نقد سریال سرزمین اوباش (Mobland)
درام جنایی در بریتانیای معاصر
در دنیایی که ژانر گنگستری بارها و بارها بازآفرینی شده، سریال سرزمین اوباش (Mobland) ساخته رونان بنت، اثریست که تلاش میکند بر پایه سنتهای کلاسیک، داستانی معاصر و پیچیده خلق کند. سریال که محصول پارامونت+ است و قسمت اول آن در مارس ۲۰۲۵ پخش شد، در همان ابتدا خود را بهعنوان یک سریال جنایی با روایتی تاریک، شخصیتمحور و بیپروای از جهان تبهکاران معرفی میکند. اما «سرزمین اوباش» تنها یک سریال گنگستری دیگر نیست. آنچه این مجموعه را از آثار مشابه متمایز میکند، صرفاً کیفیت بازیها یا دقت در بازآفرینی فضای بزهکاری شهری نیست، بلکه جسارت آن در نمایش سقوط اخلاقی آدمهاییست که در مرز بین قانون و جنایت گیر افتادهاند.
«سرزمین اوباش» داستان یک خانواده مافیایی ایرلندی به نام هریگن است که بعد از سالها جرم و جنایت و کسب ثروتی قابل توجه، در آستانه سقوط هستند. هری (تام هاردی) در نقش کار چاقکن این خانواده، تمام تلاش خود را میکند که مانع وقوع چنین فاجعهای شود.
مشخصات سرزمین اوباش | |
خالق | رونان بنت |
بازیگران | تام هاردی، پیرس برازنان، هلن میرن، پدی کانسیداین |
استودیو سازنده | پارامونت+ |
تاریخ انتشار | ۲۰۲۵ |
جرم و جنایت در بریتانیا
در ظاهر، «سرزمین اوباش» روایت آشنایی دارد: خانوادههای مافیایی، خیانت، قدرتطلبی، و خشونتی بیوقفه. اما آنچه باعث میشود سریال در حافظه مخاطب بماند، لایههای درونیتریست که بهتدریج خود را آشکار میسازد. نویسنده و خالق اثر، رونان بنت، که پیشتر تجربه سریال «سلطان محله» (Top Boy) را در کارنامه دارد، باز هم به سراغ دنیای خلافکاران رفته، اما اینبار این کار را همراه با منظری فلسفیتر و پختهتر انجام داده است.
سریال در یکی از شهرهای خیالی بریتانیا میگذرد؛ شهری که در آن نیروهای پلیس، سیاستمداران، و تبهکاران چنان در هم تنیدهاند که تمایز خیر و شر عملاً بیمعنا شده است. در این میان، قهرمان داستان – اگر بتوان او را چنین نامید – شخصیتی است خاکستری به نام هری دا سوزا. او کار چاقکن و دوست قدیمی این خانواده است که به لطف مهارتها و تواناییهای فوقالعاده خود، تلاش میکند بنیان این خانواده را حفظ کند.
نقطه قوت «سرزمین اوباش» در پرداخت دقیق همین تضادهاست: تضاد بین خانواده و فردیت، بین قانون و بیقانونی، بین گذشته و آینده. برخلاف بسیاری از آثار مشابه که تنها بر جنبههای اکشن و هیجانی تمرکز دارند، اینجا ما با پرسشهایی بنیادیتر روبرو هستیم. آیا رهایی از گذشته ممکن است؟ آیا جنایتکاری موروثیست؟ آیا امیدی برای تغییر وجود دارد؟
شخصیتپردازی ضعیف سرزمین اوباش
بزرگترین مشکل سریال، شخصیتپردازی ضعیف است. سریال با وجود این که مجموعه درخشانی از بازیگران درجه یک و با تجربه را در خود دارد (از هلن میرن و پیرس برازنان گرفته تا تام هاردی و پدی کانسیداین)، متاسفانه از ظرفیتهای بازیگران خود چندان استفاده نمیکند. شخصیتهای داستان یا پرداخت چندانی ندارند، یا به کلیشهایترین شکل ممکن رفتار میکنند. آنها جهان واقعی دنیای تبهکاران و اوباش را با صحنه تئاتر اشتباه گرفتهاند و پیوسته مشغول خطابهسرایی هستند!کنراد و میو که عملا همان جوکر دنیای بتمن را بازسازی میکنند. شخصیتهایی نیمهمجنون که عاشق ماهیت شر هستند و دنیا را یک بازی میبینند. شخصیت هری همین را هم ندارد! «سرزمین اوباش» احتمالا راحتترین نقش کل کارنامه تام هاردی بوده است. نقش او هیچ چالشی ندارد. تنها با یک گوشی در دست از جایی به جایی دیگر میرود و تماس میگیرد.
