
جیگسا
Jigsawپخش آنلاین
ژانر: | ترسناک |
امتیاز IMDb: | ۵.۷ |
زیرنویس: | دارد |
دوبله: | ندارد |
سال ساخت: | ۲۰۱۷ |
مدت زمان: | ۹۱ دقیقه |
کشور: | آمریکا |
رده سنی: | ۱۸+ |
اجساد در اطراف شهر پیدا می شوند که هر کدام با مرگی وحشتناک منحصر به فرد روبرو شده اند. همانطور که تحقیقات ادامه دارد، شواهد به یک مظنون اشاره می کند: جان کرامر، مردی که به نام جیگساو شناخته می شود، که بیش از 10 سال است که مرده است.
فیلم با تعقیب و گریز بین پلیس و جنایتکاری به نام ادگار مونسن (جوشیا. ادگار پس از تصادف با ماشین خود با رزمناوهای پلیس، به پشت بام می دود و در حالی که ماشه ای در دست دارد توسط پلیس محاصره می شود. او از کارآگاه هالوران می خواهد. کالوم کیث رنی) که به عنوان پلیس های دیگر ظاهر می شود و اسلحه هایشان را روی ادگار کشیده اند. او به هالوران می گوید که باید تصمیم بگیرد که چه کسی بمیرد، در غیر این صورت خود ادگار خواهد مرد. پلیس دست او را منفجر می کند و ماشه را از بین می برد، اما یک نفر بر خلاف دستور او به سینه ادگار شلیک کرده است. ادگار ضعیف شده به هالوران می گوید که بازی شروع شده است. سپس صحنه به اتاقی منتقل می شود که در آن پنج نفر آنا (لورا وندروورت) رایان ( پل براونشتاین) میچ (ماندلا ون پیبلز) کارلی (بریتانی آلن) و نفر پنجم ناشناس با سطل هایی روی سرشان به دیواری زنجیر شده اند. نمایشنامه ضبط شده ای از جان کرامر جیگساو (توبین بل) توضیح می دهد که برای زنده ماندن، خون باید سپس زنجیرها شروع به کشیدن گروه به سمت دیواری می کنند که اره های وزوز بیرون زده اند. با نزدیکتر شدن، آنا دستش را بریده و آزاد میشود. او به دیگران می گوید که خود را برش دهند تا خود را آزاد کنند. رایان و میچ دنباله رو در حالی که کارلی از پشت بریده می شود. نفر پنجم بیهوش است و خیلی دیر متوجه می شود که چه کاری باید انجام دهد و به ظاهر کشته می شود. زنی در حال دویدن در پارک است که در کنار جمعیتی از مردم که کنار پل جمع شده بودند توقف می کند. او با دیدن جسدی که با سطلی روی سرش از پل آویزان شده بود، برمی گردد و جیغ می کشد. جسد به سردخانه آورده می شود، جایی که آسیب شناسان پزشکی قانونی لوگان نلسون (مت پاسمور) و النور بونویل (هانا امیلی اندرسون) آن را بازرسی می کنند، درست زمانی که هالوران و شریکش هانت (کل بنت) می رسند. هانت به لوگان که همسرش اخیرا درگذشت تسلیت می گوید. سر روی بدن احتمالاً توسط اره وزوز از وسط بریده شده است. روی گردن تکه ای از گوشت بریده شده به شکل پازل وجود دارد. یک فایل صوتی کوچک از گردن بیرون کشیده می شود، با کرامر بیان می کند که اکنون تنها چهار نفر باقی مانده اند. چهار قربانی اکنون در انباری هستند که زنجیر هنوز روی گردن آنها است. آنها شروع به کشاندن به سمت یک مرگ احتمالی دیگر می کنند تا اینکه میچ نواری را در کنار عروسک بدنام بیلی می گیرد. زنجیر متوقف می شود و صدای ضبط شده دیگری از کرامر پخش می شود. وی یادآور می شود که به یکی از آنها سم تزریق شده است و سه سوزن جلوی آنها یکی پادزهر، یکی محلول نمک و دیگری اسید کلریدریک وجود دارد. کرامر شخصاً یکی از آنها را به عنوان کیف قاپی خطاب می کند. معلوم شد که کارلی است که کیفی را از زنی دزدیده است که بعداً پس از حمله آسم جان خود را از دست داد و به دستگاه