سیبل پیر با پدر و خواهرش در دهکده ای منزوی در کوهستان های منطقه دریای سیاه زندگی می کند. سیبل لال است، اما با استفاده از زبان سوت اجدادی منطقه ارتباط برقرار می کند. در آنجا او با یک فراری از راه می گذرد. مجروح، تهدیدآمیز و آسیب پذیر، اولین کسی است که نگاهی تازه به او انداخت.