به طور کلی مشکل اصلی سریال این است که نگاهی سطحی و دم دستی به دنیای تبهکاری دارد. منطق سریال این است که همهچیز با تماس تلفنی حل میشود. همه آدمها بالاخره جایی یک اشتباه شرمآور انجام دادهاند که از قضا هری به تمامشان دسترسی دارد و هر وقت بخواهد میتواند از آن کارتها استفاده کند. این درست است که دنیای جرم و جنایت پر از فساد است و همه افراد درگیر در آن (حتی نیروهای پلیس) در دام این گناه و فساد افتادهاند، اما سریالهای جنایی همچون «شنود» (Wired) و «کارآگاه حقیقی» (True Detective) نشان دادهاند که میتوان با نگاهی پیچیدهتر و عمیقتر به سراغ این مسائل رفت.
یکی دیگر از اشکالات، وابستگی بیش از حد به کلیشههای ژانر است. در برخی لحظات، سریال بیش از حد به فرمولهای آشنای سینمای گنگستری وفادار میماند؛ از مکالمات کلیشهای درباره «شرف» و «خانواده» گرفته تا صحنههای قابل پیشبینی خیانت و درگیری. اینجاست که اثر گاه از نوآوری بازمیماند و حس تکرار به مخاطب القا میشود. چند روایت هم از گذشته به داستان اضافه شدهاند تا عمق داستان را بیشتر کنند، ولی به دلیل پرداخت سطحی و کلیشهای، آنها هم در این امر ناکام میمانند.
اما کارگردانی مجموعه شایان تحسین است. فضای بصری سرد، خیابانهای خیس، نورپردازی تیره، و ریتم آرام، همگی به خلق فضایی واقعگرایانه و پراضطراب کمک کردهاند. فیلم از آبوهوای همیشه ابری و سرد بریتانیا نهایت استفاده را برده است. اغراق نیست اگر بگوییم برگ برنده سریال «سرزمین اوباش» در مقایسه با سریالهای جنایی آمریکایی، همین فضای سرد و ابری خاص بریتانیا است که ماهیتی متفاوت به آن داده است.
سقوط یک امپراتوری
با این حال، مضمونهای اصلی سریال، چیزیست که «سرزمین اوباش» را به تجربهای درخور تبدیل میکند. مهمترین مضمون، میراث و وراثت خشونت است. و البته سقوط امپراتوری که زمانی دورانی باشکوه داشته است. اما همین فساد و بیکفایتی آن را به نابودی کشانده است. شخصیتها، همگی بهنوعی اسیر گذشتهاند. کوین نمیتواند از سایه پدرش فرار کند. برندن پیوسته در تلاش است خود را به پدرش ثابت کند. حتی پلیسهایی که قرار است نماینده عدالت باشند، چنان در فساد فرو رفتهاند که تشخیص مرزها ناممکن شده است.
مضمون دیگر، بحران شخصیت است. در جهانی که ساختارهای سنتی فروپاشیدهاند، شخصیتها برای معنا یافتن تقلا میکنند. آنها یا در گذشته گم شدهاند، یا در آیندهای متزلزل حل میشوند. هری شبیه نقطه مرزی این بحران به نظر میرسد، گویی میان دو جهان سرگردان است. نه میتواند گذشتهاش را فراموش کند، نه میتواند آیندهای برای خود متصور شود.
برای مخاطبان سریالهای جنایی و گنگستری، «سرزمین اوباش» یک اثر دلنشین است، چرا که این سریال مجموعهای از نقاط قوت فیلمها و سریالهای گنگستری مشهور را در خود جمع کرده است و تلاش کرده است ویترین دلپذیری ارائه بدهد.
در نهایت، سریال با طرح این سؤال بنیادی به پایان میرسد: در جهانی که قانون و بیقانونی در هم آمیختهاند، آیا انتخابی حقیقی وجود دارد؟ یا همه چیز صرفاً بازیایست از پیشباخته؟ پاسخ سریال روشن نیست – و شاید این همان نقطه قوت آن باشد. سریال از ارائه راهحل سر باز میزند. البته پایانبندی سریال طوری است که امکان ادامه داستان در فصلهای بعدی هم وجود داشته باشد.
«سرزمین اوباش» بهرغم کاستیهایش، اثری است درگیرکننده، تأملبرانگیز، و بهلحاظ ساختاری منسجم. برای مخاطبان سریالهای جنایی و گنگستری، «سرزمین اوباش» یک اثر دلنشین است، چرا که این سریال مجموعهای از نقاط قوت فیلمها و سریالهای گنگستری مشهور را در خود جمع کرده است و تلاش کرده است ویترین دلپذیری ارائه بدهد. ولی شاید مشکل اصلی سریال همین باشد، این که هیچچیز متمایزی برای ارائه ندارد (البته به جز فضای ابری و و طبیعت دلنشین بریتانیا)، همین باعث میشود که خیلی زود آن را فراموش کنیم. سریال «سرزمین اوباش» به لطف ستارههای فراوانی که جلوی دوربین و پشت صحنه دارد (گای ریچی هم یکی از تهیهکنندگان سریال است)، میتوانست پر سروصداتر از اینها عمل کند. اغراق نیست اگر بگوییم همین سروصدای اندک فعلیاش هم به خاطر همین ستارههای فراوانش است. اگر همین سریال با بازیگرانی معمولیتر ساخته میشد، شاید خیلی زودتر از اینها به دست فراموشی سپرده میشد.