کومانچروها

فیلم کومانچروها The Comancheros 1961


پخش آنلاین
ژانر:درام
امتیاز IMDb:۶.۸
دوبله:دارد
سال ساخت:۱۹۶۱
مدت زمان:۹۹ دقیقه
کشور:آمریکا
رده سنی:۱۳+

۸۵٪
این فیلم را دوست داشتند ۲۷ نفر
رنجر تگزاس، جیک کاتر، قمارباز پل رگرت را دستگیر می کند، اما به زودی خود را با زندانی خود در تلاشی مخفی برای شکست دادن گروهی از بازرگانان اسلحه مرتد و دزدانی که با کومانچ ها معروف به کومانچروس ها سر و کار داشتند، می یابد.
داستان در سال 1843، نیواورلئان آغاز می شود. قمارباز سرکش پل رگرت (استوارت ویتمن) با مردی بر سر یک زن دوئل می‌کند و با وجود اینکه سعی می‌کند فقط سعی کند او را زخمی کند وقتی به سمت او شلیک می‌کند، پشیمانی او را می‌کشد. وقتی متوجه می شود که این مرد در واقع پسر یک قاضی لوئیزیانا است، برای فرار از مجازات اعدام فرار می کند. در حالی که در قایق رودخانه ای است، زنی مرموز به نام پیلار (اینا بولین) به او نزدیک می شود که یکی از مردانش به نام آملونگ (مایکل انصارا) را وادار می کند تا بفهمد که پشیمانی کیست. پشیمانی در اصل مشکوک است، اما پیلار او را متقاعد می‌کند که به پشیمانی علاقه‌مند است و نه پول او و آنها عاشق یکدیگر می‌شوند. صبح روز بعد، کاپیتان تکاور تگزاس، جیک کاتر (جان وین) به اتاقش می‌آید تا او را دستگیر کند. ماموریت او این است که او را به مقر تگزاس رنجرز ببرد تا به یک مارشال لوئیزیانا تحویل داده شود. قبل از اینکه آنها از قایق حرکت کنند، پشیمانی می خواهد با پیلار خداحافظی کند اما رفته است. با جیک سوار بر اسب و پشیمانی روی قاطری کندتر برای جلوگیری از فرار، این دو در سراسر دشت سفر می کنند. آنها به مزرعه ای می آیند که جیک قبلاً مالک آن بود. پس از مرگ همسرش تصمیم گرفت مزرعه را به خانواده ای بفروشد. همانطور که جیک به خانواده نزدیک می شود متوجه مقداری دود می شود. مزرعه مورد حمله هندی ها قرار گرفته و تمام خانواده قتل عام شده اند. پس از اینکه جیک او را مجبور به دفن قربانیان می‌کند، پشیمانی فرصتی برای فرار می‌بیند. او با یک بیل به سر جیک را می زند و اسب را می برد که جیک را با قاطر ترک می کند. مردی به نام اد مک بین که به دلیل دویدن با اسلحه دستگیر شده بود به مقر فرماندهی بازگشت به جیک و سرگرد هنری (بروس کابوت) می گوید که او در حال حرکت است. راهی به شهری به نام سوئیت واتر تا تفنگ های ارتش دزدیده شده را به مخاطبی بفروشد که قبلاً هرگز ملاقات نکرده بود. جیک مخفیانه می رود و جای اسلحه را می گیرد تا برود و با مخاطب ملاقات کند. او به هتل در سوئیت واتر می رسد تا با مخاطبش ملاقات کند که معلوم می شود تولی کرو است (لی. کرو به جیک می گوید که پوست سرش جزئی از سرش توسط یک قبیله کومانچی بوده است و قبل از کشته شدن توسط گروهی به نام کومانچروس نجات یافته است. گروه اکنون برای آنها کار می کنند. کلاغ در واگن اسلحه ها را جستجو می کند و آنها آنجا نیستند. جیک به کرو می گوید که اسلحه ها را دفن کرده است زیرا مطمئن نیست که می تواند به مخاطب خود اعتماد کند یا خیر. قبل از اینکه معامله ای انجام دهند. ابتدا آنها در سالن مست می شوند و کلاغ به آن مکان شلیک می کند. سپس به یک رستوران ساکت می روند و تصمیم می گیرند در یک بازی پوکر به گروهی از مردان