انیمیشن باغ وحش با دوبله فارسی - Zoo 2017
درباره انیمیشن باغ وحش
انیمیشن باغ وحش در سال 2017 در ژانر ماجراجویی ساخته شده است. تماشای آنلاین و رایگان Zoo از مایکت با دوبله و زیرنویس فارسی بدون نیاز به دانلود.
داستان انیمیشن باغ وحش
تام هال جوان (هنر پارکینسون) و دوستان نامناسبش برای نجات "باستر" بچه فیل در جریان بمباران هوایی آلمان در بلفاست، ایرلند شمالی در سال 1941 مبارزه می کنند.
در این داستان مبتنی بر داستان در سال 1941 بلفاست، ایرلند شمالی، افراد زیادی دنبال میشوند که Buster the Elephant به باغوحش تحویل داده میشود. چارلی نگهبان می گوید تا زمانی که باغ وحش واقعاً باز نشود، هیچ کس اجازه ورود به آن را ندارد. تام، با این حال، در اطراف می ماند. پدرش دامپزشک است، بنابراین تام میتواند وارد شود، و باستر به خوبی به تام پاسخ میدهد. تام مدام برمیگردد، هرچند چارلی اصرار دارد که هزینه پذیرش را بپردازد. در مدرسه، تمرینهایی وجود دارد که بچهها ماسک گاز میپوشند و روی زمین میروند. بعداً، دو بچه در یک زمان برای آزمایش ماسکهای گاز داخل یک کامیون میروند و این کار چندین بار در طول فیلم انجام میشود. ورنون و پیت قلدرهایی هستند که از جمله تام را انتخاب میکنند. جین به آنها میگوید توقف کنند، اما تام مورد تمسخر قرار میگیرد، زیرا به دختری نیاز دارد تا برای او در جنگ بجنگد. هر از گاهی، مردم باید به یک پناهگاه بروند زیرا پدرش برای خدمت در جنگ فراخوانده میشود. وقتی تام به باغ وحش برمیگردد، حداقل برای مدتی به او اجازه میدهند با دامپزشک جدید جیک کار کند، و او مدام به جیک میگوید که پدرش چگونه کارها را انجام میدهد. تام برای پدرش نامه مینویسد، اما به نظر میرسد که پدرش هرگز جواب نمیدهد. ورنون و پیت همچنین بچههای محله را قلدری میکنند. آنها داستان های ترسناکی در مورد خانم آستین تعریف می کنند که حیوانات متعددی را نگه می دارد و سر هر کسی که می آید فریاد می زند. تام سعی می کند به خانم آستین کمک کند وقتی قلدرها بچه ها را مجبور می کنند وسایل را به خانه او پرتاب کنند، اما او بسیار دوستانه است. یک شب، تام پیت را با برادرش میکی، یک فرد کوچک، می بیند. پیت از تام میخواهد که به دلیل رفتار مردم با برادرش به کسی درباره برادرش چیزی نگوید. به دلیل بمبگذاریها، تصمیم به کشتن حیوانات خطرناک در باغوحش گرفته میشود، زیرا در صورت ضربه زدن به باغ وحش میتوانند فرار کنند. برای گیلبرت شیر و حیوانات دیگر خیلی دیر است، اما تام باید باستر را نجات دهد. تام به بیمارستانی می رود که مادرش به عنوان پرستار در آنجا کار می کند اما به نظر می رسد که او به او اهمیت نمی دهد. مردم اولویت او هستند. یک روز در جنگل، تام با جین ملاقات می کند و آنها با هم دوست می شوند. آنها در نهایت با هم به سینما می روند، جایی که فیلم خبری نشان می دهد که هیتلر کشورهای دیگر را تهدید می کند اما حداقل برخی از هواپیماهای او سرنگون می شوند. جین ادعا میکند که پدرش در جنگ میجنگد، اما تام میبیند که او به یک مرد مست کمک میکند تا به داخل خانهاش برود. بعداً، تام جین را استخدام میکند تا به او کمک کند باستر را از باغوحش خارج کند. یک ورودی وجود دارد که هرگز در جایی که مردم آنها را نمی بینند استفاده نمی شود. تام کلیدهایش را دارد. با این حال، آنها به فردی قوی نیاز دارند. پیت مایل به کمک