6 جزئیات ترسناک بازی Outlast که احتمالا فراموش کردید
بازی Outlast یکی از نمونههای شناختهشده در سبک ترس و بقا است که در آن بازیکن کنترل یک روزنامهنگار و محقق به نام «مایلز آپشر» را در دست میگیرد. او برای بررسی وقایع مشکوک وارد یک بیمارستان روانی متروکه میشود، اما خیلی زود متوجه میشود که این مکان خالی از سکنه نیست و بیمارستان توسط بیماران خطرناکی اشغال شده که بدون تردید قصد کشتن او را دارند.
مایلز در تلاش برای فرار، بهتدریج درگیر داستان یک کشیش خودخوانده میشود که او را بهعنوان فرستادهی الهی خود میبیند. در ادامه، مایلز حقیقت مربوط به آزمایشی شکستخورده را کشف میکند که منجر به پیدایش موجودی ترسناک و احتمالاً ماورایی شده است؛ موجودی که عامل ویرانی و آشوب در بیمارستان است. با وجود روایتهای متنوع در این بازی و دنبالههایش، لایههای پنهان داستان و جزئیات دنیای بازی Outlast همچنان جنبههای تازهای از وحشت و رمزآلودگی را آشکار میکنند که بسیاری از بازیکنان یا به سادگی از کنار آن گذشتهاند و یا حتی متوجه آنها نبودهاند.
1. مایلز آپشر ممکن است همچنان زنده باشد

در پایان بازی Outlastبه نظر میرسد که مایلز آپشر پس از خاموش کردن دستگاه و از بین بردن بیلی، توسط کارکنان شرکت Murkoff کشته میشود. با این حال، شواهد نشان میدهند که ماجرا ممکن است به این سادگی نباشد. ورنیکه متوجه میشود که مایلز اکنون میزبان جدید موجودی به نام Walrider است. هرچند او مورد اصابت گلوله قرار میگیرد، اما نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد یا Walrider او را درمان کرده و زنده نگه داشته، یا اینکه آگاهی مایلز هنوز درون این موجود حضور دارد و کنترل آن را در اختیار دارد، حتی اگر بدنش از بین رفته باشد.
در مجموعهی کمیک The Murkoff Account نیز اشارههایی وجود دارد که Walrider همچنان فعال است و مایلز کنترل آن را در دست دارد. همچنین، نشانههایی دیده میشود که احتمال بازگشت بیلی را مطرح میکنند؛ انگار او هم بهبود یافته و ممکن است بخشی از Walrider را در اختیار داشته باشد. هرچند جزئیات دقیق در دنیای بازی Outlast بهطور رسمی تأیید نشدهاند، اما شواهد مختلف نشان میدهند که مایلز هنوز زنده است و Walrider همچنان با نیرویی مرموز و مخرب به فعالیت خود ادامه میدهد.
2. تاثیر پروژه مرکاف در داستان اوتلست ۲

حتی طرفداران دنیای داستانی بازی اول Outlast هم ممکن است در پیدا کردن ارتباط میان آن و Outlast 2 دچار سردرگمی شوند. وقایع بازی دوم در ایالت آریزونا جریان دارد، جایی که دو روزنامهنگار، زن و شوهر برای تحقیق دربارهی قتل زنی باردار وارد بیابان میشوند. در این سفر، آنها با فرقهای مذهبی روبهرو میشوند که رهبرش ادعا میکند پایان جهان نزدیک است.
اما واقعیت پشت این اتفاقات از خلال تکههای پراکندهی داستانی و نظریههای طرفداران آشکار میشود. شرکت Murkoff که در بازی نخست نقش محوری داشت، با استفاده از برجهای رادیویی، ذهن افراد گرفتار در محدودهای از بیابان را دستکاری کرده و شدیدترین ترسهایشان را در ذهنشان زنده کرده است. این موضوع بسیاری از اتفاقات مبهم بازی از جمله رفتار افراطی و جنونآمیز رهبر فرقه و همچنین توهمها و خاطرات دردناک دوران کودکی که بلیک، شخصیت اصلی بازی، در طول روایت تجربه میکند را نشان میدهد.
3. شاید والرایدر خدای ناث باشد