بپیوندند. همانطور که خود را معرفی می کنند، جیک می بیند که یکی از بازیکنان کارت پل ریگرت است. پشیمانی به نظر ناآرام به نظر می رسد و جیک سریعاً خود را اد مک بین معرفی می کند. آنها دست می دهند و کلاغ به نظر می رسد به آن دو مرد مشکوک است. جیک چند دست را برنده می شود و کلاغ از اینکه می بازد به طور فزاینده ای عصبانی می شود. کلاغ. جیک و پشیمانی را متهم به تقلب می کند فقط مست است و سعی می کند ترک کند. همانطور که او دور می شود، کلاغ اسلحه خود را می کشد و جیک شلاق می زند و به او شلیک می کند. جیک از پشیمانی تشکر می‌کند که هویت واقعی‌اش را فاش نکرده است، اما به رگرت می‌گوید که از قلاب خارج شده است. پشیمانی هنوز یک مرد تحت تعقیب است و جیک دوباره او را دستگیر می کند. او او را به صحرا می برد و او را وادار می کند تا تفنگ هایی را که دفن شده اند، کند. آنها به مزرعه ای می رسند که در آن خانواده ای زندگی می کنند که جیک می داند. مزرعه توسط رنجرز تگزاس که در یک گشت کومانچی هستند، اشغال شده است. سرگرد و گشت بیرون می آیند و جیک و رگرت و چند رنجرز مجروح را پشت سر می گذارند. پشیمانی و رنجرز در حالی که همسر باردارش در رختخواب استراحت می کند، در داخل با دامدار و پسرش یک وعده غذایی را تقسیم می کنند. زن کومانچ ها را می بیند که از رودخانه عبور می کنند تا به مزرعه حمله کنند. جیک، گرت و چند رنجر که هنوز آنجا هستند، از جمله توبه جوان (پاتریک وین و دامدار و پسرش تمام تلاش خود را برای دفع آنها انجام می دهند. در طول تیراندازی، پشیمانی با یک اسب هندی موجود فرار می کند. s دوباره از بازداشت خود فرار کرد. پشیمانی دوباره با سرگرد هنری و بقیه رنجرز ظاهر می شود تا از کومانچ ها مراقبت کنند. جیک که احساس می کند چیزی به پشیمانی بدهکار هستند، از سرگرد می پرسد که آیا می تواند با قاضی صحبتی در مورد مهلت برای پشیمانی داشته باشد. کمک به نجات جان آنها در داخل کابین، همسرش زایمان می کند و دامدار پیشنهاد می کند که نام کودک را به نام جیک کاتر بگذارند. اما جیک قبول نمی کند و پیشنهاد می کند که پسر به خاطر کار خوبش به نام پشیمانی نامگذاری شود. جیک و پشیمانی در نهایت به خانه می رسند. به دفتر و پشیمانی گفته می شود که رنجرز قصد دارد شهادت دروغ بدهد تا از محکومیت او جلوگیری کند. آنها او را یک تکاور تگزاسی می کنند با این درک که او واقعاً چند سال است که یکی از آنها بوده است، بنابراین اگر کسی از او بپرسد. برای دوئل و کشتن در نیواورلئان بوده‌ایم. جیک مأمور می‌شود که برود و کومانچروها را ردیابی کند و او درخواست می‌کند که پشیمانی با او شریک شود. آنها در یک واگن در صحرا پرسه می زنند و توبه در دوردست سوار اسب می شود و آماده است که وقتی مخفیگاه کومانچرو را کشف کردند به رنجرز گزارش دهند. جیک و پشیمانی در نهایت گروهی از کومانچ ها را جذب می کنند. آنها به کومانچ ها می گویند که برای کومانچروها تفنگ دارند. کومانچ ها آنها را به مخفیگاهی می برند که جیک و رگرت یک انجمن مخفی دزد و قاتلان را کشف می کنند. جیک به آن‌ها می‌گوید که برایشان تفنگ دارند، اما پین‌های شلیک گم شده‌اند و آنها فقط نمونه‌ای از چیزی هستند که می‌توانند ارائه دهند. آملونگ، مردی از قایق رودخانه که پشیمانی را دید، دستور می‌دهد