در اوقات فراغت خود نیز در مورد آن خیالپردازی میکنند. در حالی که خیالپردازی برای عشقهای یک طرفه ایرادی ندارد، اما گاهی روابط یکطرفه میتواند حتی قویتر و تأثیرگذارتر باشد، بهویژه برای شخصیتهایی که هنوز در حال رشد هستند! پیوندهایی مانند آنچه بین مرینت و آلیا یا آدرین و نینو نشان داده شده است، برای نوجوانان امروزی معنادارتر هستند.
5. همه والدین بهترینها را برای فرزندانشان نمیخواهند
این حقیقت سختی است که بپذیریم والدین همیشه مراقب فرزندان خود نیستند. در حالی که بینندگان دنیای واقعی نمیتوانند با شخصیت گابریل در داستان ارتباط برقرار کنند، اما متاسفانه جنبه غفلتآمیز او چیزی است که بسیاری از والدین آن را تجربه کردهاند. همه والدین نگران خوشبختی و رفاه فرزندشان نیستند، بلکه بیشتر به افتخاری که میتوانند برای نام خانوادگیشان بیاورند علاقه نشان میدهند. اگر والدین بیشتر به موفقیتها، نمرات و جایگاه فرزندشان علاقهمند هستند تا سلامت جسم و روان آنها، نشانه کاملاً واضحی است که مراقب فرزندان خود نیستند.
4. همیشه زمانی برای کارهای سرگرم کننده وجود دارد
یکی از واقعیتهای سخت زندگی این است که افراد با افزایش سن زمان کمتری برای سرگرمیهای خود دارند. اگرچه برخی افراد ممکن است بخواهند تمام وقت آزاد خود را صرف دنبال کردن هنر، موسیقی یا سایر سرگرمیهای خلاقانه کند، اما در طول روز زمان کافی برای انجام این کارها وجود ندارد. با این حال این بدان معنا نیست که افراد مجبورند تمام سرگرمیهای مورد علاقه خود را صرفاً به دلیل بالا رفتن سن یا به عهده گرفتن مسئولیتهای بیشتر کنار بگذارند. مرینت حتی به عنوان دختر کفشدوزکی معجزه آسا برای سرگرمیهای خود مانند طراحی و پخت و پز وقت پیدا میکند.
دنیای معجزه آسا: داستان های شادی باگ و گربه پنجه سیاه در پاریس
Miraculous World: Paris, Tales of Shadybug and Claw Noir
3. نیت خوب همیشه مانع صدمه به دیگران نمیشود
داشتن نیت خوب و انجام کاری به دلیل موجه، افراد را از خطراتی که به ناچار با آن روبرو خواهند شد، مصون نمیدارد. پذیرش این کار میتواند سخت باشد، به خصوص زمانی که شخص احساس میکند کار خوبی را با نیتی خوب انجام میدهد. یک مثال عالی از این مورد در فصل چهارم سریال دختر کفشدوزکی معجزه آسا است که گربه سیاه از ابرقهرمانان دیگر کمک میگیرد. اگرچه آدرین این کار را با نیت خوبی انجام میدهد، اما از آسیبی که به دیگران وارد میکند، آگاهی ندارد.
2. از قدرت برای تحقیر دیگران استفاده نکنید
فقط به این دلیل که دو نفر با هم کنار نمیآیند به این معنی نیست که از قدرتی که در اختیار دارید برای تحقیر دیگری استفاده کنید. این کاری است که مرینت با لیلا انجام میدهد و از امتیازاتش به عنوان دختر کفشدوزکی برای تحقیر او در مقابل آدرین استفاده میکند. این بدان معنا نیست که دروغ گفتن اشکالی ندارد یا دروغگوها نباید با عواقب اعمال خود مواجه شوند. با این حال، روشی که مرینت برای رسیدگی به امور انتخاب میکند نامناسب است. در حالی که بیشتر ما در زندگی واقعی قدرتهای فوق العادهای مانند مرینت نداریم، اما راههای دیگری وجود دارد که برخی از افراد از آن سوء استفاده کرده و دیگران را تحقیر میکنند.
1. رها کردن را یاد بگیرید
قابل درک است که رها کردن ممکن است سخت باشد. مهم نیست که این رها کردن یک فرد باشد یا اتفاق دردناکی که در گذشته رخ داده است. با این حال، رها کردن و گذشتن یک مهارت حیاتی است که باید به دست آورید تا بتوانید زندگی خود را بدون دلتنگی پشت سر بگذارید. این درس چیزی است که در سریال با گابریل آگرست و نحوه برخورد او با اتفاقاتی که برای امیلی رخ داد، دیده میشود. گابریل به جای اینکه بخواهد اتفاقات رخ داده و اشتباهاتی که منجر به کمای او شده را بپذیرد، همه چیز را قربانی میکند تا سعی کند او را بازگرداند. اگر امیلی میتوانست با او حرف بزند، احتمالاً به او میگفت که باید در کنار آدرین باشد و به او کمک کند.
منبع: cbr