است. وقتی زمان آزادی واقعی باستر فرا می رسد، پیت باید میکی را همراه خود بیاورد تا او را از بیدار کردن مادرشان باز دارد. میکی توضیح می دهد که مردم با او مانند کودکی رفتار می کنند که هیچ کاری انجام نمی دهد، اما کوچک است و می تواند هر کاری را انجام دهد. بنابراین او می تواند همراه شود. پس از ورود مخفیانه به ورودی دیگر، گروه موفق می شوند باستر را آزاد کنند، اما در حالی که سعی می کنند از آن خارج شوند، دو مشکل وجود دارد. کلیدهای s هنوز داخل هستند و چارلی گروه را می گیرد. با این حال، چارلی به آنها اجازه می دهد تا کلیدهای خود را داشته باشند و نشان می دهد که او چیزی نخواهد گفت. اما یک مشکل جدید وجود دارد. میکی گم شده است. میکی توسط یکی از گشتهای منع آمد و شد گرفتار میشود، اما او میتواند آنها را متقاعد کند که به سادگی او را به خانه برگردانند، جایی که بچههای دیگر او را میشنوند که داستان اتفاقی را که اتفاق افتاده میگوید. فقط یک داستان واقعی نیست، اما او باور می شود. باستر پنهان شده است اما باید یک اقامتگاه دائمی پیدا کند. تام توانست آنقدر با خانم آستین دوست شود که بتواند از او بخواهد که فیل را پنهان کند. او تمایلی ندارد اما در نهایت موافقت می کند. باستر بیمار است و تام باید راهی برای دریافت دارو پیدا کند. وقتی باستر مفقود شده است، مدیریت چارلی را سرزنش می کند. چارلی به جای اعتراف به کاری که انجام داده است کار را ترک می کند. برای بازگشت باستر پاداشی وجود دارد. ورنون و پیت علاقهمند هستند، یا حداقل پیت تظاهر میکند که همراهی میکند، زیرا باید دانش خود را از موقعیت پنهان کند. حمله آلمانی به بلفاست وجود دارد، و این یکی جدی است، زیرا ساختمانها قبلاً آسیب دیدهاند. مردم به پناهگاه میروند، اما تام و جین میروند تا داروهای خود را دریافت کنند. اما در مدرسه، معلم اعلام می کند که جین قبل از اینکه بتواند به خانه برگردد در بمباران جان باخته است. پیت تام را مقصر مرگ او می داند. و تام به خاطر اتفاقی که افتاده بسیار افسرده است، اگرچه مادرش سعی میکند به او اطمینان دهد که تقصیر اوست. بعداً، تام باید بلند شود و برود و زندگیاش را ادامه دهد. هر چه او زمان بیشتری را با خانم آستین برای مراقبت از باستر می گذراند، بیشتر با او مانند یک پسر رفتار می کند. هر دوی آنها احساس می کنند اکنون هدفی در زندگی دارند. خانم آستین عکسی از پسرش و نامه هایی که او فرستاده را به تام نشان می دهد. او توضیح می دهد که او در جنگ بزرگ مرد. با این حال، قبل از اینکه بتواند به پلیس برود، تام با موفقیت باستر را بازگرداند و دامپزشک دیگر قول میدهد چیزی نگوید. تام تعجب کرد که چرا جیک در جنگ خدمت می کند، اما وقتی جیک را می بیند که مشکل تنفسی دارد و مجبور است مشروب بخورد. این آن را توضیح می دهد. ورنون به ایستگاه پلیس می رسد اما پلیس خبر بازگشت باستر را دریافت می کند و ورنون نادیده گرفته می شود. او میفهمد. بعداً، تام و خانم آستین که اکنون روی ویلچر نشستهاند، از باستر در باغوحش دیدن میکنند. چارلی، بازگشت به محل کار، البته هزینه پذیرش دارد. پدر به آنها ملحق می شود. تام در بزرگسالی پایان فیلم را روایت می کند. او می گوید که خانم آستین حدود بیست سال دیگر زندگی کرد. او می گوید پیت پزشک متخصص در کودکان با مشکلات رشدی شد. و تام به بازدید از قبر ادامه می دهد.