در یک کلبه ترسناک چوبی در جنگلی تاریک دور، خاطرات من در جایی محبوس شد که هرگز نمیخواهم در هیچ بازی ترسناکی برگردم.
بعد از آن نبرد با Bo-Peep در دنیای اسباببازی، چیزهای زیادی رخ داد. و چیزهای بسیار عجیبی در تلاش برای نجات بابانوئل و پدرم اتفاق افتاد، داستان های ترسناک زیادی، دعواهای ترسناک، ترس های غیرمنتظره... اما همه اینها اتفاق افتاد!
مدت زیادی گذشت و می دانید که نمی توانید ورق بزنید بدون اینکه بدانی چه اتفاقی برای آن نامادری شیطانی افتاد که تو را در کودکی عذاب می داد.
چرا همیشه با تو بد رفتار می کرد؟
دلیل اینکه امیلی نامادری همیشه عصبانی بود چه بود؟
چه اتفاقی افتاد پس از نابودی توتم های عجیب و غریب؟ شاید توتمی گم شده بود که نمی توانستیم ببینیم؟
فکر می کنم به آن کلبه نفرین شده در جنگل برگردم و بفهمم چه ارواح عجیبی روح این زن بیچاره را تیره کرده است.
امیلی ، وقت آن است که از شما بازدید کنیم.
اگر نظرات و پیشنهاداتی دارید، دریغ نکنید برای ما به آدرس media@indiefist.com بنویسید.
★ ★ ★ ★ ★ ٢٠ خرداد ١٤٠٣
عه اینو که داشتم وقتی بچه بودم منو خواهر کوچیکم بازیش میکردیم تازه وقتی خواهرم گفت بده به منم بازی کنم از هیچی نمیترسم این زنه تو این بازی به خواهرم حمله کرد خواهرمم جیغ کشید و گریه کرد انقدر خندیدم زهره ترگ شده بود دلم به حالش سوخت انقدر مسخرش کردم آخر سر خودمم یه جیغ بلند تر از خواهرم زدم زهر ترگ شدم هی روزگار خب سازنده عزیز خیلی ممنونم این بازی رو ساختی فقط خواهشا بد جور ترسناک کن خیلی ترسناک 😂😂😂😂😂😂🤦🏻♀️🤦🏻♀️
★ ★ ★ ★ ★ ٢٣ فروردین ١٤٠٣
سلام این بازی بازی عالی لطفا آقای سازنده بچه ها لطفا مرحله ۴ به من کمک کنید
★ ★ ★ ★ ★ ١٨ اسفند ١٤٠٢
من مرحلهی ۵ رو موندم