تنفسی در کیفش رسید. کارلی متوجه شد که یکی از سوزنها روی آن عدد 3.53 است، که نشان میدهد او چقدر از زن دزدیده است و کرامر چقدر زندگی خود را ارزش دارد. زنجیر شروع به کشیدن چهار تا به سمت سقف می کند تا آنها را آویزان کند تا زمانی که کارلی یک سوزن بگیرد. رایان که هر سه را گرفت، سر کارلی فریاد میزند که یکی را بگیرد، اما او هرگز این کار را نمیکند. رایان هر سه سوزن را به گردنش میچسباند که آنها را از زنجیر رها میکند اما باعث میشود که کارلی یک مرگ دردناک، خونین و سوزان را متحمل شود. کارآگاه هالوران بعداً جسد زنی را پیدا میکند که صورتش توسط اسید در بیرون ساختمان ذوب شده است. لوگان و النور جسد را بازرسی میکنند و میبینند که یک تکه گوشت شکل دیگر گم شده است. سه قربانی باقی مانده متوجه میشوند که برای اشتباهی که انجام دادهاند و باید اعتراف کنند. رایان اعتراف میکند که کارهای بدی انجام داده است، مانند خیانت به همسرش (و میچ یک موتور سیکلت را به مرد جوانی فروخت که بعداً در یک تصادف جان خود را از دست داد. آنا فقط به یاد میآورد که وقتی کودکشان مرده بود، ظاهراً در نتیجه مرگ همسرش بوده است. او به خواب می رود و روی نوزاد غلت می زند و او را خفه می کند. همانطور که آنها به سمت کار بعدی خود پیش می روند، رایان سعی می کند از دری با علامت "خروج ممنوع" بیرون برود، فقط پایش از روی تخته زمین می افتد و گرفتار می شود. در سیم های تیز که دور پای او سفت می شود. نوار بعدی از کرامر به آنها آموزش می دهد که چگونه می توانند از این وضعیت خارج شوند. آنا و میچ سعی می کنند به اهرمی برای کمک به رایان برسند، اما آنها در سیلوی که شروع به پر شدن می کند گیر می افتند. دانهها ریختن متوقف میشود و به دنبال آن اجسام نوک تیز میافتند (چنگک چنگک، چاقو، سوزن، وزوز. رایان تردید میکند اما دستش را به سمت اهرم میبرد و آنا و میچ را نجات میدهد، اما باعث میشود که سیمها پای او را قطع کنند. ادگار داخل شده است. به دنبال شلیک گلوله در بیمارستان به کما می رسد و وقتی کسی متوجه نمی شود ناپدید می شود. هالوران با این باور که قاتل اره منبت کاری اره مویی هنوز آنجاست، دستور می دهد قبر او را حفر کنند. پلیس تابوت را باز می کند تا جسد او را در آنجا پیدا کند. لوگان در یک بار با النور ملاقات می کند. او اشاره می کند که چگونه به هالوران اعتماد دارد و ممکن است عمداً به ادگار در جریان بن بست اولیه روی پشت بام شلیک کرده باشد. النور بعداً لوگان را به استودیوی خود دعوت می کند که مملو از سرگرمی های تله است. او اعتراف می کند که شیفتگی زیادی به کار او دارد، اما همچنین نگران است که این ممکن است او را در قتل های اخیر دخیل کند. هانت، که آنها را دنبال میکند، عکس میگیرد و قصد دارد آنها را به هالوران بیاورد، اما لوگان تلاش میکند تا هانت را متقاعد کند که هالوران مقصر واقعی است. در انبار برگشت، میچ در آزمایش بعدی قرار میگیرد. او را با سیم با پایش آویزان می کنند و به آرامی به سمت مکانیزمی پایین می آورند که او را تکه تکه می کند. نوار بعدی کرامر میگوید مرد جوانی که موتورسیکلت را به او فروخت، برادرزادهاش بود، و میچ با میل و رغبت 600 دلار را گرفت چون میدانست ترمزها معیوب هستند، و برادرزادهاش خیلی زود با کامیون برخورد کرد. همانطور که میچ پایین می آید، آنا سعی می کند