با کنار هم گذاشتن گفتهها و نوشتههای ناث در طول بازی Outlast 2، شواهدی دیده میشود که نشان میدهد Walrider احتمالاً نقش مهمی در رویدادهای آریزونا دارد. ناث، چه در گفتوگوهایش و چه در نوشتههای شبهانجیلی خود، بارها تأکید میکند که خدایی که به آن ایمان دارد واقعی است و توانایی انجام کارهای خارقالعاده را دارد. در بخشهایی از داستان، اشاره میشود که ناث در مقطعی در کوه ماونت مسیو حضور داشته؛ همان مکانی که Walrider در آن ساخته شد. از دید کسی که از ماهیت علمی و تجربی این موجود آگاه نیست، Walrider میتواند بهراحتی شکل یک موجود الهی به خود بگیرد و برای ناث معنایی مذهبی پیدا کند.
در نوشتههای مرتبط با دنیای Outlast 2، همچنین نشانههایی وجود دارد که Walrider پیشتر در اعمال خشونتآمیز و تجاوزگرانه نقش داشته است. همین موضوع باعث میشود احتمال دخالت او در وقایع تلخ و غیرطبیعی بازی دوم تقویت شود. حضور Walrider میتواند توضیحی منطقی برای بسیاری از رویدادهای فراطبیعی و کابوسوار بازی باشد.
4. حقایقی درباره لین

یکی از نکاتی که با دخالت شرکت Murkoff در رویدادهای Outlast 2 قابل توضیح است، مربوط به گذر زمان در بازی است. داستان ظاهراً در کمتر از ۲۴ ساعت رخ میدهد، اما در همین مدت کوتاه، لین ربوده میشود، باردار میشود و پیش از پایان بازی زایمان میکند. سرعت غیرعادی این اتفاقات در واقع نتیجهی تأثیر برجهای رادیویی است که ذهن بلیک را دچار اختلال کرده و او را وادار میکنند باور کند که لین باردار است.
آنچه در واقعیت اتفاق افتاده، چه درون خود بازی و چه در منابع جانبی، هرگز بهطور کامل مشخص نمیشود. با این حال، در صحنههای پایانی، وقتی بلیک نوزاد را به لین نشان میدهد، او میگوید: «چیزی اونجا نیست.» همین جمله نشان میدهد که بخش زیادی از وقایع ممکن است ساختهی ذهن بلیک باشد. بسیاری از طرفداران، با استناد به کمیک Outlast: The Murkoff Account، معتقدند که برجهای رادیویی ترسهای درونی بلیک را به شکلهای واقعی در ذهن او بازسازی کردهاند؛ از جمله بارداری لین، نوزاد، و مجموعهای از وحشتهایی که در حقیقت، وجود خارجی نداشتهاند.
5. پروژه آریزونا توسط مورچهها از بین رفت

یکی از جزئیات عجیب در دنیای داستانی مجموعهی بازی Outlast این است که بخشی از فناوری نانویی Walrider در پایان بازی نخست از طریق کلونیای از مورچهها فرار میکند. این مورچهها تحت کنترل Walrider بودهاند، اما مشخص نیست چه کسی بین بیلی یا مایلز کنترل اصلی را در اختیار داشته است. با توجه به شواهد موجود در مجموعهی کمیک The Murkoff Account، احتمال بیشتری وجود دارد که کنترل در دست مایلز بوده باشد، هرچند هنوز بخش زیادی از این ماجرا در هالهای از ابهام قرار دارد.
پس از رویدادهای Outlast 2، پروژهای به نام Arizona Project توسط همان کلونی مورچهها نابود میشود. این مورچهها که تحت فرمان یکی از میزبانان Walrider فعالیت میکردند، برج رادیوییای را از بین میبرند که امواج آن باعث تأثیرگذاری بر ذهن بلیک، لین و سایر قربانیان در طول بازی دوم شده بود. این بخش از داستان نهتنها پیوندی میان دو بازی ایجاد میکند، بلکه نشان میدهد Walrider همچنان زنده و فعال است، حتی اگر در مقیاسی متفاوت و غیرانسانی به زندگی ادامه میدهد
6. سیمون پیکاک به اندازه مورکاف منفور است

شخصیت سایمون پیکاک در پایان بستهالحاقی Outlast: Whistleblower معرفی میشود؛ او نسخهی آزمایشی از چیزی است که شرکت Murkoff قصد داشت با پروژهی Walrider به آن دست پیدا کند. پیکاک از تواناییهای فیزیکی قابلتوجهی برخوردار است و میتواند در برابر اصابت گلولههای متعدد بدون آسیب جدی مقاومت کند. هرچند تصور میشد او پس از افشای اطلاعات مربوط به وقایع Whistleblower کشته شده باشد، اما کمیکهای بعدی این فرضیه را رد میکنند.
در مجموعهی The Murkoff Account مشخص میشود که پیکاک همچنان زنده است و به روشهای خشن و غیرانسانی برای مقابله با شرکت Murkoff متوسل میشود. او حتی بخشی از یکی از کارکنان شرکت را برای تهدید و تحت فشار قرار دادن آنها میفرستد تا از درون، سازمان را متلاشی کند. هرچند اقدامات او از نظر اخلاقی تفاوت چندانی با روشهای خود Murkoff ندارد، اما هدفش در نهایت نابودی همان سیستمی است که او را به این موجود بیرحم تبدیل کرده است.
منبع: Gamerant



