سریع و خشن: هابز و شاو

لومن لوک هابز و دکارد شاو رانده شده زمانی که یک شرور که از نظر ژنتیکی بهبود یافته آینده بشریت را تهدید می کند، یک اتحاد بعید تشکیل می دهند.
این فیلم به تنهایی «سریع و خشمگین» در لندن، انگلستان اکران می‌شود، جایی که تیمی از ماموران MI6 به ​​رهبری هتی شاو (ونسا کربی) به انباری حمله می‌کنند تا ویروسی مرگبار به نام «The .» را پیدا کنند. به دلیل تقویت سایبرنتیک خود، او می‌تواند حملات دریافتی را حس کند، که به او اجازه می‌دهد با همه عوامل دیگر زمین را پاک کند. هتی به دست راست خود دانه‌ی برف را تزریق می‌کند و از دید او می‌گریزد. او یک رادیو را می‌گیرد و به نظر می‌رسد. گویی هتی خائنی است که ویروس را برای خودش گرفته است. در همین حال، لوک هابز (دواین جانسون) و دکارد شاو (جیسون استاتهام) در خانه های خود در لس آنجلس و لندن از خواب بیدار می شوند. کلوپ های شبانه را از هم جدا کنید تا قبل از اینکه هرکدام یکی را برای بازجویی پیدا کنند، ده ها نفر را از بین ببرند. هم هابز و هم شاو در مورد ویروس فوق العاده ای شنیده اند و می دانند که توسط یک گروه تروریستی به نام Eteon ساخته شده است. آدم‌های بدجنس نمی‌توانند اطلاعاتی را که می‌خواهند به آنها بدهند، بنابراین هابز روی پیشانی‌اش خالکوبی می‌کند "I Love Cops" را در حالی که شاو پسرش را به بیرون از پنجره آویزان می‌گذارد. هابز هنگام ملاقات با دخترش سام (الیانا سوآ) در یک غذاخوری صبحانه می‌خورد. توسط یک دوست قدیمی، مامور سیا لاک (رایان. او به هابز در مورد دانه‌ی برف و اینکه چقدر تهدید جدی است، اطلاع می‌دهد. اگرچه هابز تمایلی به کمک ندارد، اما با این کار موافقت می کند. در همان زمان، شاو به ملاقات مادرش مجدلیه، مستعار "کوئینی" (هلن میرن) در زندان می رود. او در مورد وضعیت مخمصه اش به او می گوید که باید با او تماس بگیرد، اما او فکر نمی کند هتی می خواهد او را ببیند. پس از خروج از زندان، مامور لوب (راب دیلینی) به شاو مراجعه می کند تا به دنبال دانه برف نیز برود. این باعث می شود هابز و شاو بار دیگر با لاک و لوب روبرو شوند که از آنها می خواهند با هم کار کنند. پاسخ آنها "هیچ راه لعنتی پس از رد و بدل کردن توهین، دو نفر با انزجار موافقت می کنند که با هم کار کنند. ماموران دیگر هتی را دنبال می کنند تا پسرها دنبال او بروند. در حالی که شاو به خانه گیر افتاده می رود، هابز موفق می شود او را در خیابان ها پیدا کند. با هابز مبارزه می کند تا فرار کند، در حالی که با شاو مامورانی که تلاش می کنند هتی را ردیابی کنند با آنها مبارزه می کنند. شاو ظاهر می شود و به هابز اطلاع می دهد که او خواهرش است. او به آنها می گوید که حامل ویروس است، درست قبل از اینکه بریکستون ظاهر شود و حمله کند. شاو او را به عنوان یک همکار قدیمی می شناسد که ظاهراً سال ها قبل او را کشته است. بریکستون تلاش می کند هتی را بگیرد. با او با پایین آمدن از ساختمان با یک مهار، اما هابز و شاو دنبال می‌شوند. هابز قبل از اینکه به هتی فرصتی برای فرار بدهد، برای خلاص شدن از شر هیت پایین می‌لغزد. فوق بشری شاو می‌رود تا هابز و هتی را بگیرد و بریکستون با موتورسیکلت به تعقیب آنها می‌پردازد، اما قهرمانان پس از تصادف او با اتوبوس او را از دست می‌دهند. سپس آن سه می بینند که Eteon رسانه ها را دستکاری کرده تا همه آنها را فراری و خائن اعلام کند. هتی می رود تا پروفسور آندریکو (ادی مارسان) خالق دانه برف و کسی که بتواند ویروس را از او استخراج کند، پیدا کند. هابز نشان می‌دهد که قبل از حمله آندریکو را تعقیب می‌کرد و آنها موفق می‌شوند او را در دکه روزنامه‌فروشی پیدا کنند. او با رهبر مرموز خود صحبت می کند که هم هابز و هم شاو را می شناسد و از بریکستون می خواهد که آنها را به Eteon بپیوندد. این سه نفر با آندریکو صحبت می کنند که می گوید او Snowflake را برای Eteon ساخته است، اما او بعد از اینکه متوجه شد قصد دارند از آن استفاده کنند آنها را ترک کرد. بشریت و سپس آنها را مجبور می کند که توسط Eteon ثابت شوند. او به آن‌ها می‌گوید که تنها راه برای رهایی از هتی این است که او را بکشند یا از طریق تأسیساتی در اوکراین از او بیرون بکشند. شاو از برخی وسایل خود استفاده می کند تا از ردیابی یا شناسایی شدن خود، هاتی و هابز جلوگیری کند. آنها با استفاده از اسامی جعلی به مسکو می روند و هابز "مایک آکسمال" را دریافت می کند و تقریباً به خاطر آن