خلاصه رمان کوتاه شبح اپرا
به روح اعتقاد دارین؟ معلومه که نه ! همیشه دوست داریم در مورد روح ها حرف بزنیم و داستان بگیم اما آیا واقعا به اونا معتقد نیستیم ... هستیم؟
در خانه اپرای پاریس در سال 1880م. اتفاق های غیر عادی در حال رخ دادن است. یکی از رقاص ها سایه ای را در راهروی تاریک میبیند که از میان دیوار مقابلش به سمتش می آید و صورتش چشم ندارد.یکی از کارکنان صحنه ، مردی که بارونی مشکی به تن دارد را می بیند اما سر یک مرده با صورتی زرد و بدون بینی روی تنش دارد.
مردم صدایی را از اتاقی می شنوند اما اتاق خالی است.اون شبح اپراست...
با ثبت نظر از ما حمایت کنید.
★ ★ ★ ★ ★ ٢ اردیبهشت ١٤٠٢
✓ خیلی جالب بود ✗ فقط کوتاه بود
★ ★ ★ ★ ★ ٢٢ دی ١٤٠١
من که نخودنمش
☆ ★ ★ ★ ★ ٥ خرداد ١٤٠١
خوب بود