سپید دندان

فیلم سپید دندان White Fang 1973


پخش آنلاین
ژانر:ماجراجویی
امتیاز IMDb:۶.۰
دوبله:دارد
سال ساخت:۱۹۷۳
مدت زمان:۸۹ دقیقه
کشور:ایتالیا
رده سنی:۷+

۸۵٪
این فیلم را دوست داشتند ۸۷ نفر
سگ گرگ، نیش سفید، به یک خبرنگار، یک تله‌گذار خز، یک راهبه، یک پسر جوان اسکیمو و پدرش کمک می‌کند تا یک شهر معدن طلا را از شر یک ارباب جنایتکار در سال 1896 در یوکان کانادا خلاص کنند.
Yukon Wilderness، 1896. هنگامی که چارلی (دانیل مارتین) یک تاجر خز بومی آمریکایی، متوجه می شود که پسر جوانش میتساه (میسائله) در حال تلاش برای دوستی با گرگ است، جانور را می ترساند و معتقد است که بسیار وحشی و خطرناک است. پسرش که او را نمی شناسد، اصرار می کند. میتساه نام این حیوان را نیش سفید گذاشته است، زیرا به دلیل دندان های سفیدی که جانور جوانه می زند. در آن شب، چارلی نظر خود را در مورد حیوان تغییر می دهد، زمانی که به کلبه او می رسد و با عصبانیت پارس می کند. میتساه در حالی که شبانه در جنگل قدم می زند تا دوستش را ملاقات کند، از میان یخ های دریاچه یخ زده سقوط می کند و حیوانی که نژاد سگ گرگ است زنگ خطر را به صدا در می آورد. میثا توسط پدر و دوست سگش نجات پیدا می کند، اما به شدت بیمار می شود. با هیپوترمی پس از فرو رفتن او در آب یخی. چارلی تصمیم می گیرد پسرش را برای معالجه پزشکی به نزدیک ترین محل سکونت ببرد. در حالی که میتساه را به پایین دامنه کوه می برد، با دوستی قدیمی به نام کرت جانسون (رایموند هارمزدورف) یک تله گیر خز ملاقات می کند که موافقت می کند به چارلی کمک کند تا میتساه را که به سختی هوشیار بود حمل کند. کورت به آنها می گوید که نزدیک ترین شهر مکانی به نام داوسون سیتی است که در آن به آنها اطلاع می دهد که آنجا امن نیست. اما چارلی به آن‌ها می‌گوید که باید به پسرش رسیدگی شود وگرنه خواهد مرد. این گروه پس از رسیدن به بندری در کنار رودخانه زیر خط برف، با نویسنده‌ای به نام جیسون اسکات (فرانکو نرو) آشنا می‌شوند که در جستجوی داستانی به شهر داوسون سفر می‌کند. هنگامی که آنها با یک کشتی بخار قایق رودخانه ای به شهر می رسند، با خواهر اوانجلین (ویرنا لیسی) راهبه ای ملاقات می کنند که به تازگی به شهر داوسون آمده است تا یک ماموریت بیمارستانی را راه اندازی کند. جیسون و کرت به زودی متوجه می شوند داوسون سیتی مانند یک شهر مرزی غرب وحشی آمریکا است. که جولانگاه فساد تجاری و بی قانونی به سختی سرکوب شده است. خواهر اوانجلین قبلاً با فساد در قالب کشیش الکلی پدر اوتلی (فرناندو ری) مواجه شده است که علاقه به پول او بسیار مشکوک است. پدر اوتلی تحت کنترل ثروتمندترین و قدرتمندترین ساکن داوسون، بیوتی اسمیت است (جان. اسمیت با مقداری پول نقد و سفته های زیادی که در ازای طلا به ساکنان می دهد، راه خود را برای کنترل کلی شهرک خریده است. او هر جا که می رود دور خود را با یک اراذل و اوباش احاطه می کند و مانند یک موزون در اطراف شهر می چرخد. اسمیت همچنین با دختر جذاب پدر، کریستا (کارول آندره) که به عنوان خواننده و رقصنده در بار بدنام داوسنز کار می کند درگیر است. پدر با شرم رابطه پدری خود را با او پنهان می کند. خواهر اوانجلینا در کلبه ای که قصد دارد به بیمارستان تبدیل شود از میتساه بیمار مراقبت می کند، در حالی که بیرون، اسکات، کرت و چارلی توسط هال (ریک باتالیا) یکی از زیبایی ها تهدید می شوند. سرسپردگان و چند نفر دیگر، برای نگهداری میتساه در شهر و همچنین برای تابلوی بیمارستانی که نصب کرده‌اند، پول می‌خواهند. اسکات و کرت هال و همه سرسپردگان بیوتی را با دستان