بازداشت می شود. در حالی که در هواپیما است، شاو به هابز می گوید که از هتی عقب نشینی کند زیرا می تواند بگوید که جذب او شده است. هابز با این احتمال که شاو را با خواهرش وصل کند طعنه می زند، اما مشاجره آنها مارشال هوایی، دینکلی را از خواب بیدار می کند (کوین. او متوجه می شود که آن دو در یک ماموریت هستند، و او از عدم اقدام خود ابراز تاسف می کند. دینکلی کارت خود را به آنها می دهد. در مسکو، این سه نفر از شعله های قدیمی، مارگاریتا، آکا مادام ام (ایزا گونزالس) دیدن می کنند که رهبر یک خدمه زن از جنایتکاران است که خانه های مردم را غارت می کنند. او به آنها اسلحه و تجهیزات می دهد. سپس مارگاریتا آنها را به مرکز می برد و به نظر می رسد که هتی را به بریکستون می دهد، کسی که پس از بازجویی از آندریکو در حال حاضر آنجاست. یک جت. آنها با افراد مسلح مسلح روبرو می شوند و همه آنها را در سالن های جداگانه کوبیده می کنند. سپس از گورهای ناخودآگاه برای ورود به داخل استفاده می کنند، جایی که ده ها مامور مسلح Eteon از آنها استقبال می کنند. هر دو دستگیر می شوند و به کابل های برق می بندند. بازجویی بریکستون سعی می کند آنها را وادار کند که به Eteon بپیوندند، با هر شوک اضافی که به کشتن آنها نزدیک می شود. هتی یواشکی به بریکستون می رود و تقریباً او را می کشد، اما نگه داشتن اسلحه به یک خواننده هویت نیاز دارد. هابز و شاو آزاد می شوند، با افراد دیگری مبارزه می کنند و پس از بازیابی دستگاه استخراج، تأسیسات را ویران می کنند. متأسفانه، بریکستون گردنش را می زند و دوباره دور می شود و دستگاه خراب می شود. سپس هابز جایی را پیدا می‌کند که دراز بکشد. این سه به ساموآ سفر می‌کنند، خانه دوران کودکی‌اش که خانواده او در آن زندگی می‌کنند. او نزد مادرش سفینا (لری پلنیسا تویزانو) و برادران جونا (کلیف کورتیس) متئو (رومن رینز) تیمو (جاش مائوگا) و کال (جان توئی) به همراه سه پسر عمویش برمی‌گردد. جونا به خصوص از دیدن هابز پس از غیبت طولانی او ناامید است. با این حال، سفینا می داند که چقدر ضروری است که برادران به هابز کمک کنند. آن‌ها می‌روند تا خودشان را مسلح کنند تا برای بریکستون و غول‌ها آماده شوند، اما سفینا از شر تمام سلاح‌های آنها خلاص شده است. سپس نقشه این می شود که خانواده با دست خالی و عقل خود با اتیون مبارزه کنند. جونا دستگاه را تعمیر می کند تا شروع به خارج کردن آن از هتی کند. بریکستون و اتئون در حالی که به سمت جزیره می روند ردیابی می شوند. مردان هابز آماده نبرد هستند. اِتئون‌ها سعی می‌کنند به آنها شلیک کنند، اما هتی اسلحه‌های آن‌ها را از کار انداخته است. مشت‌ها شروع به پرواز می‌کنند، اجساد پرتاب می‌شوند و استخوان‌ها شکسته می‌شوند، زیرا ماموران توسط ساموآیی‌ها تخریب می‌شوند. بریکستون هتی را می گیرد و با هلیکوپتر شروع به فرار می کند. هابز و شاو با هم سوار می شوند در حالی که جونا و بقیه دنبال می کنند. آنها وسایل نقلیه خود را مانند قطار به هم متصل می کنند در حالی که هابز قلابی را به هلیکوپتر می اندازد تا آن را پایین بیاورد. هلیکوپتر در پایین سقوط می کند. هابز و شاو با بریکستون روبرو می‌شوند در حالی که هتی تمام دانه‌های برف را از او جدا می‌کند و او مردی را می‌کشد. هابز و شاو که متوجه می شوند او فقط قصد دارد هر حرکت آنها را متوقف کند، تصمیم می گیرند با او بجنگند و یکی از آنها ضربه ای بزند در حالی که دیگری ضربه ای وارد می کند. این امر مؤثر است، زیرا باعث بارگذاری بیش از حد برنامه‌نویسی می‌شود. رهبر Eteon پس از مشاهده شکست خود، پیشرفت های او را از برنامه خارج می کند و قبل از سقوط از لبه صخره می میرد. رهبر نادیده Eteon سپس با هابز و شاو صحبت می کند و به این نکته اشاره می کند که آنها دوباره آن دو را خواهند دید. پس از آن، شاو و هتی به ملاقات مادرشان در زندان می روند و کیکی برای او می گذارند که ممکن است حاوی چیزی باشد که به او اجازه فرار بدهد. در همین حال، هابز تصمیم می‌گیرد سم را برای ملاقات با خانواده‌اش بیاورد، زیرا او تصمیم گرفته این زمان را حفظ کند. در طول داستان‌ها، لاک دوباره با هابز تماس می‌گیرد، زیرا او با سایر عوامل Eteon بر سر ویروس دیگری، احتمالاً حتی مرگبارتر، می‌جنگد. لاک همچنین موفق شد مردی را با آجر خنجر بزند. در صحنه‌ای دیگر، هابز شاو را به خاطر نام جعلی مسکو باز می‌گرداند و از پلیس می‌خواهد او را بگیرد و به او خطاب کند: «هیو.