فیلم ساخت ایتالیا - Made in Italy 2020
درباره فیلم ساخت ایتالیا
فیلم ساخت ایتالیا در سال 2020 در ژانر کمدی ساخته شده است. تماشای آنلاین و رایگان Made in Italy از مایکت با دوبله و زیرنویس فارسی بدون نیاز به دانلود.
داستان فیلم ساخت ایتالیا
یک هنرمند غیرمتعارف به همراه پسرش از لندن به ایتالیا سفر می کند تا خانه ای را که از مادر همسر فقیدشان به ارث برده بود بفروشد.
فیلم در گالری فلایت، یک گالری هنری در لندن اکران میشود که توسط جک (مایکل ریچاردسون، پسر واقعی لیام) مدیریت میشود، اما متعلق به همسر روث (یولاندا کتل) و خانوادهاش است. روث به جک میگوید که خانوادهاش در حال فروش گالری هستند و میدانند که او چگونه تلاش زیادی کرده است، اما هیچوقت پولی در آن وجود ندارد، او در این تصمیم حرفی ندارد. جک می گوید که او و پدرش می توانند خانه ایتالیایی را بفروشند و با این کار، گالری را می خرند. جک به سراغ پدرش، رابرت (لیام نیسون) یک هنرمند غیرمتعارف واقعی می رود که آپارتمانش در لندن نیز استودیوی او است، اولین چیزی که در صبح، به او بگوید که باید خانه را در ایتالیا بفروشند. رابرت با عبایی پیچیده، با ریش و سبیل ژولیده از اتاق خوابش بیرون می آید و در حالی که دارد با جک صحبت می کند، زنی با لباس کامل از اتاق خواب بیرون می آید. رابرت زن را به جک معرفی می کند اما او را با نام دیگری صدا می کند. او را نفرین میکند و بیرون میآید. جک، که هنوز به پدرش نگفته است که او و همسرش، روث، در حال طلاق هستند، اصرار میکند که به خانه ایتالیایی بروند و فقط آن را بفروشند. رابرت به او می گوید که خانه همان چیزی است که او ممکن است تصور کند که سال هاست از آن بازدید نکرده است. رابرت به جک می گوید که علاقه ناگهانی را که از هفت سالگی به آن خانه رفته است را درک نمی کند. هنگامی که آنها می رسند، قطعه قدیمی و نادیده گرفته شده از املاک و مستغلات آنقدر فرسوده شده است، بیش از آن چیزی که هر یک از آنها انتظار داشتند، که درب ورودی چوبی تاب خورده حتی باز نمی شود. وقتی جک شانهاش را به در باز شده میکوبد، در خانه میافتد و گرد و غبار زیادی به پا میکند. جک با کیت (لینندسی دانکن) دلال املاکی که بریتانیایی است و خونسردی خود را حفظ میکند، تماس گرفت. از یک خانه یک دیوار کامل با رنگهای سیاه، قهوهای، زرد، آبی و قرمز رنگ آمیزی شده است که به سبک هنرمند فرانک سواین ادای احترام میکند. با سوراخهایی در سقف و سقف و سایر تعمیرات بسیار مورد نیاز، تنها چیزی که میتوانند در آن مکان بخورند تکههایی از این است. نان و مقداری گوجه فرنگی، با قهوه از قمقمه و فنجان یکبار مصرف. راسوی هم هست که ساکن شد و از محبوس شدن در کابینه ای که در آن کشف شد یا هر گونه دخالت انسانی دیگری در زندگی اش قدردانی نمی کند. با کمک او، یک متخصص محلی می آید و راسو را اسیر می کند. حذف آن از محل پس از آن، تعمیرکاران محلی بازسازی میکنند، همه سوراخها را میبندند و رنگ تازهای روی دیوارها و طاقها میزنند. رابرت سعی میکند با ظرافت جک را از فروش خانه دور کند و جک طوفانی میکند و به سمت شهر میرود، جایی که به طرز ناشیانهای روی یک سکو میکوبد. خواندن یک منو و چند میز در فضای باز یک رستوران خالی. ناتالیا (والریا بیللو) مالک و مجری رستوران روی او خم شده است و روی سنگفرش ها پراکنده شده است. اگرچه در آن روز مکان بسته است، او یک بشقاب ریزوتو به جک میدهد و در مورد خانه و این که او میخواهد آن را بفروشد صحبت میکند. برای غذا خوردن، در رستوران s، رستورانی که این بار با خانواده اش که تولدش را جشن می گیرند پر است. مردی به نام مارتزیو (جیان مارکو تاوانی) به همراه یک زن وارد میشود و ناتالیا از پذیرایی با آنها امتناع میکند و خانوادهاش پشت سر او جمع میشوند تا مطمئن شوند او و قرارش را ترک میکنند. در همین حال، جک موتور را راهاندازی کرده و مرتباً سوار آن میشود. او به منظره و کشور نگاه می کند و با ناتالیا وقت می گذراند و درباره او بیشتر می آموزد. جک به روشی که با پدرش می گوید با او صحبت می کند. او همچنین میفهمد که او با یک دختر خردسال طلاق گرفته است که تحت حضانت اوست. وقتی مردم برای خرید خانه می آیند، او آنها را می فرستد و از فروش امتناع می کند. در خانه قابل سکونت تر، جک اتاق خوابی را پیدا می کند که شامل تمام دوران کودکی و نقاشی هایش از او و مادر مرحومش است. جک با پدرش روبرو می شود که آن چیزها و خاطرات را در تمام سال ها از او نگه داشته است. پدرش به او از تصادف رانندگی که جان او را گرفت و اینکه چگونه او باید سوار ماشین می شد به او می گوید، با این تفاوت که او آنقدر غرق در نقاشی بود که زمان را از دست داد و او در زمانی که باید جان خود را از دست داد. او بوده است در حالی که رابرت میلرزید و اشکهای تلخ میریخت، جک از پشت سرش میآید و او را در آغوش میگیرد. رابرت به سمت جک برمی گردد و او را در آغوش می گیرد. سرانجام پدر و پسر در این لحظه به هم پیوند می خورند. جک در نهایت به رابرت میگوید که روت او را ترک کرده و دوباره طلاق میگیرد. رابرت با جک در لندن، بیرون آپارتمان ملاقات میکند، بعد از اینکه جک به تماسهایش میپردازد و بعداً، در رستورانی نشسته، چکی به جک میدهد و دستش میلرزد و به او میگوید. او که خانهاش را در لندن فروخت که جک را از سهم خانهاش در ایتالیا میخرد و او را قادر میسازد تا گالریاش را دوباره بخرد. آنها با یکدیگر صحبت می کنند و رابرت به جک می گوید که دلیل اینکه او هرگز به گالری نیامد این بود که روث به او گفت که این کار فشار زیادی بر جک وارد می کند. رابرت به جک میگوید که در ایتالیا زندگی میکند و به پیشنهاد او میزبان نقاشی میشود. بعداً جک را میبینیم که وارد گالری فلایت میشود که به جز روت و یک پیمانکار خالی است. روث به سراغ او میآید تا به او بگوید. که دیگر نمی فروشد و جک اصرار دارد که چیزی را که می خواهد به او بدهد. جک به روت مدارک طلاق را امضا کرد. جک با ناتالیا ملاقات می کند، جایی که او توضیح می دهد که هر گونه تماس با شوهرش فقط برای حفظ آرامش به خاطر دخترش است. جک به پدرش می گوید که در صحنه پایانی، پدر و پسر در حال اختلاط رنگ ها، کنار هم و تعمیر دیوار "ادای احترام به سبک فرانک" هستند.