خود کتک می‌زنند، که خود اسمیت با عصبانیت و تحسین آنها را تماشا می‌کند. شجاعت. کمی بعد، چارلی توسط دژخیمی تهدید می شود که به عنوان او توهین های نژادی می کند و همچنین پول و همچنین پوست های خز را که او با خود آورده است طلب می کند. دعوای بین وایت فانگ و سگ شکاری قهرمانی که او برای شرط بندی قمار از آن استفاده می کند، برانگیخته می شود. نیش سفید پیروز می شود و سگ مخالف را می کشد. بیوتی اسمیت با دیدن همه چیز به چارلی نزدیک می شود و به تاجر هندی مبلغ زیادی پول برای سگش پیشنهاد می کند. چارلی از فروش نیش سفید خودداری می کند. اسمیت که از این شکست تحقیرآمیز تلاشش برای به کارگیری قدرت نقدی خشمگین است، برای یک کنفرانس زمزمه ای با قایق هایش فرار می کند. همانطور که اسمیت دور می شود، چارلی توسط گروهی که در حال حرکت هستند محاصره می شود و به طرز مرگباری با چاقو کشته می شود. اسکات و کورت به صحنه می‌رسند، درست زمانی که سرسپردگان پراکنده می‌شوند، جایی که مردم شهر که از ترس انتقام گرفتار شده‌اند، ادعا می‌کنند که چیزی ندیده‌اند. نیش سفید توسط دژخیمان دستگیر شده و به خدمت گرفته می‌شود، و در یک مبارزه عمومی علیه یک اسیر شده پول به دست می‌آورد. ، خرس وحشی به یک پست زنجیر شده است. وایت فانگ قبل از رسیدن اسکات و خواهر اوانجلینا برای نجات او به شدت مجروح می شود. با بازگرداندن سگ به میتساه که به بهبودی خیره شده است، هر گونه خبری از مرگ پدرش را سرکوب می کنند تا اینکه او از نظر جسمی بهبود یابد. در همین حال، اسکات علاقه والدین را به جوان نشان می دهد. به زودی، همه چیز برای بیوتی اسمیت به اشتباه پیش می رود زیرا کارما به او می رسد. اسمیت سعی می کند کریستا را متقاعد کند تا او را از داوسون سیتی همراهی کند، زیرا او قصد دارد با پول به دست آمده خود از شهر بگذرد و سفته های پرداخت نشده پشت سرش مانده است. درگیری دیوانه وار در آنجا شروع می شود که اسمیت به طور تصادفی به کریستا شلیک می کند و او را می کشد. پدر اوتلی به صحنه می رسد و می بیند که اسمیت چه کرده است. اوتلی خشمگین به خیابان ها می دود و راز را برای مردم شهر مبهوت فریاد می زند. اسمیت فوراً تصمیم می‌گیرد چمدان‌های خود را جمع‌آوری کند تا به نوم، آلاسکا، جایی که اخیراً طلای بیشتری کشف شده است، حرکت کند و مغازه‌ای در آنجا راه‌اندازی کند. در حالی که کل شهر برای رفتن به سوی ذخایر طلای تازه کشف شده آماده می شود، طغیان راز را از بین می برد. در همین حال، چستر (دانیل دوبلینو) قاتل اسمیت که چارلی را به قتل رساند، توسط یک مانتی فاسد (جانوس) از سلول زندانش آزاد می شود. به دستور s، چستر مخفیانه وارد اتاق جیسون می شود و تقریباً موفق می شود او را بکشد. اما نیش سفید از پنجره وارد می شود و چستر را وحشی می کند. بیوتی اسمیت و یکی از سرسپردگانش، هال، سپس مخفیانه وارد کلبه ماموریت می شوند و میتساه را گروگان می گیرند و اسکات، وایت فانگ و گروهی از دهکده‌های خشمگین را تعقیب می‌کنند. اسمیت تلاش می‌کند تا تعقیب‌کنندگانش را با منفجر کردن سدی از بین ببرد. اما نیش سفید به اسمیت می‌پرد و با کوبیدن آن روز را نجات می‌دهد. اما زمانی که اسکات بیوتی اسمیت را به سمت عدالت می کشاند، دینامیت منفجر می شود و اسمیت، هال و نیش سفید را از بین می برد. دور از شهر متروکه در پایین رودخانه در یک قایق بخار در حالی که میتساه اشکبار از از دست دادن پدر و سگ شکاری محبوبش مضطرب است. اما در آخرین لحظه، نیش سفید دوباره ظاهر می شود، از ساحل رودخانه بعد از قایق در حال حرکت شنا می کند و به زودی یک بار دیگر با میتساه است.