مکانیسم را با متوقف کردن موتور موتورسیکلتی که آن را روشن می کند متوقف کند. اگرچه او آنقدر آن را متوقف می کند تا میچ بتواند اهرمی را که او را آزاد می کند بکشد، اما دوباره روشن می شود و میچ کاملاً خرد می شود. آنا سعی میکند از دری باز فرار کند، اما گرفتار میشود. آنا در زیرزمین بیدار میشود و مانند رایان به دیوار زنجیر میشود و هنوز زنده است و چیزی روی پایش دارد تا خونریزی را متوقف کند. مردی با ماسک خوک در آنجا ایستاده است. او نقاب خود را برمی دارد تا خود را به عنوان جان کرامر نشان دهد. او هر دو نفر را چنین خطاب می کند که کارهای وحشتناکی انجام داده اند. رایان در جوانی بی احتیاط بود و باعث شد بهترین دوستش در یک تصادف رانندگی مرگبار در زمانی که سعی می کرد جلوی بازی های مستی خود را بگیرد. آنا که معلوم شد همسایه پسرش بوده، در واقع نوزادش را خفه کرد و جسد او را در کنار شوهرش گذاشت تا او را قاب بگیرد. شوهرش بعداً به دلیل گناه خود را در زندان حلق آویز کرد. کرامر یک تفنگ ساچمه ای با یک پوسته در لوله قرار می دهد و به آنها می گوید که "کلید بقا" آنها اکنون در وسط اتاق است. پس از رفتن کرامر، آنا با عجله میرود تا تفنگ ساچمهای را برای کشتن رایان بگیرد. او آن را میگیرد و ماشه را میکشد، اما نتیجه معکوس میدهد و مغزش را از بین میبرد. رایان می بیند که پوسته حاوی کلید از بین رفته زنجیر آنها است. او گریه می کند که می داند محکوم به شکست است. لوگان و النور به انبار می روند تا هالوران آنها را پیدا کند. النور فرار میکند، اما لوگان توسط یک مهاجم نادیده گرفتار میشود. لوگان و هالوران هر دو در زیرزمینی از خواب بیدار میشوند و دستگاههایی دور گردنشان که با برشهای لیزری ساخته شدهاند. آنها با دو دکمه در وسط اتاق ایستادهاند و نوار آخر به آنها این امکان را میدهد که دکمهای را فشار دهند که دیگری را بکشد یا نجات دهد. هالوران ابتدا می رود و دکمه s را فشار می دهد. وقتی لیزرها شروع به فعال شدن می کنند، لوگان به گناه خود اعتراف می کند و آن این است که او پزشکی بود که پرتوهای لیزر را با بیمار دیگری مخلوط کرد، به این معنی که سرطان او می توانست زودتر تشخیص داده شود. به نظر می رسد که لیزرها لوگان را می کشند و هالوران فکر می کند که او آزاد است، تا زمانی که با فعال شدن لیزرها روی دستگاهش به پشت دیوار کشیده می شود. هالوران درخواست رحمت میکند و اعتراف میکند که اجازه میدهد افراد بیگناه بمیرند در حالی که جنایتکاران واقعی آزاد میشوند. لوگان سپس زنده می شود. او دستگاه را برمیدارد و میرود تا ملحفهای را که جسد تجزیه شده آنا و رایان را نشان میدهد، بیاورد. لوگان به هالوران میگوید که او پنجمین نفر در تله اولیه بود، و ده سال پیش بود که این اتفاق افتاد (ساخت کل این فیلم. کرامر به او اجازه داد زندگی کند، زیرا میدانست که لوگان یک اشتباه ساده مرتکب شد، و او او را بهعنوان یک بازیکن در نظر گرفت. شاگرد و برای ادامه میراث خود پس از مرگش. اجسادی که مشابه کارلی و میچ پیدا شد جنایتکاران دیگری بودند که هالوران آنها را رها کرد. در واقع یکی از جنایتکارانی که او رها کرد ادگار بود که همسرش را کشت. او همچنین به النور اجازه داد. با ثبت اعترافات، لوگان شروع به ترک می کند درست زمانی که لیزرها سر او را مانند گوجه فرنگی از وسط برش می دهند.
