ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفته اند، و پیشینه برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ بااینحال، در سخن بهکار میرود.
نعل وارونه می زند
قربون بند کیفتم تا پول داری رفیقتم
من هلال را دیدم
جنگ زرگری
دوغ و دوشاب یکی است
نخ را باید کوتاه گرفت
ران ملخ
فواره چون بلند شود سرنگون شود
آب زیر کاه
سه پلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزی برسد
سرم را بشکن ، نرخم را نشکن
کلاهش پشم ندارد
کار به گره گوزی افتاده
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
شق القمر کرد
گرگ منشی
آش نخورده و دهان سوخته
آب که از سرگذشت چه یک وجب چه صد وجب
هولی نمکی سرش آمده
آب پاکی را روی دستش ریخت
مرغی که تخم طلا می کرد، مرد
هر را از بر تشخیص نمی دهد
قدر عافیت کسی داند ، که به مصیبتی گرفتار آید
زین حسن تا آن حسن صد گز رسن
از پشت خنجر زد
همه را روی دایره ریختن
آنکه شتر را به پشت بام برد خودش باید پایین بیاورد
از ریش به سبیل پیوند می کند
شال و کلاه کردن
کلک زدن و کلک کردن
حاشیه رفتن
این طفل یک شبه ره یکساله می رود
یار غار
همه راهها به رم ختم می شوند
زدیم ولی نگرفت
خر بیار باقلا بار کن
زینب زیادی
فوت کوزه گری
نه آجیل می دهم، نه آجیل می گیرم
قوش کریمخانی
خسن و خسین هر سه دختران مغاویهاند
جیم شدن
مُشکی ماند که از انبان بترسند
چوب تر را چنان کهخواهی پیچ / نشود خشک جز به آتش راست
آستین نو بخور پلو
یخ کسی گرفتن یا نگرفتن
زیر کاسه نیم کاسه ای است
جیکجیک مستونت بود، فکر زمستونت بود
بره کشان است
پته اش روی آب افتاد
الکی
چیزی که عوض داره گله نداره
میخشو بکوب سر زبون من
سر و کیسه کردن
بز اخفش
باد صرصر
دلو حاجی میرزا آقاسی
بعد از سی سال نوروز به شنبه افتاد
بر قوزک پایش لعنت
از خجالت آب شد
مجذوب و مرعوب
زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است
باج به شغال نمی دهیم
کره را روغن کردی
با توکل زانوی اشتر ببند
خره خوابید کلاغه باورش اومد!
گوش خواباندن
اشکی بریز
می آیند و می روند و با کسی کاری ندارند
انوشیروان دادگر
شغال مردگی
حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی
قربون چماق دود کشت، کاش بده ،جوش پیش کشت
و.......
★ ★ ★ ★ ★ ٢٦ اسفند ١٤٠١
عالیه زبان هر کشوری رو داره
★ ★ ★ ★ ★ ١ اسفند ١٤٠١
کاش برای تک تک ضرب المثل ها داستان هاشون هم بود.
★ ★ ★ ★ ★ ٢٩ آذر ١٤٠١
عالی