که آنها را اسیر کرده و از مچ‌هایشان ببندند. پیلار، زنی از قایق که دچار پشیمانی شده بود از راه می رسد و فوراً پشیمانی را تشخیص می دهد و دستور می دهد دو مرد را قطع کنند. این دو نفر توسط رهبر بیرحم جامعه، گریل (نمیا پرسوف) که پدر اوست ویلچر بسته شده اما ظالم است، محاکمه می شوند. به دلیل احساسات شخصی اش نسبت به پشیمانی، او از آنها دفاع می کند و بیان می کند که بهتر است به آنها اجازه زندگی بدهیم زیرا می توانند اسلحه های مداوم برای آنها فراهم کنند و همچنین از مهارت های آنها استفاده کنند. گریل موافقت می‌کند و به جیک و رگرت سفری به خانه‌اش می‌دهد و جامعه‌ای را که ایجاد کرده است توضیح می‌دهد. او جیک و پشیمانی را برای شام دعوت می کند و آنها از قبل وقت خود را صرف جستجوی مخفیگاه برای فرار احتمالی می کنند. با نزدیک شدن به غروب آفتاب، توبه در بیابان در راه است تا از محیط بانان کمک بگیرد اما توسط دو کومانچ در کمین قرار می گیرد و کشته می شود. . در مخفیگاه، پیلار به جیک و پشیمانی می‌گوید که اسب‌هایی را برای فرار آماده خواهد کرد. اما جیک بدون دستگیری گریل قصد خروج ندارد و از یکی از کوماچروها اسلحه می‌دزدد و آماده مقابله با گریل در هنگام شام است. همانطور که آنها دور میز شام نشسته اند و صحبت می کنند، پیلار به پدرش می گوید که قصد دارد با پشیمانی برود اما او می خواهد پدرش نیز قبل از رسیدن رنجرز آنجا را ترک کند. گریل می گوید که امپراتوری خود را که ساخته است ترک نمی کند و جیک اسلحه را روی او می کشد. آملونگ با جسد توبه که در پتو پیچیده شده وارد می شود. جیک پشیمان می‌شود که با مشت از املونگ مراقبت می‌کند، زیرا او نمی‌خواهد تفنگ خود را شلیک کند و به مردان علامت دهد. پشیمانی Aemlung و Graile را در سرسپردگی بزرگ خود گوردو تحت سلطه قرار می دهد. پس از مبارزه با جیک و پشیمانی، جیک گوردو را با تپانچه ناک اوت می کند. پشیمانی و پیلار آماده رفتن می شوند و جیک قالیچه را باز می کند تا به جسد مرده نگاه کند و به گریل می گوید که از تماشای آویزان شدن او لذت خواهد برد. مرد وفادار استبان. اما در حالی که سعی می کنند بی سر و صدا بروند، گریل فریاد می زند و سرسپردگانش بیدار می شوند. مادر مردی که قبلا توسط گرایل اعدام شده بود، به سمت واگن می دود و با چاقو به پشت گریل می زند. همانطور که پشیمانی در حال رانندگی است، Aemlung از پشت واگن می پرد و توسط افرادش باز می شود. تعقیب و گریز با کومانچروها آغاز می شود که استبان را می کشند و بعداً با گروهی از کومانچ ها برخورد می کنند که به آن ملحق می شوند. جیک در عقب است و تفنگ خود را شلیک می کند و پوشش را از روی واگن پرتاب می کند بنابراین آن را پشت سر آنها می کشد و آن را آتش می زند تا متوقف شود. تعقیب از نزدیک شدن بیش از حد سواران از واگن جلو می زنند و پشیمانی کنترل خود را از دست می دهد و واگن واژگون می شود. جیک، پشیمانی و پیلار پشت واگن پناه می گیرند. رنجرز برای نجات آنها از راه می رسد. پیلار می بیند که پدرش بر اثر ضربه چاقو مرده است. آملونگ سعی می کند جیک را بکشد اما پشیمانی به او شلیک می کند. داستان با تمیز کردن مقر Comancheros توسط رنجرز به پایان می رسد. جیک با پشیمانی خداحافظی می کند که با پیلار به سمت جنوب می رود.