فیلم با تعقیب و گریز بین پلیس و جنایتکاری به نام ادگار مونسن (جوشیا. ادگار پس از تصادف با ماشین خود با رزمناوهای پلیس، به پشت بام می دود و در حالی که ماشه ای در دست دارد توسط پلیس محاصره می شود. او از کارآگاه هالوران می خواهد. کالوم کیث رنی) که به عنوان پلیس های دیگر ظاهر می شود و اسلحه هایشان را روی ادگار کشیده اند. او به هالوران می گوید که باید تصمیم بگیرد که چه کسی بمیرد، در غیر این صورت خود ادگار خواهد مرد. پلیس دست او را منفجر می کند و ماشه را از بین می برد، اما یک نفر بر خلاف دستور او به سینه ادگار شلیک کرده است. ادگار ضعیف شده به هالوران می گوید که بازی شروع شده است. سپس صحنه به اتاقی منتقل می شود که در آن پنج نفر آنا (لورا وندروورت) رایان ( پل براونشتاین) میچ (ماندلا ون پیبلز) کارلی (بریتانی آلن) و نفر پنجم ناشناس با سطل هایی روی سرشان به دیواری زنجیر شده اند. نمایشنامه ضبط شده ای از جان کرامر جیگساو (توبین بل) توضیح می دهد که برای زنده ماندن، خون باید سپس زنجیرها شروع به کشیدن گروه به سمت دیواری می کنند که اره های وزوز بیرون زده اند. با نزدیکتر شدن، آنا دستش را بریده و آزاد میشود. او به دیگران می گوید که خود را برش دهند تا خود را آزاد کنند. رایان و میچ دنباله رو در حالی که کارلی از پشت بریده می شود. نفر پنجم بیهوش است و خیلی دیر متوجه می شود که چه کاری باید انجام دهد و به ظاهر کشته می شود. زنی در حال دویدن در پارک است که در کنار جمعیتی از مردم که کنار پل جمع شده بودند توقف می کند. او با دیدن جسدی که با سطلی روی سرش از پل آویزان شده بود، برمی گردد و جیغ می کشد. جسد به سردخانه آورده می شود، جایی که آسیب شناسان پزشکی قانونی لوگان نلسون (مت پاسمور) و النور بونویل (هانا امیلی اندرسون) آن را بازرسی می کنند، درست زمانی که هالوران و شریکش هانت (کل بنت) می رسند. هانت به لوگان که همسرش اخیرا درگذشت تسلیت می گوید. سر روی بدن احتمالاً توسط اره وزوز از وسط بریده شده است. روی گردن تکه ای از گوشت بریده شده به شکل پازل وجود دارد. یک فایل صوتی کوچک از گردن بیرون کشیده می شود، با کرامر بیان می کند که اکنون تنها چهار نفر باقی مانده اند. چهار قربانی اکنون در انباری هستند که زنجیر هنوز روی گردن آنها است. آنها شروع به کشاندن به سمت یک مرگ احتمالی دیگر می کنند تا اینکه میچ نواری را در کنار عروسک بدنام بیلی می گیرد. زنجیر متوقف می شود و صدای ضبط شده دیگری از کرامر پخش می شود. وی یادآور می شود که به یکی از آنها سم تزریق شده است و سه سوزن جلوی آنها یکی پادزهر، یکی محلول نمک و دیگری اسید کلریدریک وجود دارد. کرامر شخصاً یکی از آنها را به عنوان کیف قاپی خطاب می کند. معلوم شد که کارلی است که کیفی را از زنی دزدیده است که بعداً پس از حمله آسم جان خود را از دست داد و به دستگاه تنفسی در کیفش رسید. کارلی متوجه شد که یکی از سوزنها روی آن عدد 3.53 است، که نشان میدهد او چقدر از زن دزدیده است و کرامر چقدر زندگی خود را ارزش دارد. زنجیر شروع به کشیدن چهار تا به سمت سقف می کند تا آنها را آویزان کند تا زمانی که کارلی یک سوزن بگیرد. رایان که هر سه را گرفت، سر کارلی فریاد میزند که یکی را بگیرد، اما او هرگز این کار را نمیکند. رایان هر سه سوزن را به گردنش میچسباند که آنها را از زنجیر رها میکند اما باعث میشود که کارلی یک مرگ دردناک، خونین و سوزان را متحمل شود. کارآگاه هالوران بعداً جسد زنی را پیدا میکند که صورتش توسط اسید در بیرون ساختمان ذوب شده است. لوگان و النور جسد را بازرسی میکنند و میبینند که یک تکه گوشت شکل دیگر گم شده است. سه قربانی باقی مانده متوجه میشوند که برای اشتباهی که انجام دادهاند و باید اعتراف کنند. رایان اعتراف میکند که کارهای بدی انجام داده است، مانند خیانت به همسرش (و میچ یک موتور سیکلت را به مرد جوانی فروخت که بعداً در یک تصادف جان خود را از دست داد. آنا فقط به یاد میآورد که وقتی کودکشان مرده بود، ظاهراً در نتیجه مرگ همسرش بوده است. او به خواب می رود و روی نوزاد غلت می زند و او را خفه می کند. همانطور که آنها به سمت کار بعدی خود پیش می روند، رایان سعی می کند از دری با علامت "خروج ممنوع" بیرون برود، فقط پایش از روی تخته زمین می افتد و گرفتار می شود. در سیم های تیز که دور پای او سفت می شود. نوار بعدی از کرامر به آنها آموزش می دهد که چگونه می توانند از این وضعیت خارج شوند. آنا و میچ سعی می کنند به اهرمی برای کمک به رایان برسند، اما آنها در سیلوی که شروع به پر شدن می کند گیر می افتند. دانهها ریختن متوقف میشود و به دنبال آن اجسام نوک تیز میافتند (چنگک چنگک، چاقو، سوزن، وزوز. رایان تردید میکند اما دستش را به سمت اهرم میبرد و آنا و میچ را نجات میدهد، اما باعث میشود که سیمها پای او را قطع کنند. ادگار داخل شده است. به دنبال شلیک گلوله در بیمارستان به کما می رسد و وقتی کسی متوجه نمی شود ناپدید می شود. هالوران با این باور که قاتل اره منبت کاری اره مویی هنوز آنجاست، دستور می دهد قبر او را حفر کنند. پلیس تابوت را باز می کند تا جسد او را در آنجا پیدا کند. لوگان در یک بار با النور ملاقات می کند. او اشاره می کند که چگونه به هالوران اعتماد دارد و ممکن است عمداً به ادگار در جریان بن بست اولیه روی پشت بام شلیک کرده باشد. النور بعداً لوگان را به استودیوی خود دعوت می کند که مملو از سرگرمی های تله است. او اعتراف می کند که شیفتگی زیادی به کار او دارد، اما همچنین نگران است که این ممکن است او را در قتل های اخیر دخیل کند. هانت، که آنها را دنبال میکند، عکس میگیرد و قصد دارد آنها را به هالوران بیاورد، اما لوگان تلاش میکند تا هانت را متقاعد کند که هالوران مقصر واقعی است. در انبار برگشت، میچ در آزمایش بعدی قرار میگیرد. او را با سیم با پایش آویزان می کنند و به آرامی به سمت مکانیزمی پایین می آورند که او را تکه تکه می کند. نوار بعدی کرامر میگوید مرد جوانی که موتورسیکلت را به او فروخت، برادرزادهاش بود، و میچ با میل و رغبت 600 دلار را گرفت چون میدانست ترمزها معیوب هستند، و برادرزادهاش خیلی زود با کامیون برخورد کرد. همانطور که میچ پایین می آید، آنا سعی می کند مکانیسم را با متوقف کردن موتور موتورسیکلتی که آن را روشن می کند متوقف کند. اگرچه او آنقدر آن را متوقف می کند تا میچ بتواند اهرمی را که او را آزاد می کند بکشد، اما دوباره روشن می شود و میچ کاملاً خرد می شود. آنا سعی میکند از دری باز فرار کند، اما گرفتار میشود. آنا در زیرزمین بیدار میشود و مانند رایان به دیوار زنجیر میشود و هنوز زنده است و چیزی روی پایش دارد تا خونریزی را متوقف کند. مردی با ماسک خوک در آنجا ایستاده است. او نقاب خود را برمی دارد تا خود را به عنوان جان کرامر نشان دهد. او هر دو نفر را چنین خطاب می کند که کارهای وحشتناکی انجام داده اند. رایان در جوانی بی احتیاط بود و باعث شد بهترین دوستش در یک تصادف رانندگی مرگبار در زمانی که سعی می کرد جلوی بازی های مستی خود را بگیرد. آنا که معلوم شد همسایه پسرش بوده، در واقع نوزادش را خفه کرد و جسد او را در کنار شوهرش گذاشت تا او را قاب بگیرد. شوهرش بعداً به دلیل گناه خود را در زندان حلق آویز کرد. کرامر یک تفنگ ساچمه ای با یک پوسته در لوله قرار می دهد و به آنها می گوید که "کلید بقا" آنها اکنون در وسط اتاق است. پس از رفتن کرامر، آنا با عجله میرود تا تفنگ ساچمهای را برای کشتن رایان بگیرد. او آن را میگیرد و ماشه را میکشد، اما نتیجه معکوس میدهد و مغزش را از بین میبرد. رایان می بیند که پوسته حاوی کلید از بین رفته زنجیر آنها است. او گریه می کند که می داند محکوم به شکست است. لوگان و النور به انبار می روند تا هالوران آنها را پیدا کند. النور فرار میکند، اما لوگان توسط یک مهاجم نادیده گرفتار میشود. لوگان و هالوران هر دو در زیرزمینی از خواب بیدار میشوند و دستگاههایی دور گردنشان که با برشهای لیزری ساخته شدهاند. آنها با دو دکمه در وسط اتاق ایستادهاند و نوار آخر به آنها این امکان را میدهد که دکمهای را فشار دهند که دیگری را بکشد یا نجات دهد. هالوران ابتدا می رود و دکمه s را فشار می دهد. وقتی لیزرها شروع به فعال شدن می کنند، لوگان به گناه خود اعتراف می کند و آن این است که او پزشکی بود که پرتوهای لیزر را با بیمار دیگری مخلوط کرد، به این معنی که سرطان او می توانست زودتر تشخیص داده شود. به نظر می رسد که لیزرها لوگان را می کشند و هالوران فکر می کند که او آزاد است، تا زمانی که با فعال شدن لیزرها روی دستگاهش به پشت دیوار کشیده می شود. هالوران درخواست رحمت میکند و اعتراف میکند که اجازه میدهد افراد بیگناه بمیرند در حالی که جنایتکاران واقعی آزاد میشوند. لوگان سپس زنده می شود. او دستگاه را برمیدارد و میرود تا ملحفهای را که جسد تجزیه شده آنا و رایان را نشان میدهد، بیاورد. لوگان به هالوران میگوید که او پنجمین نفر در تله اولیه بود، و ده سال پیش بود که این اتفاق افتاد (ساخت کل این فیلم. کرامر به او اجازه داد زندگی کند، زیرا میدانست که لوگان یک اشتباه ساده مرتکب شد، و او او را بهعنوان یک بازیکن در نظر گرفت. شاگرد و برای ادامه میراث خود پس از مرگش. اجسادی که مشابه کارلی و میچ پیدا شد جنایتکاران دیگری بودند که هالوران آنها را رها کرد. در واقع یکی از جنایتکارانی که او رها کرد ادگار بود که همسرش را کشت. او همچنین به النور اجازه داد. با ثبت اعترافات، لوگان شروع به ترک می کند درست زمانی که لیزرها سر او را مانند گوجه فرنگی از وسط برش می دهند.